مراجع معظم تقلید
منبع:سایت اندیشمندان اسلامی
کتاب:گلشن ابرار-عبدالكريم پاك نيا
ميلادِ فرخنده
شب پانزدهم ماه رجب سال 1317 هـ .ق. براى جهان اسلام و دنياى تشيع، شب مبارك و فرخنده اى بود. در آن شب، آية الله حاج سيّد على اكبر، فرزند سيد هاشم موسوى خويى ـ از علماى بزرگ و نامى شهرستان خوى ـ صاحب فرزندى شد كه ساليان بعد، هفتاد سال بر كرسى تدريس در مهم ترين حوزه علمى عالم تشيع تكيه زد و با پرورش صدها عالم و مجتهد وتأليف ده ها كتاب و تأسيس مراكز علمى و فرهنگى متعدد، در رأس مرجعيت جهان شيعه قرار گرفت وى يكى از پرچمداران موفق علوم اسلامى در زمان معاصر گرديد.
چند ماه بود كه آية الله سيد على اكبر خويى در انتظار فرزند بود. روزى در حوزه علميّه خوىمشغول تدريس بود كه «آقا سلمان» يكى از شاگردانش سراسيمه وارد شد و به استاد گفت:
ديشب در مورد شما خوابى ديدم و حامل پيامى هستم. ديشب در عالم رؤيا، حضرت على(عليه السلام) را ديدم كه فرمود: به سيد على اكبر بگو: «حمل عيالش پسر است و اسم او را ابوالقاسم گذاشتم وَلَهُ شَأْنٌ»([1])
سرانجام در 15 رجب سال 1317 هـ .ق. نوزادى كه همه منتظرش بودند، چشم به جهان گشود. پدرش بنا به سفارش على(عليه السلام) نام او را ابوالقاسم گذاشت.([2])
سيد ابوالقاسم دوران كودكى را در دامان پر مهر و محبت پدر و مادر در يك فضايى آكنده از معنويت پشت سر نهاد. او علوم مقدماتى را تا 13 سالگى در زادگاه خويش فرا گرفت.
آية الله سيد على اكبر خويى در سال 1330 هـ .ق. به نجف كوچ كرد و سيد ابوالقاسم توانست در حوزه علميّه نجف، ادامه تحصيل دهد. سيد ابوالقاسم بر اثر هوش و حافظه قوى، در مدت كوتاهى توانست ادبيات عرب، منطق، لمعتين، رسائل، مكاسب و كفايه را فرا بگيرد و در 21 سالگى، در درس خارج آية الله شيخ فتح الله شريعت اصفهانى، معروف به شيخ الشريعه حضور يابد.
سيد ابوالقاسم درباره استادان بزرگ خود در فقه و اصول، چنين مى گويد:
من درس خارج را در محضر تعدادى از استادان بزرگ آن زمان آموختم، ولى در ميان آنان از پنج نفر نام مى برم، كه خداوند روح آن ها را قرين رحمت فرمايد:
اين پنج نفر عبارتند از:
1. آية الله شيخ فتح الله، معروف به شيخ الشريعه اصفهانى
2. آية الله شيخ مهدى مازندرانى
3. آية الله شيخ ضياء الدين عراقى
4. آية الله شيخ محمّد حسين اصفهانى
5. آية الله شيخ محمّد حسين نائينى.
من از دو استاد اخير بيش تر بهره بردم و يك دوره كامل از اصول را نزد آنان فرا گرفتم و برخى از كتاب هاى فقهى را نزد آنان آموختم. من درس هاى آنان را براى شمارى از شاگردان آن بزرگواران تقرير مى كردم.
مرحوم نائينى آخرين استاد بزرگوار من بود كه تا آخر عمر، ملازم محضر او بودم. من از او اجازه روايت گرفتم. او به من اجازه داد كه كتب اربعه را از ايشان نقل كنم.([3])
يكى ديگر از مشايخ روايت آية الله خويى، آية الله سيّد عبدالحسين شرف الدين عاملى(1290 ـ 1377 هـ .ق.) مى باشد، كه كتاب ها و تأليفات دانشمندان اهل سنت را از اين طريق روايت مى نمايد.([4])
آية الله خويى كلام، تفسير و فن مناظره را از آية الله شيخ محمّد جواد بلاغى نجفى (1282 ـ 1352 هـ .ق) فراگرفت. علاقه به يادگيرى حكمت و فلسفه، او را به محضر سيّد حسين بادكوبه اى كشانيد. آية الله خويى درس هاى رياضيات، حساب استدلالى، هندسه فضائى و مسطحه و جبر را نزد آية الله سيّد ابوالقاسم خوانسارى آموخت.([5])
آية الله خويى در كنار تحصيل علم، به تهذيب نفس و خودسازى پرداخت. فرزانه خوى، عرفان را از آقا شيخ مرتضى طالقانى، آقا سيّد عبدالغفار مازندرانى و ميرزا على آقا قاضى فرا گرفت. آنان در سير و سلوك معنوى و شكل گيرى شخصيت عرفانى آية الله خويى نقش زيادى داشتند.
آية الله خويى از آن دوران، چنين مى گويد:
«من در ايامى كه در نجف اشرف مشغول تحصيل علوم دينيه بودم، بيشتر مقيّد به آداب و سنن و اوراد و اذكار بودم، و گاهى در مجلس پرفيض مرحوم آية الله سيد على قاضى(رحمه الله) شركت مى كردم و از انفاس قدسيه آن بزرگوار بهره مى بردم، تا اينكه روزى به ايشان عرض كردم: چيزى به من ياد بدهيد و دستور العملى بگوئيد كه من انجام بدهم ايشان دستور العملى([6]) را دادند و گفتند چهل روز به اين دستور، عمل كن! و من مشغول انجام آن اعمال شدم و چون روز چهلم شد، براى من حالت مكاشفه اى رخ داد و من همه حوادث و چگونگى زندگى و آينده خود را مشاهده كرده و ديدم در بالاى منبر درس مى گويم و در منزل نشسته ام، مردم مى آيند و مى روند، نماز جماعت و مراجعات مردم و حالات گوناگون خودم را مانند آيينه اى كه در پيش رويم باشد، تماشا مى كنم، تا اين كه رسيد به جائى كه يك مرتبه شنيدم كسى بالاى گلدسته حضرت مى گويد: (انا لله و انا اليه راجعون) ايها النّاس! با كمال تأسف آية الله خويى از دنيا رفت. و در اين جا آن حالت از من برطرف شد و به حال عادّى برگشتم.»([7])
به اعتقاد آية الله سبحانى، رمز موفقيت فرزانه خوى عبارت است از:
الف ـ فهم و هوش و دريافتن مطالب، به صورت صحيح
ب ـ حفظ و ضبط مطالب، بدون آن كه با مرور زمان فراموش شود
ج ـ تصرف و موشكافى در مطالب
د ـ نوآورى.
اين فقيه برجسته در اثر تلاش هاى شبانه روزى، استفاده از نبوغ خدادادى و پشتكار مداوم، توانست در سال 1352 هـ .ق. از آية الله نائينى، آية الله كمپانى، آية الله عراقى، آية الله بلاغى، آية الله ميرزا على آقا شيرازى و آية الله سيّدابوالحسن اصفهانى اجازه اجتهاد بگيرد.([8])
اسطوره تدريس
يكى از بارزترين خصوصيات آية الله خويى، اهميت دادن به تدريس و تعليم است. او بيش از هفتاد سال، شيفتگان معارف جعفرى(عليه السلام) و تشنگان فقه اماميه را از كوثر زلال معارف آل محمّد(صلى الله عليه وآله) سيراب نمود.
وى در طول اين مدت، توانست با تحمل زحمات طاقت فرسا، صدها مجتهد تربيت كند. بسيارى از شاگردان او به مقام مرجعيت، تدريس و اداره حوزه هاى علميّه نائل آمده اند. اين استاد گرانمايه درباره اهميت تدريس، فرمود:
«من به تجربه دريافته ام كه انسان بايد آموخته هايش را به ديگران بياموزد. در درس گفتن يك نوع نبوغ براى انسان حاصل مى شود كه خيلى مفيد است.»
ايشان در آغاز جوانى، به تدريس پرداخت. او در اين باره مى گويد:
«زمانى كه دومين جلد شرح لمعه را فرا مى گرفتم، به تدريس اولين جلد اين كتاب پرداختم.»
آية الله خويى درباره پيشينه تدريس خويش، مى نويسد:
من بسيار تدريس كرده ام و در فقه، اصول و تفسير جلسات درس بسيارى تشكيل داده ام و جمعى بى شمار از انديشمندان را در حوزه علمى نجف اشرف پرورش داده ام. من خارج مكاسب شيخ انصارى و همچنين كتاب صلوة را، از اول تا آخر، دوبار تدريس كرده ام. در 27 ربيع الاول 1377 هـ .ق. به تدريس كتاب عروة الوثقى پرداختم ـ از باب طهارت شروع نمودم و در 26 ربيع الاول 1400 هـ .ق. به كتاب اجاره رسيدم و اكنون (ماه صفر 1401 هـ .ق.) در صدد اتمام اين كتاب هستم. محاضرات خود در فن اصول را ـ از آغاز تا پايان ـ شش بار (بر صدها نفر از دانشوران) القاء كردم و دوره هفتم را به سبب سنگينى وظايف و مسئوليت هاى مرجعيت، در مبحث ضدّ رها ساختم.
در سال هاى گذشته، به تدريس علم تفسير همت گماشتم و پس از مدتى، بر خلاف خواسته قلبى ام، از آن دست برداشتم و چقدر دوست مى داشتم اين درس ادامه مى يافت و منتشر مى شد. خداوند را سپاس مى گويم كه در خلال اين ساليان طولانى، لحظه اى از تدريس باز نايستاده و به جز روزهاى بيمارى و سفر، همواره به تعليم اشتغال داشتم.([9])
در سنگر مناظره
فرزانه خوى علاوه بر تدريس علوم اسلامى، در فن مناظره با مخالفان و دانشمندان ساير اديان نيز خبره بود. آية الله خويى در مناظره، شيوه سقراط را در پيش مى گرفت و ابتدا، تظاهر به قبول گفتار طرف مقابل مى كرد، آن گاه مانند يك شاگرد كه در مقام دانش طلبى و استفاده از استاد دانشمند خود است، اشكالات و مطالبى را به عنوان سؤالات علمى، با مهارت خاصى پيش مى كشيد و موجب مى شد كه طرفِ مناظره حقايقى را به زبان آورد كه ناخواسته، گفتار قبلى اش را نقض كند. بدين گونه او را در تناقض گويى و بن بست قرار مى داد و راه فرارى براى وى باقى نمى گذارد، جز اين كه ناگزير به جهل و اشتباه خود اعتراف كند.([10])
بعضى از مناظرات آية الله خويى در كتاب البيان نقل شده است، از جمله: مناظره با دانشمندى يهودى درباره جاودانگى قرآن و مناظره با عالم سنى درباره سجده كردن بر خاك. گفت وگوى او با عالمِ سنّى حجاز، با حضور شخصيت هاى مذاهب گوناگون اسلامى، 10 شب در مسجدالنبى(صلى الله عليه وآله) به طول انجاميد و سرانجام، طرف مناظره تمام گفته هاى ايشان را پذيرفت.([11]) در اثر همين گفت و گوها بود كه عده اى از برجستگان اهل سنت، مانند دكتر سيّد محمّد تيجانى سماوى، استاد مالكى مذهب دانشگاه زيتونيّه تونس به مذهب مقدس تشيع گرويدند.([12])
تأليفات و شاگردان
فرزانه خوى براى نشر معارف اهل بيت(عليهم السلام) و گسترش علوم اسلامى، لحظه اى نياسود. ايشان علاوه بر پرورش شاگردان، در تأليف كتاب هاى ارزشمند علمى نيز كوشش هاى چشمگيرى داشت.
شمار فراوان آثار آية الله خويى ـ با توجه به اين كه وى هماره به تدريس، پاسخ به استفتائات و پرداختن به امور مرجعيت مشغول بود ـ بيانگر تلاش شبانه روزى او براى احياى فرهنگ اهل بيت(عليهم السلام) است. حضرت آية الله خامنه اى در اين زمينه مى فرمايد:
بايد ياد نيكى از عالم بزرگوار و مرجع عظيم الشأن كه اخيراً رحلت كردند، يعنى مرحوم آية الله العظمى آقاى خويى بكنيم. ما به ايشان نه از ديد يك مرجع، بلكه از ديد يك محقق، مؤلف و مدرّس موفق نگاه مى كنيم. آن چه درباره اين بزرگوار و امثال ايشان، غالباً بعد از وفات صحبت مى شود، جنبه هاى مربوط به مرجعيت اين بزرگواران است، در حالى كه آن چه در زندگى اين افراد و شخصيت هاى برجسته اهم است، خصوصياتى است كه مستقيماً به مرجعيت آن ها، مربوط نيست، بلكه مى شود گفت مرجعيت آن ها ناشى از آن خصوصيات است و آن، همان جنبه علمى، تحقيقى، تدريسى و كار موفق و پيگير آنان در اين زمينه است. اگر شما به زندگى اين بزرگوار نگاه كنيد، مى بينيد حداقل در سه رشته علمى و درس مهم، داراى فرآورده هاى علمى تحقيقى هستند، كه يكى فقه، ديگرى اصول و سومى رجال است. اين همه كتاب هاى فقهى و اصولى كه شاگردان ايشان نوشته اند، همه از كلمات ايشان است و شما به اين ها اضافه كنيد آنچه را كه از قلم خود ايشان مستقيماً صادر شده است، كتاب بزرگ و كم نظير رجالى ايشان كه ظاهراً آن را در سال هاى اواخر عمرشان نوشته اند ـ چون ذكر مى كنند كه من اين كتاب را با اشتغال زياد و در دوران پيرى مى نويسم ـ يك فرآورده علمى عظيم است. حال شما ببينيد يك عالمى كه اين مقدار فرآورده علمى دارد، چقدر مى تواند تأثير در حوزه هاى علمى، نه فقط در زمان خود، حتى بعد از زمان خود بگذارد.»([13])
الف) تأليفات
آية الله خويى 34 كتاب در موضوعات مختلف اسلامى تأليف نموده اند كه عناوين آن ها عبارتند از:
1. نفحات الاعجاز (در اثبات جاودانگى قرآن)
2. البيان فى تفسير القرآن
3. معجم رجال الحديث، اين كتاب يكى از كم نظيرترين كتاب هاى رجالى شيعه مى باشد كه دربردارنده شرح حال 15706 نفر از زنان و مردان راوى حديث مى باشد. اين كتاب براى پنجمين بار، در سال 1413 هـ .ق. و در 24 جلد منتشر شده است
4. اجود التقريرات: اين كتاب تقريرات درس اصول ميرزاى نائينى است كه آية الله خويى آن را در 31 سالگى نوشته است
5. تكمله منهاج الصالحين
6. مبانى تكمله منهاج الصالحين
7. رساله در خلافت
8. قصيده در مدح اميرالمؤمنين(عليه السلام): آية الله خويى آن را در 900 بيت در وصف على(عليه السلام)سروده است و علاّمه سيّد مهدى موسوىخراسانى، آن را در سه جلد شرح كرده است
9. رساله در لباس مشكوك
10. المسائل المنتخبه
11. تعليقه بر عروة الوثقى
12. تعليقه بر المسائل الفقهيه
13. تهذيب و تتميم منهاج الصالحين
14. المسائل و الردود
15. مستحدثات المسائل
16. توضيح المسائل
17. منتخب توضيح المسائل
18. منتخب الرسائل
19. تلخيص المنتخب
20. تعليقه المنهج لاحكام الحج
21. مناسك حج
22. منية المسائل
23. ازالة المحاده عن ملك المنافع المتضاده: اين رساله در سال 1351 هـ .ق. به امر آية الله ميرزا على آقا شيرازى نوشته شده است.
24. اضائة القلوب بتحقيق المغرب و الغروب
25. انارة العقول فى انتصاف المهر بموت احد الزوجين قبل الدخول
26. فقه القرآن على المذاهب الخمس
27. قاعدة التجاوز
28. فهرست جامع الشتات ميرزاى قمى
29. تقريرات درس فقه مرحوم ميرزاى نائينى
30. تقريرات درس فقه مرحوم محقق اصفهانى
31. حاشيه بر وسيلة النجاة
32. حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى
33. تعارض الاستصحابين
34. تقريرات درس اصول مرحوم محقق اصفهانى.([14])
ب) شاگردان
حاصل تلاشهاى شبانه روزى اين بزرگ مرجع شيعه كه در فاصله سال هاى 1350 ـ 1413 هـ .ق. در مهم ترين مركز علم و فقاهتِ شيعه، با تمام قدرت و توانايى به تدريس فقه و اصول پرداخت، صدها مجتهد مى باشد و قشر عظيمى از علماى بزرگ ايران و ساير كشورهاى اسلامى را شاگردان آن بزرگ مرجع عالم اسلام تشكيل مى دهند. اينك شمارى از آنان را ذكر مى كنيم:
سيّد على خامنه اى، سيّد ابوالقاسم كوكبى، محمّد تقى بهجت، ميرزا جواد تبريزى، سيّد عبدالكريم موسوى اردبيلى، حسين وحيد خراسانى شهيد ميرزا على غروى تبريزى، سيّد على سيستانى، آقا موسى شبيرى زنجانى، سيّد محمّد حسين فضل الله، اسد حيدر، شهيد سيّد محمّد على قاضى طباطبائى، امام موسى صدر، مسلم ملكوتى، محمّد تقى جعفرى، محمّد جواد مغنيه، شهيد سيّد محمّد باقر صدر، سيّد عبدالرزّاق مقرّم، سيّد جلال الدين فقيه ايمانى، سيّد جعفر مروج جزايرى، اسماعيل محقق كابلى، سيّد صادق روحانى، سيّد محمّد بجنوردى، دكتر ابوالقاسم گرجى، شيخ مرتضى بروجردى، سيّد رضا خلخالى، سيّد محمّد تقى خويى، سيّد محمّد مهدى خلخالى، ميرزا رضا لطفى، سيّد على شاهرودى، سيّد علاء الدين بحرالعلوم، شيخ محمّد اسحاق فياض، شيخ جعفر سبحانى، سيّد محمّد روحانى، شهيد سيّد اسدلله مدنى، احمد وائلى، ناصر مكارم شيرازى، دكتر سيّد جعفر شهيدى، سيّد جواد شبّر، سيّد محمّد تقى حكيم، شيخ محمّد على توحيدى و سيّد على بهشتى.
بيش تر شاگردان آية الله خويى سخنان استاد در درس هاى فقه و اصول را به رشته تحرير در آورده و منتشر ساخته اند. بعضى از آنان به اين قرار است:
1 ـ التنقيح فى شرح العروة الوثقى (مباحث اجتهاد و تقليد و طهارة و صلاة) شهيد حاج ميرزا على غروى تبريزى.
2 ـ مستند العروة الوثقى، (مباحث صلاة، خمس، صوم، اجاره) شهيد شيخ مرتضى بروجردى.
3 ـ تحرير العروة الوثقى، قربانعلى محقق كابلى.
4 ـ معتمدالعروة الوثقى،سيدرضا خلخالى(حج).
5 ـ مبانى العروة الوثقى، (مضاربه، مزارعه، شركت، ضمان، حواله، نكاح، غصب)، سيّد محمّد تقى خويى.
6 ـ فقه الشيعه، سيد محمّد مهدى خلخالى.
7 ـ فقه العتره، محمّد تقى حسينى جلالى.
8 ـ محاضرات فى الفقه الجعفرى (مكاسب محرمه) سيد على حسينى شاهرودى.
9 ـ الدرر الغوالى، رضا لطفى.
10 ـ مصباح الفقاهه (مكاسب شيخ) محمّد على توحيدى.
11 ـ نموذج فى الفقه الجعفرى، سيّد عباس مدرسى يزدى.
12 ـ المعتمد، سيّد محمّد رضا خلخالى.
13 ـ مصباح الناسك، سيّد تقى طباطبائى.
14 ـ رسالة فى حكم اوانى الذهب، سيد تقى طباطبائى.
در اصـول:
1 ـ مبانى الاستنباط، سيّد ابوالقاسم كوكبى.
2 ـ المحاضرات، محمّد اسحاق فياض.
3 ـ مصابيح الاصول، سيّد علاء الدين بحرالعلوم.
4 ـ جواهر الاصول، شيخ فخرالدين زنجانى.
5 ـ الامر بين الامرين، شيخ محمّد تقى جعفرى.
6 ـ الراى السديد فى الاجتهاد و التقليد، غلامرضا عرفانيان.([15])
تراوش انديشه
از انبوه نظريات آية الله خويى، چند نظريه را كه دانستن آن ها براى همه خوانندگان مفيد است يادآور مى شويم:
الف ـ قراءات سبع فاقد سند معتبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى باشد.
ب ـ هيچ كاهش و افزايشى در قرآن رخ نداده است. آية الله خويى به شبهات مطرح شده درباره تحريف قرآن به خوبى جواب داده و ثابت نموده اند كه قرآن در زمان خود پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)جمع شده است.
ج ـ جمعى از دانشمندان قائل به نسخ فراوان در قرآن شده و از اين طريق، از عظمت آن كاسته اند، ولى آية الله خويى معتقد است كه جز آيه نجوى، هيچ آيه اى نسخ نشده است.
د ـ اختلاف افق، تأثيرى در ثبوت هلال ندارد. اگر ماه در هر جاى دنيا ديده شود، گرچه در نقاط ديگر ماه قابل رؤيت نباشد اول ماه يا عيد اضحى ثابت مى گردد.
در سنگر سياست و مبارزه
آية الله خويى در طول سال هاى پربركت زندگى خويش، همواره با حكومت هاى ظالم در حال مبارزه و پيكار بود. ايستادگى وى در برابر مكتب هاى مادى و دشمنان اسلام و مسلمانان بر كسى پوشيده نيست. در اين زمينه نگاهى كوتاه به فهرست برخى از تلاش هاى سياسى ايشان در پنجاه سال اخير، خوانندگان گرامى را با زواياى زندگى سياسى آن مرجع دورانديش آشنا مى كند:
فتواى تاريخى در مبارزه با مكتب ملحد كمونيستى، حكم به حرمت شركت در حزب توده، صدور اعلاميه و اظهار نگرانى از تسلط مزدوران بيگانه و افراد نامسلمان بر نقاط حساس كشور، مبارزه با نفوذ صهيونيسم در ايران، استقامت در برابر فشارهاى رژيم ستم پيشه صدام، حمايت از قيام شيعيان عراق و پشتيبانى همه جانبه از انقلاب اسلامى ايران به رهبرى حضرت امام خمينى(قدس سره).
از آغاز حركت مردم مسلمان ايران عليه رژيم پهلوى، آية الله العظمى خويى با صدور اعلاميه ها، پيام ها و تلگراف ها، به يارى انقلاب اسلامى شتافت. اقدام هاى وى از سال 1341 به بعد، حاكى از ژرف نگرى و دورانديشى اين مرجع فقيد مى باشد. نمونه اى از اعلاميه هاى وى را كه در پى قيام پانزده خرداد صادر شده است، در ذيل مى خوانيد:
بسم الله الرّحمن الرّحيم
قال الله سبحانه و تعالى: (و لا تركنوا الى الذين ظلموا فَتَمَسَّكُمُ النار و ما لكم من دون الله من اولياء ثم لاتنصرون) كمك و همراهى با ظالمين و ستمگران در شريعت مقدسه اسلاميه از اعظم محرمات است و در حرمت آن، بين علماء اعلام خلافى نيست. نظر به اين كه دولت فعلى ايران براى پيشرفت مقاصد شوم خود، كه مخالف مقررات دين اسلام است، از هر گونه تعدّى و ظلم، از زدن و كشتن و زندان بردن آقايان علماى اعلام و طلاّب علوم دينيّه و ساير طبقات مؤمنين مضايقه ندارد، بر هر فردى از افراد مسلمان در هر لباس و هر مقامى كه باشند، واجب است كه از همكارى با اين دولت خائن خوددارى نمايند و بر تمامى مسلمانان لازم است استغاثه حضرت سيّد الشهدا حسين بن على(عليه السلام) را در نظر گرفته و از دين مقدس اسلام دفاع نمايند.([16]) نجف اشرف
ابوالقاسم الموسوى الخوئى
14 / محرم الحرام / 1383هـ
بخشى از اعلاميه هاى انقلابى ايشان درباره موضوع هاى زير صادر شده است: تسلط يهود بر كشورهاى مسلمان، رفراندم شاه، يورش مزدوران شاه به مدرسه فيضيه، اهانت رژيم پهلوى به مقدسات اسلامى، مسئله انجمن هاى ايالتى و ولايتى، اعمال ضد دينى رژيم شاه، قيام پانزده خرداد، دستگيرى جمعى از علماى آذربايجان، آزاد كردن حضرت امام خمينى(قدس سره)، تبعيد امام خمينى، قانون شكنى هاى رژيم شاه، مبارزات مردم مسلمان ايران در سال 1357 و همه پرسى نظام جمهورى اسلامى.([17])
آية الله العظمى خويى ارديبهشت 1342، شاه ايران را محارب با دين مى خواند و مى فرمايد:
«... حقّا در جهان امروز ما ديگر به هيچ وجه اين گونه جرائم زشتى كه شاه ايران و دستگاه حاكمه آن براى جنگ با دين و رجال دينى و ملت شريف ايران مرتكب مى شود، قابل تحمل نيست.»([18])
وى آمادگى خود را براى شهادت در راه دين و قرآن، اعلان مى نمايد و مى فرمايد:
«... من نيز خون خود را در اين راه اهداء مى كنم و بزرگترين افتخار من آن است كه اين هديه براى سلامتى دين مقدس اسلام و براى محفوظ ماندن قرآن مجيد از انواع تعديات و براى نابود شدن جنايتكاران وسيله اى قرار گيرد. نهايت خوشوقتى آن جاست كه اين هديه در پيشگاه حضرت بقية الله ارواحنا الفداء مورد قبول واقع گردد. زنده بودن و تماشاى عجايب و ملاحظه تسلط دشمنان ديرينه اسلام بر مقدرات مسلمانان در حكم مرگ و تلخ تر از مرگ است. بدا به حال ما اگر در مقابل خطر ساكت بنشينيم و ودايع گرانبهاى پيغمبران را به رايگان به دست دشمنان بسپاريم. واى بر حال ملت ايران اگر خداى نخواسته افرادى از دشمن، اختيارات او را به دست گيرد.»([19])
فعاليت هاى چشمگير براى آزادى امام خمينى(قدس سره)، استقبال بى نظير از امام خمينى در هنگام ورود ايشان به نجف اشرف، حمايت از رزمندگان اسلام و ترغيب نيروهاى عراقى به تسليم در برابر رزمندگان ايران، عدم توافق با رژيم جنايتكار صدام، صدور اعلاميه 18 شعبان و حمايت آشكار از قيام شيعيان عراق، از ديگر اقدامات سياسى و مبارزاتى آية الله العظمى خويى است.
در منظر اهل نظر
حضرت آية الله خامنه اى، رهبرمعظم انقلاب:
عمر طولانى و پربركت اين مرد بزرگ كه نزديك به يك قرن امتداد يافت، سرشار از آزمايش هاى الهى و نشانگر سعى و تلاش يك انسان مؤمن و پرهيزگار است. ايشان در بسيارى از علوم اسلامى رايج در حوزه هاى علميه از اساتيد مسلم و كم نظير به حساب مى آمد فقيهى بزرگ و اصولى اى عميق و مفسرى نوآور و رجالى اى صاحب مكتب و متكلمى زبر دست بود.([20])
آية الله شهيد سيّد محمّد باقر صدر:
اينجانب علاقه شديد و وافر به بزرگ ما و استاد ما، سند و پشتوانه علمى ما حضرت آية الله العظمى خويى دارم. استادى كه چشمم به نور معنويت درس ايشان روشن و طعم حلاوت و شيرينى معرفت را از محضر ايشان چشيدم و مى شود گفت كه بهترين نعمت هاى الهى كه همان ايمان و علم است و اگر خداوند متعال اين نعمت ها را براى من ارزانى داشته است، اين از فضل و الطاف استادم مى باشد. آن چه من دارم قطره اى از درياى بى كران علم ايشان است و به حق مى شود گفت كه ايشان پدر روحانى من است.([21])
3 ـ نويسنده و متفكر شهير عرب، شيخ محمّد جواد مغنيه:
او آفتابى است كه اشعه هاى روشنگر آن در هر زمان و به هر نقطه اى پرتو افكنى مى كند، او استاد من و استاد بزرگان علم و دانشمندان نجف مى باشد. او همانند محورى است كه علوم اسلامى بدور او مى چرخد او كسى است كه حوزه نجفمرهون زحمات و فعاليت هاى علمى وى مى باشد.([22])
4 ـ دكتر ابوالقاسم گرجى:
از لحاظ بيان دقيق، مستقيم، معقول و مطابق ذوق سليمى كه در عرضه نظرات داشت، نظريات ايشان پيوسته قاطعانه مبتنى بر استدلاهاى منطقى بود، لذا هم بر دل مى نشست و هم در مغز جاى گير مى شد و اين نه تنها در فقه و اصول بود بلكه در همه علوم اسلامى مصداق داشت.([23])
ويژگى هاى اخلاقى
آية الله العظمى خويى(رحمه الله) علاوه بر مقام ممتاز علمى، داراى خصوصيات بارز تربيتى و اخلاقى بود. در اين جا به برخى از خلق و خوى آن معلم اخلاق كه بر گرفته از گفته هاى شاگردان و نزديكان ايشان است، مى پردازيم:
1 ـ همت والا
آية الله جعفرى همدانى در خاطرات خود مى گويد:
من با ايشان همدرس و رفيق صميمى بوديم يك وقتى ايشان به من گفت: دوست دارم مدرّس بشوم، مثل مرحوم آقا ضياء. گفتم: شما بالاتر از اين هم مى شوى. مرجعيت خواهى يافت! همان هم شد ايشان مرجعيت يافت.([24])
2 ـ ساده زيستى
آية الله خويى از دوران جوانى تا پيرى كه مرجعيت جهانى يافت، زندگى طلبگى را از دست نداد. او بى آلايش و ساده بود و از تجمل و رفاه طلبى شديداً پرهيز مى كرد. سفره هايش را از غذاهاى ساده تشكيل مى داد و در صرف وجوهات شرعى كاملا احتياط مى نمود.
3 ـ عشق به عبادت و ولايت
آية الله خويى در كنار تحصيل و تدريس، در مكتب اساتيد اخلاق و عرفان حضور يافت و به سير و سلوك معنوى پرداخت. او برجسته ترين مدرّس حوزه علميّه نجف بود واكثر اوقاتش را صرف مطالعه مى كرد، ولى عشق به پروردگار متعال، شب هاى چهارشنبه او را به مسجد سهله (ده كيلومترى نجف) مى كشانيد.
او آن چنان از لذت عبادت سرمست مى شد، كه چهل شب چهارشنبه، پشت سر هم در مسجد سهله بيتوته مى كرد و تا صبح، دل به خالق هستى مى سپرد.
جذبه ولايت ابى عبدالله الحسين(عليه السلام) او را آن چنان واله و شيداى خويش مى كرد كه گاه چهل شبِ جمعه به كربلا مى رفت و با زيارت و ذكر و دعا، قلب خود را صفا مى داد و با عبادت عاشقانه به تهذيب نفس و خودسازى مشغول مى شد.
آية الله العظمى خويى رمز موفقيت خويش را در انس به پروردگار و ارتباط با ائمه اطهار(عليهم السلام)مى دانست و از اين عامل، به عنوان وسيله پيشرفت سود مى جست. او آن قدر به اين نكته اهميت مى داد كه هر روز، پيش از درس، به حرم مطهر حضرت اميرمؤمنان على(عليه السلام)مى رفت.
4 ـ احترام به بزرگان
آية الله جعفر سبحانى در اين زمينه مى گويد:
«او بزرگان و مراجع را بيش از حد تكريم مى كرد. به خاطر دارم، روزى كه در مسجدى درس مى گفت، حضرت آية الله سيّد محسن حكيم پس از درس او، در همان جايگاه تدريس مى كرد. استاد پس از فراغت از تدريس، به خاطر مذاكره تلاميذ (و سؤالات شاگردان) كمى در جايگاه تدريس باقى ماند، كه ناگهان آية الله حكيم(رحمه الله) وارد مسجد شد. وقتى چشم آية الله خويى به وى افتاد، با يك دستپاچگى خاصى كفش و لوازم ديگر خود را برداشت ودست به سينه ايستاد ومعذرت خواست.
5 ـ تشويق اهل دانش
آية الله خويى در مناسبت هاى مختلف، از شاگردان فاضل خود نام مى برد و مقام و فضل آنان را مى ستود. وقتى دانشمندى نوشته ارزشمندى را به او هديه مى داد، براى تشويق و بزرگ داشت وى تقريظى بر آن كتاب مى نوشت.
ويژگى هاى اخلاقى آية الله خويى فراوان است. او اسطوره اخلاق بود. هر وقت وارد مجلسى مى شد، با صداى بلند به حاضران سلام مى كرد. بسيار مؤدّب بود. هيچ گاه سخنى اهانت آميز، حتى توهين علمى از ايشان شنيده نشد. به استادش، ميرزاى نائينى شديداً علاقه مند بود و هميشه قبل از درس، حمد و سوره مى خواند و ثوابش را به روح پاك استاد هديه مى كرد. در مقابل سختى ها و مصيبت هاى روزگار، صبر و بردبارى پيشه مى كرد و خم به ابرو نمى آورد. از همه مظاهر كبر و غرور دورى مى جست. هماره به تحقيق، تأليف و تدريس مشغول بود. كمك به درماندگان، رفتار مسالمت آميز با مخالفان، مهربانى با كودكان، پرهيز از تجمل گرايى، نظم، عفو و سعه صدر، از ديگر ويژگى هاى اين انسان وارسته مى باشد.
خدمات اجتماعى
احداث كتابخانه، مدرسه، مسجد، حسينيه، خوابگاه، درمانگاه، بيمارستان، مؤسّسه خيريه و دارالايتام، يكى ديگر از خدمات آن مرجع بزرگ جهان شيعه مى باشد. در اين جا فقط به ذكر نام مراكزى كه توسط آية الله العظمى خويى تأسيس شده است مى پردازيم:
ايران:
1 ـ مدينة العلم، قم.
2 ـ مدرسه و كتابخانه آية الله خويى، مشهد.
3 ـ دارالعلم، اصفهان.
4 ـ مجتمع امام زمان(عليه السلام)، اصفهان.
آمريكا:
5 ـ مركز الامام الخوئى الاسلامى، نيويورك.
6 ـ مركز الامام الخوئى، سوانزى (يكى از شهرهاى دانشگاهى جهان). اين مركز قبلاً كليسا بود.
7 ـ مسجد و مركز اسلامى، لوس آنجلس.
8 ـ مسجد و مركز اسلامى، ديترويت.
هند:
9 ـ المجمع الثقافى الخيرى، بمبئى. يكى از بزرگ ترين مؤسسات فرهنگى جهان اسلام مى باشد.
لبنان:
10 ـ مبرّة الامام الخوئى، بيروت.([25])
فرانسه:
11 ـ مركز اسلامى.
پاكستان:
12 ـ مكتبه الثقافة و النشر «انتشاراتى»، كراچى.
مالزى:
13 ـ مكتبة الثقافه و النشر، كوآلالامپور.
تايلند:
14 ـ مؤسسة دارالعلم، بانكوك.
15 ـ مدرسه دينى، بانكوك.
بنگلادش:
16 ـ مدرسه دينى، داكا.
عراق:
17 ـ مكتبة الامام الخوئى، نجف اشرف.
18 ـ مدرسه دارالعلم، نجف اشرف.
انگلستان:
19 ـ مركزالامام الخويى،لندن. اين مؤسسه كه درشمال غربى لندن قراردارد، قبلاً كليسا بود.
اين مؤسسه شامل: مركز اسلامى، مدرسه امام صادق(عليه السلام) (ويژه پسران)، مدرسه الزهرا(ويژه دختران) سالن هاى غذاخورى، سالن اجتماعات، كتابخانه عمومى، كتابفروشى و مركز تبليغات مى باشد.
مجله «النّور» از سوى اين مركز، هر ماه به دو زبان عربى و انگليسى منتشر مى شود كه در گسترش معارف شيعى در ميان مسلمانان اروپا نقش به سزايى دارد. اين مركز بر تمام مؤسسات آية الله العظمى خويى در جهان، نظارت دارد.
سفر وصل
آية الله خويى پس از عمرى تلاش در راه تحقق آرمان هاى بلند اسلامى، سرانجام در 94 سالگى، در عصر روز شنبه، هشتم صفر 1413 هـ . ق. 17 مرداد 1371، از دار فانى به سراى باقى شتافت و مرغ روحش كه مالامال از عشق به اسلام و اهل بيت(عليهم السلام) بود، به سوى حق پركشيد. رحمت و رضوان خدا بر او باد. پيكر پاك آن فقيه فقيد مانند جدش، على(عليه السلام) و مادرش، فاطمه(عليها السلام)، مظلومانه و غريبانه، بدون تشييع در مسجد خضراء دفن شد.
بعد از رحلت آية الله خويى، از سوى مراجع تقليد، شخصيت ها و بزرگان مذهبى و سياسى، پيام هاى تسليت صادر شد. در اين جا به خاطر مضامين عالى و نكات با ارزش پيام رهبر معظم انقلاب، حضرت آية الله خامنه اى، به درج آن بسنده مى كنيم:
بسم الله الرّحمن الرّحيم
(انّا لله و انّا اليه راجعون)
باتأسف فراوان باخبر شديم كه عالم جليل القدر و فقيه عظيم الشأن حضرت آيةلله العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خويى مرجع تقليد بزرگوار، روز گذشته دار فانى را وداع گفته و به جوار رحمت حق رحلت نمودند.
اين حادثه براى جهان اسلام مخصوصاً حوزه هاى علميّه مصيبتى بزرگ است. آن عالم بزرگ، بقيه سلف صالح و يكى از پرچمداران علوم اسلامى و يكى از مراجع تقليد دوران معاصر بود. ايشان در بسيارى از علوم رايج در حوزه هاى علميه از اساتيد مسلّم و كم نظير به حساب مى آمد. فقيهى بزرگ و اصولى اى عميق و مفسرى نو آور و رجالى اى صاحب مكتب و متكلّمى زبردست بود. آثار علمى ارزشمند اين مرد بزرگ به ده ها جلد كتاب در فقه و اصول و تفسير و رجال منحصر نمى شود. هزاران شاگرد تربيت يافته در حوزه دروس غنى و سرشار او هم اكنون در همه بلاد اسلامى منتشرند. اين بزرگوار يكى از نخستين كسانى بود كه پس از شروع نهضت اسلامى به رهبرى امام خمينى(قدس سره) حوزه علميّه نجف را به اهمّيت حوادث ايران متوجه ساخت و سعى و كوششى ارجمند در همراهى با حركت عظيم روحانيت و مردم در ايران مبذول كرد. در نهضت خونين مردم عراق در رمضان سال 1412 هجرى قمرى قطب اصلى نهضت و مركز صدور حكم قيام اسلامى بود و به همين جهت پس از سركوب شدن اين نهضت به وسيله رژيم خونخوار بعثى اين كهن مرد دانشمند مورد آزار و شكنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثى قرار گرفت و در معرض خطر جدى واقع شد و پس از آن كه به فضل الهى از خطر نجات يافت تا مدت ها در شرايط سخت زير نظر مأموران بعثى قرار گرفت. عمر طولانى و پربركت اين مرد بزرگ كه نزديك به يك قرن امتداد يافت، سرشار از آزمايش هاى الهى و نمايشگر سعى و تلاش يك انسان مؤمن و پرهيزگار است. اين جانب مصيبت در گذشت اين مرجع بزرگوار تقليد را به حضرت بقية الله الاعظم ـ ارواحنا له الفداء ـ و جهان تشيع مخصوصاً حوزه هاى علميه و علما و فقهاى بزرگ و نيز به خانواده محترم و فرزندان ايشان و همه دوستداران و مقلدين ايشان تسليت مى گويم و رحمت و فضل و مغفرت الهى را براى ايشان مسئلت مى نمايم.
يكشنبه نهم صفر 1413 هجرى قمرى
سيّد على خامنه اى
[1] ـ براى او مقام بلندى خواهد بود.
[2] ـ سيماى خوى، ص 169.
[3] ـ معجم رجال الحديث، ج 23، ص 21.
[4] ـ يادنامه آيةالله خوئى، ص 61.
[5] ـ مجلهحوزه، ش30، مصاحبه با آيةالله حسينى همدانى.
[6] ـ كيفيت اين دستورالعمل عرفانى را آيةالله رحمانى همدانى با اندكى تفاوت از استادش آيةالله خويى نقل كرده و جريان مكاشفه را هم از زبان آيةالله حاج شيخ على غروى تبريزى (كه اخيراً توسط حكومت عراق به درجه رفيعه شهادت نائل گرديد) بيان نموده است.
[7] ـ مردان علم در ميدان عمل، ج 5، ص 386.
[8] ـ يادنامه آيةالله العظمى خويى، ص 65.
[9] ـ معجم رجال الحديث، ج 23، ص 22.
[10] ـ ترجمه البيان، ص 12.
[11] ـ همان، ص 560.
[12] ـ مشروح اين گفت و گو را دكتر تيجانى در كتاب «ثم اهتديت» نقل نموده است، ولى در يكى از ترجمههاى فارسى اين كتاب نام اين بزرگ مرجع نيامده است.
[13] ـ به نقل از سخنان مقام معظم رهبرى در آغاز درس خارج فقه در سال 1413 هـ.ق.
[14] ـ معجم رجال الحديث، ج 23، ص 24 و يادنامه آيةالله خويى، ص78ـ.
[15] ـ در بخش تأليفات، شاگردان و تقريرات از كتابهاى غروب خورشيد فقاهت، يادنامه آيةالله خويى و مجلّه مكتب اسلام، مهر 1371 استفاده شد.
[16] ـ اسناد انقلاب اسلامى، ج1، ص 125.
[17] ـ جهتآگاهى بيشتر،ر.ك: اسناد انقلاباسلامى، جاول.
[18] ـ همان، ص 87.
[19] ـ همان، ص 84.
[20] ـ به نقل از پيام تسليت رهبر معظم انقلاب، حضرت آيةالله خامنهاى در رحلت آيةالله خويى.
[21] ـ غروب خورشيد فقاهت، ص 139.
[22] ـ ترجمه البيان، ص 12.
[23] ـ يادنامه آيةالله خويى، ص 13.
[24] ـ مجله حوزه، ش 52، ص 34.
[25] ـ اين بنا جهت اسكان فرزندان آواره لبنان و فلسطينى ساخته شد و داراى شش بلوك جداگانه در شش طبقه، به همراه امكانات آموزشى و بهداشت مىباشد.
فرهیختگان تمدن شیعه