آیت الله شیخ جعفر شوشتری
و در خصوص سر اخبار مختلف است ؛ لكن در هر صورت به بدن ملحق گشته
بعضى از روايات دلالت دارد كه شيعه مخفى آورده بالاى سر حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دفن نموده و بعضى ديگر دلالت دارد كه در شام دفن شده . بعضى ديگر مى گويند در مصر دفن شده . الآن هم گنبد و بارگاه دارد
حالا مى خواهم چند كلمه موعظه كنم . تجربه كنم دل خود را، و دل شماها را.
اين موعظه مركب است از كلام خدا. قدرى كلام امام اول است ، قدرى كلام امام آخر است كه حجت عصر است . از همه روى هم رفته بگويم ، بلكه يكى از اينها در دل تاءثير كند
اگر چه حالا منسوخ شده است ، غسل مى دهند به اجرت ، قصد قربت ايشان هم معلوم نيست . سابق بر اين ، هر كسى دوستى داشت ، دوست ، ميت خود را غسل مى داد. و در دعا مى خوانى : يغسلنى صالح جيرتى .
به هر قسم ، نمى دانم در اين زمان غالب اموات بى غسل مى روند، چرا كه مظنون اين است كه قصد قربت ندارند، بلكه قطعى است غسل اجرتى باطل است .
سلامى مى كنم به جناب ((حر)). بدانيد كه اصل سبب هدايتش كه او را منقلب گرداند، آن استغاثه اولى حضرت بود كه استغاثه فرمود در حالتى كه هنوز اصحاب بودند. چون ((حر)) آن صدا را شنيد، عمويش همراهش بود، گفت : عمو! اءما تنظر الى الحسين كيف يستغيث؟! ببين چطور استغاثه مى كند!
حالا، اول كه نگاه به خودش مى كنم ، يك نگاه كردم ، ديدم : بر اسب نشسته است . لشكر دور او را احاظه كرده ، نزديكش آمده اند.
يك نگاه ديگر كردم . مى بينم او را بر اسب نمى بينم . از اسب فرود آمده ، در ميان ميدان ايستاده است .
يك نگاه ديگر كردم ، كانه مى بينم كه ايستاده هم او را نمى بينم ، در ميان ميدان نشسته .
باز نگاه كردم . ديدم چشمم جائى نمى بيند. هوا تيره و تار شده ؛
او رفت به ميدان ، حضرت برگشت . مبارز طلبيد. لشكر همه واله جمالش شدند. رجز خواند. حمله كرد بر لشكر، صد و شصت نفر را به خاك هلاك انداخت . بعد از آن چند جراحت به بدنش رسيد. تشنگى هم بسيار غلبه كرد. حرارت تشنگى ، حرارت هوا، حرار جولان اسب ، گرد ميدان ؛ حالت براى او نماند. برگشت رو به پدر بزرگوار. اما فرار نكرد. كسى عقبش نبود.
كيفيت سقايت سقاى اول بعد از واقعه ميدان است ، يعنى بعد از كشته شدن ، مگر در على اكبر احتمال اين است كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) در اين عالم به او آب داده باشد.
و شاهد بودن ((سقاى اول )) قول على اكبر است كه عرض كرد: يا اءبتا! اين جدم پيغمبر است مرا سيراب كرده است.
مراد كيست ؟ السيد المؤ تمن ، قرين الغصه و المحن ، القاسم بن الحسن .
يك امتيازى داشته است كه شهدائى كه به ميدان رفتند، همه بالغ بودند، و مكلف به تكليف جهاد الهى بودند. اگر چه چند طفل هم كشته شدند، ولى جهادى نبودند. در ميانه شهداء از اهل بيت غيربالغى به جهاد نرفت ، مگر حضرت قاسم .
بالاترين شهداء - از اول تا آخر - شهداء كربلايند؛ كه ايشان سادات شهدايند؛ چنانچه رئيس ايشان ، سيدالشهداء است حتى آن غلام سياه ، به حكم : اولئك ساده شهداء امتى الى يوم القيامه. سيدالشهداء سيد آنهاست ؛ و آنها سادات باقى شهدايند.
يكى از وسايل حسينيه ((حج حسين )) است . اين هم تفصيلى دارد. خود خانه خدا است . مناسكى دارد، حجى دارد كه حج خودش و حج ياورانش را حالا نمى توانم بگويم .
يكى از وسايل ((لبيك براى سيدالشهداء)) است .
زيارت هيچكس ((لبيك )) ندارد، مگر زيارت سيدالشهداء كه دارد
يكى اغاثه و استغاثه سيدالشهداء است . اين هم به آن جناب مختص است ؛ چرا كه هيچيك در ميدان كشته نشدند كه استغاثه بكنند. حضرت امير (عليه السلام ) در محراب شهيد شد و ديگران در مواضع مختلفه .
مثلا از جمله وسايل ، يكى تجهيز آن جناب است . يعنى حال ، او را به احترام تجهيز كنند. چون كه هر امامى و پيغمبرى اگر اول مرتبه در تجهيزش كوتاهى شد، آخرش به عزت شد.
مى خواهم بگويم كه اگر خوب ملاحظه كنى ، مى بينى چه قسم گريبانت را به دست ظالم داده اى ، ظالم خودمانى كه نفس اءماره بالسوء است .اگر خوب ملاحظه كنى ، و ملتفت باشى كه اين ظالم بر تو چه قسم مسلط شده است ، و چه مصيبتها بر تو وارد آورده ، آرام نمى گيرى .
نمى دانم از اين دو مصيبت عظيمه كه يكى در جان خود ماست - يعنى مصيبت تدين ، و آن مصيبتى است كه دعاء و لاتجعل مصيبتنا فى ديننا نسبت به او مستجاب نشده است - يا در مصيبت اين ايام بگويم .
امروز كه اينجا نشسته ايد، هر كس ملاحظه حال دل خود كند. اگر مى بينى هيچ نگفته و نشنيده دلت گرفته است ، و گريه بر تو مستولى شده ، و چنين حالتى در خود ملاحظه كردى ، بشارت باد ترا كه علامت ايمان است .