Menu

منبع:سایت اندیشمندان اسلامی
کتاب:گلشن ابرار-اسدالله حيدرى ولادت و ايّام كودكى

عارف سالك، عالم ربّانى، حكيم فرزانه، مجتهد عادل، فقيه نامدار، حضرت آية الله شيخ محمّد بهارى در خانواده اى اصيل و مذهبى چشم به جهان گشود. او فرزند ميرزا محمّد بهارى، از ستارگان تابناك آسمان علم و عرفان است. بهارى در سال 1265 هـ .ق. در شهر بهار از توابع همدان متولد شد.([1]) حاج ميرزا محمّد بهارى كه مردى وارسته بود، داراى 3 پسر به نام هاى: صادق، فرّخ و محمّد و يك دختر به نام خانم بود. همسرِ وى، زنى با ايمان بود. حاج ميرزا محمّد كاسب بود و وضعيت مالى نسبتاً خوبى داشت. از قراين و شواهد پيداست كه او از راه خريد و فروش و كشاورزى، امرار معاش مى كرد.

آغاز تحصيلات

شيخ محمّد بهارى همراه حاج شيخ محمّد باقر بهارى به مكتب خانه ملاّ عباس على در بهار رفته و خواندن و نوشتن را آموخت و قرائت قرآن و احكام شرعى را فرا گرفت.

او علاقه زيادى به آموختن علم داشت. وى در نوجوانى دروس حوزوى را نزد ملاّ جعفر بهارى فرا گرفت.

ملا جعفر دانشمندى وارسته بود كه براى تأمين مخارج زندگى خويش، از وجوهات شرعيه استفاده نمى كرد. او از راه كشاورزى، امرار معاش مى كرد. اين مرد الهى گذشته از اين كه از مدارج علمى بالايى برخوردار بود زاهدى با تقوا نيز بود. ضميرِ پاك، قلب مطمئن و آرامش خاطر از ويژگى هاى اخلاقى وى بود. گويا شكل گيرى پايه هاى اوليه علمى ـ عرفانى شيخ محمّد بهارى و آية الله حاج شيخ محمّد باقر بهارى در كلاس درس ملاجعفر بوده است.

عزيمت به بروجرد

شيخ محمّد بهارى پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در همدان، براى ادامه تحصيل به بروجرد عزيمت مى كند و در درس آية الله حاج ميرزا محمود بروجردى، پدر آية الله العظمى آقا حسين بروجردى(قدس سره) شركت مى كند. او پس از اخذ درجه اجتهاد در32 سالگى، به زادگاه خود برمى گردد. وى مدت كوتاهى در بهار به ارشاد مردم مى پردازد و دوران جوانى، همراه پدر به زيارت اماكن مقدّس در عراق مى رود.

هجرت به نجف اشرف

شيخ محمّد بهارى در سال 1297 هـ .ق. براى ادامه تحصيلات وارد حوزه علميّه نجف اشرف مى گردد. وى در نجف از ملازمان درس آخوند ملا حسينقلى همدانى و از شاگردان ممتاز او بود. آخوند همدانى درباره اش فرمود: «حاج شيخ محمّد بهارى، حكيم اصحاب من است.»

بهارى در درس عارف كامل و استاد بى نظير عرفان، آخوند ملاّ حسينقلى شوندى درجزينى همدانى (متوفاى: 1311 هـ .ق.) شركت مى كنند و تا زمان وفات آن مرد بزرگ از محضر پر فيضش بهره مند مى شود.

حاج شيخ محمّد بهارى در نجف دچار بيمارى مزمن مى شود. پزشكان راه علاج او را تغيير آب و هوا مى دانند. وى به سفارش پزشكان، به ايران بر مى گردد و مدّتى در مشهد ماندگار مى شود. بارديگر تصميم به سفر به نجف مى گيرد، امّا بدتر شدن وضعيت جسمانى اش سبب بازگشت او به بهار مى شود و تا پايان عمر در اين شهر اقامت مى گزيند.

استادان

بهارى دروس مقدماتى را در زادگاهش، زير نظر پدرش، نزد ملاّ عباسعلى بهارى و ملاّ جعفر به پايان رسانيد. آن گاه براى ادامه تحصيلات به همدان رفت و در درس استاد اسماعيل همدانى و ميرزا محمود طباطبايى شركت كرد. سپس به بروجرد رفت و دروس فقه و اصول را نزد مرحوم حاج ميرزا محمود بروجردى فرا گرفت و از وى اجازه اجتهاد گرفت. بهارى در سال 1297 هـ .ق. به نجف اشرف رفت و از آموخته هاى ملاحسينقلى شوندى بهره مند شد.

بهارى در عرفان و قرآن، از محضر آية الله العظمى آخوند ملاحسينقلى شوندى همدانى بهره ها برد. شاگردان مكتب تربيتى آخوند را بيش از 300 نفر ذكر كرده اند.

سيد احمد كربلايى، سيد ابوالقاسم اصفهانى، شيخ محمّد بهارى همدانى، دولت آبادى، شيخ باقر آقا موسى، ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، سيد محمّد سعيد حبوبى، شيخ آقا رضا تبريزى، شيخ على (فرزند آخوند)، شيخ على قمى، شيخ مولى شراره، از شاگردان مشهورِ آن عارفِ وارسته هستند. شيخ محمّد بهارى از برجسته ترين شاگردان آخوند ملاحسينقلى همدانى بود. به تعبير شيخ آقا بزرگ تهرانى، هو اجلهم اعظمهم.([2]) او شاگرد آخوند بود.

آية الله سيد محمّد حسين طهرانى او و سيد احمد كربلايى را ممتازترين شاگردان آخوند همدانى دانست و درباره سيد احمد كربلايى فرمود: «از اعاظم فقهاء شيعه اماميه و از اساتيد حكمت و عرفان الهى بوده است.» اما در حكمت و عرفان او همين بس كه پس از رحلت مرحوم عارف بى بديل و حكيم و مربى و مدرس و فقيه بى نظير حضرت آية الله آخوند ملاحسينقلى همدانى ـ رضوان الله تعالى عليه ـ در نجف اشرف، با عديل و همرديف خود، مرحوم شيخ محمّد بهارى در ميان سيصد تن از شاگردان آن مرحوم، سرآمد و شاخص بود.

پس از مهاجرت بهارى به همدان، سيد احمد كربلايى، يگانه عالِم اخلاق و مربى نفوس در طى طريق الهى و سير در معارج و مدارج كمال نفس انسانى و ايصال به كعبه مقصود و حرم معبود بود.([3])

شيخ محمّد بهارى و حاج سيد احمد كربلايى از تربيت شدگان مكتب عرفان آخوند ملاحسينقلى همدانى و از شاگردان توانمند او بودند. آخوند ملاحسينقلى همدانى عرفان را از آية الله آقا سيد على شوشترى آموخته بودند و سيد على شوشترى نيز از مرد «جولا».

حاج سيد محمّد حسين طباطبايى قاضى مى نويسد:

من از پدرم پرسيدم: «شما عرفان را از كه اخذ كرده ايد؟ فرمودند: از مرحوم سيد احمد كربلايى طهرانى. عرض كردم: او از چه كسى؟ فرموند: از آقا سيد على شوشترى. عرض كردم: او از چه كسى؟ فرمودند: از «جولا» عرض كردم: او از چه كسى فرا گرفته؟ ايشان با تغيُّر فرمودند: من چه دانم! تو مى خواهى سلسله درست بكنى.»([4])

اخلاق و كرامات شيخ محمّد بهارى

اسرار الهى در دل تابناك بهارى موج مى زد. آن بزرگوار از حيث اخلاق، متواضع، مؤدب و در حفظ آداب معاشرت و سعه صدر، سعيى بليغ مى نمود.

بهارى در اخلاق، حسن رفتار، حلم، بردبارى و خوش خُلقى از بين شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. او در نجف، شيوه تربيتى استادش را ادامه داد. بسيارى از عالمان و تاجران ايرانى، عرب و هندى شيوه سلوك و خود سازى را از او طلب مى كردند وى نيز با كمال گشاده رويى و مهر و محبّت، شفاهى يا كتبى آنان را هدايت و ارشاد مى نمود و بدين ترتيب مكتب آخوند را استمرار و تداوم مى بخشيد.

ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى كه از بزرگان اهل معرفت زمان خويش بود، درباره استاد خويش، آخوند همدانى مى نويسد:

در يك برخورد اعجاب آنگيز، مرحوم آخوند يك فرد منحرف را دگرگون مى ساخت. گويند: آقايى آمد نزد مرحوم آخوند و ايشان او را توبه دادند. در عرض 48 ساعت بعد، وقتى كه آن مرد آمد به گونه اى متحوّل شده بود كه باورمان نمى شد كه اين همان آدم چند ساعت پيش باشد.([5])

آية الله شيخ محمّد بهارى همانند استاد گرانقدرش بود. او در همان برخورد اول، طرف مقابل را مجذوب و شيفته خود مى ساخت. او روزى در نجف اشرف، با جمعى از طلاب در محوطه حياط مدرسه ايستاده بود. رهگذرى جسارتى به طلاب مى نمايد. طلبه ها در صدد پاسخ به توهين او بر مى آيند، امّا بهارى مى گويد: او را به من واگذاريد. بهارى به رهگذر مى گويد: آيا نخواهى مُرد؟ آيا وقت آن نرسيده است كه از خواب غفلت بيدار شوى؟ آن مرد نگاهى به پشت سرخود مى كند و خطاب به بهارى مى گويد: چرا، چرا؟ اتفاقاً موقعش فرا رسيده است! او در حضور بهارى توبه مى كند و تحوّل و انقلابى درونى در او پيدا مى شود و از زهّاد و عبّاد و از اوتاد زمان خود مى شود.

چهره اى متبسم در پس اندوه

حجة الاسلام و المسلمين عندليب زاده همدانى درباره شيخ محمّد بهارى فرمود: «او قلبى مطمئن و آكنده از اندوه داشت، اما در پس اين اندوه، چهره اى بشاش و شادمان داشت و از جدال و مناظره بركنار بود. بيان و كردار، حتى قيافه اى دلنشين و جذاب داشت، به گونه اى كه كودكان هم حضور در محضر او را بر بازى هاى كودكانه شيرين خود ترجيح مى دادند!

گريز از تعريف و تمجيد ديگران

شيخ محمّد بهارى مصداق بازر آيه (رجالٌ لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكرالله)([6]) بود او همواره به ياد خدا بود. معنويت، اخلاص، تقوا و زهد از اوصاف بارز ايشان بود.

بهارى از اين كه در عرصه شهرت قرار بگيرد، گريزان بود. شايد اين جهت است كه تنها دو اثر علمى تذكرة المتقين و منشآت از او باقى مانده است. او از تعريف و تمجيد ديگران و از اين كه در معرض مدح قرار گيرد، گريزان بود.

آية الله العظمى آخوند ملاحسينقلى همدانى به نقل از يكى از شاگردان شيخ محمّد بهارى، فرمود: نزد بهارى درس اخلاق مى خوانديم، يك روز به محل درس بهارى مراجعت كرديم، استاد فرمود: ديگر درسى نيست؟! عرض كرديم: چرا! فرمود: آيا طى اين مدت تغيير حال پيدا نكرده ايد؟ اگر نكرده ايد، طبيب را عوض كنيم!([7]) بهارى با نفس مسيحايى خود، درصدد ايجاد تحول و انقلاب درونى در شاگردانش بود. او كه خودش را از قيد و بند دنيوى آزاد ساخته بود، در فكر آزاد سازى ديگران هم بود.

شـاگـردان

شاگردان شيخ محمّد بهارى در حوزه علميّه نجف، ضمن تحصيل علوم دينى، به تدريس نيز مشغول بودند.

عارف فرزانه، شيخ لطيف بهارى (فرزند ملاّ درويش) از شاگردان او بود. شيخ لطيف از عارفان و عالمان ربّانى زمان خود به شمار مى رفت. بهارى در ملاقات با اهالى شهر بهار، از معنويت، زهد و عرفان وى بسيار تعريف كرد.

مرحوم شيخ محمّد بهارى شاگردان بسيارى داشت نامه هاى وى كه در كتاب تذكرة المتقين گرد آمده است، خود حكايت از اين مدعاست.

از منظر بزرگان

آخوند همدانى درباره بهارى فرمود:

«شيخ محمّد بهارى حكيم اصحاب من است.»([8])

آخوند او را وصى خود قرار داده بود.([9])

علاّمه تهرانى از استاد خود، علاّمه طباطبايى و او از استاد خود، آية الله سيد على قاضى نقل مى كند كه حاج احمد كربلايى فرمود: ما پيوسته در خدمت ملاحسينقلى همدانى بوديم و آخوند همدانى 100% مال ما بود، ولى همين كه آقاى بهارى با آخوند روابط آشنايى بست، آخوند دائماً در خدمت او بود و بيش تر با او مراوده داشت و در واقع، آخوند را از ما گرفت.([10])

سيد محسن امين عاملى، نويسنده «اعيان الشيعه» مى نويسد:

«كان من العلماء الرّبانين و السالكين المراقبين تلّمذ فى النجف على الملاحسينقلى الهمدانى... و كان من اخص تلامذته و كان ذا صفات و مقامات رفيعة مشتغلاً بالعلم دائم المراقبة و كان لوجودة آثار شريفه»([11])او عالمى ربّانى، مراقب، داراى صفات والا و مقامات بلندى بود. هميشه و در همه حال مراقبه داشت و وجودش مايه بركت بود.

آية الله العظمى محمّد حسين نائينى(قدس سره) در مورد عظمت روحى و معنوى بهارى فرمود: «شهر آن جاست كه حاج شيخ محمّد بهارى آرميده است» يكى از بزرگان در جلسه اخلاقى، فرمود: از مرحوم آية الله نجفى شنيدم كه فرمود: آية الله العظمى حاج شيخ محمّد حسين نجفى نائينى در جلسه درس، به ايشان فرمود: آيا اهالى همدان به زيارت مرقد منور و مطهر عارف كامل، شيخ محمّد بهارى(قدس سره) مشرف مى شوند و از او تبرك مى گيرند و اين فرصت را مغتنم مى شمارند؟

آية الله شيخ محمّد بهارى از شخصيّت هاى نادر و انسان كامل و وارسته اى بود كه همه آشنايان او به پاكى، صداقت و عدالت او اذعان داشتند. امام خمينى(رحمه الله) در تفسير سوره حمد مى فرمايد: يكى از آقايان مى گفت كه مرحوم شيخ بهارى عادلى كافر است! گفتم: عادل است، يعنى چه؟ كافر است، يعنى چه؟ گفت: عادل است براى آن كه از روى موازين شرعى عمل مى كند و به هيچ وجه معصيت نمى كند، اما كافر است براى اين كه خدايى كه او مى پرستد، خدا نيست!([12])

شيخ آقا بزرگ تهرانى، در «الذريعه الى تصانيف الشيعه» در معرفى كتاب «تذكرة المتقين» شيخ محمّد بهارى مى نويسد:

«فارسيّه فيه جملة من كلمات الأعاظم فى الاخلاق و مكاتيبهم الصادره فى آداب السلوك منها مكاتبته جمال السالكين الشيخ الفقيه الورع الزاهد المولى حسينقلى الدرجزينى الهمدانى... و مكاتبته تلميذ الاجل و وصيه العالم السالك الشيخ محمّد بن ميرزا محمّد البهارى»([13])

تذكرة المتقين كتابى است فارسى در او جمله اى از كلمات اعاظم در اخلاق و نامه هايى است كه در آداب سير و سلوك نگاشته شده است. از جمله، نامه جمال سالكين، شيخ فقيه و ورع و زاهد، مولى حسينقلى درجزينى همدانى است و نامه هاى شاگرد بزرگوار و وصيش، دانشمند و عالم سالك، حاج شيخ محمّد بهارى مى باشد.

شيخ آقا بزرگ تهرانى، معتقد بود كه بهارى از بزرگان علم اخلاق و سير و سلوك و عرفان است و در اخلاق و تهذيب نفس و تزكيه روح، سرآمد و از اوتاد به حساب مى آيد.

علاّمه سيد محمّد حسين حسينى طهرانى مى فرمايد: آية الله مرحوم بهارى ـ قدس الله تربته الشريفه ـ از اعاظم تلامذه و شاگردان آخوند همدانى بود كه ساليان متمادى درك حضور او را كرده بود و به درجات كمال فائز آمد.

اين حقير بارها به زيارت مرقدش به بهار همدان رفته ام و اين گونه شنيده ام و بدان اعتقاد دارم كه آن مرحوم از ميهمانان خود پذيرايى مى كند!([14])

حاج شيخ ميرزا جواد انصارى همدانى كه اهل معرفت و سير و سلوك بود و در همدان سكونت داشت، هميشه براى زيارت قبر آية الله شيخ محمّد بهارى و استمداد از روح بلند او، به بهار مى رفت. او بارها راه 19 كيلو مترى بهار ـ همدان را پياده طى كرد و به زيارت قبر بهارى رفت. وى درباره عظمت شخصيّت عرفانى بهارى گفته است: من بعد از قبر سلمان فارسى، قبرى را به نورانيت محمّد بهارى در بهار همدان نديده ام و خود بارها با پاى پياده از همدان تا بهار طى مى كردم و به زيارت ايشان مى آمدم.

عالم ربّانى، شيخ حسنعلى نخودكى اصفهانى نيز چنين نوشته اند: «اين حقير فقير كثير التقصير به مرحوم آقا شيخ محمّد بهارى(قدس سره)مودّت و ارادتى خاص داشتم، چنانكه چند روزى در نجف اشرف در خدمتشان بودم و ايشان نسبت به حقير مرحمت و لطف ويژه اى عنايت فرمودند و پس از چند روز كه حقير عازم اصفهان شدم، تعليقه اى به حقير مرقوم فرمودند كه در آن نوشته بود: اگر وصيّت كنم تو را، زيره به كرمان بردن است و اگر وصيّت از تو بخواهم، فالوده پيش هالو نهادن است و پس از اندكى فوت نمودند!([15])

آثـار

آثـار علمى آية الله شيخ محمّد بهارى منحصر به مكاتباتى است كه براى شاگردان خود نگاشته است. تعدادى از اين مكاتبات ارزشمند در كتاب تذكرة المتقين به گرد آمده است. مى نويسد:

«اين بنده از حضرت آية الله العظمى خامنه اى(مد ظل العالى) شنيدم كه فرمودند: مرحوم شيخ محمّد بهارى افزون بر كتاب تذكرة المتقين، نوشته يا نوشته هاى ديگرى نيز داشته است.»([16])

شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب ارزشمند الذريعه الى تصانيف الشيعه، از كتاب «منشآت» بهارى ياد مى كند و مى نويسد: منشآت بهارى الهمدانى النجفى الحاج شيخ محمّد بهارى به طبع تهران([17])

كتاب ديگرى به نام «كتاب القضاء» را نيز به شيخ محمّد بهارى نسبت مى دهند. بهارى از نظر علمى، به درجات عالى و اجتهاد رسيده بود و شاگردان بسيارى نيز تربيت كرده بود. اگر آثار مكتوب و قلمى كم تراز ايشان به يادگار مانده است، نشان از توجه وى به تربيت شاگردان و رجال دينى و اهتمام خاص در سير و سلوك وى است، به گونه اى كه كتاب تذكرة المتقين، دستور العمل و نسخه عرفانى و تهذيب نفس براى شاگردان است.

مسلك عرفانى

اهل سير و سلوك و عرفان در سير تكاملى و تهذيب و تزكيه روح كه زمينه شهود را فراهم مى كند، شيوه ها و روش هاى متفاوتى داشتند كه به برخى از روش ها اشاره مى شود.

1 ـ سكوت:

عارفان عده اى از براى تصفيه و تزكيه نفس، سكوت را اختيار كرده اند كم گويى و گزيده گويى را از راه هاى رياضت مشروع و نيل به مطلوب شمرده اند.

كم گوى و گزيده گوى چون دُر *** تا زَنْدَكِ تو جهان شود پُر

2 ـ گرسنگى:

از ديگر شيوه هاى زمينه ساز براى رسيدن به مقام شهود كه در مكتب عرفان هم به آن اشاره شده است، گرسنگى است.

درباره حضرت مسيح آمده است: «كان ادامه الجوع»همواره خودش او تحمل گرسنگى بود.

3 ـ كم خوابى:

كم خوابى از ديگر راه هاى پسنديده عارفان است. آيات قرآن نيز به فضيلت آن اشاره كرده است.([18])

4 ـ تنهايى:

تنهايى اين فرصت را به انسان عارف مى بخشد كه فارغ از هر پديده مادى به اعمال درونى و نفسانى خويش بپردازد. اشتغال طولانى همانا نفس را به دنياى مادى فرا مى خواند و اجازه به خود انديشيدن را از انسان مى گيرد.

6 ـ اخلاص:

از جلمه راه هاى سير و سلوك، تزكيه نفس و اخلاص ورزيدن است. اگر اخلاص راه جداگانه اى هم تلقى نشود، حداقل از آداب و شرايط مهم تزكيه نفس و خودسازى است.

7 ـ خوف و رجاء:

بزرگترين عامل ترقى و تكامل بشر، به ويژه عارفان و سالكان همين بيم و اميد است. از مظاهر ادب در پيشگاه خداوند، بيم از عذاب و اميد به رحمت الهى است. خوف و رجاء هميشه به يك اندازه نزد عارفان مطرح نبوده و برخى بُعد قوى تر و در برخى ديگر بُعد رجاء غلبه داشته است و دسته سومى هم وجود داشته اند كه به هر دو، نگاهى متعادل و عاقلانه داشته اند.

يك نيمه رخت ولست مِنكَ ببعيد *** يك نيمه دگر اِنَّ عذابى لشديد

بنابر آثار به جا مانده از بهارى وى خبر دسته دوم مى باشديعنى او بُعد رجاء را بر بيم او غلبه مى داد. در اين زمينه، علاّمه آية الله سيد محمّد حسين حسينى طهرانى مى نويسد:

در حقيقت بازگشت ادب به سوى اتخاذ طريق معتدل بين خوف و رجاء است و لازمه عدم رعايت ادب كثرت انبساط است كه چون از حد در گذرد مطلوب نخواهد بود. مرحوم حاج ميرزا على آقا قاضى ـرضوان الله تعالى عليه ـ مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ايشان. و همچنين مرحوم حاج شيخ محمّد بهارى ـرحمة الله عليهـ اين طور بود. در مقابل حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى ـ رضوان الله تعالى عليه ـ مقام خوفش بر رجاء و انبساط غلبه داشت و اين معنى از گوشه و كنار سخنانشان مشهود و پيداست. هر كسى كه اميدوارى و انبساط او بيشتر باشد، او را «خراباتى» و هر كه خوف او افزون باشد، او را «مناجاتى» نامند ولى كمال در رعايت اعتدال است. از حائز بودن كمال انبساط در عين حال كمال خوف و اين معنى فقط در گفتار و كردار و قول و فعل ائمه اطهار(عليهم السلام) موجود است.([19])

بهارى در اين مشرب عرفانى از استاد خود، آخوند همدانى پيروى كرده است.

وفات

آية الله شيخ محمّد بهارى در نجف مريض شد و به سفارش پزشكان، به ايران بر مى گردد، عازم مشهد مى شود. او مدتى بعد، قصد بازگشت به نجف اشرف مى كند كه شدّت يافتن بيمارى، او را از اين تصميم منصرف مى سازد و او ناچار به زادگاهش، بهار بر مى گردد و در نهم ماه مبارك رمضان 1325 هـ . ق. روحش به رضوان الهى پَرمى كشد و پيكر پاكش در شهر بهار به خاك سپرده مى شود.

علاّمه شيخ آقا بزرگ تهرانى، تاريخ وفات شيخ محمّد بهارى را نهم ماه مبارك رمضان سال 1325 هـ .ق. داند و مى فرمايد: در تاريخ وفات مرحوم بهارى، اين گونه وارد شده است: «آه خزان شد گل و بهار محمّد»([20])

مرقد منور آن مرحوم هم اكنون در ميان بيش از 160 تن از شهيدان سرافراز و گلگون كفن انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى عراق عليه ايران، در باغ بهشت شهداى بهار، زيارتگاه مردم است. يكى از بزرگان نقل كرده اند: اطرافيان بهارى در زمان حياتش، به ايشان پيشنهاد مى كنند بعد از رحلتش، جنازه اش را به نجف منتقل كنند و در آن جا به خاك بسپارند. ايشان با قاطعيت مى گويد: مرا در گورستان شهر بهار دفن كنيد. چون مى خواهم كنار شهيدان باشم.

آرامگاه وى زيارتگاه مردم از شهرهاى مختلف كشور است. گاه اشخاص گرفتار و حاجتمند براى رفع گرفتارى و برآورده شدن حاجات خويش، به آستان مبارك و شفابخش آن ابر مرد زهد و تقوا، روى اميد مى آورند. كرامات فراوانى نيز در اين زمينه از ايشان نقل و مشاهده شده است!

[1] - تذكرة المتقين، ص 23 و حكيم اصحاب، ص 43.

[2] - نقباء البشر، ص 677.

[3] - توحيد علمى و عينى در مكاتيب حكمى و عرفانى، ص 17 و 18.

[4] - الله شناسى، ج 1، ص 191.

[5] - فلسفه اخلاقى، ص 12 ـ 19.

[6] - سوره نور، آيه 37.

[7] - روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 5931.

[8] - روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 3342.

[9] - سيماى فرزانگان، ج 3، ص 58.

[10] - توحيد علمى و عينى، ص 17.

[11] - اعيان الشيعه، ج 9، ص 402.

[12] - تفسير سوره حمد، ص 120.

[13] - الذريعه، ج 4، ص 46.

[14] - توحيد علمى و عينى در مكاتيب حكمى و عرفانى، ص 17، پاورقى و روح مجرد، ص 157.

[15] - نشان از بى نشان ها، ص 530.

[16] - سيستم كيفرى اسلام و پاسخ به شبهات، ص 27.

[17] - الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 23، ص 25.

[18] - سوره ذاريات، آيات 16 ـ 18 و سوره سجده 10 و 11.

[19] - رساله لب اللُّباب، ص 117 و 118.

[20] - الذريعه، ج 4، ص 46.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا