مراجع معظم تقلید
منبع: حضرت حجت الاسلام و المسلمین عبدالرحیم اباذری
تولّد و تبار
در سال 1303 ش. برابر با 1344 ق. در يكى از
روستاهاى نزديك شهر سراب ديده به جهان
گشود. مرحوم مشهدى يوسف، پدر آية اللّه
ملكوتى، مردى ديندار و با قرآن و دعا مأنوس
بود و با بعضى از علماى منطقه، ارتباط مستمر
داشت. وى كشاورز بود و زمين وسيعى داشت و
تعدادى از روستائيان نيز رعيت او به شمار
مىآمدند. مشهدى يوسف در عين حال به
آموزش علم و خواندن و نوشتن علاقهمند بود و
در كنار شغل كشاورزى، به مكتبخانه مىرفت و
فرزندش مسلم را نيز با خود بدانجا مىبرد و
بدين ترتيب، پدر و پسر در كنار هم رو خوانى قرآن و خواندن و نوشتن مىآموختند. مادر
آية اللّه ملكوتى زنى متدين، پاكدامن، مدير و
مدبر و پركار بود. مشهدى يوسف امور زندگى را
به او سپرده بود و او نيز به نحو احسن كارها را
انجام مىداد.
تحصيلات مقدماتى
آية اللّه ملكوتى در شش سالگى مقدارى از
سورههاى قرآن (از اوّل تا سوره قاف) را در
زادگاهش حفظ كرد و پس از آن، مقدّمات علوم
اسلامى را نزد روحانيون محلى آموخت بعد
براى ادامه و تكميل آن، به شهر سراب رفت و
بقيه مقدّمات و سيوطى، مغنى، شرح جامى و
مطول را نزد آقايان، ميرزا رضا قلى، ميرزا
يعقوب، ميرزا غلامعلى اصغرى و ميرزا حسين
محدثى فرا گرفت. و آنگاه به حوزه علميه تبريز
رفت و در مدرسه «طالبيه» به تحصيل پرداخت.
همزمان با ورود او به اين حوزه، مرحوم آية اللّه
ميرزا فتّاح شهيدى؛ به عنوان نماينده آية اللّه
العظمى سيّد ابوالحسن اصفهانى به تبريز آمده،
در اين شهر ماندگار شده بود.
آية اللّه ملكوتى كتاب معالم را نزد ميرزا خليل
نطنزى فرا گرفت. ميرزا خليل نطنزى كه استاد
ماهرى بود و با ميرزا خليل مجتهدى در نجف
ارتباط نزديك داشت هنگام بازگشت آقاى
مجتهدى به تبريز با ايشان به اين شهر آمده و در
تبريز ماندگار شده بود. او كتاب شرح لمعه را نزد
آقايان، سيّد كاظم نوبرى، سيّد مهدى انگجى و
سيّد على مولانا تحصيل نمود. بخشى از مكاسب
و رسائل را نزد آقاى سيّد كاظم شريعتمدارى و
بخشى ديگر آنها را نزد آقايان؛ ميرزا كاظم
شبسترى وميرزا محمود دوزدوزانى فرا گرفت
همچنين بخشهايي علم كلام و فلسفه را نزد آية اللّه سيّد
محمّد بادكوبهاى تحصيل نمود.
تحصيل در قم
آية اللّه ملكوتى پس از نزديك به چهار سال
اقامت در حوزه تبريز و اتمام دوره سطح متوسط
و عالى در سال 1321 ش. به حوزه علميه قم
هجرت كرد و در يكى از حجرههاى مدرسه
فيضيه ساكن شد. درسهاى خارج فقه و اصول
را از استادانى چون، آية اللّه سيّد محمّدتقى
خوانسارى، آية اللّه سيّد صدرالدّين صدر، آية اللّه
حجت كوهكمرهاى، آية اللّه بروجردى، امام
خمينى و ميرزا عباسعلى شاهرودى فرا گرفت و
مباحث درس آية اللّه حجت را به رشته تحرير در
آورد. در فلسفه از استادانى چون، حضرت آيات سيّدحسين قاضى، شيخ عبدالنبى عراقى، ميرزا مهدى مازندرانى، شيخ ابوالقاسم اصفهانى، ميرزا مهدى آشتيانى، علامه طباطبايى و امام خمينى استفاده شايانى
برد. هنگامى كه علامه طباطبايى درس فلسفه
را در قم آغاز كرد، او اوّلين شاگردش در اين رشته
بود. وى در درس فلسفه امام خمينى قدسسره نيز
شركت كرد و از شاگردان خصوصى ايشان بود.
آية اللّه ملكوتى در ضمن اقامت و تحصيل در
قم، مدتى نيز همراه دوستانش، همچون
احمدى ميانجى، موسوى اردبيلى، و حقى
سرابى به مشهد مقدّس عزيمت كرد و در مدرسه
خيرات خان سكونت گزيد. در اين حوزه نيز از
استادانى چون سيّد يُونس اردبيلى و ميرزا
مهدى غروى اصفهانى، فقه و معارف دينى را
تحصيل كرد و نزد آية اللّه شيخ محمّد رضا
كرباسى، رياضيات و هيئت را آموخت. بخشى از
شرح اشارات را نيز نزد آية اللّه شيخ سيفاللّه ايسى ميانجى فرا گرفت و آنگاه دوباره به قم
بازگشت.
حضور در حوزه نجف
آية اللّه ملكوتى، پس از سيزده سال اقامت و
تحصيل مداوم و استفاده عميق از استادان بزرگ
فقه، اصول و فلسفه در قم و مشهد، در سال
1334 ش. براى تكميل اندوختههاى علمى و
كسب معارف بيشتر، از استادان حوزهعلميه
نجف اشرف، عازم اين شهر شد و پس از ورود در
درسهاى خارج فقه و اصول آية اللّه سيّد محسن
حكيم، آية اللّه سيّد عبدالهادى شيرازى، آية اللّه
سيّد محمود شاهرودى، آية اللّه سيّد ابوالقاسم
خويى و آية اللّه شيخ حسين حلّى حاضر شد و به
مدت چند سال از اين استادان بهره برد و در
اين مدت يك دوره كامل درس اصول آية اللّه
خويى را به رشته تحرير درآورد و از شاگردان بارز
ايشان بود. او با بيش از سه دهه تلاش و فداكارى
در وادى تحصيل و تحقيق در علوم مختلف
حوزوى و علوم غريبه، سرانجام به قله اجتهاد
رسيد و از استادان بزرگى همچون آية اللّه حجت،
آية اللّه سيّد عبدالهادى شيرازى، آية اللّه حكيم و
آية اللّه خويى، اجازه اجتهاد دريافت كرد و با
شخصيتهايى مانند: آقابزرگ تهرانى، و علامه
امينى ارتباط علمى و دوستى پيدا كرد و از
محضر اين دو بزرگوار نيز موفق به كسب اجازه
روايت شد. هم اينک نيز نام ايشان در ميان اعاظم و بزرگان حوزهْ علميهْ نجف به عنوان «ميرزا مسلم سرابي» نام آشنا و تداعي کننده علم و فضيلت و تلاش و کوشش تلقي ميشود.
پرنشاط در عرصه تدريس
آية اللّه ملكوتى از همان دوران ابتدايى
تحصيل در سراب و تبريز، اهتمام كم نظيرى به
تدريس داشت. او در كنار تحصيل، آموختههاى
خويش را به طلاّب و روحانيون ديگر تعليم
مىداد و در طول تدريس در حوزههاى علميه
سراب، تبريز، قم، مشهد و نجف، طلاّب و
روحانيون بسيارى را تعليم و تربيت نمود و هم
اكنون اغلب شخصيتهاى برجسته حوزوى و
بيشتر روحانيونى كه در مسئوليتهاى سياسى
و اجرايى كشور فعاليّت مىكنند، از اين عالم
تلاشگر بهره بردهاند و از شاگردان وى به شمار
مىآيند. او در اوايل دهه سى، در حوزه علميه
قم، از استادان برجسته سطوح عالى به شمار
مىآمد و از اين جهت، مورد توجه مراجع بزرگوار
و طلاّب و روحانيون اين حوزه بود. وى علاوه بر
كتابهاى رسائل، مكاسب و كفايه، كتاب شفاى
بوعلى را در قم براى طلاّب تدريس مىكرد؛ به
طورى كه آوازه علمى وى به حوزه نجف رسيده
بود. از اين رو، چون وارد اين حوزه كهن شيعى
شد؛ با اين كه تصميم داشت تنها به استفاده
علمى از محضر بزرگان اين حوزه بسنده كند و
تدريس را موقتا كنار بگذارد، امّا به مجرد ورود به
نجف، طلاّب و روحانيون پروانهوار به دور شمع
وجودش حلقه زدند و او را به تدريس و تعليم
علمى واداشتند از اين رو، وى در حوزه نجف، در
مقبره ميرزاى شيرازى به تدريس رسائل،
مكاسب، كفايه؛ شرح اشارات، شرح منظومه،
اسفار؛ رياضيات و علم هيئت همّت گماشت.
آية اللّه ملكوتى علاوه بر فقه و اصول، در فلسفه
نيز صاحب نظر بوده و بر كتابهاى اسفار،
منظومه سبزوارى و شفاى بوعلى حاشيههايي نگاشته است. آفاق وجودى او با نام «ميرزا مسلم
سرابى»، حوزه نجف را تحت شعاع قرار داده بود.
تدريس فلسفه او در حوزه نجف شهره آفاق شد و
اين در حالى بود كه در اثر مخالفت برخى
محافل، تدريس فلسفه در اين حوزه ممنوع بود
و كرسى درس فلسفه شخصيتهاى بزرگى
همچون، شيخ صدراى بادكوبهاى و ميرزا باقر
زنجانى به تعطيلى و انزوا كشانده شده بود؛ اما
جسارت علمى، اهتمام ذاتى و اعتقاد قلبى او به
راه و مبانى خويش از يك سو و حمايت و عنايت
برخى مراجع تقليد از شخصيت علمى وى از
سوى ديگر، آية اللّه ملكوتى را در ادامه مسير
مقاوم و استوار ساخت و او توانست تا آخرين روز
اقامت خود در آن حوزه،در كنار فقه، اصول و...
همچنان به تدريس فلسفه ادامه دهد؛ به گونهاى
كه فلسفه او در نجف در اين اواخر، منحصر بهفرد
شده بود.
طلوع دوباره از قم
اين فقيه سترگ، در سال 1347 ش. براى
صله ارحام، ديدار با بستگان
و با هدف بازگشت به نجف و سكونت هميشگى
در آنجا، به ايران آمد. هنوز چندى از اقامت او
در زادگاهش نگذشته بود كه روابط دولتهاى
ايران و عراق تيره شد و دولت عراق، اقدام به
اخراج ايرانيان از اين كشور كرده
و او بر خلاف ميل باطنى ناگزير به اقامت در قم
شد. منزلي را با مبلغي از ؟؟؟ پدري در قم تهيه نموده و... در حوزه علميه قم ساکن شد.
پس از يك سال با پىگيرهاى بسيار توسط يكى
از شاگردان پاكستانىاش توانست كتاب هايش
را به قم انتقال دهد كه در اين نقل و انتقال،
بعضى از كتابهاى خطى و نفيس و يادداشتها
و تقريرات وى خسارت اساسى ديد و از بين
رفت؛ زيرا به هنگام بارگيرى در گاراژ شهر
كاظمين، طلبه پاكستانى توسط مأموران عراقى
دستگير و زندانى شد؛ ولى آنها از موضوع
كتابها آگاه نبودند و به همين سبب، كتابها به
مدت طولانى در انبار گاراژ باقى ماند؛ سپس
چند نفر ديگر از طلاّب پاكستانى، پس از حل
مشكلات و موانع بسيار، سرانجام آنها را به قم
انتقال داده، به استاد تحويل دادند. آية اللّه
ملكوتى چون در حوزه علميه قم، استقرار كامل
يافت، بنا به درخواست استادان و عالمان بزرگ
اين حوزه، به تدريس خارج فقه و اصول اقدام
كرد. درس خارج فقه و اصول وى تا پيروزى
انقلاب به مدت يك دهه، همچنان به طور
مستمر و پرنشاط ادامه پيدا كرد و ايشان از
استادان برجسته درس خارج در اين حوزه
مطرح و مورد توجه و احترام همگان بود. آية اللّه
ملكوتى علاوه بر فقه، اصول، در فلسفه، حديث،
رجال، درايه كه از علوم رايج در حوزههاى علميه
بهشمار مىآيند و نيز در رشتههايى همچون
رياضيات، هيئت، تاريخ اسلام و تاريخ گذشته و
معاصر ايران نيز بسيار كار كرده؛ در هر كدام از
اين رشتهها صاحبنظر است. يكى از شاگردان
وى در توصيف شخصيت علمى و جامعيت
ايشان مىگويد:
«آقا سيّد ابوالقاسم حصارى اُرموى كه از شاگردان ممتاز آية اللّه ملكوتى و انسان وارستهاى
بود، خيلى به من لطف داشت. بيشتر درسها را
من در نجف از محضر ايشان بهره بردم و از طريق
ايشان با اسم ميرزا مسلم سرابى آشنا شدم و يك
علاقه غير حضورى نسبت به ايشان پيدا كردم؛
مخصوصا در درسهاى هيئت، تشريح الافلاك
وخلاصة الحساب كه در خدمت آقاى حصارى
مىخواندم. آن مرحوم همواره احساس شوق و
افتخار مىكرد كه اين درسها را در محضر آقاى
سرابى خوانده است. چون در حوزه نجف، چنين
شخصيتهايى كه در اين رشتهها تسلّط و تبحر
داشته باشند بسيار انگشت شمار بودند. بعدا كه
در سال 1352 ش. به ايران و قم آمدم، در اوّلين
فرصت به درس خارج آية اللّه ملكوتى رفتم و همه
اين جامعيت و ويژگىها را از نزديك در وجود
ايشان مشاهده كردم. معظم له در بحثهاى
حديثى، حديثشناسى، به خصوص در تاريخ
اسلام، بالأخص تاريخ بنى اميه و بنى عباس،
تاريخ گذشته و معاصر ايران، سير تاريخى
مغولها در ايران و گستره فعاليّت آنها، مسلط
هستند و از حافظه بسيار قوى و خوبى
برخوردارند. نسبت به اسامى اشخاص، اعلام،
رجال حديثى و نكات مربوط به دوران طلبگى
خود، كاملاً حضور ذهن دارند و نسبت به روايات
و سيره، خوب مسلط هستند و در حافظه دارند.»
شيوه تدريس و تحقيق
روش علمى و شيوه تحقيقى آية اللّه ملكوتى
در تحقيق و تدريس، در مرحله نخست، بررسى آرا و نظرات استادان خود و نيز نقد و بررسى
مبانى و اقوال استادانِ استادانش مانند ميرزاى
نايينى، شيخ محمّد حسين كمپانى، آقا ضياء
عراقى و آخوند خراسانى است. پژوهش و
تحقيق ايشان در مسائل اصولى، فقهى و
فلسفى، بسيار ژرف و گسترده است. براى وى،
اصلاً مهم نيست كه از نظر كمى چه مقدار
پيشرفت تحقيقى يا تدريسى داشته باشد؛ بلكه
بيشتر اهتمام او اين است كه مسئلهاى را كه
مطرح مىكند، به گونهاى درست، دقيق و
اطمينانآور، درباره آن تحقيق و تفحص و
ريشهيابى نمايد. آية اللّه ملكوتى به نظرات علماى
اهل سنت اهميت ويژهاى مىدهد و به سير
تاريخى موضوعات و مسائل، توجه و عنايت
خاصى دارد و نقطه آغاز و روند تكاملى آن را
بهخوبى مورد بررسى قرار مىدهد و در اين
راستا، چه بسا به موارد حساسى مىرسد؛ مثلاً
گاهى معلوم مىشود كه يك مسئله از اصل
منحرف و غلط عنوان شده و اصلاً نمىبايست
مطرح مىشد؛ ولى ديگران براى دستيابى به
مقاصدى، به آن اقدام و مطرح كردهاند. وى در
شأن و جهت صدور روايات، موقعيّت تاريخى و
اجتماعى آن روز و مخاطب را مورد توجه و
ريشهيابى قرار مىدهد: به آرا و اقوال عالمان
متقدم و متأخر اسلام و تشيّع به ديده احترام
مىنگرد و در طرح و نقد نظر بزرگان و حتى
مخالفان، كاملاً امانت و احترام را رعايت
مىنمايد و در عين حال، به طور جدى به نقد
آراى آنان مىپردازد. او استقلال رأى عجيبى
دارد و هرگز تحت تأثير عوامل كاذب و
فضاسازىهاى برخى محافل و افراد واقع
نمىشود و از اعتماد به نفس كم نظيرى برخوردار است!.
تعليم و تربيت شاگردان
حضرت آيةالله ملکوتي در طول چهار دهه تدريس سطوح عالي و خارج فقه، اصول، فلسفه و رجال، درايه، تفسير و بعضي علوم ديگر در حوزهْ نجف و قم توانست شاگردان فاضل را تربيت کرده و به حوزههاي علميه و جامعه اسلامي و انقلابي تحويل دهد. هم اينک بسياري از شاگردان معظم له از شخصيتهاي سرشناس و برجستهْ علمي تحقيقي، اخلاقي، سياسي و اجرائي کشور به شمار ميآيند که در اين فرصت به اسامي چند نفر از آنان اشاره ميشود:
1. مرحوم شيخ محمدباقر خالصي (مصحح مفتاح الکرامه).
2. شيخ حسن تهراني (از اساتيد اخلاقي حوزه).
3. شيخ محمد مهدي خالصي سراواني.
4. ميرزا ابوالفضل خوش زنجاني.
5. مرحوم شيخ حسين ايوقي سرابي (از اساتيد و اعاظم حوزه علميه قم).
6. شيخ محمد فيض سرابي (قاضي شرع و نماينده مجلس خبرگان رهبري).
7. شيخ محمد فاضل بابلي استرآبادي (رئيس حوزهْ علميه فيضيه در مازندران).
8. سيد علي نقي اردبيلي (قاضي شرع دادگاههاي انقلاب).
9. حاج سيد کاظم حسيني ميانجي (نماينده ولي فقيه در استان لرستان).
10. حاج سيد سجاد حججي (امام جمعه و نماينده مردم ميانه در مجلس شوراي اسلامي).
11. حاج ميرزا يدالله دوزدوزاني (از علماي سرشناس و اعاظم حوزه علميه قم).
12. سيد محمدحسن کشميري (علماي ساکن در شيکاگوي آمريکا).
13. سيد نصرالله برهاني بهشهري (قاضي شرع دادگاههاي انقلاب).
14. دکتر سيد جعفر رضوي (از علماي سرشناس هندوستان).
15. شيخ محمد و شيخ محمود نجفي (از علماي هندوستان).
16. شيخ محمدعلي مراغهاي (از علماي مورد احترام در حوزه علميه قم).
17. علامه شيخ محمدباقر محمودي (صاحب نهجالسعاده في مستدرک نهجالبلاغه).
18. سيد حسن آدرياني اصفهاني (صاحب ثقاة الرواة).
19. سيد ابوالقاسم بهبهاني
20 ـ شيخ حسن بهبهاني
21- اثناعشري
22. سيد علي جوهري (استاد فلسفه در مشهد).
23. شيخ علي اروميان (نماينده اسبق مردم مراغه در مجلس شوراي اسلامي و امام جمعهْ اسبق ميانه).
24. شيخ علياکبر مسعودي خميني (توليت حرم مطهر حضرت معصومه(ع).
25. سيد جمال الدين طباطبايي تبريزي.
26. سيد ابوالقاسم حصاري ارموي (از علماي اروميه در نجف).
27. شيخ محمود لطيفي (رئيس حوزهْ علميه آذربايجان شرقي).
28. سيد طيب جزايري (از علماي اهواز).
29. سيد علي شفيعي (قاضي القضات، از علماي اهواز).
30. شيخ محمد فقيه مرندي (از اساتيد حوزه علميه قم).
31. سيد محمدعلي شيرازي (فرزند آيةالله سيد عبدالله شيرازي
32- باقري كني
گفتني است تدريس معظم له هميشه و به طور مداوم ادامه داشته است حتي دوران 14 سال امامت جمعه و فعاليتهاي شبانه روزي در آذربايجان، تدريس درس خارج ايشان براي جمع بسياري از علما و فضلاي تبريز داير بود، علاوه يک درس فلسفه نيز براي جمع خاصي تدريس ميکرد.
ويژگىهاى علمى ديگر
آية اللّه ملكوتى با اين كه هنگام تدريس
فلسفه، يك فيلسوف به تمام معنا جلوه مىكند و
موقع تدريس فقه و اصول، به عنوان يك فقيه و
اصولى در عرصه علمى ظاهر مىشود، امّا هرگز
اسير اين علوم و فنون و اصطلاحات آن نمىشود
و در گفت و گوهاى عرفى و هنگام مواجهه با
مردم كوچه و بازار، همچون يك فرد معمولى با
آنان روبهرو مىشود و بازبان ساده با مردم سخن
مىگويد. به همين سبب، وى اين قدرت را دارد
كه عميقترين مسائل فلسفى و علمى را به زبان
ساده و مردمى و در سطح متعارف، براى توده
مردم بيان كند. از اين رو، بيشتر بحثهاى
فلسفى، اخلاقى، سياسى، اقتصادى، تفسيرى
و... ايشان از هم قابل تفكيك نيست. او وقتى از
سياست سخن مىگويد، به مسائل عرفانى ـ
اخلاقى هم نظر دارد و هنگامى كه به اخلاق
مىپردازد، در همين حال، سخنانش آميخته از
مسائل سياسى، اجتماعى، اقتصادى و حماسى
و... است؛ گويا همه اين رشتهها در ابعاد وجودى
استاد با هم عجين شده است و قابل تفكيك
نيست؛ در حالى كه او اين قدرت را دارد كه همه
را از هم جدا نمايد.
همگام با امام و انقلاب
با اين كه آية اللّه ملكوتى از دهه سى به نجف اشرف هجرت كرد و در سالهاى آغازين و
سرنوشتساز انقلاب در حوزه علميه قم حضور
نداشت، ولى به اعتبار اين كه از شاگردان خاص
امام به شمار مىآمد، ناگزير مسائل انقلاب را در
نجف دنبال مىكرد. هنگامى كه حضرت امام در
سال 1344 ش. به نجف تبعيد شد، ايشان جزو
اوّلين كسانى بود كه در منطقه (خان النص)،
مكانى در ميان كربلا و نجف، به استقبال
استادش شتافت و وقتى اكثر علماى مقيم نجف
جهت ديدار امام به صف ايستاده بودند، چون
امام با وى مواجه شد، خيلى با محبت و چهرهاى
گشاده از شاگردش احوال پرسى كرد و بعد براى
بازديد، به منزل ايشان آمد. از آن پس، دوباره
ارتباط استادى و شاگردى همچنان در ميان آن
دو استمرار يافت تا اين كه آية اللّه ملكوتى در
سال 1347 ش. به ايران آمد. با اين حال، ارتباط
معنوى و انقلابى اين شاگرد با استادش،
همچنان ادامه پيدا كرد؛ به گونهاى كه آية اللّه
ملكوتى در فعاليّتهاى تبليغى و اجتماعى
خود، از مبانى فكرى و انقلابى حضرت امام الهام
مىگرفت و وقتى براى تبليغ به شهرستان سراب آن مىرفت، مسائل انقلاب و
ظلم و ستم رژيم شاهنشاهى را با ظرافت با مردم
درميان مىگذاشت؛ حتى در مواردى مأموران
حکومتي، ايشان را تهديد و از او خواستند در
پايان سخنرانى، براى سلامتى شاه دعا كند؛ اما
او خيلى قاطع در ميان مردم، جواب
دندانشكنى به آنان داد و از دعا كردن خوددارى
كرد تا اين كه مورد تعقيب و اذيت و آزار ساواك
قرار گرفت و ناگزير شد منطقه را ترك كند. در
آبانماه سال 1356 ش. كه حركت انقلاب با
شهادت حاج آقا مصطفى، روند تكاملى خود را آغاز كرد، آية اللّه ملكوتى به عنوان عضو برجسته
«جامعه مدرسين حوزه علميه قم» در عرصههاى
مختلف و سرنوشت ساز انقلاب حضورى
حماسى داشت و در اكثر اعلاميههاى جامعه
مدرسين كه در آن شرايط بسيار دشوار و
خطرناك دوران ستمشاهى صادر مىشد آية اللّه
ملكوتى اوّلين يا دومين امضا كننده بود. اين
حقيقت، جايگاه رفيع ايشان را در ميان اعضاى
محترم جامعه و عمق شخصيت انقلابى او را بهخوبى شكار مىسازد؛ چنان كه در بيانيه
معروف و موصوف به «خلع شاه از سلطنت»
امضاى آية اللّه ملكوتى اوّلين امضاى زينت بخش
در اين بيانه است.
موضوعات بعضى از اين بيانيهها كه در دوران
خفقان ستمشاهى از سوى جامعه مدرسين
صادر شد و امضاى آية اللّه ملكوتى هم در آنها به
چشم مىخورد، عبارتند از:
1. قيام 29 بهمن مردم تبريز.
2. فجايع شهر يزد.
3. درباره اوضاع سياسى ايران.
4. اعتراض به حمله مزدوران شاه به منازل
مراجع.
5. درباره حادثه 19 ارديبهشت قم.
6. به مناسبت تحريم جشن نيمه شعبان به
عنوان اعتراضى.
7. محكوميت جنايت ميدان ژاله(17
شهريور) تهران.
8 . اعتراض به تشكيل دولت نظامى ازهارى.
9. پيام به كاركنان شركت نفت.
10. پشتيبانىازاعتصابكاركنانشركت نفت.
11. درباره راهپيمايى تاسوعا و عاشورا.
12. خلع شاه از سلطنت.
13. به مناسبت سالگرد قيام خونين قم.
14. حمايت از استادان دانشگاهها.
15. تلگرام به رئيس جمهور فرانسه، براى
ورود امام به پاريس.
16. اعتراض به جنايات عمال شاه.
17. اعتراض به روى كار آمدن شاهپور
بختيار.
پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى، وى
با حكم كتبى حضرت امام خمينى(قدس سره)
براى حل اختلافات شهرستان زنجان مأموريت
يافت و اختلافات عميق و حساس را كه بين
عالمان و برخى گروههاى ديگر آنجا وجود
داشت، به نحو شايستهاى حل و فصل كرد. يك
بار نيز به همين منظور به استان
آذربايجانشرقى و تبريز اعزام شد و اين
مأموريت خطير را با موفقيت به انجام رساند.
امامت جمعه در تبريز
اين مجتهد نستوه در طول زندگى پيوسته به
دنبال وظيفه الهى، انسانى و اجتماعى خود بود
و هرگز به نتيجه و منافع شخصى خود
نمىانديشيد. در اوايل پيروزى انقلاب با 10
سال سابقه تدريس خارج فقه و اصول و نزديك
به سى سال تدريس سطوح عالى در نجف و قم،
زمينه مرجعيّت كاملاً برايش فراهم شده بود؛ اما
هنگامى كه پاى وظيفه انقلابى به ميان آمد و
حضرت امام او را به عنوان نماينده ولىفقيه در
آذربايجان و امام جمعه شهر تبريز برگزيدند، وى
تمام سوابق تدريس در حوزه، شاگردان و ساير تعلقات ظاهرى ديگر را كنار گذاشت و مانند يك
سرباز از جان گذشته، در خدمت اسلام امام، انقلاب و
مردم قرار گرفت و زانوى ايثار و فداكارى در
محضر امام بر زمين زد. او در شرايطى اين
مسئوليت خطير را بر دوش گرفت كه قبلاً دو
شخصيت بزرگ از سلسله جليله روحانيت در
اين سِمت در تبريز به شهادت رسيده بودند و
اوضاع آذربايجان و تبريز، به خاطر فعاليّتهاى
وابستگان به احزاب و گروههاي منحرف،
آبستن انفجار بود و كنترل آن بس دشوار و حتى
غير ممكن به نظر مىآمد و قبول اين مسئوليت،
به نوعى استقبال از شهادت بود. متن حكم
حضرت امام خمينى به آية اللّه ملكوتى براى
امامت جمعه تبريز به شرح زير است:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
«چون جناب مستطاب حجهالاسلام
والمسلمين آقاى مشكينى ـ دامت افاضاته ـ به
طور موقت اقامه جمعه شهر تبريز را مىنمودند و
پس از تعطيل دروس قم، لازم است به محل خود،
حوزه علميه قم مراجعت نمايند، پس از تشكر از
معظم له كه قبول زحمت نمودند، جناب مستطاب
عمادالاعلام و حجهالاسلام آقاى حاج شيخ مسلم
ملكوتى ـ دامت افاضاته ـ را كه سوابق ايشان و
مراتب علم و تقواى معظم اله معلوم است، به
سمت نمايندگى از جانب خويش و منصب
امامت جمعه منصوب نمودم. اميد است كه جناب
ايشان در تمشيت امور و رسيدگى به احتياجات
محل و خدمت به اسلام و مسلمين، موفق باشند و از اهالى محترم آذربايجان، خصوصا علماى
اعلام و حجج اسلام ـ دامت بركاتهم ـ تقاضا
مىنمايم كه در پشتيبانى ايشان توجه داشته
باشند. ان شاءاللّه تعالى، معظم له با مشورت حجج
اسلام در خدمت به جمهورى اسلامى توفيق
حاصل نمايند. سلامت و سعادت همگان و
عظمت اسلام و مسلمين را از خداوند متعال
خواستارم. والسلام على عباداللّه الصالحين.
21 آبان 1360/ 15 محرم 1402
روحاللّهالموسوىالخمينى.
اين فقيه بزرگ در طول 14 سال اقامت در
تبريز، شبانه روز تلاش كرد و در راه تحقق
آرمانهاى امام و انقلاب از آبرو و حيثيت خود
مايه گذاشت. و با برخوردهاى پدرانه و
بزرگوارانه، در منطقهاى چون آذربايجان و در
شهرى مانند تبريز تحولى بس عظيم به وجود
آورد كه هر كدام به نوبه خود، قابل تقدير و
ستايش است.
ابتكار عملها و رمز موفقيتها
همزمان با ورود آية اللّه ملكوتى به تبريز، چون به خاطر بعضي مسائل سياسي جاري در سطح استان بخصوص غائله حزب جمهوري خلق مسلمان که اکثر روحانيون استان به اتهامات واهي از حضور در مسجد و محراب و منبر خود محروم گشته و روحانيت استان دچار چند دستگي شده بود. علاوه اكثر مساجد در تبريز و حومه به علت نبودن امام جماعت، به
تعطيلى گراييده و اين موضوع، در ميان توده
مردم نيز تأثير بدى گذاشته بود.
در اين ميان، آية اللّه ملكوتى با برخوردهاى
معقول و بزرگوارانهاى كه در پيش گرفت، مانند
پدرى مهربان، با آنها عمل كرد و تعداد زيادى از
اين افراد، اعم از روحانى و غير روحانى را كه در
اين ماجرا علي الظاهر به ضد انقلاب تبديل شده بودند، به عناصر انقلابى، كارآمد و در خدمت نظام و
انقلاب تبديل كرد و همه را به آغوش امام و مردم
بازگرداند. اگر چه در اين راستا، برخى محافل و
افراد تندرو از ايشان آزرده خاطر شدند؛ اما بعدا
فهميدند كه راه درست همين بوده است به طور
كلى، آية اللّه ملكوتى در برخورد با جريانهاى
انحرافى سعى مىكرد طرز تفكّر و انديشههاى
ناشايست آنها را به نقد بكشد و هرگز در اين
وادى تسليم هيچ كس و گروهى نمىشد؛ ولى به
افراد و اشخاص فريب خورده به ديده احترام
مىنگريست و با برخوردهاى پدرانه، طرز تفكّر و
رفتارهاى غلط آنها را اصلاح و آنها را خلع سلاح
و هدايت مىكرد و اين هنرى بود كه اختصاص به
خود ايشان داشت.
آية اللّه ملكوتى براى شخصيتها و سرمايههاى علمى؛ فرهنگى و مذهبى استان،
اعم از روحانى و غير روحانى، احترام و عظمت
ويژهاى قائل بود و در همين راستا توانست شاعر
كم نظير معاصر ايران، سيّد محمّد حسين
شهريار را كه تا آن هنگام در گوشهاى از
محلههاى تبريز انزوا گزيده بود، به صحنه
اجتماع، انقلاب، جبهه جنگ و جهاد و شهادت
بكشاند. اين شاعر بزرگ قبل از ورود ايشان به
تبريز، به دست فراموشى سپرده شده بود و جز
عده معدودى از شبه روشنفكران كسى به
سراغش نمىرفت و حتى در محلهاش، بسيارى
از وى شناختى نداشتند؛ ولى ايشان با اين
اقدام، شهريار را به مردم تبريز و آذربايجان
شناساند. شهريار هم به آية اللّه ملكوتى ارادت و
اعتماد خاصى داشت؛ چنانكه روزى ضمن
تقديم يك رباعى تركى، از ايشان درخواست
لباس روحانيت براى معمم شدن خويش كرد؛
زيرا قبلاً در حوزه به تحصيل علوم اسلامى و
طلبگى اشتغال داشت آية اللّه ملكوتى نيز به
درخواست او پاسخ مثبت داد و يك دست لباس
روحانيت به او هديه كرد؛ ولى برخى افراد و
محافل تندرو، از اين كه وى لباس روحانيت
بپوشد، جلوگيرى كردند.
آية اللّه ملكوتى با اين كه عضو جامعه مدرسين
بود و از بنيانگزاران و سياستگذاران اين نهاد به
شمار مىآمد، اما به عنوان نماينده امام و امام
جمعه تبريز، هرگز به يك گروه خاصى گرايش
پيدا نكرد و همه گروههاى چپ و راست و
جناحهاى ديگر را زير بال خود گرفت. از اين
جهت، همه دانشجويان و استادان دانشگاهها در
تبريز آية اللّه ملكوتى را از خود مىدانستند و
دفتر امام جمعه، پناهگاه همه آنها شده بود.
يكى از استادان گروه معارف اسلامى در دانشگاه
تبريز كه از نزديك شاهد اين صحنههاى تاريخى
بود، چنين نقل مىكند:
«... در اين مدت، بيشترين تكيهگاه گروههاى
سياسى در دانشگاها، حتى مخالفان، همين حاج
آقا بود. فراموش نمىكنم در هر جلسه دانشجويى
كه در دانشگاه و دانشكدههاى تبريز برگزار
مىشد، حتى دانشجويان مخالف روحانيت
مىآمدند و از ايشان نظر خواهى مىكردند و نظر
ايشان را فصل الخطاب قرار مىدادند. وقتى
ميهمان و سخنران دعوت مىكردند، محل
استراحت ميهمان، دفتر و منزل حاج آقا بود. يك
روز ميان طرفداران دو جناح مخالف و موجود در
كشور (چپ و راست) ميزگرد و بحث آزاد گذاشته
بودند. از جناح راست، آقاى آذرى قمى آمده بود و
از جناح چپ هم آقاى محتشمىپور دعوت شده
بود وقتى بحث و جلسه تمام شد، هر دو به دفتر
امام جمعه آمده بودند؛ يعنى در اين درگيرىهاى
جناحى، آخرين تكيهگاه و پناهگاه همه، دفتر
امام جمعه و محضر آية اللّه ملكوتى بود. الان هم
اگر برويد و از استادان آن روز دانشگاههاى تبريز
و سران جناحهاى چپ و راست آنجا بپرسيد،
همه آية اللّه ملكوتى را از آن خود خواهند
دانست.»
آية اللّه ملكوتى به خاطر شخصيت و جامعيت
علمى كه داشت، همواره مايه افتخار و عظمت
روحانيت وحوزههاى علميه بود. در هر سمينار،
كنفرانس و نشست علمى كه در تبريز و جاهاى
ديگر برگزار مىشد و از ايشان به عنوان امام جمعه و نماينده ولى فقيه دعوت مىكردند، وى
با يك ظرافت و دقّت لازم، بحثى كاملاً متناسب
با موضوع را انتخاب و مطرح مىنمود و يا يك
موضوع علمى نو و نظريه جديدى به آن
كنفرانس ارائه مىكرد كه خود اين نظريه، محور
بحثهاى ديگران مىشد. اكثر استادان
دانشگاهها در تبريز، به اين مهم اعتراف داشتند
و مىگفتند: آية اللّه ملكوتى در هر جلسه و
نشست علمى كه حضور مىيابد، يك حرف
تازهاى با خود به همراه مىآورد و همه را
غافلگير مىكند.
در اوايل پيروزى انقلاب و قبل از امامت
جمعه، وى با شهيد آية اللّه دكتر بهشتى در امر
گزينش قضات و ساماندهى به دادگاههاى
انقلاب در سطح آذربايجان شرقى و غربى،
همكارى تنگاتنگى داشت. همچنين حضور
نافذ ايشان در دو دوره از مجلس خبرگان رهبرى
با سمت نماينده مردم آذربايجان شرقى و از
همه مهمتر، حضور مؤثر و حماسى ايشان در
جبههها و در كنار رزمندگان، هنگام آغاز
عمليات مختلف، موارد ديگرى از فعاليّتها و
رمز موفقيتهاى اين فقيه خستگى ناپذير
است.
ويژگىهاى اخلاقى ـ عرفانى
الف) شيفته ولايت
عشق؛ علاقه و شيفتهگى آية اللّه ملكوتى
نسبت به پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله و ائمه عليهمالسلام و به ويژه به
اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا عليهاالسلام، هيچگاه قابل
توصيف نيست؛ هر بار كه وى نامى از حضرت
امير عليهالسلام مىبرد و يا مطالبى از آن امام همام بازگو مىكرد، اشك در چشمانش حلقه مىزد. در قاموس ايشان، نام امام على عليهالسلام مساوى گريه،
حزن و اندوه است. وى اعتقاد و ارادت خاصى نيز
به ولى فقيه جامع شرايط دارد هر گاه نام حضرت
امام خمينى و مقام معظم رهبرى را بر زبان
مىآورد، با عظمت و ابهت خاصى از آنان ياد
ميكند و با خضوع و خشوع توصيفناپذير ارادت
قلبى خويش را نسبت به آنان به ظهور و اثبات
مىرساند. آية اللّه ملكوتى در ميان ائمه جمعه، از
شخصيتهاى منحصر به فردى بود كه در آغاز
خطبههاى نماز جمعه، وقتى از پيامبر و امامان
معصوم عليهمالسلام نام مىبرد، بلافاصله و به طور
صريح، از امام خمينى و مقام معظم رهبرى نيز
به عنوان «امام مسلمين» ياد و از آنان تجليل
مىكرد. وى در كنار سلام و صلوات به ائمه
اطهار عليهمالسلام، به ولى فقيه زمان هم سلام و صلوات مىفرستاده كه اين موضوع، از نوع جهان بينى و اعتقاد قلبى او به ولايت و امامت در اسلام و
تشيّع حكايت مىكرد. وى از فقهاى بزرگى است
كه باتمام وجود، ولايت ولى فقيه جامع شرايط
را، ادامه همان ولايت امامان معصوم عليهمالسلام
مىشمارد و در مرحله عمل نيز بدان پايبند
است.
ب) تلاش شبانه روزى
ايشان معمولاً در طول يك شبانه روز، كمتر از
پنج ساعت خواب و استراحت دارد. در روزهاى
امامت جمعه در تبريز، كار، تلاش و برنامههايش
كه شامل ديدار با مردم، مسئولان و رسيدگى به
امور استان و شهرستانها بود هر روز از اوّل صبح
آغاز مىشد و به طور فشرده و يك سره تا پاسى از شب ادامه پيدا مىكرد و فقط در اين ميان،
براى نماز و غذاى مختصر، وقت كوتاهى
اختصاص مىداد و بقيه را در خدمت مردم و
مسئولان بود. او به حق خود را وقف مردم و
انقلاب كرده بود. مردم و مسؤولين هرگاه اراده
مىكردند، مىتوانستند به حضور ايشان برسند
و گاهى ساعتها وقت ايشان را مىگرفتند؛ ولى
چون او شيفته خدمت بود، هرگز خم به ابرو
نمىآورد و همه را با آغوش باز به حضور
مىپذيرفت. آية اللّه ملكوتى در طول مسئوليت
چهارده ساله خود در تبريز، خدمت به مردم را،
حتى به زيارتهاى مستحبى ترجيح مىداد؛
چون در نگاه او، خدمت به مردم و خشنودى
آنها، عين خشنودى ائمه و رضايت خداوند
متعال بود.
هنگامى كه كار تمام مىشد و مسؤولان از
دفتر امام جمعه مىرفتند، او به كتابخانه
شخصى خود مىرفت و تا پاسى از شب، به
مطالعه مىپرداخت. آية اللّه ملكوتى چه در ايّام
امامت جمعه و چه قبل و بعد از آن، اغلب شبها
به مطالعه مشغول بود و اغلب در كتابخانه،
هنگام تحقيق و مطالعه، سر بر روى كتابها
گذاشته، چند لحظهاى به خواب و استراحت
مىپرداخت؛ سپس قبل از طلوع فجر، دوباره
براى نماز و عبادت بيدار مىشد. وى هم اكنون
كه در قم به سر مىبرد، اغلب به تحقيق، تأليف،
تدريس و مطالعه اشتغال دارد و تنها يك ساعت
جهت ديدار و پاسخگويى به طلاّب و مراجعان در
دفتر حضور مىيابد. آية اللّه ملكوتى در نجف نيز
يكى از پركارترين استادان آن حوزه به شمار
مىرفت. فرزند بزرگ وى در اين باره مىگويد:
«ايشان در نجف هر روز حدود نه تدريس داشتند. اذان صبح كه مىشد، پس از نماز از خانه
بيرون مىرفتند و تا ظهر به تدريس مىپرداختند.
بعد از ظهر هم تا مغرب و عشا تدريس داشتند.
پس از نماز عشا، باز هم يك درس مىگفتند؛
آنگاه به كتابخانه مدرسه مىرفتند و تا ساعت 12
شب مطالعه مىكردند و در نهايت نصف شب به
منزل مىآمدند. در خانه هم كارشان مطالعه بوده تا
اين كه بر اثر مطالعه زياد چشمهايشان شديدا
ناراحت شد؛ به حدى كه كاملاً از مطالعه باز
ماندند. ايشان براى معالجه، نزد چشم پزشكهاى
بغداد رفتند و آنها به او گفتند: شما آنقدر از اين
چشمهايتان كار كشيديد كه اينهارااز كارآيى
انداختهايد. چون مدتى ايشان نمىتوانستند
مطالعه كنند، كتابها را به دست من مىدادند من
برايشان مىخواندم و ايشان گوش مىكردند. يادم
هست ده، دوازده ساله بودم كه عبارات كتابهاى
اسفار، كفايه، تقريرات مرحوم نايينى و... را براى
ايشان مىخواندم و چون بچه بودم، گاهى هم
عبارتها را غلط مىخواندم و ايشان تذكر مىداد
و تصحيح مىكردم تا اين كه بعد از نذر و نياز،
خداوند لطف كرد و چشمانشان بهبودى يافت.»
ج) انس به سختى و ساده زيستى
يكى ديگر از خصوصيات اخلاقى آية اللّه
ملكوتى، انس با سختىها و مشقتهاست:
تحمل مشكلات و سختىها در وجود وى، در
حد اعلى متبلور است. گاهى ماهها مىگذشت و
ايشان غذاى پخته نمىخورد و با اين كه پيرمرد
بود و بايستى طبعا مقاومت و صبر و تحمل
كمترى داشته باشد، اما بيشتر وقتها خوراكش
همان بود كه پاسداران و كاركنان دفتر مصرف مىكردند و گاهى آن هم به وى نمىرسيد و به
نان، پنير و چاى بسنده مىكرد. براى استراحت
در شب، در كتابخانه خود يك موكت و يك پتو
داشت و چند لحظه استراحت مىكرد و قبل از
طلوع فجر دوباره بيدار مىشد. هيچ قيد و بندى
در اين خصوص نداشته است. همان سادگى و
دورى از تكلف روستايى را كه هفتاد سال پيش
در روستاى پدرى داشته، هنوز هم حفظ كرده
است.
آية اللّه ملكوتى، كارهاى شخصى، مانند
شستن لباس و... را حتى در ايّام امامت جمعه،
خودش انجام مىداد. در مدت چهارده سال
امامت جمعه در تبريز، وضعيّت زندگى خانواده
در منزل، همان وضعيّت دوران نجف و قم بود و با
اينكه شهر تبريز لولهكشى گاز شده بود و اغلب
مردم و همه همسايگان وى از نعمت گاز و شوفاژ
بهرهمند بودند، اما همسر ايشان با همان چراغ
علاءالدّين نفتى كه از قم آورده بودند، غذا
مىپخت. نسبت به خانواده، خيلى سختگير
بود؛ چنانكه گاهى آنها اعتراض مىكردند؛ زهد
واقعى، بىآلايشى، عدم رغبت به دنيا در
سرتاسر زندگى وى ظهور و بروز داشت و اين
ويژگى، جزء ذات ايشان به شمار مىآمد.
هنگامى كه مىخواست از تبريز به قم بازگردد،
استاندار وقت، آقاى عبدالعلى زاده، مدير
كلهاى ادارات و برخى روحانيون را دعوت كرد و
در حضور آنان، تمام شماره حسابها، مبالغ
پول نقد و طلاها و جواهراتى را كه به دفتر ايشان
جهت جبهه جنگ و غير آن هديه شده بود،
صورت جلسه كرد و همه را در كيسههاى
جداگانه به مسئولان استان و دفتر امام جمعه
تحويل داد.
ه ) تيزهوشى در عمل
آية اللّه ملكوتى در مرحله عمل و برخورد با
افراد مراجعه كننده، اعم از توده مردم و
مسئولان، از فطانت و تيزهوشى خاصى
برخوردار است. در طول امامت جمعه در تبريز،
گاهى افراد به انگيزههاى مادى و مشكوك،
هدايايى را به دفتر مىآوردند و وى با ظرافت كم
نظيرى كه مخصوص خود ايشان بود، از دريافت
آن خوددارى مىكرد. گاهى قبول مىكرد و به
مسئولان و نزديكان سفارش مىكرد كه آن را
نگه دارند تا اين كه بعد از چند روز، صاحب هديه
مىآمد و درخواستهاى نامشروع خود را عنوان
مىكرد و آنگاه آية اللّه ملكوتى اشاره مىكرد و
هديه او را مىآوردند و در جلويش مىگذاشتند و
او ضمن عذرخواهى، به آن شخص مىگفت:
«ببخشيد: من نمىتوانم از اين كارها انجام بدهم» و
او هديهاش را برمىداشت و مىرفت. برخى در
قالب پرداخت وجوه شرعى، تلاش مىكردند تا
امتيازاتى از ايشان بگيرند و يا انتظار داشتند كه
وى توصيه و سفارشى در جهت برخى مسائل
آنان، به مسئولان ادارات و ارگانها بنمايد؛ ولى
هرگز موفق به اين كار نمىشدند. گاهى اين افراد
را نزد خود مىنشاند و نصيحت مىكرد و
مىگفت:
«اين پول، مال امام زمان است و شما طبق
وظيفه شرعى اين مبلغ را پرداخت مىكنيد و ما
نيز با قبول آن، ذمه شما را برى و مسئوليت خود را
سنگين مىكنيم و در برابر خداوند، بايد جوابگو
باشيم. بنابراين، نبايد از ما توقع حمايت و كسب امتياز داشته باشيد».
اين گونه برخوردها، اگرچه موجب ناراحتى
اين افراد مىشد، ولى در دراز مدت، آثار مثبت
فراوانى به ارمغان مىآورد.
و) سعه صدر مديريتى
آية اللّه ملكوتى مسئوليتهايى را كه به افراد و
اشخاص مىسپرد، همواره نسبت به آنان، با يك
نوع سعه صدر رفتار مىكرد و كوچكترين
دخالتى در حيطه مسؤوليت آن مسؤول
نمىكرد و به او آزادى و اختيار مىداد؛ بهقدرى
كه فرد مدير هرگز احساس نمىكرد كه كار به او
تحميل شده است. و در عين حال، بر كار او
نظارت دقيق، مستمر و غير مستقيم داشت. اگر
اشتباه و تقصيرى از كسى سر مىزد، فورى و
مناسبِ شأن مدير، تذكر و هشدار مىداد و در
صورت تكرار خطا و عدم اصلاح فرد،
برخوردهاى قاطع و مقتضى را هم به مرحله اجرا
مىگذاشت. در اين خصوص، با هيچ كس مدرا
نمىكرد. هميشه تكيه كلامش اين بود:
«من با هر كس تا لب جهنم هستم؛ ولى اگر
خواست مرا با خود به جهنم ببرد، خود را كنار
مىكشم و هرگز با او داخل جهنم نخواهم شد.»
ايشان در رديف آن فقها و مراجعى است كه بر
خلاف نظر مشهور به وجوب عينى نماز جمعه
قائل است و خودشان نيز عملاً اغلب تلاش داشتند هر هفته با پاى پياده در نماز جمعه شهر قم حضور پيدا ميکردند اگر چه اين اواخر به خاطر کهولت سن اين پشتکار را از دست دادند.
خدمات عمرانى
آية اللّه ملكوتى در مدت حضور و رفت و
آمدهاى تبليغى ـ مذهبى در شهرهاى سراب و
تبريز، با جذب افراد خيرخواه و نيكوكار، اقدام به
تأسيس و تجديد بناى مراكز علمى، فرهنگى و مذهبى زيادى، مانند مسجد، مدرسه علميه،
صندوق قرضالحسنه، كتابخانه و مصلاكرده
است كه هر كدام به نوبه خود در رشد و بالندگى
مردم منطقه، تأثير بسزايى داشته است. در
اينجا به طور فشرده به برخى از خدمات
عمرانى اشاره مىكنيم:
1. مسجد اميرالمؤمنين عليهالسلام
اين مسجد در داخل بازار سراب قرار دارد و
قبلاً به نام «مسجد ميدان» معروف بود. باگذشت
زمان، ساختمان آن فرسوده و تخريب شده بود؛
به گونهاى كه بهرهبردارى و استفاده از آن با
مشكلاتى همراه بود. در سالهاى 49 ـ 50 ش.
آية اللّه ملكوتى با کمک خيري به نام مرحوم حاج محمد سرابي، اقدام به تجديد بناى اين مسجد كرد و آنرا «مسجداميرالمؤمنين» نام نهاد. هماكنون اين مسجد، يكى از مساجد پررونق اين شهر به شمار مىآيد. اين مسجد، در روزگار مبارزات مردم با رژيم
ستمشاهى و دوران اوج انقلاب، كانون و مركز
انقلابيون بود و به رهبرى و مديريت آية اللّه
ملكوتى اداره مىشد و همه راهپيمايىها و
تظاهرات در آنجا تدارك و برنامه ريزى مىشد.
2. مسجد حضرت رسولاللّه صلىاللهعليهوآله
اين مسجد، چون در جنب چشمه «اوچگوزلى»
واقع بود، به مسجد اوچگوزلى معروف شد و پس
از تجديد بنا، توسط آية اللّه ملكوتى، به مسجد
رسولاللّه نامگذارى گرديد.
3. مسجد حضرت صاحب الزمان(عج)
اين مسجد، چون در وسط شهر قرار گرفته، به
مسجد «آراليق» مشهور بود و پس از تجديد بنا، توسط وى به نام مسجد حضرت صاحب الزمان (عج) تغيير نام پيدا كرد.
4. مدرسه علميه حضرت ولىعصر(عج)
اين مدرسه، جنب مسجد اميرالمؤمنين قرار
دارد و داراى دو طبقه مىباشد كه همزمان با
تجديد بناى اين مسجد، به همّت آية اللّه ملكوتى
تأسيس شده است.
5. كتابخانه المهدى(عج)
اين مركز فرهنگى نيز در كنار مسجد
اميرالمؤمنين قرار دارد و داراى ده هزار جلد
كتاب در موضوعات مختلف است و دوران
ستمشاهى، شعبههاى آن در روستاهاى اطراف
هم راهاندازى شد كه در رشد انقلابى و سطح
آگاهى مردم منطقه، بسيار مؤثر و كارگشا شد و
محل تجمع جوانان و دانشجويان مذهبى
گرديد.
6. صندوق قرضالحسنه المهدى(عج)
اين مركز اقتصادى و تعاونى نيز در سالهاى
پيش از انقلاب به همّت آية اللّه ملكوتى و
هميارى چند تن از نيكوكاران شهر سراب
تأسيس گرديد. اين مركز، فقرا، مستمندان و
افراد آسيبپذير را از طريق پرداخت وام حمايت
مىكرد و در حد خود، بسيار مثمرثمر و پرفايده
بود. اين مركز هماكنون نيز فعال است و نقش
چشمگيرى در حمايت از اقشار آسيبپذير دارد.
7. صندوق مستمندان
از طريق اين مركز، افراد نيازمند شناسايى و
كمك مالى بلاعوض به آنها پرداخت مىشد. و به
همّت و مديريت آية اللّه ملكوتى فعاليّت مىكرد.
8. مصلاى بزرگ تبريز
زمين اين مصلا، حدود ده هكتار، مساحت
دارد و پيش از اين نيز مسجد بوده و در زمان
سلطان محمّد خدابنده، يكى از وزرايش، به نام
«علىشاه» آن را ساخت و اغلب در آنجا مراسم
قرائت قرآن؛ موعظه و سخنرانى برگزار مىشد.
اين مسجد تا زمان صفويان داير بود. در وسط
اين مسجد، حوض بزرگى قرار داشت و شاه
اسماعيل صفوى، قايقرانى را در استخر آن
آموزش ديده است. در زمان صفويان وقتى
عثمانىها وارد آذربايجان و تبريز شدند،
بخشهايى از اين مسجد را تخريب و
قسمتهايى از آن را به سربازخانه تبديل كردند
و پس از آن به «ارگ»، يعنى پادگان و سربازخانه
شهرت پيدا كرد. پس از گذر حوادث،
قسمتهايى از آن توسط مردم تصرف شد و
بخش وسيع آن در زمان حكومت پهلوى، به
پاركشهر و محل فساد و فحشا تبديل شد. پس
از پيروزى انقلاب، بخشى از آن به انبار كالاى
برخى سرمايهداران اختصاص پيدا كرد و در
قسمت ديگر آن نيز برادران كميته و سپاه
مستقر شدند.
آية اللّه ملكوتى كه از تاريخچه اين مسجد
بزرگ و تاريخى آگاه بود، به تجديد بناى آن اقدام
كرد و باوجود مخالفتهاى گستردهاى كه از
سوى برخى افراد و محافل سودجو انجام گرفت، و با فراهم آوردن و با تلخيص بودجههاي لازم و وقف مستقلات و اموال کلان اين مسجد را به حالت اوليه خود بازگرداند و يك مصلاى بزرگ و آبرومند در آن احداث کرد. هماكنون اين مصلا داراي امكانات و تأسيسات و مستقلات بوده و يكى از كمنظيرترين مصلاهاى ايران به شمار مىآيد. علاوه بر اين، وى در يك اقدام ديگر، كتابى در دو جلد با عنوان «مسجد، مسجد شد» نگاشت و در آن، به سير تاريخى اين مسجد، به گونه تحقيقى، عميق و مستدل پرداخت كه در بخش تأليفات شرح و تفصيل آن خواهد آمد.
9. حضور مستمر در دفاع مقدس
به حق بايد گفت خاطرات جبهه و جنگ حضرت آيةالله ملکوتي يک کتاب مستقل و قطور ميطلبد ايشان در اغلب عملياتهاي لشکر 31 عاشورا و ساير عملياتهاي مهم در جبهههاي جنوب و غرب حضور پرنشاط داشت. علاوه بر حضور در خطوط مقدم جبههها، در پشت جبهه به عنوان رئيس ستاد پشتيباني جبهه و جنگ آذربايجان شرقي، غربي و اردبيل در جهت تأمين مايحتاج عمومي و سازماندهي نيروي انساني و اعزام آنان به جبههها نقش تعيين کننده داشت. چنانکه در اکثر اعزامها حاضر ميشد و براي بسيجيان و رزمندگان اسلام صحبت ميکرد و از اهميت دفاع، جهاد و شهادت ميگفت. خاطرات و مشاهدات فرماندهان سپاه، بسيج، ارتش و نيروي هوايي در اين مورد بسيار شنيدني و شگفتانگيز است.
10. تبليغ و ارشاد مردم
يکي ديگر از خدمات و فعاليتهاي ايشان در عرصه ديني ـ فرهنگي، تلاشهاي تبليغي و ارشادي معظم له است. آيةالله ملکوتي قبل از پيروزي انقلاب در ايام ماه مبارک رمضان، محرم و بهخصوص تعطيلات تابستاني در شهرستان سراب حضور پيدا ميکرد. معتمدين و ريشسفيدان شهر، منزل اجارهاي در اختيار ايشان ميگذاشتند. اين منزل به نوعي پناهگاه مردم منطقه به شمار ميآمد. مردم وقت و بيوقت به آنجا مراجعه کرده و مشکلات خود را با ايشان در ميان ميگذاشتند. منبرها و خطابههاي ايشان در آن دوران ستمشاهي نقش سرنوشتسازي در جهت تحکيم مباني اسلام و نشر فرهنگ تشيع در ميان مردم منطقه داشت. اين مجلس همواره پر ازدحام برگزار ميشد و اغلب مردم در بيرون و اطراف مسجد مينشستند و از بيانات ايشان بهره ميگرفتند چون در داخل مسجد جايي براي نشستن پيدا نميشد.
هماينک نسل اول انقلاب و معمرين شهر سراب از اين مجلس خاطرات به ياد ماندني در دل دارند.
11. شوراىعالى حوزههاىعلميه آذربايجان
پيش از ورود آية اللّه ملكوتى به تبريز،
حوزههاى علميه اين شهر و شهرستانهاى
استان، به صورت سنتى و سليقهاى اداره مىشد
و طبيعى بود كه از عدم انسجام و پراكندگى رنج
مىبرد و چه بسا منشأ درگيرى و تفرقه
مىگرديد. هر مديرى در گوشهاى به برنامههايى
كه خود تدارك ديده بود و مطلوب مىپنداشت،
عمل مىكرد؛ بدون اين كه از برنامههاى ساير
مدارس و روشهاى آن آگاهى داشته باشد و اين
وضع، هرگز در شأن روحانيت و حوزههاى علميه
دوران شكوهمند انقلاب اسلامى نبود. بنابراين،
لازم بود تا در اين مورد، اقدام مقدماتى و اساسى
صورت پذيرد و يك انسجام جدى براى
هماهنگى اين مراكز صورت پذيرد. در راستاى
تحقق اين هدف متعالى، آية اللّه ملكوتى
باهماهنگى شوراى عالى مديريت حوزهعلميه
قم، اقدام به تأسيس شوراى عالى حوزههاى
علميه آذربايجان نمود كه اين حركت، يك ابتكار
عمل بنيادين بود و تحوّل عظيمى را در سطح
حوزههاى علميه و روحانيت، در آذربايجان به
وجود آورد. البته در اين ميان، برخى از مديران
محترم مدارس كه سابقه طولانى در اداره
مدرسه داشتند، رنجيده خاطر شدند و از توانايىهاى آنان بهره مناسب برده نشد؛ ولى
بايد توجه داشت كه هر اقدام و ابتكار عمل
اساسى، پيامدهايى منفى هم به دنبال دارد و
اين، هرگز از ارزش و عظمت اقدام تاريخى آية اللّه
ملكوتى نمىكاهد.
آثار و تأليفات
اين مجتهد پرتلاش، در كنار تحصيل،
تدريس، پژوهش،مطالعه و فعاليّتهاى اجرايى
و اجتماعى، به نگارش نيز اهتمام دارد: وى در
طول تحصيل، اكثر درسهاى استادان خارج
فقه و اصول و فلسفه خود را يادداشت و تقرير
نموده است و علاوه برآن، وى در هنگام تدريس
هم پيش از حضور در جمع شاگردان، مطالب
درس را مىنوشت و آنگاه در جلسه درس حاضر
مىشد؛ چنانكه هنوز هم اين روش را ادامه
مىدهد. تاكنون تعدادى از آثار مكتوب آية اللّه
ملكوتى به چاپ رسيده، امّا بيشتر آن آثار، هنوز
چاپ نشده است. در اين بخش، به فهرست و
شرح اجمالى اين آثار مىپردازيم:
1. المحاكمات
اين كتاب نقد و بررسى آرا و نظرات ميرزاى
نايينى، آقاضياء عراقى و كمپانى در اصول و
مقايسه آنها با يكديگر كه در سال 1371 ق. در
قم به چاپ رسيده است.
2. الربافى التشريع الاسلامى
اين كتاب، 3 جلد است كه جلد اوّل، شامل
سير تاريخى ربا، نظرات اديان و مكتبهاى
اقتصادى درباره ربا و طرح و ردّ اشكالات وارده بر
حرمت رباست كه در سال 1392 ق. به چاپ رسيده است. جلد دوم و سوم آن درباره رباى
قرضى و رباى معاملهاى است كه هنوز چاپ
نشده است.
3. الفرق بينالدّين و العلم و الفلسفه
اين كتاب، داراى بحثهاى علمى ـ تحقيقى
در ردّ مكتب ماركسيسم و فلسفه كمونيستى
است كه در روزهاى گسترش آن در عراق، آية اللّه
ملكوتى ان را به نگارش درآورده و براى آگاهى
طلاّب و دانشجويان عراقى در نجف، آن را
تدريس كرده است اين كتاب نيز هنوز چاپ
نشده است.
4. الامن العام فى الاسلام
آية اللّه ملكوتى در اين كتاب به بحث مبسوط و
مفصلى درباره ضرورت امر به معروف و نهى از
منكر و شرايط آن از ديدگاه قرآن، سنت و عقل
پرداخته است كه در نوع خود، از محتواى بديعى
برخوردار است. اين اثر در سال 1403 ق. در
تبرير به چاپ رسيده است.
5. المنافقون فى القرآن والسنة والتاريخ(خطى)
6. تفسير سوره فاتحه(خطى).
7. مقتل الامامالحسين عليهالسلام(خطى).
8. شرح مبسوط بر كفايهالاصول(خطى).
9. تقريرات درس مرحوم آية اللّه
حجت(خطى).
10. حاشيه بر عروهالوثقى كه به چاپ رسيده
است.
11. حاشيه بر اسفار ملاّصدراى
شيرازى(خطى).
12. حاشيه بر شفاى بوعلى(خطى).
13. مناسك حج كه چند بار چاپ شده است.
14. توضيح المسائل كه چندين بار به چاپ
رسيد
15. مسجد، مسجد شد.
يكى ديگر از آثار ارزشمند اين فقيه سترگ،
كتاب «مسجد، مسجد شد» است. انگيزه نگارش
وى از اين اثر، احيا و تجديد بناى مصلاى بزرگ
تبريز بود. اين كتاب، در سال 1364 ش. در دو
جلد در تبريز به چاپ رسيد. يك بخش آن از
تحقيق عالمانه وعميق تاريخ موقوفات در
آذربايجان حكايت دارد و بخشهاى ديگر آن،
درباره رويدادهاى مهم تاريخى در آذربايجان و
ايران است. اين اثر نفيس را مىتوان يك دوره
كامل تاريخ ايران و آذربايجان به شمار آورد.
كتابخانه شخصى
آية اللّه ملكوتى از همان اوايل طلبگى، علاقه
توصيف ناپذيرى نسبت به كتاب و كتابخوانى
داشت: از اين رو، كتابهاى نفيس و گرانسنگ را
مىخريد و در كتابخانه شخصى خود نگه
مىداشت؛ زيرا براى يك روحانى فاضل و
پژوهشگر، تهيه منابع و سندها و كتابهاى
مرجع، يكى از ضروريات زندگى به شمار مىآيد
و از نان شب هم برايش لازمتر جلوه مىكند.
روشن است كه خريد، جمعآورى و تشكيل
كتابخانه، هدف اصلى ايشان نبوده است؛ بلكه
همه اينها، وسيلهاى براى مطالعه و تحقيق
بيشتر در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى
بوده و در واقع، جزو نيازهاى ضرورى و روزمره
ايشان بهشمار مىآمده است. هماكنون در
كتابخانه وى بيش از پنجاه هزار جلد كتاب، با
موضوعات گوناگون به زبانهاى فارسى، عربى،
تركى، انگليسى، فرانسوى، آلمانى، لاتينى و...
وجود دارد و از اين تعداد، حدود يك هزار جلد
آن، مربوط به نسخههاى خطى است كه در ميان آنها، نسخههاى نفيس هم ديده مىشود. از
اغلب كتابهاى اين كتابخانه، فهرست بردارى
انجام گرفته، ولى هنوز اين كار به مرحله پايانى
نرسيده و همچنان كار فهرست نويسى ادامه
دارد.
پرنشاط در سنگر فقاهت
آية اللّه ملكوتى پس از چهارده سال تلاش و
كوشش در سنگر امامت جمعه و دفاع از حريم
انقلاب اسلامى و مردم در تبريز و آذربايجان، به
عنوان نماينده ولى فقيه، سرانجام به درخواست
رهبر معظم انقلاب، حضرت آية اللّه خامنهاى ـ
مدظله العالى ـ به حوزه علميه قم بازگشت تا در
حريم حرم اهلبيت عليهم السلام، بساط فقه و
فقاهت را بر پا دارد و اين بار به گونه ديگر از سنگر
فكرى و فرهنگى اسلام، انقلاب و تشيّع، دفاع
نمايد. متن نامه رهبر معظم انقلاب به ايشان
چنين است:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
جناب مستطاب آية اللّه حاج شيخ مسلم
ملكوتى دامت ايّام افاداته بعدالسلام و التحيه،
اميد است وجود شريف حضرتعالى مشمول
الطاف و تفضلات الهى بوده و از توفيقات عاليه
برخوردار بوده باشيد. اخيرا بعضى از اعاظم
اعلام قم كه از دوستان جنابعالى و مرجع حوائج
دينى و فقهى خاص و عام مىباشند، طى
مرقومههاى جداگانه از اينجانب درخواست
كردهاند كه انتقال جنابعالى را به حوزهى علميهى
قم صانهااللّه عن المكار والفتن و اشتغال علمى در
آن مركز بزرگ تعليم فقه و اصول و تفسير و فلسفه
و حديث و كلام خواستار گردم. اينجانب ضمن
تقدير از خدمات با ارزش جنابعالى در شهر تبريز عزيز و خطه عظيمالشان آذربايجان و با دعا براى
مردم غيور و انقلابى و سرشار از شور و شعور
ايمانى آن سامان، مرقومهى شريف حضرات
آقايان بزرگوار را براى جنابعالى مىفرستم و از
خداوند متعال مسئلت مىكنم كه در مقام تدريس
و تعليم در حوزهى مباركهى قم، مشمول اعانت و
توفيق الهى بوده باشيد. سلام اينجانب را به
آقايان علما و مردم تبريز ابلاغ فرماييد.
والسلام عليكم و رحمهاللّه
15 ذيحجهالحرام 1415 ق.
25/2/1374 ش.
سيّد على خامنهاى
هم اينك فقيه بزرگ، حضرت آية اللّه ملكوتى
به عنوان يكى از مراجع تقليد و شخصيت
برجسته شيعه و باسابقه بيش از شصت سال
مطالعه، تحقيق، پژوهش و تأليف در عرصه
فقاهت، به استنباط احكام الهى در بُعد
حكومتى مىپردازد. ايشان با چهارده سال
سابقه كار اجرايى، از جمله فقها و مجتهدان نادرى است كه مصداق عملى از گهواره تا گور بودن فقه
اهلبيت عليهمالسلام را در عمل به تجربه نشاند. اين
تجربه ارزشمند، بينش و ديدگاههاى او را عمق و
گستره بيشترى بخشيد و افق ديد او را
تابىنهايت اوج داد و او را به يك فقيه و مجتهد
زمان شناس، تيزهوش و آگاه به موضوع تبديل
كرد. امروز آية اللّه ملكوتى با كولهبارى بس
گرانسنگ، در حوزه علميه قم حضورى پرنشاط
دارد و با ديدى حكومتى، به تدريس خارج فقه و
اصول وتعليم و تربيت شاگردان مشغول است.