اللهُ اکبرُ ماذا الحادثُ الجللُ
فقد تَزَلزَل سهل الارض و الجبلُ
پناه میبرم به عظمت و بزرگی خدا، چه حادثه و شورش قیامت است که برپا شد!؟ مصیبتی هست که کوه و دشت از آن مصیبتی متزلزل و مضطرب شدند.
اللهُ اکبرُ ماذا الحادثُ الجللُ
فقد تَزَلزَل سهل الارض و الجبلُ
پناه میبرم به عظمت و بزرگی خدا، چه حادثه و شورش قیامت است که برپا شد!؟ مصیبتی هست که کوه و دشت از آن مصیبتی متزلزل و مضطرب شدند.
ما هذه الزَفَراتُ الصاعداتُ أسیّ
کانها شعلٌ ترمی بها شعلُ
نمیدانم چه مصیبت واقع شده است که جمیع مردم فریاد میزنند و ناله میکنند به فریادهای بلند. گویا آتش در قلبهای مردم افتاده که نالههای آنها مثل شعلههای آتش میماند
ما للعیونِ عیونُ الدّمعِ جاریه
منها تخدُّ خدوداً حین تنهملُ
خبر دهید مرا چه واقع شده است که میبینم چشمههای اشک از چشمهای آنها ریزان است، و از شدت گریه و زاری و ریختن اشک صورتهای آنها مجروح است.
ماذا النواح الذی عطَّ القلوبَ و ما
هذا الضّجیجُ و ذی الضّوضاءُ و الزَّجَلُ
آیا چه واقع شده که مردم نوحه میکنند و فریاد میزنند، که نوحه و فریادشان دلها را میشکافد و جگرها را میسوزاند!؟ و چه چیز است این صداها و آوازهای مختلفه که به یکدفعه بلند میشود، که نزدیک است آسمانها را از هم بشکافد و زمین را بدراند!؟
کأنّ نفخَه صور الحشر قد فجأت
فالناسُ سکری و لا سکرُ و لا ثمل
خبر دهید مرا، گویا نفخه صور واقع شده، که مردم یکدفعه مضطربند، و گویا عقل از سر ایشان رفته. زیرا که مردم را میبینم مست، و این مستی خمر و بیخودی شراب نیست.
قد هل عاشورُ لو غم الهلال به
کأنما هو من شومٍ بهِ زُحَلُ
غوغای قیامت است که برپاشده، یا هلال محرم از افق دمیده شده!؟ گویا زحل که کوکب نحس اکبر است، از افق طالع شده.
شهرُ دهی ثقلیها منهُ داهیهٌ
ثقلُ النّبیِّ حصیدٌ فیه و الثقلُ
چه ماهی است این ماه محرم که به مصیبت انداخت جن و انس را!؟ و اهل بیت در همین ماه بود که اسیر و دستگیر شدند
قامت قیامت أهلِ البیت و انکسرت
سفن النجات و فیها العلم و العمل
اهل بیت پیغمبر است که ایشان- با آن که به منزله کشتی بودند از برای نجات خلق و دارای علم و عمل بودند- در روز عاشورا همگی کشته و به خاک و خون آغشته شدند.
و ارتجتِ الأرض و السبعُ الشدادُ و قد
أصاب أهل السموات العلی الوجَلُ
چگونه بیان نمایم روزی را که در آن زمین به لرزه و اضطراب آمد!؟ نه زمین تنها، بلکه آسمانها در آن روز به لرزه بیرون آمدند و نزدیک شد که آسمانها از هم بپاشند با وجود استحکامی که از برای آنها هست.
واهتز من دهش عرش الجلیل فلو
لا الله ماسکه اهوی به المیل
روز عاشورا بد عرش خدا با آن عظمت از وحشت و حیرت به لرزه و اضطراب آمد.اگر نه این بود که خداوند عالم به ید قدرت خود نگاهداری نمود، بر پا نمانده بود و ساقط شده بود
جلَّ الإله فلیسَ الحزنُ بالغهُ
لکنَّ قلباً حواهُ حزنهُ جللُ
خداوند عالم اجل و ارفع است از این که حزن و اندوه به او برسد.. لکن هر قلبی که محبت خدا در او باشد ، مصیبت او بزرگ است.
قضی المصابُ بأن تقضی النفوس له
لکن قضی اللهُ أن لا یسبقَ الأجلُ
سزاوار بود از این مصیبت جمیع روحها از جسمها مفارقت نمایند، و بدنهای خود را خالی بگذارند؛ لکن به واسطه آنکه خداوند عالم از برای هر نفسی اجلی قرار داده و مقدر فرموده که هیچ نفسی پیش از آن اجل و موعد نمیرد