حضرات آیات
منبع:سایت اندیشمندان اسلامی
کتاب:گلشن ابرار-نورالدين على لو
آل حيدر
قبيله «آل حيدر» از خانواده هاى اصيل و معروف به علم و ادب شهر «سوق الشيوخ» عراق است. اين شهر از توابع استان ناصريه عراق مى باشد. و در كنار رودخانه فرات و شمال غربى بصره قرار دارد. سوق الشيوخ طوايف زيادى را در خود جاى داده است كه از معروف ترين آن ها، «آل حيدر» در محله «حويزه» مى باشند. اين طايفه در پيشرفت علمى و فرهنگى منطقه نقش اوّل را داشته است.
آل حيدر در حوزه نجف اشرف نيز موقعيت خاصى داشت. نسب اين دانشور بزرگ چنين است: شيخ باقر فرزند على فرزند محمد على فرزند حيدر فرزند خليفه فرزند كرم الله فرزند دنانه فرزند مذكور فرزند غانم فرزند اوتال بطائحى مجيراوى شروقى منتفكى نجفى، مشهور به آل حيدر.[1]
خاندان آل حيدر
براى آشنايى بيشتر با خاندان آل حيدر به نام چند شخصيت از اين بيت شريف اشاره مى كنيم.
1. شيخ محمد على فرزند شيخ حيدر: وى پدر بزرگ شيخ باقر و اولين شخص از خاندان آن حيدر است كه براى تحصيل علم به نجفمهاجرت كرد. شيخ محمد على معاصر علامه سيد محمد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطا بود و كتاب «وافية الاصول» از يادگارهاى اوست كه در سال 1229ق تأليف شد و نسخه خطى آن نزد شيخ اسد موجود بود.[2]
2. جميل صادق آل حيدر: وى در سال 1354ق در سوق الشيوخ پا به عرصه گيتى نهاد و در سال 1420ق به عالم آخرت سفر كرد. جميل از شاعران و اديبان زمان خود و عضو انجمن هاى ادبى نجف و انجمن اديبان عراق بود. از آثار وى مى توان به چندين كتاب اشاره كرد: 1. رؤية جديد فى تاريخنا الاسلامى، 2. ارجوزة فى ادبار سوق الشيوخ، 3. موجز تاريخ آل حيدر، 4. ادب و ادبا سوق الشيوخ، 5. ارجوزة فى تاريخ الرابطة الادبية.[3]
3. محمدجهز حيدر: متولد 1346ق، «سوق الشيوخ» و داراى ديوان و كتاب هيفا رواية شعريه بود.[4]
4. شيخ اسد فرزند محمد حيدر مجيراوى نجفى: وى در سال 1327ق در شهر نجف اشرف متولد شد و از محضر عالمان زمان خود بهره گرفت. از اساتيد وى در نجف مى توان به شيخ محمد رضا آل ياسين و آيت الله سيد ابوالقاسم موسوى خويى اشاره كرد. شيخ اسد در كشور كويت به ارشاد و تبليغ مى پرداخت و در سال 1405ق در همان كشور مرحوم و در نجف مدفون شد.
آثار زيادى از وى به يادگار مانده، از جمله: 1. احسن الطب، 2. الامام الصادق والمذاهب الاربعة كه بارها در ايران، نجف و... به چاپ رسيده، 3. تاريخ الكوفه، 4. الشيعة فى قفص الامام، 5. الصحابة فى نظر الشيعة الاماميه، 6. عائشة والتشريع الاسلامى، 7. مع الحسين(عليه السلام)فى نهضته، 8. مع العربى التاثر.[5]
5. شيخ محمد فرزند عيسى حيدر: وى از شاگردان شيخ محمد طه نجف بود كه در سال 1334ق درگذشت. كتاب نورالابصار فى الرجعة و ديوان شعر از آثار علمى اوست و شيخ طالب، على، اسد و منصور نيز از يادگارهاى اين عالم بزرگوار هستند.[6]
تولد
خانواده شيخ على حيدر شاهد تولد فرزندى بود كه بعدها براى خاندان آل حيدر موقعيت خاصى به ارمغان آورد. او را كه در شهر نجف اشرف[7] به دنيا آمد، باقر ناميدند.
در عرصه تحصيلات
باقر تحصيلات خود را در خانه علم و ادب و در محضر پدر آغاز كرد. او دروس مقدمات را فرا گرفت و پايه هاى علوم حوزوى را يكى پس از ديگرى گذراند. وى براى افزايش دانسته ها راهى نجف اشرف شد و پدرش را هم كه مقيم سوق الشيوخ بود، به شهر نجف آورد. شيخ باقر سطوح عالى فقه و اصول را از محضر مجتهدان و فقهاى نجف فرا گرفت، آن گاه به درس ميرزاى شيرازى راه يافت. در آن روزگار اعتبار علمى درس ميرزا از همه اطراف و اكناف به گوش فضلا مى رسيد. لذا شيخ باقر نيز مانند ديگر پژوهشگران، نجف را به قصد سامرا ترك كرد و در محضر آيت الله ميرزا محمد حسن مجدد شيرازى زانوى ادب بر زمين زد و دو سال به تحصيل پرداخت و از افاضل شاگردان ميرزا گرديد. شيخ باقر علاوه بر تحصيل، در بحث نيز شاگردان زيادى را به دور خود جمع كرد. در جرگه ى مدرسان برجسته ى حوزه هاى علميه سامرا و نجف درآمد. او با رحلت ميرزاى شيرازى به كاظمين رفت و مدتى در شروفيه و سرانجام در نجف به درس و بحث پرداخت. اين شهر از محضر آيت الله شيخ محمد كاظم آخوند خراسانى و آيت الله شيخ محمد طه نجف بهره برد و خود نيز بعد از مدتى بر مسند تدريس نشست. در اين بين بود كه خبر درگذشت پدر به گوش او رسيد.[8]
پدر
شيخ على فرزند شيخ محمد على حيدر در سال 1237 (ق) متولد شد. او پس از طى دروس مقدمات به سطوح عالى راه يافت و از محضر بزرگان حوزه نجف مانند شيخ مرتضى انصارى، و آيت الله سيد حسين ترك (متوفاى: 1299ق و... بهره مند گرديد. وى كه علاوه بر شركت در بحث اساتيد بزرگ نجف، خود به تدريس پرداخت، براى عمل به مضمون آيه «لولا نفر...» به سوق الشيوخ بازگشت و به رسيدگى به امور مادى و معنوى اهالى پرداخت و مرجع دينى آنان شد. شيخ علاوه بر پرورش شاگردان، آثار زيادى در فقه و اصول از خود به يادگار گذاشت. از جمله: 1. منظومة فى المنطق، 2. منظومه فى الاصول، 3. التجويد، 4. شرح مختصر تفتازانى، 5. غريب القرآن، 6. حاشية على حاشية التهذيب فى المنطق، 7. كتاب فى الرجال، 8. حاشية على الرسائل، 9. حاشية على قوانين الاصول، 10. سوامخ الاسفار، 11. الخلل، 12. الرهن، 13. الزكاة.
شيخ سرانجام در سال 1314ق در سوق الشيوخ درگذشت. پيكرش بعد از تشييع به شهر نجف منتقل و در باب طوسى حرم مطهر علوى دفن شد.[9]
اساتيد
شيخ باقر از اساتيد بنام بهره برد، از جمله:
1. پدر شيخ بود. مبادى و مقدمات علوم را تا سطح، از محضر وى آموخت.
2. ميرزا محمد حسن مجدد شيرازى: از اساتيد فقه و اصول او در سامرا بود وى در شمار شاگردان برجسته ميرزا به حساب مى آمد.[10]
3. محمد كاظم آخوند خراسانى: شيخ باقر از منتقدان علمى مطالب كفايه بود، از جمله در مسأله حكمت عقليه با استاد به بحث و مناظره پرداخت.
4. آيت الله شيخ محمد طه نجف فرزند مهدى تبريزى: وى در سال 1241ق در نجف متولد شد و با جدّيت و اخلاص در تحصيل علم به مرتبه والاى علمى و معنوى رسيد، چنان كه بعد از ميرزاى شيرازى از مراجع بلند آوازه اى بود كه علاوه بر تربيت شاگردان زيادى چون شيخ باقر، كتابهاى ارزشمندى به نگارش درآورد. از آثار علمى او مى توان به اين كتاب ها اشاره كرد: 1. الفوائد النجفيه، 2. اتقان المقال فى احوال الرجال، 3. رسالة فى التقيه، 4. شرح على منظومة سيد بحرالعلوم، 5. شرح كتاب الزكوة از شرايع الاسلام و... .
طه نجف در سال 1323ق در نجف دار فانى را وداع گفت.[11]
اجازات
مجتهد سوق الشيوخ داراى اجازه اجتهاد از استاد خود آيت الله شيخ محمد طه نجف بود و آيت الله سيد محمد طباطبايى آل بحر العلوم(1261 ـ 1326ق) نويسنده كتاب «بلغة الفقيه» نيز علاوه بر امضاى اجازه اجتهاد طه نجف، براى وى اجازه اجتهاد ديگرى صادر كرد.[12]
بر كرسى تدريس
شيخ باقر در كنار تحصيل در نجف و سامرا، به تدريس پرداخت و شاگردان زيادى را تربيت كرد. از ميان آنان مى توان به شيخ جعفر حيدر و علامه فقيه و مصلح نامدار سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى اشاره كرد.[13]
رهبرى و مرجعيت
شيخ باقر خبر هجران پدر را دريافت كرد و بعد از برگزارى مراسم، با اصرار زياد اهالى سوق الشيوخ و تأييد مراجع بزرگوار نجف مانند شيخ محمد طه نجف و آخوند خراسانى راهى موطن شد و زعامت مردم را به عهده گرفت. وى خانه پدر را رونق بيشترى داد و به حل و فصل مسائل مردم مشغول شد. در اثر تقوا و علم در بين مردم و دولتمردان جايگاه ويژه اى پيدا كرد، به گونه اى كه بيش از پدر داراى نفوذ كلام شد. او در ترويج دين و اتحاد عشاير منطقه نيز سهم بسزايى داشت.[14]
در عرصه شعر و ادب
در عرصه شعر و ادب نيز ذوقى سليم و طبعى مطبوع داشت و اشعارش در موضوعات مختلف، خصوصاً در مراثى و مدايح ائمه اطهار(عليهم السلام)مكاتبه و مشاعره با علما و شعرا، گوياى عمق اين تبحر است.
از امتيازات شعر وى، خيال قوى و احساس ظريف بويژه در اشعار عاشورايى است. نمونه اى از اشعار وى در رثاى امام حسين(عليه السلام) را مى خوانيم:
اِن لم اكن باكيا يوم الحسين دما *** لا والهوى لم اكن ارعى له ذمما
لا اشكر العين الا أن بكت بدم *** او لا فياليتها تشكو قذاً و عما
و انت يا قلب اِن لم تنثر قطعا *** فى ادمعى لم تكن فى الحب منتظما
ان كنت مرتضعا من حبّ فاطمة *** لا تترك الدمع من احشاك منظما
فقد جرت لحسين دمعها بدم *** فجارها فى اكبعا وابك الحسين دما[15]
مضمون اشعار: اگر در روز شهادت امام حسين(عليه السلام) خون گريه نكردم، قسم مى خورم به محبت امام حسين(عليه السلام) كه حرمت او را مراعات نكرده ام. آرى، چشم من شكر گزار نخواهد بود، مگر اين كه بر امام(عليه السلام) خون گريه كند. اگر خون گريه نكرد، از درد و كورى چشم شكايت مى كند. اى قلب، اگر تكه تكه نشوى در اشك هاى من در محبت امام حسين(عليه السلام) جايگاهى نخواهى داشت. اگر از محبت حضرت زهرا(عليها السلام)مى خواهى سيراب بشوى، از درون گريه كردن را بر امام ترك مكن. حضرت زهرا بر امام حسين(عليه السلام) خون گريه كرد، تو هم با حضرت زهرا بر امام(عليه السلام) خون گريه كن.
آثار
نوشته هاى بر جاى مانده از شيخ گوياى مقام و منزلت علمى و ادبى اوست. در اين جا به اختصار به آن ها اشاره مى كنيم:
1. حاشية على قوانين الاصول: اين كتاب حاشيه اى بر «قوانين الاصول» ميرزا ابوالقاسم قمى است و در سال 1312ق تأليف شد. شيخ علاوه بر نظريات خود به قول ديگر حاشيه نويسان اشاره كرده است. نويسنده الذريعه مى گويد:
«نسخه خطى اين اثر در كتابخانه شخصى شيخ جعفر فرزند شيخ باقر در نجف بود.»[16]
2. حاشية ارجوزة فى المنطق: اين اثر منظوم حاشيه بر «ارجوزة فى المنطق» پدر بزرگوار شيخ باقر مى باشد. نسخه خطى اين كتاب در سامرا در كتابخانه شخصى مجدد شيرازى نگهدارى مى شود.[17]
3. ديوان: ديوان شيخ مشتمل بر مراثى ائمه اطهار(عليهم السلام) و در برگيرنده حدود 3000 هزار بيت مى باشد. نسخه خطى اين ديوان در كتابخانه شخصى شيخ جعفر آل حيدر در نجف نگهدارى مى شود.[18]
4. ارجوزة فى المنطق، 5. ارجوزة فى التجويد، 6. منظومة فقهية، 7. منظومة فى الاصول، 8. تقريرات: اين كتاب محاضرات فقهى استادش سيد محمد حسن شيرازى مى باشد.[19]
حضور در جبهه نبرد
با آغاز جهگ جهانى اول در سال (1914 م) و با اعلان جنگ دولت هاى متفقين عليه دولت عثمانى، نيروهاى متجاوز انگليسى، بندر فاو ـ در جنوب عراق ـ و شهر بصره را اشغال كردند و تصميم گرفتند به طرف شهرهاى ديگر عراق پيشروى كنند. دولت عثمانى كه خود را در برابر نيروهاى خارجى ناتوان مى ديد، دست به دامان علما و مراجع تقليد شد. مراجع نجف و حوزه هاى علميه با تلگراف و نامه هاى مختلفى از جمله آيت الله شيخ باقر به مراجع بزرگوار شيخ الشريعه اصفهانى، شيخ محمدجواد حولاوى، محمد تقى شيرازى و...[20] آنان در جريان تجاوز قرار گرفتند و مردم را به دفاع فرا خواندند و فتاوى متعددى براى جهاد صادر كردند. حتى بعضى علما و مراجع املاك شخصى خود را رهن گذاردند تا وديعه حاصل از آن را صرف جهاد و مجاهدان كنند كه مى توان به آيت الله محمد سعيد حبوبى (1266 ـ 1332ق) اشاره كرد.[21]
به اين ترتيب مردم به نداى مراجع لبيك گفتند و هزاران مجاهد و بسيجى داوطلب همراه با علماى بزرگ عازم جبهه هاى نبرد شدند. نيروهاى نظامى عثمانى در سه جبهه مهم مستقر شده بودندجبهه مركزى قرنه، جبهه شعيبه و منطقه اهواز. علما نيز در سه جبهه رهبرى را به عهده گرفتند. در قرنه آيت الله شيخ الشريعه و آيت الله مصطفى كاشانى، در منطقه اهواز آيت الله مهدى خالصى و... و در شعيبه آيت الله حبوبى و شيخ باقر حيدر عهده دار هدايت سپاه اسلام شدند. علما در مسير حركت مردم را به جهاد تشويق مى كردند، به گونه اى كه شمار داوطلبان را در جبهه شعيبه حداقل ده هزار بسيجى تخمين زده اند. آنان در كنار آيت الله شيخ باقر حيدر قرار گرفتند و در نبرد با نظاميان انگليسى بيش از هزار نفر به هلاكت رسيدند.
آيت الله شيخ باقر بيش از ده هزار رزمنده را آماده كرد و خود نيز در ميان عشاير و قبايل منطقه در جبهه حضور پيدا كرد و با رسيدن جواب تلگرف هاى علماى نجف به اهالى منطقه حكم جهاد و دفاع داد تا از مرزهاى اسلامى دفاع كنند. نكته مهم اين كه تأمين آذوقه و تجهيزات جنگى منطقه به عهده اين مجاهد سرافراز بود. در اين ميان شايد به دليل تلاش فراوان و رنج بسيار و شايد به دليل توطئه دشمن آيت الله شيخ باقر مريض شد و رزمندگان دور فرمانده خود را گرفتند. از طرفى فرمانده عثمانى سليمان عسگرى بك در منطقه هم خودكشى كرد. با مريضى فقيه فرزانه ميان رزمندان تشتت پيدا شد و مجاهدان شيخ را در سر راه خود به سوق الشيوخ رساندند.[22]
تلگراف ها
براى آشنايى با جايگاه علمى و معنوى آيت الله شيخ باقر حيدر و همگام بودن وى با ساير مراجع عاليقدر حوزه ها، به چند نمونه از تلگراف هاى علما و پاسخ هاى وى اشاره مى كنيم.
1) سوق الشيوخ
جناب مستطاب العلام الشيخ باقر حفظه الله
بصرهعموم تجار محترمين
امروز به عموم مسلمين و كافه امت حضرت سيد المرسلين(صلى الله عليه وآله وسلم) از عرب و عجم خصوصاً به عشايرى كه ساكن حدود و مقيم در ثغورند واجب و فريضه الهيه است كه با تمام جد و اهتمام حفظ بلاد اسلام و كفارى كه حمله به حدود نمايند، آن ها را برگردانيده و دماغشان را بر خاك بمالند و هر كس در اين واجب شرعى الهى سستى و تهاون نمايد استخفاف به امر خدا و رسول خدا كرده و خذلان دنيا و آخرت را براى خود پسنديده، اين تلگرام ما را به عموم مسلمين برسانيد.[23]
الاحقر خادم الشريعه مصطفى غروى كاشانى»[24].
2) از سامره (به) سوق الشيوخ
حضرت حجة الاسلام شيخ باقر حيدر
بسم الله الرحمن الرحيم هو المستعان ولا حول ولا قوة الاّ بالله
بعد از عرض سلام اظهار مى شود كه جناب شما امروز شايسته ترين كسى است كه حركت كند و جميع قبائل را هم حركت دهد براى مدافعه بصره، زيرا حفظ ثغور مسلمين و بلاد اسلام واجب و سعى و كوشش در دفع كفار (از) اهم فرايض الهيه است. ان شاء الله سريعاً ما را از اطاعه عشائر بر اوامر الهيه و حفظ بيضه اسلام اطلاع دهيد.[25]
محمد تقى الشيرازى.[26]
3) سوق الشيوخ
جناب ناصرالاسلام و ناشر الاحكام الشيخ باقر الشيخ حيدر
تلگراف شما رسيد و نهايت موجب حزن و پريشانى خاطر شد، به عموم مسلمين حكم وظيفه دفاع و حفظ بيضه اسلام را نشر داديم و فريضه رب العالمين را بر همه گوشزد كرديم و خودمان هم آماده و حاضريم و منتظر وقت و رسيدن تكليف هستيم ان شاء الله.[27]
الاقل الشيخ الشريعة اصفهانى.[28]
4) سوق الشيوخراعبة الاسلام الشيخ باقر
تلگراف شما با تلگراف اهل بصره رسيد، ما هم آن ها را امر مى كنيم كه از ما به عموم شعائر و كافه مسلمين برسانند كه تمام آن ها امروز مأمورند به يك واجب دينى و فريضه الهيه و آن حفظ بيضه اسلام و دفاع در برابر كفار است. عشائرى كه با هم دشمن اند ميان شان به زودى اصلاح كن مردانه با تمام كوشش، ان شاء الله مؤيد بنصير الله باشيد.[29]
على رفيش.[30]
5) سوق الشيوخ
شيخ باقر حيدر
تلگراف شما رسيد و ما عموم مسلمين را امر كرديم كه بيضه اسلام را حفظ كرده و مدافعه كفار را به جان هايشان اجرا نمايند و شما هم به عموم مسلمين و رؤسا و به جميع عشاير برسانيد كه واجب است كه جان و مال را فداى اسلام كرده و تهاون ننمايند.[31]
محمد جواد حولاوى.[32]
فرزندان
1. شيخ جعفر حيدر: پسر بزرگ شيخ باقر بود. در سال 1302ق در نجف اشرف متولد شد. دروس مقدماتى را از محضر پدر آموخت و در كنار پدر به سامرا هجرت كرد، ولى طولى نكشيد كه به نجف بازگشت و از محضر نام آوران علمى نجف مثل شيخ عبدالرسول جواهرى، شيخ محمد جواد جزائرى و سيد حسين حمامىبهره مند شد. شيخ جعفر بعد از وفات پدر، در سال 1333ق به شهر سوق الشيوخ كوچ كرد و در آن جا در جاى پدر نشست و به تبليغ دين و پرورش جوانان پرداخت. حل و فصل امور و گشايش امور مردم ـ مانند پدر ـ در دست وى قرار گرفت. اين عالم ربانى در 12 شوال 1372ق دار فانى را وداع گفت و در صحن شريف امام على(عليه السلام) به خاك سپرده شد.
شيخ جعفر بعد از خود، چهار فرزند به يادگارگذاشت، از جمله آن ها شيخ موسى و شيخ محمد را مى توان نام برد. بعد از شيخ جعفر پسرش شيخ موسى به امور مردم و مسائل شرعى و دينى رسيدگى مى كرد.[33]
2. شيخ محمد حسن حيدر: در سال 1305ق در سوق الشيوخ متولد شد و بعد از تحصيلات در زمان ملك فيصل، به كارهاى سياسى پرداخت و مدتى نماينده پارلمان و نائب رئيس مجلس نواب عراق گرديد. وى علاوه بر كارهاى سياسى به كارهاى علمى و ادبى نيز مى پرداخت. از آثار وى مى توان به ديوان شعرى اشاره كرد. اين شاعر پر آوازه در هشتم ذى حجه سال 1363ق در بغداد چشم از جهان فرو بست.
3. شيخ صادق حيدر.
مرگ در جهاد
فقيه نامدار و مجاهد گرانمايه شيخ باقر در حال جهاد و دفاع به شدت بيمار شد و رزمندگان وى را روى دست به شهر سوق الشيوخ بازگرداند، اما طولى نكشيد كه اين مجاهد رزمنده مرگ سرخ را پذيرا شد.
ما احتمال مسموم سازى وى توسط انگليسى ها را نمى توانيم ناديده بگيريم.
او در محرم الحرام سال 1333ق به ملكوت اعلى پيوست. بنابر فرمايش شيخ آقا بزرگ وى در شمار مجاهدان قرار داشت. خداوند متعال جزاى خير دهد و با شهدا محشورش بدارد، ان شاء الله.
آرى مرگ وى تأثير عميقى در جبهه ها گذاشت و رزمندگان را مأيوس كرد. پيكر مطهر وى از سوق الشيوخ به طرف شهر نجف اشرف حمل و در صحن علوى و در كنار بارگاه نورانى اميرالمؤمنين(عليه السلام) به خاك سپرده شد. روحش شاد و يادش گرامى باشد.[34]
[1]. شعراء الغرى، على خاقانى، ج 1، ص 363 ـ 375تاريخ مدينة سوق الشويخ، عبدالكريم محمد على، ص 7، ص 47، 169ماضى النجف و حاضرها، جعفر باقر آل محبوبه، ج 2، ص 192.
[2]. ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 199.
[3]. معجم المؤلفين المعاصرين، ج 1، ص 153معجم المؤلفين والكتاب العراقيين، صباح نورى مرزوك، ج 2، ص 106المنتخب من اعلام الفكر و الادب: 90.
[4]. المنتخب من اعلام الفكر والادب: 427.
[5]. معجم المولفين المعاصرين، محمد خير رمضان يوسف، ج 1، ص 102ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 199موسوعة مؤلف الاماميه، مجمع الفكر الاسلامى، ج 6، ص 249اعلام العراق الحديث، ج 1، ص 117.
[6]. ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 199.
[7]. محل تولد را «سوق الشيوخ» ذكر كردهاند. مشاهير المدفونين فى الصحن العلوى الشريف، كاظم عبود الفتلاوى، ص 65معجم المؤلفين، عمر رضا كحاله، ج 3، ص 36دائرة المعارف تشيع، ج 6، ص 592.
[8]. ترجمه هدية الرازى، آقا بزرگ تهرانى، ص 116اعيان الشيعة، محسن امين، ج 3، 536ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 193معارف الرجال، محمد حرز الدين، ج 1، ص 143، شعراء الغرى، ج 1، 363 ـ 367 و معجم رجال الفكر و الادب، محمد هادى امينى، ج 1، ص 459.
[9]. ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 196.
[10]. گلشن ابرار، ج 1، ص 386.
[11]. معارف الرجال، ج 1، ص 140نقباء البشر، ج 3، ص 961.
[12]. معارف الرجال، ج 1، ص 142.
[13]. مشاهير المدفونين فى الصحن العلوى الشريف، كاظم عبود الفتلاوى، ص 65شعراء الغرى، ج 1، ص364.
[14]. شعراء الغرى، ج 1، ص 363ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 193، علماى مجاهد، محمد حسن رجبى، ص 19.
[15]. شعراء الغرى، ج 1، ص 363 ـ 375.
[16]. الذريعة، آقا بزرگ تهرانى، ج 8، ص 138.
([17])همان، ج 1، ص 499.
[18]. همان، ج 9، ص 519.
[19]. ماضى النجف و حاضرها: ج 2، ص 194.
[20]. جهاديه، محمد حسن كاووسى عراقى، ص 83، 87، 93.
[21]. مجله تاريخ معاصر ايران، ش 1، 1376، ص 14 ـ 13دور العملاء الشيعة فى مواجهة الاستعمار، سليم المحسنى، ص 84.
[22]. تاريخ مدينة سوق الشيوخ، ص 82 ـ 83ماضى النجف وحاضرها، ج 2، ص 194نقباء البشر، ج 1، ص216.
[23]. جهاديه، به كوشش محمد حسن كاوسى عراقى و نصر الله صالحى، ص 89.
[24]. آيتالله سيد مصطفى فرزند حسين كاشانى غروى به سال 1260ق متولد شد و تحصيلات خويش را نزد ميرزاى شيرازى، و شيخ محمد كاشانى و ديگران فرا گرفت. وى از مراجع جهادى عالم ربانى و پدر آيتالله سيد ابوالقاسم كاشانى است. از آثار تأليفى وى: رسالة فى التجزى، حاشيه رياض المسائل، رسالهاى در منجزات مريض، رساله در جبهة الظن است. عاقبت در سال 1337ق در كاظمين دار فانى را وداع گفت و به ملكوت اعلى پيوست. معارف الرجال ج 2، ص 13ريحانة الادب ج 5، ص 21، احسن الوديعة، ج 1، ص205.
[25]. جهاديه، همان، ص 83.
[26]. حضرت آيتالله شيخ محمدتقى فرزند محب على شيرازى (1258 ـ 1338ق) در شيراز متولد و در نجفدرگذشت و در كربلا مدفون شد. شرح حال وى در گلشن ابرار، ج 1، ص 451 و منابع ديگر آمده است.
[27]. جهاديه، همان، ص 87.
[28]. حضرت آيتالله شيخ الشريعه فتح الله، فرزند محمد جواد نمازى شيرازى معروف به آقا شريعت و شيخ الشريعة، در اصفهان به سال 1266ق متولد و در سال 1339ق در نجف رحلت كرد و در صحن شريف علوى مدفون گرديد. گلشن ابرار، ج 1، ص 471.
[29]. رساله جهاديه، همان، ص 90.
[30]. آيتالله على رفيش فرزند ياسين رفيش نجفى در سال 1260ق در شهر نجف اشرف پا به عرصه گيتى نهاد. تحصيلات خود را در محضر اساتيدى، مانند شيخ محمد حسين كاظمى، سيد حسين كوهكمرى و ميرزا حبيب الله رشتى سپرى كرد و يكى از اعاظم و بزرگان مراجع نجف در زمان خود بود. وى در كنار تربيت شاگردان، كتاب هايى را در منطق، فقه و اصول به رشته تحرير درآورد. اين مرجع بزرگوار و مجاهد در حمله استعمارگران ايتاليايى به طرابلس غرب «ليبى» و حمله انگليسىها به عراق در جنگ جهانى اول مسلمانان را به دفاع و جهاد عليه دشمنان اسلام دعوت كرد. عاقبت در سال 1334ق جان خود را به جان آفرين تسليم كرد. (ماضى النجف و حاضرها، ج 3، ص 22نقباء البشر، ج 4، ص 1555معارف الرجال، ج 2، ص 128، علماى مجاهد ص 230.)
[31]. جهاديه، همان، ص 93.
[32]. آيتالله شيخ محمد جواد حولاوى فرزند مشكور در سال 1247ق در نجف متولد شد و تحصيلات خود را نزد اساتيدى چون شيخ مرتضى انصارى، ميرزا حبيب الله رشتى، و ميرزا محمد حسن شيرازى فرا گرفت و به درجه والاى اجتهاد رسيد. و در جريان جنگ جهانى اول و هنگام تجاوز نيروهاى انگليسى به خاك عراق و تصرف بندر «فاو» عليه انگليسىها اعلام جهاد كرد. اين فقيه نامدار در سال 1335ق دار فانى را وداع و در نجف در كنار بارگاه ملكوتى على(عليه السلام) آرام گرفت. در ضمن از آثار وى مىتوان به حاشيه بر كفاية الطالبيين و رساله عمليه اشاره كرد. نقباء البشر، ج 1، ص 341معارف الرجال، ج 2، ص 222.
[33]. نقباء البشر، ج 1، ص 279ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 195 ـ 196.
[34]. نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 215ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 197تاريخ مدينة سوق الشيوخ، ص 82 ـ 83.