حضرات آیات
منبع:سایت اندیشمندان اسلامی
کتاب:گلشن ابرار-نعمت الله فروغى
مطلع
لحظه لحظه حيات عالمان ربّانى در اداى رسالت دينى و انسانى يعنى خودسازى و هدايت ديگران، مى گذرد. آنان مرزبانان آگاه و دردآشنايى هستند كه پيوسته از مرزهاى اصول و انديشه هاى اسلامى و معارف و علوم اهل بيت(عليهم السلام)حراست كرده و در اين راه، آسايش خود را فدا مى كنند.
اين فرزانگان، وارثان صالحى بوده و هستند كه از ميراث ارزشمندى كه به آنان سپرده شده، حفاظت و مراقبت مى كنند.
از جمله اين ستارگان فروزان آسمان حكمت و عرفان اسلامى مى توان «سيّد حيدر آملى» را نام برد كه شايسته است با گذرى كوتاه در حيات طيّبه اش، با روح بلند، ايمان سرشار، دانش و فضايل معنوى، نقش او در احياى علوم اهل بيت(عليهم السلام)و نيز فعاليت هاى اصلاح گرانه او در سوق دادن حكمت و عرفان شيعه به سرچشمه اصلى اش (ولايت و معارف معصومين(عليهم السلام))، آشنا شويم.
ميلاد خجسته
در سال 720 ق. و در خانواده اى از سادات علوى شهر آمل، نوزادى متولّد شد بركات اين مولود چنان بود كه پرتو انوار الهى از وجودش بدرخشيد و محفل عرفا و حكماى شيعه را نورانى كرد.
نام «حيدر» را براى او برگزيدند تا از همان كودكى با عشق مولايش پرورش يابد و بعدها نيز آستان مقدس آن حضرت را محلّ خلوتِ رياضت و عبادت خود قرار دهد و پيوسته از محضر آن امام همام كسب فيض كند. نسب سيّد حيدر آملى با بيست و چهار واسطه به امام سجاد(عليه السلام) مى رسد. از اين رو، وى پيوسته به خود مى بالد و لحظه لحظه عمر شريفش را در راه آموختن معارف اجداد طاهرينش صرف مى كند. اين دلدادگى به ائمه معصومين(عليهم السلام) چنان بود كه استاد عالى قدرش، فخرالمحققين، او را «زين العابدين ثانى» لقب داد.
موقعيت آمل
شهرستان آمل واقع در ميانه جنگل مازندران، طرفين رودخانه هزار، و در فاصله هيجده كيلومترى جنوب درياى خزر و صد و هشتاد و يك كيلومترى شمال شرقى تهران قرار گرفته است.
مردم اين سرزمين در طول تاريخ، مدافع اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) و از شيعيان راستين بوده اند و هيچ گاه تسليم امويان و عباسيان نشدند. ساكنان آمل از دير باز با شور و شوق خاصّى، علاقه خود را به امامان شيعه و فرزندان آنها نشان داده اند آنان در سال 250 ق. با «حسن بن زيد» بيعت نموده و به يارى او «دولت علوى» را در اين شهر تأسيس كردند.
در سده هاى بعد نيز حامى و دوستدار حكومت هاى شيعى چون زيديان، آل بويه و مرعشيان بودند و همدوش ديلميان بر ضدّ حكومت هاى ظالم به مبارزه پرداختند.
آمل در زمان سيد حيدر، به دست پادشاهان سلسله باونديان اداره مى شد كه عده اى از اين پادشاهان به دليل عدالت گسترى شان، مورد توجّه سيّد حيدر بودند و سيّد حيدر چند سالى نيز در دربار يكى از آنها بوده و به ارشاد وى مى پرداخت.
تحصيلات
عشق وصف ناپذيرِ عارف وارسته، سيد حيدر آملى(قدس سره)، به دانش اجداد طاهرينش، او را بر آن داشت تا از كودكى در محضر پدر، به تحصيل علوم دينى مشغول شود.
وى مدت بيست سال بدون وقفه، با مسافرت به شهرهاى متعدّد ايران (زادگاهش آمل و شهرهاى استرآباد، خراسان، اصفهان و گرگان) به فراگيرى علوم پرداخت به طورى كه خود در اين باره مى نويسد:
«من از اوايل جوانى ـ بلكه از كودكى تا امروز كه ايام كهولت را مى گذرانم ـ با توجه به عنايات الهى و توفيقات او، همواره در تحصيل عقايد اجداد طاهرين ـ كه همان ائمه معصومين(عليهم السلام)هستند ـ كوشا بوده ام و به شناخت راه و روش آنها و عقايد و معارف آنها ـ چه به حسبِ ظاهر كه مخصوص شيعه اماميه است و چه به حسبِ باطن كه روش طايفه صوفيه است ـ پرداخته ام و همواره در راه موافقت اين دو روش و جمع و اتحاد آن، كوشش داشته ام تا به مقام استقامت رسيده ام در حالى كه اين قول اهل يقين بر زبانم جارى بوده است:
(الحمدلله الذى هدانا لهذا و ما كُنّا لنهتدى لولا اَن هدانا الله.»([1])
هجرت
وى بعد از گذشت اوّلين دوره مسافرت هاى علمى، به زادگاهش آمل برمى گردد و چند سالى در خدمت سلطان فخرالدوله به راهنمايى و ارشاد او مشغول مى شود و نزد او به وزارت مى رسد. در اين زمان سيد از مواهب زندگى مادّى و معنوى برخوردار است. امّا افرادى چون سيّد حيدر با آن مناعت طبع و روح بلند، هيچ گاه تن به تعلّقات پست دنيوى نخواهند داد. لذا خيلى زود به پوچى و فساد اين موقعيّت پى مى برد و اين بار از سر آگاهى بيشتر و با تجارب گرانقدرتر، دنيا را ترك مى گويد و در سايه توجّهات الهى متوجّه مى شود كه براى تكميل دانش معنوى اش بايد دل از وطن مألوف بركند و دست به هجرت الى الله بزند. او خود در مورد اين دوران مى نويسد:
«ديدم از حق و حقيقت منحرف شده ام پس پنهانى با خداوند به مناجات پرداختم و رهايى از آن را خواستار شدم و ميل و شوق به ترك دنيا و كناره گيرى از آن، در درونم حاصل شد فهميدم رهايى از دنيا با همراهى و مصاحبت با پادشاهان و ياران و دوستان و ماندن در وطن مألوف ميسّر نمى گردد.»([2])
اين تحوّل روحى سبب گرديد تا مال و منال دنيا و زن و فرزند و اقوام را رها كند و به زيارت عتبات عاليات عراق و خانه خدا، بشتابد. در سر راه، از اصفهان ـ كه در گذشته مدتى در آن جا اقامت داشته ـ مى گذرد ولى اين بار جز با عارفان كامل به ديدار كسى نمى رود و گويا آنچه را قبلاً در اين شهر و شهرهاى ديگر ايران فرا گرفته، كنار مى گذارد و به عرفان روى مى آورد. و در همه جا با اهل فتوّت پيمان مودّت مى بندد. در اين زمان، در اصفهان شيفته عارف بزرگ «شيخ نورالدين طهرانى» مى گردد و به دست او خرقه مى پوشد و اين عارف سوخته جان ذكر را به او تلقين مى كند.
امّا آنچه آملى را وادار به هجرت از زادگاهش كرده، تنها فراگيرى علوم نيست لذا بيش از يك ماه نزد شيخ نورالدين نمى ماند، با اين كه به گفته خود در اين مدت كم، معارف زيادى نزد اين عارف عالى قدر مى آموزد و عطش او را نسبت به فيض برى و توسّل و توجه به مشاهد شريفه ائمه معصوم(عليهم السلام) شدّت و فزونى مى بخشد. پس به زيارت اين قبور شريف مى شتابد و سپس حج انجام داده و به شوق ديدار مرقد شريف نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه بقيع(عليهم السلام) راهى مدينه منوّره مى شود.
گر چه قصد مجاورت داشته است اما وضعيت مزاجى به او اين اجازه را نمى دهد و دوباره به نجف اشرف برمى گردد و در آن جا رحل اقامت مى افكند تا اين بار همراه با امدادهاى اولياء الهى در محضر عالمان بزرگى چون فخرالمحققين (فرزند علاّمه حلّى) به خوشه چينى مشغول شود.
سيّد حيدر آملى نزد فخرالمحققين كتاب هاى: جوامع الجامع فى تفسير القرآن، تأليف شيخ طبرسى، شرايع الاسلام نجم الدين، مناهج اليقين علاّمه حلّى، تهذيب الاحكام شيخ طوسى و نهج البلاغه و شرح آن از ميثم بن على بحرانى را مى خواند به گونه اى كه استادش در اجازه اى كه براى او نوشته، گواهى مى دهد كه: «اين كتب را به تمام و كامل و در اوج مرتبه تحقيق نزد من قرائت كرده است.»
همچنين در محضر عارف كامل عبدالرحمن بن احمد القدسى به خواندن كتاب هاى: منازل السائرين و فصوص الحكم و شروح آن مى پردازد.([3])
به اين ترتيب، سيد حيدر آملى جامع علوم منقول و معقول مى گردد و در سايه توجهات و عنايات حق تعالى و آستانه مقدس ائمه معصوم(عليهم السلام) اكثر كتب عرفانى و رموز و اسرار آن برايش كشف شده و بر آنها شروح و حواشى مى نويسد. وى در اين زمان، به نوشتن مهم ترين آثارش يعنى تفسير محيط الاعظم و نص النصوص توفيق مى يابد.
البتّه علم و دانش سيد حيدر، منحصر به آنچه نوشته است نمى باشد به طورى كه خود ـ بعد از نقل دو اجازه اى كه از فخرالمحققين و عبدالرحمن بن احمد قدسى گرفته است ـ مى گويد:
«خلاصه وصول و كشف من از علوم الهى منحصر به آنچه گفتم، نيست بل وصول من به علوم اهل بيت مقدم بر سلوكم مى باشد. زيرا من از محبوبين درگاه الهى هستم و وصول محبوب، مقدّم بر سلوكش مى باشد مانند انبياء و اولياء و تابعين و پيروان آنها كه از روى صداقت راه آنها را دنبال مى كنند.»([4])
معارف قدسى
دانش سيد حيدر آملى را بايد از نوع افاضه غيبى دانست، نه از نوع كسب و اجتهاد به طورى كه خود بارها به انحاء مختلف به اين مطلب اشاره دارد يك بار وصول خود به علوم اهل بيت را مقدم بر سلوكش مى داند زيرا خود را از محبوبين درگاه ايزدى و از جرگه پيروان راستين انبياء و اولياء مى داند و در مقدمه تفسير محيط الاعظم افادات علمى خود در تفسير قرآن را، فيض الهى مى داندو مى فرمايد:
«بعد از توجه به سوى حق و مجاورت خود در مكه و مدينه و عتبات عاليات، به اين معارف رسيدم و همان طورى كه مجاورت مكه موجب فتح و گشايش معارف فتوحات مكرر بر قلب شيخ بزرگ (محى الدين عربى) شد، مشهد شريف غروى يعنى مشهد شريف على بن ابى طالب(عليه السلام) موجب و سبب گشايش اسرار غيبيه بر قلب من شد. فهم اين اسرار، تأويل قرآن كريم و حقايق فصوص الحكم و معانى و معارف آن نيز محض توجه به جانب درگاه ايزدى بوده اند و به عمل و كسب و سبب قبلى نبوده است.»([5])
و بالاخره در مقدمه كتاب جامع الاسرار مى نويسد:
«به خدا قسم، به خدا قسم! اگر آسمان ها ورق گردند و درختان زمين ها قلم، و درياهاى هفتگانه جوهر، و جنّ و انس و ملك نويسنده، براى آنها ممكن نيست كه عُشر از ده يك آنچه را من از معارف الهيه و حقايق ربانيّه ـ كه در حديث قدسى در مورد آنها گفته شده: اعددتُ لعبادى الصالحين ما لاعين رأت و لا اُذن سمعت و لا خطر على قلب بشر ـ را درك كنند.»([6])
اساتيد
سيد حيدر آملى ابتدا تحصيلات خود را نزد پدر بزرگوارش شروع كرد و در اصفهان از محضر دانشمندان بزرگى چون نورالدين طهرانى استفاده برد. سپس به عراق مسافرت كرد و در آن جا به حوزه پر رونق حلّه راه يافت. از جمله اساتيد وى در حوزه حلّه مى توان به نام اين شخصيت ها اشاره كرد:
1 ـ محمّد بن جمال الدين حسن بن يوسف حلّى ملقّب به «فخرالمحققين» وى ميراث دار علوم پدر بزرگوارش علاّمه حلّى و او نيز شاگرد و دست پرورده حكيم بزرگ شيعه، خواجه نصيرالدين طوسى است. سيد حيدر آملى نزد فخرالمحققين علوم و فنونى چون: فقه، تفسير و كلام را گذراند. مقام سيد حيدر نزد اين استاد فرزانه چنان است كه او را «زين العابدين ثانى» لقب مى دهد و مقام وى را نزديك به معصومين مى ستايد و او را تالى معصومين(عليهم السلام) مى داند.
2 ـ على بن محمد بن على كاشانى معروف به «حلّى» وى كه سرآمد حكما و فقهاى عصرش بوده، همواره در بغداد و حلّه به افاده علوم دينى و معارف يقينى اشتغال داشته است.
سيد حيدر آملى در كتاب جامع الاسرار در مقام نقل اعترافات ارباب استدلال به عجز و ناتوانى از وصول به مرتبه تحقيق، يادآورى مى كند كه: اين سخن را بارها از عالم حكيم فاضل نصيرالدين كاشى شنيدم كه مى فرمود:
«نهايت آنچه در مدت هشتاد سال دانسته ام آن است كه همين قدر است كه دانستم اين مصنوع محتاج به صانعى مى باشد و با وجود اين، يقينِ پيرزنان كوفه از من بيشتر است. پس بر شما است كه اعمال صالحه به جا آوريد و طريقه ائمه معصومين(عليهم السلام) را از دست ندهيد. هر چه غير از اين است هوا و هوس است و برگشت آن، حسرت و ندامت خواهد بود.»([7])
3 ـ عبدالرحمن بن احمد القدسى سيّد آملى بسيارى از متون عرفانى را نزد اين عارف بزرگ خوانده است و از او اجازه نامه دارد. او در اين اجازه به تيز فهمى و دقّت سيد حيدر آملى اشاره دارد و مى گويد: «استفاده من از سيد حيدر بيشتر از افاده من به او بود!».
4 ـ صدرالدين تركه اصفهانى وى صاحب رساله اى به نام رسالة فى الوجود و المطلق است.
5 ـ حسن بن حمزه هاشمى وى از مشايخ روايى سيد حيدر بوده است و سيد حيدر در كتاب كشكول فيما جرى على آل الرسول(عليهم السلام) از او روايت نقل كرده است.
نقش سيد حيدر در حكمت شيعى
گر چه تا عصر صفويه، شيعه تا اندازه اى در انزوا قرار داشت و ليكن اين موضوع تنها در بُعد سياسى صحيح است و در ديگر ابعاد، مخصوصاً از نظر فكرى و فرهنگى، عالمان شيعه بويژه شيعيان ايرانى در اوج قرار دارند. از جمله اين حكيمان بزرگ مى توان به سيد حيدر آملى اشاره كرد كه به اقرار بسيارى از پژوهشگران تاريخ فلسفه شيعى، يك قرن قبل از اوج قدرت شيعه در زمان صفويه در آثار خود كاخ رفيعى از عظمت انديشه هاى شيعه بنا نهاد.([8])
سيد حيدر آملى حكمت و فلسفه شيعى را با دو واسطه از بزرگ ترين حكيم و نماينده حكمت شيعى يعنى خواجه نصيرالدين طوسى فراگرفته است. او در كلام و حكمت شيعى، شاگرد فخرالمحققين مى باشد كه وى نيز تمام علوم و معارف خود را از پدر بزرگوارش علامه حلّى آموخته است و علاّمه نيز شاگرد خواجه است كه در سير تفكر و حكمت شيعى، نقشى اساسى دارد.
از اقدامات شايسته سيد حيدر اين كه در آثار فلسفى خود، به شرح و تنقيح انديشه هاى شيعه ـ كه در احاديث معصومين منعكس شده است ـ مى پردازد و از اين جهت، كار حكيمان متقدم خود را تكميل مى كند.
سيد حيدر آملى، يكى از دقيق ترين شارحان و منتقدان انديشه هاى شيخ بزرگ محى الدين عربى است شارحى كه با درك عميق افكار ابن عربى و با انتقاد از بعضى نظريات او، باعث ماندگارى و جاودانگى انديشه هايش گرديد.
آملى با نوشتن مقدمه اى در نص نصوص، اصالت و استقلال فكرى خود را آشكار كرده است و در مسائلى از جمله «ختم ولايت» به شدت بر او انتقاد مى كند و با تعريف دقيقى كه از خاتم ولايت ارائه مى دهد، برخى از خطوط اصلى تعليمات ابن عربى را دگرگون مى سازد و با اصلاحى كه در مسأله امامت و نبوت انجام مى دهد، اين دو را به جايگاه اصلى خود هدايت مى نمايد.([9])
آملى در تطبيق و تلفيق اصول تشيع با مبانى عرفان نظرى و حكمت و فلسفه اسلامى، تلاشى خستگى ناپذير داشت. او از اين جهت، پيشگام حكما و انديشمندانى چون: ميرداماد، شيخ بهايى، فيض لاهيجى و قاضى سعيد قمى است و حلقه تكميل كننده تحقيقات حكيم بزرگ طوس خواجه نصيرالدين مى باشد.
او اختلاف مشرب ها را به خاطر تقابل اسماء جلاليه و جماليه و مظاهر آنها مى دانست و ارتفاع آن را غير ممكن اما از اين جهت كه ريشه و اساس تشيع و تصوف را ائمه معصوم و علوم آنها مى دانست، ديگر جايى براى اختلاف باز نمى كرد و شيعه كامل وصوفى راستين را يكى مى دانست.
سيد حيدر آملى همچنين در پاك سازى حكمت شيعى از آميختگى آن با الحاداتى كه در مكتب اسماعيليه و نصيريه است، نقش مهمى ايفا كرده و بزرگ ترين ضعف آنها را كه اشتباه در مسأله «ولايت» بود، به بهترين وجهى آشكار كرد و در نتيجه، حكمت شيعى را از التقاط نجات داد.
در مورد اقدامات اصلاحگرانه مرحوم آملى بين دو طايفه شيعه و صوفى، همين بس كه بدانيم سيد حيدر در زمان خود در برابر وضعيتى قرار گرفته كه مى بيند شيعيان از صوفيان بد مى گويند و صوفيان از شيعيان شيعيان به صرف شريعت، به ظاهر ديانت بسنده مى كنند و صوفيان با فراموش كردن اصل خرقه خود، حقيقت را در خلاء رها مى كنند لذا سيد حيدر به زيباترين شكل ممكن، در اصلاح اين دو گروه كوشيد. وى معتقد بود كه: مؤمن ممتحن كسى است كه با اعتقاد به آرمان و تعليمات ائمه(عليهم السلام)، به تمامى شريعت و طريقت و حقيقت باور دارد. و مى فرمود: شيعيان حقيقى، صوفيان هستند و صوفيان حقيقى، شيعيانند. و تمام تلاش او در كتاب جامع الاسرار صرف اين موضوع مى شود كه اين دو طايفه را قانع كند و بين آنها وحدتى ايجاد نمايد. و چنان چه خود مى گويد تنها انگيزه او در ورود در اين بحث، اصلاح گرى است. او در خاتمه كتاب جامع الاسرار مى نويسد:
«شايسته است بدانى كه مراد ما از بحث (شيعه و صوفى)، عصبيت و جدل نيست كه پناه مى بريم از آن به سوى خد بلكه مقصودم اصلاح ذات البين است و رساندن هر يك از اين دو به سوى حق خود. و مگر نه با عنايت الهى من فارغ از اين مسايل هستم و بيست سال است حقيقت را مشاهده كرده ام و از ظلمات رهايى يافته ام يعنى از تاريكى مجادله و جدل.»([10])
تفسير آيات
دانش سيد حيدر آملى در زمينه تفسير و تأويل قرآن كريم، چنان چه خود فرموده است، تنها از راه كشف و شهود بوده است. او مطالب كتاب تفسيرى اش، موسوم به «محيط الاعظم» را از افاضات حق تعالى مى داند و در اين باره مى نويسد:
«همان طورى كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) دو كتاب دارد يكى نازل بر او و يكى صادر از او، و جناب محيى الدين هم دو كتاب دارد و يكى نازل بر او و ديگرى صادر از او، ما نيز دو كتاب داريم يكى فايض بر ما و ديگرى صادر از ما. كتاب نازل بر پيامبر قرآن و نازل بر محيى الدين فصوص و نازل بر ما المحيط الاعظم است كه مشتمل بر علوم و معارف الهيه قرآنيه و دربر دارنده رموز كنايات مصطفويه و دقايق و حقايق محمديه است كه خداوند در مورد اين معارف، در حديث قدسى مى فرمايد: «براى بندگان صالحم معارفى آماده كرده ام كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ بشرى خطور نكرده است.» و امّا صادر از پيامبر، فصوص الحكم و صادر از محيى الدين، فتوحات و صادر از ما، شرح فصوص يعنى نص النصوص است. و اگر قدرت حق و فضل او بر ما نبود، براى ما قوّت و توان شروع تفسير و تأويل قرآن نبود زيرا تأويل قرآن مخصوص خداوند و عالمان خاص است. آنچه گفتم، نه از روى خودخواهى و خودپسندى بود بلكه از باب معرّفى و ترغيب مخاطب است تا قدر و ارزش آن را بداند و از معارف آن پيروى كند و به درك محضر و قرب الى الله برسد.»([11])
حضرت آية الله حسن حسن زاده آملى در مورد مبانى تفسيرى سيد حيدر آملى مى فرمايند:
گر چه ارزيابى روش تفسير مرحوم سيد حيدر مجال وسيع ترى را مى طلبد زيرا داراى دقايق و لطايفى بسيار است ولى به سه مطلب اساسى كه مبناى تفسيرى آن جناب است اكتفا مى كنم:
1 ـ ولايت: آثار ايشان و بزرگان معاصر آن جناب، همه شاهدند كه آن بزرگوار با ولايت عجين بوده است.
در پايان دوباره تأكيد مى كنند كه جناب سيد حيدر با ولايت عجين بود و چقدر در كتاب هاى خود ابتهاج مى كند به ائمه اطهار(عليهم السلام) كه اجداد او بودند.([12]) و نگاه كوتاهى به آثار درخشان او، اين معنى را به اثبات مى رساند كه بيشتر نظريات او با تكيه بر روايات معصومين(عليهم السلام)مى باشد به طورى كه كتب ايشان منابع غنى اى از روايات را در بردارد.
2 ـ تفسير انفسى: تفاسير عرفا، تفسير انفسى است به اين معنى كه براى قرآن بطون مختلفى قائل اند و بيانات خود را يكى از اين بطون مى دانند و تفسير انفسى يعنى انطباق دادن آنچه را كه در جهان بيرون است بر جهان درونى انسان كه نمونه هاى روايى در اين باب بسيار داريم از جمله درتفسير مجمع البيان ذيل آيه (و سقاهم ربهم شراباً طهورا) كه از امام صادق نقل شده كه «يطهر هم عن كل شى سوى الله اذ لا طاهر من تدنس بشىء من الاكوان اِلا الله»
3 ـ مبناى ديگر مرحوم سيد حيدر آملى، علم حروف است كه عرفا توجه و عنايت خاصّى به آن دارند و بسيارى از رموز قرآن را بر اساس اين دانش حل مى كنند. مرحوم سيد در تفسير خود، كه تفسير انفسى است، بسيار به علم حروف عنايت دارد و در كتاب نص النصوص در ارتباط با عدد 19 بياناتى دارد و استفاده هاى معرفتى بسيارى از آن كرده است.»([13])
مرحوم سيد حيدر آملى علم تفسير را نزدفخرالمحققين (فرزند علاّمه حلّى) تلمّذ نمود و خود نيز بعد از طى مراحل كمال و تقريباً در اواخر عمر شريفش، در چند مرحله به تفسير و تأويل قرآن پرداخت و نهايتاً تفسير هفت جلدى «محيط الاعظم» را به جهان تشيع هديه كرد.
او انسانى است كه قرآن در وجودش پياده شد. و واضح و روشن است كه باطن چنين انسان هايى با علم بى حد و بى نهايت پيوند مى خورد و حكمت و معارف الهى بر قلب آنان سرازير مى شود و خزائن علم الهى يعنى قرآن كه مرتبه نازله علم الهى است، بر آنها گشوده مى گردد.
سيره مقدس
سيد حيدر آملى، با آن همه كمالات و فضايل، عالمى است بسيار متواضع، با اين كه خود صفحات زرّينى از زندگى و مراحل سير و سلوكش را براى ما به يادگار گذاشته است، در كمال تواضع از ديگران مى خواهد كه اگر در آثارش نقص و كاستى اى ديدند، «اگر چنان چه خود شايستگى آن را دارند، خود به اصلاح آن اقدام كنند و صاحب آن را به جهل متهم نكنند. زيرا غرض ما، رساندن معنى است و زياد در قيد و بند بلاغت الفاظ و استوارى تركيبات نيستيم، و مخلصانه قصد رساندن معانى بلند معارف الهى را داريم، و قصد اظهار فضيلت و شهرت طلبى در سايه فصاحت و بلاغت را ندارم.»([14])
ديگر رفتار شايسته و آموزنده سيد حيدر، اخلاص او در فعاليت هاى علمى است. تنها انگيزه او در نوشتن آن همه آثار درخشان، رضايت خدا و اطاعت امر او و برآوردن حاجت دوستان و ياران و بعضاً اساتيد بزرگش چون فخرالمحققين است.
پذيرش مسئوليت اجتماعى و توجه به پيوند بين دانشمندان و مردم و اصلاح ذات البين، از ويژگى هاى ديگر سيره اين عالم شيعى است. كه نمونه آن، پيوند و اصلاحى است كه بين فرقه هاى صوفى و شيعيان به وجود آورده است، از جمله با نوشتن كتاب جامع الاسرار.
گنجينه جاويد
سيد حيدر آملى از دانشمندان پركارى است كه در مدت عمر پُربركتش بيش از چهل اثر در علوم و فنون مختلف، از خويش به جاى گذاشت.
سبك نگارش آن، روان و لطيف و در كمال فصاحت و بلاغت است وى معارف بلند حكمت و عرفان شيعى را چنان ساده نگاشته است كه هيچ نيازى به شرح ندارد. اين «سلاست» بعدها سرمشق كار عارفان بزرگى چون فيض كاشانى و ملا صدراى شيرازى قرار گرفت.
از مهم ترين امتيازات آثار اين حكيم متألّه، جامعيّت، پختگى، صلابت، انصاف، اصلاحگرى بين آراء مختلف و جامع آراء گذشتگان و آميختگى با معارف وحى، مى باشد.
فراوانى و گستردگى آثار اين حكيم مسلمان باعث شد محققانى چون هانرى كربن آثار او را با آثار ملا صدراى شيرازى مقايسه كنند و مطالعه فلسفه و حكمت شيعى را بدون توجه به آثار سيد حيدر غير ممكن بدانند. و تسلّط و تبحّر او بر حكمت و عرفان شيعى و نمايانگر شدن آن در آثارش باعث شده تا حضرت آية الله حسن حسن زاده آملى آثار او را با آثار ملا صدراى شيرازى مقايسه كند با اين كه او سال ها قبل از آن مى زيسته است.
با توجه به «نقل قول هايى» كه آملى در آثار خود از فلاسفه اسلامى مطرح مى كند و با مهارت خاص خود به نقد آن ها مى پردازد و مخصوصاً تلاشى كه در ادغام انديشه هاى ابن عربى و تطبيق آن با انديشه شيعى دارد، مى توان طرحى از «تاريخ فلسفه شيعه» به روايت حيدر آملى ارائه داد اين تاريخ، تاريخى دقيقاً انتقادى خواهد بود زيرا سيد حيدر، نشان مى دهد كه با برگشتى به سرچشمه هاى حكمت و عرفان شيعه، يعنى علوم اهل بيت(عليهم السلام)، مى توان از اشتباهاتى كه مكاتب ديگرى بدان دچار شده اند در امان ماند.
آثار اين عارف شيعى ـ مطابق فهرست هانرى كربن و عثمان يحيى ـ عبارت است از:
1. الاركان فى فروع شرايع الايمان
2. اسرار الشريعة و انوار الحقيق اين كتاب به كوشش «مسعود خواجوى در سال 1361 ش. در تهران چاپ شده است. و در كتابخانه آية الله مرعشى نجفى در قم موجود است.
3. اصطلاحات الصوفيه اين كتاب تنقيح رساله اصطلاحات الصوفيه، عبدالرزاق كاشانى است.
4. امثلة التوحيد و ابنية التجريد اين رساله در برابر لمعات، فخرالدين عراقى به فارسى نوشته شده است.
5. البحر الخِضّم فى تفسير القرآن
6. تلخيص اصطلاحات الصوفيه
7. جامع الاسرار و منبع الانوار يكى از جامع ترين آثار مؤلف است كه در سال هاى اخير به همراه رساله نقد النقود فى معرفة الوجود به كوشش هنرى كربن و عثمان يحيى در تهران به چاپ رسيده است.
8. جامع الحقايق
9. رسالة الاركان
10. رسالة الاسماء الالهيه و تعيين المظاهر لها من الاشخاص الانسانيه من آدم الى محمّد(صلى الله عليه وآله)
11. رسالة الامانة فى تعيين الخلافة الربانية شامل تأويل و تفسير مفهوم امانت مذكور در قرآن و كلام و عُرفا است.
12. رسالة التنبيه فى التنزيه
13. رسالة التوحيد
14. رسالة الجداول الموسومة بمدارج السالكين فى مراتب العارفين مشتمل بر 100 مقام از مقامات و 100 مرتبه از فروغ مراتب، و شبيه كتاب منازل السائرين، عبدالله انصارى است.
15. رساله الحُجب و خلاصه الكتب
16.رسالة رافعة الخلاف عن وجه سكوت اميرالمؤمنين عن الخلاف
17. رسالة العقل و النفس
18. رسالة العلم و تحقيقه بطرايق الطوائف الثلاث
19. رسالة العلوم العاليه آقا بزرگ تهرانى مى فرمايد: نسخه اى از اين كتاب را در كتابخانه نجف ديده ام.([15])
20. رسالة الفقر و تحقيق الفكر
21. رسالة الكنز الكنوز و كشف الرموز
22. رسالة المعاد فى عروج العباد تحقيق پيرامون معاد و قيامت هاى سه گانه (صغرى، وسط و كبرى) است.
23. رسالة المنتخب التأويل فى بيان كتاب الله و حروفه و كلماته و آياته اين رساله خلاصه كتاب بحر الخضم است.
24. رسالة النفس فى معرفة الرّب
25. رسالة النقد النقود فى معرفة الوجود
26. رسالة الوجود فى معرفة المعبود
27. كتاب الاصول و الاركان فى تهذيب الاصحاب و الاخوان مشتمل بر اصول پنج گانه اعتقادى كه هر يك از آن ها بر محورهاى سه گانه شريعت و طريقت و حقيقت مى گردد.
28. كتاب تعيين الاقطاب و الاوتاد
29. الكشكول فى ما جرى على آل الرسول(عليهم السلام) انتساب آن به سيد حيدر آملى، مورد ترديد است. نخستين بار درنجف در سال 1371 هـ .ق. توسط عبدالرزاق موسوى چاپ شده است.
30. المحيط الاعظم و الطود الاشم فى تأويل كتاب الله العزيز المحكم نسخه خطى كتاب در كتابخانه آية الله مرعشى(رحمه الله) موجود است ولى در الذريعه آمده است كه نسخه اى از آن در كتابخانه غروى موجود است. اين كتاب در سال هاى اخير به تحقيق سيد محسن موسوى تبريزى به چاپ رسيده است.
31. المسائل الاملية نسخه خطى آن در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است.
32. منتجات انوار الشريعة نسخه خطّى آن در كتابخانه دانشگاه ادبيات مشهد، مركزى تهران و كتابخانه آية الله مرعشى در قم موجود است.
33. منتقى المعاد فى مرتقى العباد تلخيص كتاب معاد است.
34. نصّ النصوص فى شرح الفصوص به همت هانرى كربن و عثمان يحيى در سال 1352 ش. در تهران چاپ شده است.
35. نهاية التوحيد فى بداية التجريد گزيده اى از كتاب جامع الاسرار مى باشد.
در نگاه ديگران
بزرگان علم و انديشه، به عظمت و شخصيت ربانى «سيد حيدر آملى» پرداخته اند از قبيل:
1. استاد بزرگش فخرالمحققين، او را «مرشد سالكان، زنده كننده سنت اجداد طاهرينش، جامع بين معقول و منقول، صاحب انفاس قدسى و اخلاق نبوى و مورد توجه و عنايت پروردگار» مى داند و در مراتب معنوى، او را به «زين العابدين ثانى» ملقّب كرده و مقام قدسى اش را نزديك معصومين(عليهم السلام)مى شمرد.
2. حضرت آية الله حسن حسن زاده مى فرمايد:
«جناب سيد حيدر آملى، بزرگ مردى است كه در علوم و فنون ـ به خصوص در اصول عقايد و معارف حقه الهيّه ـ تبحّر داشته است چنان چه اگر كسى تاريخ زندگى او را نداند، اگر آثار علمى ايشان را ببيند، خيال مى كند حرف هاى بعد از آخوند ملا صدرا است و از تحقيقات اسفار گرفته شده است و فكر مى كند سيد حيدر در اسفار غور كرده و خوب به آن رسيده است با اين كه ايشان سال ها قبل از ملا صدرا مى زيسته و مطالب بلندى اين چنين را كاملاً مشابه با كلمات ملاصدرا فرموده است.([16])
3. محمد بن ابى جمهور مى گويد:
«سيد علامه و صاحب كشف حقيقى بوده است. و علوِّ مرتبه او در علم ظاهر و باطن، روشن و واضح است مانند نور بر قلّه طور مى درخشد و اين، از شرح فصوص اش و از تفسيرش و از كتاب جامع الاسرارش روشن مى گردد.»([17])
غروب خورشيد
سيد حيدر آملى بعد از سال ها تلاش خستگى ناپذير در حفظ و حراست از افكار و انديشه هاى اجداد طاهرينش و بعد از سال ها سير عاشقانه در كنار مرقد شريف علوى، سرانجام در سال 782 ق. مرغ روحش به پرواز درآمد و به لقاى معبودش شتافت.
[1]. مقدمه كتاب جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 5، تصحيح هنرى كربين و عثمان اسماعيل يحيى، شركت انتشارات علمى و فرهنگى و انجمن ايرانشناسى و فرانسه مقدمه كتاب محيط الاعظم، ص 529، تحقيق و تنقيح السيد محسن الموسوى تبريزى و مقدمه نصّ النّصوص.
[2]. مقدمه اول محيط الاعظم، ص 530.
[3]. همان، ص 529.
[4]. همان، ص 535.
[5]. مقدمات نص النصوص، ص 543.
[6]. مقدمه جامع الاسرار، ص 5.
[7]. مجالس المؤمنين، قاضى نورالله شوشترى، ج 2، ص 216.
[8]. مقدمه هانرى كُرْبُن، ص 2.
[9]. ر. ك: جامع الاسرار، ص 239 ـ 230.
[10]. همان، ص 506.
[11]. مقدمه نص النصوص، مقدمه دوم، ص 148.
[12]. فصلنامه بيّنات، سال اوّل، ش 3، پاييز 1373، ص 45.
[13]. همان.
[14]. جامع الاسرار، ص 613.
[15]. مقدمه اول محيط الاعظم، ص 532.
[16]. فصلنامه بيّنات، سال اول، ش 3، ص 47.
[17]. روضات الجنات، ج 2، ص 377 و اعيان الشيعه، ج 6، ص 272.
استاد بزرگش فخرالمحققين
,استاد بزرگش فخرالمحققين، او را «مرشد سالكان، زنده كننده سنت اجداد طاهرينش، جامع بين معقول و منقول، صاحب انفاس قدسى و اخلاق نبوى و مورد توجه و عنايت پروردگار» مى داند و در مراتب معنوى، او را به «زين العابدين ثانى» ملقّب كرده و مقام قدسى اش را نزديك معصومين(عليهم السلام)مى شمرد.
حضرت آية الله حسن حسن زاده
حضرت آية الله حسن حسن زاده مى فرمايد:
«جناب سيد حيدر آملى، بزرگ مردى است كه در علوم و فنون ـ به خصوص در اصول عقايد و معارف حقه الهيّه ـ تبحّر داشته است چنان چه اگر كسى تاريخ زندگى او را نداند، اگر آثار علمى ايشان را ببيند، خيال مى كند حرف هاى بعد از آخوند ملا صدرا است و از تحقيقات اسفار گرفته شده است و فكر مى كند سيد حيدر در اسفار غور كرده و خوب به آن رسيده است با اين كه ايشان سال ها قبل از ملا صدرا مى زيسته و مطالب بلندى اين چنين را كاملاً مشابه با كلمات ملاصدرا فرموده است.([16])
محمد بن ابى جمهور
محمد بن ابى جمهور مى گويد:
«سيد علامه و صاحب كشف حقيقى بوده است. و علوِّ مرتبه او در علم ظاهر و باطن، روشن و واضح است مانند نور بر قلّه طور مى درخشد و اين، از شرح فصوص اش و از تفسيرش و از كتاب جامع الاسرارش روشن مى گردد.»([17])