هذا مصابُ الّذی جبریلُ خادمُهُ
ناغاهُ فی المهد إذ نیطت تمائمُهُ
آیا سزاوار بود کسی که جبرئیل خادم او باشد و گهواره جنبان و هم صحبت او باشد، در زمان طفولیّت، چنین مصیبتی را ببیند
هذا مصابُ الّذی جبریلُ خادمُهُ
ناغاهُ فی المهد إذ نیطت تمائمُهُ
آیا سزاوار بود کسی که جبرئیل خادم او باشد و گهواره جنبان و هم صحبت او باشد، در زمان طفولیّت، چنین مصیبتی را ببیند
هذا مصابُ الشهید المُستضامِ و من
فوق السمواتِ قد قامت مآتِمُهُ
این مصیبت، مصیبت شهیدی است که بیگناه او را مظلوم شهید کردند. و نه در زمین تنها عزاداری او هست، بلکه در آسمانهای بلند ملائکه به عزاداری او مشغولند.
سبط النبیّ أَبی الأطهار والده الـ
کرّارُ مولیً أقام الّدین صارمُهُ
کشتند شهید مظلومی را که فرزند زاده پیغمبر بود، و پدرش حیدر کرار بود که دین خدا به واسطه شمشیر آن بزرگوار رواج و رونق گرفت.
صنو الزّکی جنی قلب البتول له
أُقسومه لیس فیها من یقاسِمُهُ
کشتند کسی را که با امام حسن مجتبی علیهالصلاه و السلام از یک اصل بودند و برادر بودند، و میوه دل فاطمه زهرا علیها سلامالله بود، و از نجابت و صفات پسندیده و برکات از جمیع مردم برتر بود، و کسی قسمت بر او نبود.
مطهر لیس یغشی الرّیب ساحتهُ
و کیف یغشی من الرحمنُ عاصمُهُ
کشتند کسی را که خداوند عالم او را پاک و پاکیزه گردانیده بود از جمیع عیبها ونقصها. و کسی که خداوند علم او را معصوم و محفوظ بدارد، چگونه معصیت از او صادر میشود!؟
لله طهرتولیَّ اللهُ عصمته
أرداهُ رجسٌ عظیماتٌ جرائمُهُ
چقدر تعجب دارد کسی که خداوند عالم او را طیب و طاهر قرار داده بود چگونه شهید نمود او را یزید پلید ملعون که بسیاری و بزرگی معاصی آن مردود را کسی غیر از خدا نمیداند.
لله مجدٌ سَمَا الأفلاکَ رفعتهُ
ماد العلی عندما مادت دعائمُهُ
قسم به خدا، شرافت و بزرگی و نجابتی داشت آن بزرگوار که رفعت او بزرگتر از افلاک بود. چگونه نباشد و حال آنکه افلاک، همه از طفیل وجود آن حضرت است. و به قتل آوردن آن حضرت، افلاک را به لرزه و اضطراب آورد.
ضیف ألم بأرضٍ وردها شرعٌ
قضی بها و هو ظامی القلب حائمُهُ
جان همه عالم به فدای مهمانی که وارد شد در زمین کربلا، و مهمانداری کردند او را به اینکه آبی که بر همه کس مباح بود بر روی او و عیالش بستند، و شهید کردند او را در حالتی که تشنه بود و جگرش از شدت عطش میسوخت.
لهفی علی ماجدٍ أربت أناملُهُ
علی السّحابِ غَدا سقیاهُ خاتمُهُ
ای حزن و اندوه، زیاد شو بر صاحب شرافت و حسب و نسبی که در مقام جود و بخشش و ریختن دینار و درهم از سر انگشتانش، زیادتی داشت بر بارانی که از ابر ببارد؛ و آن بزرگوار با آن جود و بخشش، انگشتر مبارک خود را در دهان گذارده، از شدت عطش میمکید و هیچکس آن مظلوم تشنه را سیراب نمیکرد.
لهفی علی الآلِ صرعی فی الطفوف و ما
غیر العلیل بذاکَ الیوم سالمُهُ
ای حزن و اندوه، زیاد شو بر آل رسول خدا که هر یکی در گوشهای از میدان بر خاک هلاک افتاده بودند، و غیر از یک علیل بیمار در آن روز از ایشان سالم باقی نمانده بود.
اغتمَّ یومٌ بِهِ حُمّت ملاحمهم
ثمَّ انجلی و هم قتلی غنائمُهُ
تیره و تار شد روز عاشورا، و گرد و غبار برخاست در وقتی که نائره حرب مشتعل شد. بعد از آن تیرگی و گرد و غبار هوا روشن شد و صافی گردید، در حالتی که مردان آل رسول خدا شهید شده، و زنان و دختران ایشان اسیر و دستگیر غنیمت شده بودند.
حزنٌ طویلٌ أبی أن ینجلی أبداً
حتّی یقومَ بأمرِالله قائمُهُ
حزن و اندوه شیعیان بر این مصیبت کم نمیشود و به طول زمان کهنه نمیگردد، و ابا و امتناع دارد از آنکه بر طرف شود. و داغ این مصیبت بر جگر شیعیان باقی است تا آنکه قائم آل محمد عجّلالله فرجه ظاهر شود