الدّینُ من بعدهم أقوت مرابعه
و الشرعُ من فقدهم غارت شرائعه
دین اسلام که در میان مردم به منزله زمین پرگیاهی بود که جمیع مردم از او منتفع میشدند، بعد از عترت طاهره رسول خدا خشک شد، چنانکه بدن حیوانی از بیغذایی میکاهد. روح الایمان مردم هم به واسطه مفقود شدن مربی روح انسانی کاهید و ضعیف شد. و این بزرگواران در این دین به منزله چشمههایی بودند که از ایشان علم و معرفت میجوشید. به واسطه فقد ایشان چشمههایی که در شرع بود خشکید و آب جوشنده علم و معرفت فرو رفت.
ما آمن القومُ قدماً أو هُمُ کفروا
من بعدِ إیمانهم لو أنهم شعروا
آیا ایمان نیاوردند فرقه میشومه به خدا و رسول و بر کفر خود باقی بودند، یا آنکه بعد از ایمان آوردن کافر شدند و دین خدا را به دنیا فروختند؟ کاش ادراک و شعور داشتند و دنیای فانی را بر دار باقی ترجیح نمیدادند.
یومٌ بنو المصطَفی الهادی ذبائحُهُ
و الفاطمیاتُ أسراءٌ نوائحُهُ
روز عاشورا روزی بود که اولاد محمد مصطفی صلّیالله علیه و آله که هادی خلق بود، در آن روز مذبوح و کشته گردیدند؛ و زنان و دخترانی که از اولاد فاطمه زهرا بودند، همه اسیر و دستگیر و نوحهگر و مصیبت رسیده بودند.
ذادوا عن الماء ظمآناً مراضعهُ
من جدهِ المصطفی السّاقی أصابعهُ
منع کردند فرقه دغا از آب مباح، تشنه جگری را که میمکید انگشتان جدش رسول خدا را که مالک حوض کوثر بود به مقتضای "انّا أعطیناک الکوثر".
سدَّ المسامعَ من أنبائهم خبرٌ
لا ینقضی حزنُهُ أو ینقضیّ العُمُرُ
خبر مصائب وارده بر ائمه طاهرین صلواتالله علیهم أجمعین کر کرد گوشهای شیعیان را. و حزن و اندوده این خبر بر طرف نمیشود و زایل نمیگردد، إلاّ آنکه عمر به آخر رسد و آفتاب بقا به مغرب فنا غروب نماید.
نزت أُمیه حربٍ ثم مروان
منابراً ما لهم فیهنَّ سلطانُ
بعد از رسول خدا صلّیالله علیه و آله بنی امیه بر منابر بالا رفتند، و بعد از آنها بنی مروان حکم، و حال آنکه هیچ استحقاقی برای آنها نبود و شایسته نبود که آنها بر منبر جا داشته باشند؛ زیرا که منابر جای اشخاصی است که هدایت خلق نمایند، آنها مردم را در ضلالت و گمراهی میانداختند.
هُم أهلُ بَیتٍ رسولالله جدهمُ
أجر الرسالهِ عندالله ودُّهُمُ
خداوند عالم در کلام مجید خود به پیغمبر صلّیالله علیه و آله خبر داد: "قل لا أسألکم علیه أجراً ألّا المودهَ فیالقربی". پس ائمه طاهرین اهل بیتی هستند که رسول خدا جدّ ایشان است، و خداوند عالم مودّت و محبت ایشان را مزد زحمت رسول صلّیالله علیه و آله در هدایت امّت قرار داد.
کیفَ السلوُّ و نارُ القلب تلتهبُ
والعینُ خلفَ قذاها دَمعُها سَرِبُ
چگونه میتوان تسلی داد شیعیان و دوستان را در مصیبت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام و حال آنکه جگرهای ایشان کباب است و آتش در قلب آنها افتاده و زبانه میکشد؟ بلی چنین است؛ هرگاه خاشاکی در چشم بیفتد، خودداری نمیتوان کرد و بیخود اشک از چشم جاری میشود. حال شیعیان چنین است که هرگاه این مصیبت را یاد میآورند بیطاقت اشکشان جاری میشود.
شاءٌ من الناسِ لا ناسٌ و لا شاءُ
هوت بهم فی مهاوی الغیَّ أهواءُ
اهل کوفه و شام و دشمنان اهل بیت طهارت و نواصب آل محمد صلیالله علی و آله، مثل گوسفندان و باقی حیوانات، نمیشود ایشان را داخل افراد انسان شمرد، به جهت آنکه آنها عقل و فهم و زیرکی نداشتند که حق را از باطل تمیز بدهند و از فرط حماقت و بیفهمی باطل را اختیار کردند. و نمیشود ایشان را گوسفند گفت، به جهت آنکه به صورت انسانند و هواهای نفسانیه و خیالات فاسده، ایشان را در ورطه هلاکت انداخت که احتمال نجات نیست.
هذا مصابُ الّذی جبریلُ خادمُهُ
ناغاهُ فی المهد إذ نیطت تمائمُهُ
آیا سزاوار بود کسی که جبرئیل خادم او باشد و گهواره جنبان و هم صحبت او باشد، در زمان طفولیّت، چنین مصیبتی را ببیند
اللهُ اکبرُ ماذا الحادثُ الجللُ
فقد تَزَلزَل سهل الارض و الجبلُ
پناه میبرم به عظمت و بزرگی خدا، چه حادثه و شورش قیامت است که برپا شد!؟ مصیبتی هست که کوه و دشت از آن مصیبتی متزلزل و مضطرب شدند.