آقا این گونه بود
در سفرى كه به خارج از كشور داشتم، والد يكى از تجار بزرگ، وفات كرده بود و مى خواستند ثلث ارث را تقديم مرجع كنند و بعداز محاسبه، مبلغ سنگينى شد و آن تاجر از من خواهش كرد كه به مرحوم ميرزا (قدس سره)بگويم كه اجازه دهد اين مبلغ را سرمايه گذارى كنم و درآمد حاصله توسط خود مرحوم ميرزا (قدس سره)صرف حوزه شود
يكى از صفات بارز فقيه مقدس، مرحوم ميرزا جواد تبريزى (قدس سره)علاقه شديد به شاگردانى بود كه در جهت تحصيل و تدين كوشا بودند. اگر مدتى مى گذشت و ايشان شاگرد مورد علاقه خود را نمى ديد، از ديگران سؤال مى كرد كه آن شاگرد كجا است
يكى ديگر از خصوصيات فقيه مقدس، مرحوم ميرزاى تبريزى(قدس سره)علاقه به طلاب جوان و درسخوان بود. ايشان ضمن ابراز علاقه به طلاب درسخوان، در مورد مسائل پيش آمده، آنها را نصيحت كرده و همواره به آنان مى گفتند
فرزند فقيه مقدس، مرحوم ميرزاى تبريزى (قدس سره) مى گويد: گاهى اوقات مرحوم ميرزا (قدس سره) نسبت به بعضى شاگردان خود در هنگام مباحث علمى خشمگين مى شدند
فقيه مقدس، مرحوم ميرزاى تبريزى (قدس سره) با طلابى كه از خارج از كشور به زيارت ايشان مى آمدند، برخورد خاصى داشتند و هنگام ورود به مجلس ايشان، احترام خاصى براى آنان قائل بود و اين برخورد براى بعضى از طلاب ايرانى موجب سؤال شده بود.
طلبه اى خدمت فقيه مقدس، ميرزاى تبريزى (قدس سره)رسيد و گفت: «آقا! پدرم غدّه دارد و بايد در بيمارستان «خاتم الانبياء » بسترى شود و به مبلغى احتياج دارم. هر جا مراجعه كردم، موفق نشدم. آمده ام خدمت شما تا عنايت كنيد.»
هيچ گاه مشاهده نشد مرحوم ميرزا(قدس سره) نسبت به افترائات و اكاذيب بر عليه خويش واكنش نشان دهند
در محضر مبارك فقيه مقدس، مرحوم ميرزاى تبريزى (قدس سره)هيچ گاه مشاهده نشد كه ايشان اجازه دهد از كسى صحبت شود كه در آن مجلس حاضر نبود و اگر مسائل مهمى خدمتشان مطرح مى شد، مسئله بدون نام مطرح مى گرديد
ميرزاى تبريزى(قدس سره) در قلوب كسانى كه ايشان را مى شناختند واقعاً محبوب بود، علت آن رفتار و منش عالى و منحصر به فرد ايشان بود. مرحوم ميرزا(قدس سره) علاوه بر جهات علمى كه به استوانه حوزه معروف بودند
فقيه مقدس، مرحوم ميرزا جواد تبريزى (قدس سره) فرمودند: «معمول حوزه نجف اشرف، طلاب، شب هاى جمعه از نجف عازم كربلا مى شدند.
بعد از فوت مرحوم ميرزا(قدس سره) همزمان با فرا رسيدن ايام محرم فرزندان مرحوم از من خواستند كه منبر را اداره كنم و من به دليل علاقه خاصى كه به استاد داشتم آن سال به بركات اهل بيت(عليهم السلام) جلسات خوبى داشتم و روز عاشورا صحنه عجيبى مشاهده كردم.
در تبريز هيئتى داريم به نام حضرت على اكبر(عليه السلام) و اين هيئت برنامه منظمى جهت شهادت ائمه(عليهم السلام)نداشت. عده اى از دوستان در هيئت تصميم گرفتند كه شب هاى شهادت ائمه(عليهم السلام)، هيئت مراسم داشته باشد.
صبح روزى پيرمردى جهت زيارت فقيه مقدس، مرحوم ميرزا جواد تبريزى(قدس سره) به دفتر آمدند و درخواست كردند كه آقا را زيارت كنند
فرزند مرحوم ميرزا(قدس سره) مى گويد: صبح وفات فقيه مقدس، مرحوم ميرزا جواد تبريزى(قدس سره) ما به دنبال تهيه قبر بوديم و كمى طول كشيد تا قبر مهيا شد
