آیت الله شیخ جعفر شوشتری
اگر چه حالا منسوخ شده است ، غسل مى دهند به اجرت ، قصد قربت ايشان هم معلوم نيست . سابق بر اين ، هر كسى دوستى داشت ، دوست ، ميت خود را غسل مى داد. و در دعا مى خوانى : يغسلنى صالح جيرتى .
به هر قسم ، نمى دانم در اين زمان غالب اموات بى غسل مى روند، چرا كه مظنون اين است كه قصد قربت ندارند، بلكه قطعى است غسل اجرتى باطل است .
بارى ، و من كفن مسلما - او مؤ منا - كمن ضمن كسوته الى يوم القيامه؛ كسى كه كفن كند مسلمى را - يا مؤ منى را - خداوند عالم مى نويسد براى او ثواب كسى كه لباس اين ميت بدهد تا روز قيامت .بسم الله الرحمن الرحيم
سبحانك يا الهى و بحمدك . تعاليت فى عز جلالك عن مشابهه الاءنام . و تقدست فى عز كمالك عن مطارح الاءفهام . تحيرت فى اءشعه اءنوار جمالك اءوهام المتوهمين . و تقاصرت عن ادراك كنه كمالك اءفكار المتفكرين . و اضمحلت فى لوامع برق شوق لقائك و تضعضعت فى كمال اءحديتك و جمال صمديتك قلوب العارفين . نحمدك حمد الشاكرين . و نؤ من بك ايمان المخلصين .
و نصلى و نسلم على محمد اءفضل الخلايق اءجمعين ، و على عترته الاءطائب المطهرين ، و الساده المنتجبين ، عليهم اءفضل صلاه المصلين صلاه دائمه بدوام السموات و الاءرضين .
مضمون احاديث معتبره يا عين آنهايند:
من غسل مؤ منا، غسله الله من ذنوبه كيوم ولدته اءمه)؛ يعنى : هر كس مسلمانى را - يا مؤ منى را - غسل دهد براى خدا، خداوند عالم - جل و شاءنه - غسل مى دهد او را از گناهان .
اگر چه حالا منسوخ شده است ، غسل مى دهند به اجرت ، قصد قربت ايشان هم معلوم نيست . سابق بر اين ، هر كسى دوستى داشت ، دوست ، ميت خود را غسل مى داد. و در دعا مى خوانى : يغسلنى صالح جيرتى .
به هر قسم ، نمى دانم در اين زمان غالب اموات بى غسل مى روند، چرا كه مظنون اين است كه قصد قربت ندارند، بلكه قطعى است غسل اجرتى باطل است .
بارى ، و من كفن مسلما - او مؤ منا - كمن ضمن كسوته الى يوم القيامه؛ كسى كه كفن كند مسلمى را - يا مؤ منى را - خداوند عالم مى نويسد براى او ثواب كسى كه لباس اين ميت بدهد تا روز قيامت .
و هر كس حفر كند قبر مؤ منى را لله تملكه الله بيتا فى الجنه)؛ خداوند خانه اى در بهشت ملكش مى كند.
و هر كس تشييع كند جنازه ميت مؤ منى را، آن ميت را كه در قبر گذاشتند، به او ندا مى رسد كه اول عطائى كه به تو مى كنيم اين است كه تشييع كنندگان ترا آمرزيديم
و هر كس تابوت ميتى را بردارد، تربيع كه كرد، همه گناهانش آمرزيده مى شود. و هر قائمه اى كه برداشت ، بيست و پنج گناه كبيره مهلكه از او آمرزيده مى شود
و هر كس خاك بر قبر مؤ منى بريزد به پشت دست ، خداوند عالم به عدد هر ذره از آن خاك ، براى او حسنه مى نويسد. و هر كس يتيم ميت را تسلى دهد، خداوند عالم صلوات بر روح او مى فرستد
و هر كس زيارت اهل قبور برود، و آيه الكرسى بخواند، و ثوابش را قربت كند به روح اموات آن قبرستان عليك بالمراجعه الى محله .
اين در وقتى است كه مسلمان باشد. معلوم است اگر مؤ من كامل باشد، البته اجرش بالاتر مى رود. اگر غريب باشد، اجرش بالا مى رود. اگر هتك حرمتش شده باشد، معلوم است چقدر بالا مى رود. اگر شهيد باشد، معلوم است چقدر اجر خواهد داشت .
اگر آن شهيد، امام المتقين باشد، سيدالشهدا باشد...
اين ميت بزرگوار سه روز بر زمين مانده ! حالا ديگر امروز مى شود تجهيز را تاءخير بيندازيم ؟
امروز روز سيم افتادن نعشهاست لكن اين جائى كه مى خواهيم تجهيز كنيم ، ببين صد و دو نعش افتاده است .
يكى از آنها حسين بن على بن ابى طالب است ، يكى على بن الحسين ، يكى عباس بن على . ولى اينها كه بايد حاضر شود، امروز بايد حاضر شود.
قاعده است براى ميت ندا مى كنند. اين شهدا كسى ندارند كه براى ايشان ندا كند. دختر على بن ابى طالب همان وقت كه مى خواست از اينها جدا شود، كسى نديد كه او را ندا كند. همين قدر گفت : اءما فيكم مسلم ؛ آيا يك مسلمان ميان شما نيست ؟!
حالا امروز، نيابتا از آن مكرمه براى تجهيز اين نعشها، در عالم حقيقت و معنى مى خواهيم ندا كنيم ، اخبار كنيم به نيابت دختر على بن ابى طالب ، لكن به عبارت دختر ابوذر.
ابوذر در صحراى ربذه از عالم رفت . خودش تنها با دختر، رفته بودند صحرا بلكه علفى به دست بياورند براى خوردن . ناخوش هم بود.
حالت موت بر او ظاهر، بالشى از ريگ براى او به عمل آورد. عرض كرد: اى پدر! در اين صحرا، با نعش تو چه كنم ؟ فرمود: پيغمبر مرا از موت من خبر داده ، ولى جمعى از عراق مى آيند و متصدى تجهيز من مى شوند. برو سر راه ، و اينها را خبر كن ، مى آيند تجهيز من مى كنند.
ابوذر رو به قبله خوابيد؛ بر همان بالش خاك روى زمين از عالم رفت . دختر عبا را بر نعش پدر كشيد، و رفت همانجا كه پدر گفته بود، نشست . بعد از زمانى قافله اى ديد مى آيند. ابن مسعود همراهشان ، مالك اشتر هم بود. اصحاب در آن قافله بودند.
دختر ابوذر ندا كرد: يا عباد الله المسلمين ! هذا اءبوذر صاحب رسول الله توفى فى هذه الغربه . كسى ندارم كه مرا اعانت كند. حالا دو ساعت است يا يك ساعت است كه فوت شده است . اهل قافله تا اين ندا را شنيدند، پياده شدند. همه آمدند دور او را گرفتند. در كفن ابوذر نزاع كردند. هر كسى مى گفت من او را كفن مى كنم
حال امروز ندا مى كنم :
يا عبادالله المسلمين ! هذا الحسين بن على ! هذا على بن الحسين ! هذا عباس بن على ! توفوا فى هذه الغربه .
اما خود آن كسى كه از جانب او ندا مى كنم ، براى آنكه تجهيز بدنها بشود، امروز كه دوازدهم است ، مشغول شده است به مصيبتى كه اين مصيبت از خاطرش رفته است . مصيبت بزرگترى براى او عارض شده است !
در امروز، در همين وقت ، يا در ساعت ديگر، وارد مجلس ابن زياد مى شود. مصيبتى كه امروز، عليا مكرمه جناب زينب مى بيند، اين مصيبت افتادن جسدها در ميدان بى كفن و دفن ، به سبب آن ، از يادش مى رود.
بينكم و بين الله ، ملاحظه كنيد ببينيد جسد بماند در آن ميدان كه جنگ كرده است و كشته شده است ، اين صعب تر است ، يا سر را بياورند مجلس دشمن ؟
حالا عليا مكرمه مشغول به مصيبت است . مثلا از اين راه پائين بياورند در خانه ابن زياد.
مصيبت ديگر، ملعونى دست بگيرد بياورد وارد مجلس پسر زياد شود املاء ركابى فضه و ذهبا [ركاب مرا از نقره و طلا پر كن ] بخواند. اين هم يك مصيبت !
بالاتر همه اينها، سر را در طبقى بگذارد بياورد پيش رويش بگذارد. بالاتر اينها، چوب هم دستش باشد! از اينها بالاتر، آنكه همين كه پيش رويش گذاردند، شروع كند به خنديدن .
بارى ، اينها باشد. اشاره به اينها كردم ، چون از اتفاقات امروز است . كار ديگر داريم . امروز بايد به صحراى كربلا برويم . براى تجهيز جمع شديم . براى اين كار اين اجساد مطهره كه در اين سه روز مانده اند به اين كيفيت ، نگوئيد تجهيز نشده اند. تجهيزى كه براى اينها شده است ، براى هيچ كس نشده است .
حالا هزار و دويست و سى و هفت سال است ، تقريبا از وقوع اين واقعه . هنوز مردم تجهيز سيدالشهدا مى كنند. براى كدام پيغمبر و وصى پيغمبر چنين شده است ؟!
خدا را بشناسيد. ببينيد چگونه عرض مى دهد، و تلافى مى كند.
چند تجهيز است براى اين جسدها: تجهيز خدائى ، و تجهيز پيغمبرى ، تجهيز ملائكه ، تجهيز حسينى - يعنى خودش تجهيز خودش كرده است - تجهيز اهل بيتى ، تجهيز مركب از همه مخلوقات با يكديگر. اينها همه چند تجهيز است كه همه شده است .
اما تجهيز الهى : خداوند عالم او را كفن كرد به نورى بر اين بدن كه ساتر بود. آن نور كه اگر برهنه هم بود، ساتر او بود. حتى شخص اسدى كه آمده بود، گفت : ((ديدم ميان اين جسدها، جسدى مثل آفتاب مى درخشيد)).
نورى كه براى سر مطهر قرار داد؛ كه زيد بن ارقم بى سعادت گويد: در غرفه ام نشسته بودم ، ديدم از روزنه اطاق نورى داخل شد. معلوم شد سر مطهر سيدالشهداء را گذرانيدند.
و بر او نماز خداوند عالم . صلاه الهى ، همين صلاتى است كه هميشه مى گويى : صلى الله عليك يا اباعبدالله ! بلكه خداوند صلاه قرار داد بر گريه كنندگان آن جناب : الا وصلى الله على الباكين على الحسين (عليه السلام )
و همچنين تولى قبض روح سيدالشهدا با خدا بوده است ؛ تولى الله قبض اءرواحهم بيده .
اما تجهيز نبوى ، يكى كرده است كه هميشه تشييع اين نعش مى كرد تا روز اربعين .
يكى ديگر از اجزاء تجهيز، حفر قبر است كه پيغمبر (عليه السلام ) خودش حفر قبر حضرت حسين كرده است .
اينست كه مثل امروز كه بنى اسد آمدند و سيد سجاد به طريق خفا آمد، همين قدر كه كلنگ زدند، قبر محفور پيدا شد. اين همان قبر است كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) خودش حفر كرده بود، و به ام سلمه همه فرمودند كه حفر قبر براى حسين مى كردم .
يك تجهيز ديگر اين است : ما زلت اءلتقط دماء هم ؛ خونهايشان را جمع كردم .
و اءما تجهيز ملائكه نعش سيدالشهداء را: جسدش را وقت شهادت بردند به آسمان ، نزد صورت على بن ابى طالب در آسمان پنجم ، و فورا آوردند. ديگر حكمتش را نمى دانم . پس تجهيز كردند تا به آسمان ، و برگردانيدند به صحراى كربلا.
و حديث دارد كه در عالم معنى ملائكه آب از چشمه تسنيم آوردند اين بدنها را غسل دادند، و كفن كردند. اما تجهيز خود سيدالشهداء: خودش قبر را مهيا كرده است ! خودش كفن براى خود مهيا كرده است ! اما قبر، همان وقت كه بيرون آمد به قصد كربلا، مى فرمود: مى خواهم بروم نزد قبرم .
و اما كفن ، خودش هم خودش را كفن كرد، اما چه فايده ، برايش نگذاشتند!
معنى اين حرف كه فرمود: ((اى خواهر پيراهنى بياور كه كهنه باشد)) به آن طريق كه رسيده است ، يعنى كفنم باشد. سعى كرد در صفت اين كفن فرمود: عتيق لايرغب فيه هيچكس راغب به آن نباشد.
باز حضرت دامن هايش را پاره پاره كرد، خودش را كفن كرد به اين جامه ! خودش را غسل هم داده است ؛ نه غسل از سدر، نه غسل از كافور؛ غسل داد خود را به دو جور از خون . فرمود: غسل مى كنم به اين خونها:
يكى آن خونى كه از دل مباركش بيرون آمد. بخصوص كفهاى دست را مى گرفت زيرا آن خون ، پر مى شد. اين خون دل بود كه اين را ((مهجه )) مى گويند كه حيات به او بسته است . ماليد سر را، صورت را، محاسن را. فرمود: هكذا، حتى القى الله و انا مخضب بدمى ؛ بايد به همين طور، با اين خون ، ملاقات كنم خدا را.