الدّینُ من بعدهم أقوت مرابعه
و الشرعُ من فقدهم غارت شرائعه
دین اسلام که در میان مردم به منزله زمین پرگیاهی بود که جمیع مردم از او منتفع میشدند، بعد از عترت طاهره رسول خدا خشک شد، چنانکه بدن حیوانی از بیغذایی میکاهد. روح الایمان مردم هم به واسطه مفقود شدن مربی روح انسانی کاهید و ضعیف شد. و این بزرگواران در این دین به منزله چشمههایی بودند که از ایشان علم و معرفت میجوشید. به واسطه فقد ایشان چشمههایی که در شرع بود خشکید و آب جوشنده علم و معرفت فرو رفت.
الدّینُ من بعدهم أقوت مرابعه
و الشرعُ من فقدهم غارت شرائعه
دین اسلام که در میان مردم به منزله زمین پرگیاهی بود که جمیع مردم از او منتفع میشدند، بعد از عترت طاهره رسول خدا خشک شد، چنانکه بدن حیوانی از بیغذایی میکاهد. روح الایمان مردم هم به واسطه مفقود شدن مربی روح انسانی کاهید و ضعیف شد. و این بزرگواران در این دین به منزله چشمههایی بودند که از ایشان علم و معرفت میجوشید. به واسطه فقد ایشان چشمههایی که در شرع بود خشکید و آب جوشنده علم و معرفت فرو رفت.
قد اشتفی الکفر بالاسلامِ مُذ دخلوا
و البغی بالحقّ لما راح صادعه
به تحقیق شفا یافت کفر و اهل کفر در وقتی که منافقین اظهار اسلام کردند، به جهت آنکه اگر بر کفر باقی بودند، ممکن نبود آنها را از این قسم خرابیها و رخنهها در دین اسلام واقع سازند. و شفا یافت مرض ظلم و ظغیان به سبب بخ خود بستن منافقین حق را و اسلام را، در وقتی که رسول خدا صلّیالله علی و آله از دنیا رحلت فرمود، زیرا که تا آن بزرگوار در حیات بود، ممکن نشد منافقین ظلم خود را ظاهر سازند.
ودائع المصطفی أوصی بحفظهم
فضیعوها فلم تحفظ ودائعه
عترت رسول خدا صلّیالله علی و آله ودائع و امانت آن حضرت بودند در میان امت؛ ایشان را به حفظ و مراعات آنها امر فرموده بود. پس ضایع گذاردند امانتهای رسول خدا را، و به وصیت آن حضرت عمل نکردند و ترک نمودند حفظ امانت را.
صنائع الله بدءً و الأنام لهم
صنائع شدَّ ما لاقت صنائعهُ
این بزرگواران بودند صادر اول و مصنوع و مخلوق اول. و غیر ایشان از خلق، صنایع به واسطه آنها بودند و ایجاد و خلقت آنها به واسطه این بزرگواران بود. بسیار سخت و دشوار بود مصیباتی که بر ایشان از مصنوعات به جهت ایشان وارد آمد. انتفاع از ایشان بدل به ایذاء شد.
أزال أوَّلُ أهل البغی أولهم
عن موضعٍ فیه ربُّ العرش واضعهُ
اول اهل ظلم و ستم، دور کرد اول ائمه ظاهرین را از مسند خلافت و حق آن حضرت را غضب نمود، با وجود آنکه آن موضع را خداوند عالم از برای آن حضرت قرار داده بود و حضرت پیغمبر صلّیالله علی و آله هم تبلیغ فرموده، تأکید نموده بود.
و زاد ما ضعضع الإسلام و انصدعت
منه دعائم دین اللهِ تابعهُ
بعد از اول اهل بغی، تابع او زیاد نمود در دین خدا، چیزهایی را که به واسطه آنها اسلام مضطرب و خراب شد، و ستونهای دین- که انبیا و اولیا باشند- به لرزه درآمدند.
کمین جیشٍ بدا یوم الطفوف و من
یوم السقیفه قد لاحت طلائعُهُ
لشکری بودند مخفی و متواری. مقدمه الجیش آنها ظاهر شد در روز سقیفه بنی ساعده؛ و به مرور دهور ظاهر میشدند تا آنکه در روز عاشورا کمین گشادند و ظاهر شده، کردند با عترت رسول خدا آنچه که کردند و خود را به لعنت ابدیّه گرفتار کردند.
یا رمیهً قد اصابت و هی مخطئهٌ
من بعد خمسین من شطَّت مرابعهُ
ای شیعیان و دوستان! تعجب نمایید از اینکه تیری که در کمان گذاردند- به واسطه غصب خلافت- و رها کردند، آن تیر بعد از پنجاه سال به هدف رسید در صحرای کربلا، و حضرت سیدالشهدا و اصحابش را شهید نمودو اگر غصب خلافت نمیکردند، هرگز این عمل واقع نمیشد.
و فجعهً مالها فی الدّهر ثانیهٌ
هانت لدیها و إن جلّت فجائعه
ای شیعیان و دوستان! نظر نمایید و تعجب کنید از مصیبتی که نیست در روزگار، مصیبتی که ثانی او باشد. جمیع مصیبتهای روزگار- اگر چه بزرگ باشد- در نزد این داهیه کبری کوچک و سهل و آسان است.
و لوعهً أضرمت فی قلب کل شجٍ
ناراً بلذعتها صابت مدامعهً
نظر نمایید سوزشی را به جهت دوستی که برافروخته است در دل محزونی، آتشی را که شعله زده است و دلها را سوخته، و به عوض اشک مجاری اشک را جاری نموده.
لا العین جفَّ بسفعالنّار مدمعها
و لا الفوادُ خَبا بالدمع سافعُهُ
در این مصیبت عظمی و داهیه کبری، نه اشک چشم شیعیان خشک میشود به واسطه سوختن آتش قلب آنها و نه آتش دلهای ایشان خاموش میشود به واسطه جاری شدن اشکهای چشم ایشان. متصل اشک از چشمها جاری و قلبها در سوز و گداز است.
کل الرزایا و إن جلّت و قائعها
تنسی سوی الطَّفَّ لا تنسی و قائعهُ
جمیع مصائب و بلایا، اگرچه بزرگ باشند و تحمل آنها سخت و دشوار باشد، بعد از گذشتن زمانی، فراموشی از او حاصل میشود، سوای واقعه کربلا. هرچه زمان طول بکشد، فراموشی حاصل نمیشود، روز به روز حزن و اندوه شیعیان زیادتر میشود.