حضرات آیات
منبع:کتاب ستارگان حرم
عبدالكريم پاك نيا
حاج شيخ عباس قمى ستاره تابناك آسمان علم و فضيلت، محدث و حديث يگانه دوران حضرت امام خمينى (قدس سره)، - چهل حديث امام خمينى حديث اول - محدث قمى از جمله، مشايخ روايت است كه امام خمينى (قدس سره) از قم و در يك فضاى معنوى به دنيا آمد. پدر بزرگوارش مرحوم كربلائى محمد رضا يكى از علاقهمندان و شيفتگان اهل بيت عليه السلام و مردى پرهيزگار و صالح بود و مادر وى زنى پارسا و مؤمنه بود كه سعى تمام در انجام واجبات الهى داشت و يكى از ويژگيهاى آن بانوى گرانقدر، اهميت فوق العاده به نماز اول وقت بود. يقينا يكى از عوامل موفقيت و آينده درخشان اين شخصيت بزرگ شيعه، تربيت و نشو و نما در چنين محيطى و توسط چنين مربيانى بوده است. وى دوران كودكى را در جوى آكنده از معنويت و روحانيت پشت سر گذاشته و با عشق و علاقه سرشار به علم و اهل علم تحصيلات مقدماتى خويش را در همان شهر آغار كرد. ادبيات و فقه و اصول را در محضر اشاتيد فن و علماى سرشناى آن روز همچون ميرزا محمد ارباب قمى و ساير بزرگان آموخت.
عزيمت به حوزه علميه نجف
بعد از طى مراحل تحصيل در زادگاه خويش، در سال 1316 و در سن 2 سالگى به منظور تكميل و ادامه تحصيل، عازم حوزه علميه نجف اشرف گرديد و در جلسه درس دانشمندان و مدرسين والا مقام حوزه نجف حاضر اشرف شد. او كه تشنه فراگيرى علوم و معارف الهى بود خود را از چشمه زلال حقيقت و معنويت حوزه نجف سيراب مىكرد.
اين جوان سعادتمند در ساحل نجف راه خويش را يافت و و بعد از تحيلات رايج زمان خويش به علوم حديث متمايل شد و عشق و علاقه خويش را به جمع آورى و نقل احاديث نورانى اهل بيت عليه السلام نشان داد (1).
شور و شوق وصفناپذير اين جوان قمى، وى را به محضر درس استاد حديث، علامه بزرگوار حاج ميرزا حسين نورى قدس سره كشاند او از همان سالها دلبسته استاد خويش گرديد وى پيوسته ملازم و همراه استاد خويش بود و در سايه آموزشهاى علمى و عملى آن بزرگوار، به مقامات عالى فرهنگى و معنوى رسيد و علاوه بر اينكه از اندوختههاى علمى و آموزشهاى عملى استاد ازجمند خويش بهرهمند مىشد از كتاب خانه ارزشمند و كم نظيرش عملى استاد ارجمند خويش بهرهمند مىشد از كتاب خانه ارزشمند و كم نظيرش نيز استفاده كرد. در سال 1320 با رحلت محدث نورى محدث نورى تحولى عميق در روحيه حاج شيخ عباس ايجاد شد و چنان روح و جان او را متأثر ساخت كه سالها بعد از آن حادثه تلخى آن را در كامش احساس مىكرد ايشان در اين رابطه مىنويسد:
«... مصيبتش بر عامه مسلمين، خصوص بر اين داعى كه در خدمتش منزلت اولاد داشتم، چنان تلخ گذشت كه هنوز مرارت آن را در كام خود مىبينم و بر فقدان آن جناب بسى تأسف مىخورم و سزاوار است كه بگويم بعد از استادم زندگيم مانند ماهى در خشكى بود و گذران روزگارم مانند برف در مقابل حرارت (2)...»(3)
وى بعد از شش سال تحصيل مداوم، در محضر اساتيد بزرگوار حوزه علميه نجف و استفادههاى فراوان از ارباب علم و معرف در سال 1322ق با كوله بارى از اندوختههاى علمى و معنوى به زادگاهش مراجعت كرد. اين جوان پر تلاش قمى، در نتيجه زحمات طاقت فرساى خويش، كه اينك بعنوان دانشمندى فرزانه در عرصه علم و تحقيق و نويسندهاى زبر دست در سنگر تأليف و تصنيف و عارفى پرهيزگار در ميدان عمل و ستايشگرى عاشق در محراب عبادت و سخنورى توانا در منبر وعظ و خطابه محسوب مىشد.
فعاليتهاى خويش را در سنگر تأليف و تبليغ و در دفاع از حريم اهل بيت عليه السلام و نشر معارف نورانى اسلام آغاز كرد.
هجرت به مشهد
همزمان با هجرت مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمى از عنايت عاليات به مشهد مقدس، ايشان هم از قم عازم مشهد رضوى عليه السلام شد و در آنجا به پيشنهاد آيةالله قمى با دختر برادر ايشان، ازدواج كرد و چهار فرزند او ثمره همين ازدواج مىباشد. محدث قمى در مشهد براى سومين بار توفيق سفر به خانه خدا را پيدا كرد و اين سفر او كه با كشتى انجام گرفت شش ماه طول كشيد. كه در مجلس سخنرانى او جمعيت انبوهى از شيفگتان اهل بيت عليه السلام براى شنيدن كلمات گهربار و درك فيوضات معنوى از سخنان وى، عاشفانه كرد چراغ معرف او حلقه مىزدند.
در پناه حضرت رضا عليه السلام
ايشان سالهايى كه در مشهد مقدس رضوى عليه السلام بود بهرههاى فراوانى از آن آستان مقدس دريافت مىكرد، آشنائى با علماى ابرار و انسانهاى پاك ضمير همچون آيةالله آقا حسين قمى قدس سره، روحانى پاك سرشت و صاحب كرامت حاج شيخ حسنعلى نخودكى اصفهانى، مرحوم آخوند ملاعباسى تربتى (پدر بزرگوار آقاى حسينعلى راشد)، آقاى شيخ مرتضى عيدگاهى و آقا شيخ على اكبر نوقانى و ساير علماى مشهد، تأليف كتاب «فوائد الرضويه» و تعدادى از تأليفات ايشان با استفاده از كتابخانه آستان مقدس رضوى، از جمله عنايات حضرت صثامن الحجج آقا على ابن موسى الرضا عليه السلام، به مرحوم حاج شيخ عباس قمى بود (4). ايشان در اين زمينه چنين مىنويسد: از دارالايمان قم بصوب ارض اقدس (بسوى سرزمين پا)» توجه نمودم... و چندان مراحم و الطاف و نعمت از آن رحمت الهى و نعمت نامتناهى در خود مشاهده كردم كه هوس مجاورت آن آستانه مقدسه را نمودم.. با آنكه در اين قطعه از زمان كه فقتههاى بى پايان چون پارههاى شب مظلم متراكم، و بر تمام بلاد و عباد متهاجم گسته و بحكم اذا عمت البلدان الفتن و البلايا فعليكم بقم و حواليها و نواحيها فان البلايا مدفوع عنها (5). شايسته است كه هر كس بتوند مهاجرت ببلده طابيبه قم نمايد تا چه رسد بكسى كه قم وطن او باشد. لكن اين شكسته مهجور، چندان مغمور در نعمت مراجعت به وطن را در خود نديدم بلكه سختيهاى كشيده و تلخيهاى چشيده را شكر گفتم و منتها پذيرفتم... و پيوسته سختىهاى كشيده و تلخىهاى چشيده را شكر گفتم و منتها پذيرفتم... و پيوسته عرضه مىدارم:
شاها اگر به عرض رسانم سرير فضل
مملوك آن جنابم و محتاج اين درم
ار بر كمنم دل از تو و مهر از تو بگسلم
اين مهر بر كه افكنم اين دل كجا برم
نامم زكاخانه عشاق محو باد
گر جز محبت تو بود ذكر ديگرم
اى عاشقان كوى تو از ذره بيشتر
من كى رسم بوصل تو كر ذره كمترم(6)
مبارزه با هواى نفس
در همان سالهايى كه محدث قمى در مشهد بود جمعى از مؤمنين و طلاب با اصرار از وى تقاضا مىكنند كه در ماه مبارك رمضان در مسجد گوهر شاد نماز جماعت برپا كند و ايشان هم مىپذيرند و در يكى از شبستانهاى مسجد، به نماز جماعت اقدام مىكنند. هنوز ده روز نشده بود كه جمعيت بسيارى در آن شركت مىكنند. يك روز پس از اتمام نماز ظهر به آقاى شهابى كه نزديك وى بود مىگويد: من نمىتوانم نماز عصر را بخوانم! و بلافاصله به خانه برمى گردد و تا آخر ماه مبارك رمضان نماز جماعت تعطيل مىكند. روزى مرحوم حاج ميرزا على اكبر نوقانى از ايشان مىپرسند: چرا نماز جماعت را تعطيل گرديد؟ ايشان در پاسخ مىفرمايد: «حقيقت اين است كه در ركوع ركعت چهارم متوجه شدم كه صداى اقتدا كنندگان پشت سرم كه مىگفتند: «ياالله! ان الله مع الصابرين» از نقطه دورى بگوش مىرسد همين كه متوجه زيادى جمعيت شدم در من يك نوع خوشحالى ايجاد شد و من فهميدم براى اقامه نماز جماعت مسلمانان اهليت ندارم براى همين اين بار را بگردن نگرفتم (7). محدث قمى شخصيتى بود كه در تمام لحظات زندگى در محضر خدا مىزيست و اين حضور را كاملا احساس مىكرد اخلاص و خدا محورى او در سرتاسر زندگى، وى را در رديف بندگان مخلص قرار داده بود و تمام حركات ريز و درشتش با نام و ياد خدا شكل مىگرفت: نيت خالصش را چون گوهرى صاف و شفاف پاس مىداشت. انگيزههاى خود را با هوا و هوس، نام و آوازه، خودنمائى، لذتهاى دنيايى، توجيهات و باورها يناصواب، آلوده نمىساخت داستان بالا و قضيهاى كه در پى مىآيد شاهد مدعاى ما است.
داستان شيخ عبدالرزاق
مرحوم محدث روزى براى فرزند بزرگش نقل كرد كه: وقتى كتاب «منازل الاخرة» را تأليف و چاپ كردم يك نسخه آن به دست شيخ عبدالزق مسأله گو - كه هميشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه عليه السلام مسأله مىگفت - افتاده، و او هر روز كتاب «منازل الآخر» را بدست گرفته و براى حاضرين مىخواند. مرحوم پدرم كربلائى محمد رضا - كه از علاقهمندان شيخ عبدالرزاق بود، و هر روز در مجلس او حاضر مىشد - روزى به خانه آمذد و گفت. شخى عباس! «كاش مثل اين مسأله گو مىشدى و مىتوانستى منبر بروى و اين كتاب را كه امروز براى ما خواند، بخوانى» چند بار خواستم بگويم آن كتاب از آن كتاب از آثر و تأليفات من است، اما هر بار خوددارى كردم و چيزى نگفتم: فقط عرض كردم: «دعا بفرماويد خداوند توفيقى مرحمت فرمايد (8).
تأثير بيان
سنگربان صديق اسلام شبهاى پنچشبنه و جمعه در مدرسه ميرزا جعفر واقع در صحن مطهر رضوى عليه السلام به عنوان درس اخلاق براى طلاب علوم دينى منبر مىرفتند.، نزديك به هزار نفر از طلاب و علماء شهر در آن مجلس شركت مىكردند منبر ايشان حدود دو ساعت و نيم تا سه ساعت طول مىكشسيد و دذ مباحث مختلف اخلاقى سخن مىگفت. واعظ دانشمند و مشهور جناب آقاى راشد كه در آن زمان يكى از طلاب حاضر در مجلس حاج شيخ بوده است در رابطه با نفوذ سخنان ايشان چنين مىگويد: اثر يك منبر ايشان در دو شب تا يك هفته در ما باقى بود. در طول يك هفته مضامين سخنان آن مرحوم در اعماق دل ما ريشه دوانيده و ما را به خود مشغول داشته بود! به طورى كه تا هفته بعد كاملا تحت تأثر آن بوديم! سخنان نافذ آن مرحوم چنان چنان بود كه تا يك هفته انسان را از پندارهاى ناروا و گناهان باز مىداشت و به خداوند متعال متوجه مىكرد (9). در مورد تأثير سخنان حاج شيخ عباس قمى و نورانيتى كه از نقل كلام اهل بيت عليه السلام در دلها جا مىگرفت به بيانات ارزشمند يكى از علماى اعلام نجف توجه كنيد: وقتى كه حاج شيخ عباس قمى در منبر حديث نقل مىكرد و سلسله سند روايان هر حديث را ذكر نمىنمود و مختصرى از شرح حال هر كدام را بيان مىكرد پس از معرفى آخرين راوى به امام صادق عليه السلام مىرسيد، چنان بود كه گوئى شنونده امام عليه السلام را مىديد، با همان عظمت و مهابت و مقام شامخ امامت بود (10). آقاى محمود شهابى استاد دانشگاه تهران كه در سالهاى 1338 و 1339 قمرى ايشان را در مشهد درك كرده است در زمينه تأثير كلام حاج شيخ مىنويسد: مرحوم حاج شيخ عباس قمى بى مبالغه خود چنان بود كه براى ديگران مىخواست، و چنان عمل مىكرد كه به ديگران تعليم مىداد. سخنان و مواعظ او چون از دل خارج مىشد و با عمل توأم بود لاجرم بر دل مىنشست و شنونده را به عمل وا مىداشت. هر كس او را با آن حال صفا و خلوص مىديد عالم بود يا جاهل، عارف بود يا عامى، بازارى بود يا ادارى، فقير بود يا غنى وقتى سخنان سر تا پا حقيقت را از او مىشنيد، بى اختيار انقلابى در حال وى پديد مىآمد، و تحت تأثير بيانات صادقانه و نصايح مشفقانه او واقع مىشد و به فكر اصلاح حال خويش افتاد (11).
اخلاق او جلوهاى از تعاليم اسلام
محدث بزرگوار ما، نسبت به اهل علم و علما مخصوصا كسانى كه اهل حديث و روايت بودند احترام خاصى قائل بود، هيچ گاه خود را بر ديگران مقدم نمىداشت، وقتى وارد مجلسى مىشد، زير دست همه مىنشست و هنگام يبرون آمدم به دنبال همه راه مىافتاد، اگر كسى از وى تعريف و تمجيد مىكرد مرحوم محدث خواهش مىنمود كه رشته سخن را تغيير دهد و اضافه مىكرد كه من خود مىدانم كه موجودى بى ارزش و حقيرم! در خانه چيزى را بر كسى تحميل نمىكرد و از كسى خواهشى نمىنمود، در مقابل محبت ديگران سپاسگزارى مىكرد از سخنان بيهوده و لغو همانطور كه در تأليفاتش مكرر نكوهش كرده است سخت پرهيز داشت. هرگز در فكر خوستائى و گفتن خلاف واقع نبود، از غرور و خودپسندى دورى مىكرد و خلاصه تمام حركات و سكنات او جلوهاى او جلوهاى از تعاليم عاليه اسلام بود و به ديگر سخن يك شيعه تمام عيار و تجسم ارزهاش الهى بود (12). هر كس با او همراه مىشد شيفته اخلاق او شده و تحت تأثير گفتارش قرار مىگرفت، در سفرها اينكه مشغول عبادت، فكر، مطالعه، و نوشتن بود با همسفران مانوس بوده و از آنان غافل نمىشد.
تواضع و فروتنى
«از تو تواضع بزرگوار شوى
وز تكبر ذليل و خوار شوى»
محدث بزرگوار ما وقتى در كتاب ارزنده «فوائد الرضويه» (كه در شرح زندگانى علماى شيعه مىباشد) به نام خودش مىرسد، چنين مىنگارد: همانا چون اين كتاب شريف، در بيان احوال علماست شايسته نديدم كه ترجمه خود را كه احقر و پستتر از آنم كه در اعداد ايشان باشم - در آن درج كنم. از اين رو از ذكر حال خود صرف نظر كرده، اكتفا مىكنم به ذكر مؤلفات خود). اين است تواضع انسانى كه آثار زيبا و جالب و عميقش بيش از نيم قرن است مورد استفاده خاص و عام مىباشد (13).
صفا و اخلاص او
در اواخر عمرش شخصى از همدان به نجف اشرف آمده و در منزل ايشان او را ملاقات كرد. در ضمن صحبت از زندگى شخصى وى سؤال كرد حاج شيخ عباس واقعيت را بيان كرد آن شخص در موقع رفتن پول به ايشان داد ولى محدث نپذيرفت، هر چه اصرار كرد قبول ننمود پس از رفتن فرزندش گفت: پدر! چرا نپذيرفتيد؟ جواب داد: «گردنم نازك و بدنم ضعييف است، طاقت جواب خدا را در قيامت ندارم.» سپس داستان امير مؤمنان عليه السلام در شب نوزده رمضان را بيان كرد كه آن حضرت خطاب به دخترش ام كلثوم فرمود: دخترم! براى من در يك طبق دو نوع خورشت حاضر كردهاى؟ مگر نمىدانى كه من تابع برادر و پسر عموى خويش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هستم، دخترم! هر كس خوراك و پوشاك او در دنيا نيكوتر باشد ايستادن و معطل شدن او در روز قيامت نزد خداوند متعال بيشتر خواهد بود. دخترم! در حلال دنيا حساب است و در حرام آن عذاب. و بعد حاج شيخ عباس گريسته و اهل خانه را موعظه كرد (14).
مردى بزرگ در يك اتاق كوچك
يكى از فضلاى نجف كه در مدرسه مرحوم آيةالله العظمى آقا سيد محمد كاظم يزدى (قدس سره) تحصيل مىكرده است مىگويد: مرحوم حاج آقا باقر طباطبائى يزدى (توليت مدرسه و نوه سيد) روزى ضمن نصيحت به طلاب مدرسه چنين مىگفت: چرا اين همه اصرار مىكنيد كه اتاقهاى خوب و نورگير در مدرسه داشته باشيد و به هر اتاقى كه به شما مىدهند راضى نمىشويد؟ حاج شيخ عباس قمى در اتاق بسيار كوچك و تاريك راهرو همين مدرسه سكونت داشت، و در همان جاى تنگ و تاريك دو جلد كتاب «غاية القصوى» را نوشت (.15 هر بار از آن مرحوم خواستيم اتاقش را عوض كند و اتاق بهتر و و بزرگترى انتخاب نمايد، مىفرمود: «نه! همين جا كفاف كار مرا مىكند به راحتى مىتوانم كارم را انجام دهم. چرا اتاق ديگرى را كه ساير مىكند به راحتى مىتوانم كارم را انجام دهم. چرا اتاق ديگرى را كه ساير طلاب احتياج به ان دارند اشغال كنم (16) و اين چنين است كه مردان بزرگ كارهاى مهم را با امكانات كم انجام مىدهند و اينان ستارگانى هستند كه در تاريكيها مىدرخشند و جامعه خويش را به نور ايمان روشن مىكند و نمونهاى از زندگى ساده و زاهدانه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه عليه السلام را ارائه مىكنند، و بنا به فرموده امام باقر عليه السلام شمع بدستانى هستند كه به مردم روشنائى زندگى كردن در ميان علماى ما در محدث قمى خلاصه نمىشود بلكه اكثر انديشمندان موفق شيعه ساده زيست بودهاند.
مرزبان ايمان و مبارزه با هجوم دشمنان
حضرت صادق عليه السلام مىفرمايد: عالمان پيرو ما، مرزبانان و سنگردارانى هستند كه مراقب هجوم لشگر شيطان بر مرزهاى ايمانند و آنان را از تسلط بر مستضعفان فكرى باز مىدارند. بدانيد! از پيوان ما كسانى كه براى چنين مهمى بپا خيزند از كسانى كه در روم براى گسترش اسلام جهاد مىكنند، هزار مرتبه برترند، چرا كه ايشان اينان از عقائد پيروان ما دفاع مىكنند و آنان از جسم آنان (18).
حاج شيخ عهباس قمى به حق يكى از مصاديق بارز عالمان دين باور مرزبان صديق ايمان بود چرا كه او در عصر خويش شاهد يكى از دورانهاى هجوم فرهنگى دشمنان دين، به قلب اسلام و روحانيت بود. براى همين در برابر حوادث و وقايع تلخ زمان خويش قد علم كرده و بعنوان يك روحانى راستين، خود را از نظر علمى و و فرهنگى آماده مقابله با توطئههاى مخالفين نمود. او در عصر مشروطيت ار سوئى قيام مردم مسلمان ايران به رهبرى روحانيت آگاه، در مقابل سمتگريها و خونريزىهاى حاكمان ستمگر را مىديد و از سوى ديگر فعاليت روشنفكران غربزده و اسلام ستيز را مشاهده مىكرد كه چگونه دين و فرهنگ معنويت را كم رنگ كرده و فرهنگ مبتذل غرب را به ملت بزرگوار ايران به ارمغان مىآورند.
در چنين شرايطى حاج شيخ عباس همچون يك عالم متعهد وارد صحنه شد و مانند يك طبيب دوره گرد روح و قلب مسلمين را شفا بخشيد او با نگارش كتاب جاويد «مفاتيح الجنان» و «منازل الاخره» مردم را به سوى دعا و معنويت دعوت كرد و با تأليف «فوائد الرضويه» و «تحفةالاحباب» و «الكنى و الالقاب» و «هدية الاحباب»، بزرگان دين و دانشمندان وارسته شيعى را به جوانان مسلمان معرفى كرد. و به عنوان الگو به آنان مطرح نمود و شخصيتهاى كاذب غرب و شرق را نفى كرد. وى با تنظيم كتاب «منتهى الآمال»، شيعيان را با تاريخ چهارده معصوم عليه السلام آشنا كرده و مردم خودباخته و بيگانه از فرهنگ خودى را، با رهبران آسمانى خويش پيوند داد. او همچنين با ترجمه «غايةالقصوى» جوانان مؤمن را با درس احكام و دستورات شرعى مأنوس نمود، بالأخره محدث قمى مانند: ستارهاى تابناك در عصرى تاريك درخشيد، عصرى كه رژيم ضد خدائى رضاخان بر ملت ايران حاكم بود و تاريكى ستم و بى دينى و مبارزه با ارزشهاى الهى همه جا را فرا گرفته بود و ملت مسلمان ايران در گرداب فساد و بدبختى غوطه ور شده بودند، در حالى كه مبارزه با روحانيت و حوزههاى علميه، ضديد با حجاب و عمامه و روضه خوانى به عنوان يك ارزش ملى تلقى مىشد او كشتى نجات، از گداب هلاكت و فساد را به ملت مسلمان عرضه كرد يعنى با تدوين كتاب ارزشمند «سفينة النجاة»، مسلمانان گرفتار دربند فرهنگ بى دينى و بى بند و بارى را به ساحل نجات رهنمون شد آنان را با احاديث نورانى اهل بيت عليه السلام پيوند داد و به درياى نور متصل كرد و در يك كلام حاج شيخ عباس با تأليف كتابهاى متعدد در موضوعات مورد نياز جامعه آن روز، توانست در مقابل هجوم فرهنگى دشمنان اسلام به ارزشهاى الهى و اسلامى، سدى پولادين بسازد و به جوانان و نسل جديد تفكرات و انديشههاى ائمه اطهار عليه السلام سيراب نمايد و آنان را در برابر دين ستيزان، بيمه كند.
او علاوه بر اينكه در سنگر قلم از كيان تشيع سرسختانه دفع مىكرد و در اين مسير لحظهاى آرامش نداشت مجالس درس و سخنرانى هايش نيز هدايت آفرين بود. وى با مسافرت هايش به شهرهاى قم و تهران و مشهد به سخنرانى و موعظه مىپرداخت و در فراز منبر منكرات روز افزون جامعه را به مردم گوش زد مىكرد.
در همان زمانى كه مقدسات اسلام مورد هجمه دشمنان قسم خورده اسلام قرار گرفته بود، آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى، كانون انديشه شيعه را، با تأسيس حوزه علميه قم، بنيان نهاد و براى پربار نمودن بنيه فكرى طلاب حوزه علميه، علما و بزرگان دينى را به آنها دعوت كرد. يكى از كسانى كه به وجود او بيش از همه نياز داشت و به عنوان بازوى توانمند او محسوب مىشد حاج شيخ عباس قمى بود. وقتى از وى دعوت شد مرحم محدث با تمام عشق و علاقه به جواز ملكوتى امام رضا عليه السلام به دعوت آن بزرگوار لبيك گفته و در خلال اقامه در مشهد به عنوان همكار و همفكر مرحوم حائرى را همراهى كرد سفرهاى محدث قمى در آن دوران به قم، بسيارى ار طلاب را از شهرهاى ديگر مخصوصا شهرهاى مقدس مشهد و نجف به سوى قم روانه كرد (19).
شيخ آقا بزرگ تهرانى مىفرمايد: هنگامى كه حاج شيخ عبدالكريم حائرى مؤسس حوزه علميه وارد قم شد و علماى قم از حاج شيخ عبدالكريم درخواست كردند در آن شهر اقامت كند و سر و سامانى به حوزه علميه و آن مركز دينى بدهد، حاج شيخ عباس يكى از معاونان و ياوران او بود با اينكه آن موقع در مشهد زندگى مىكرد سهم زيادى در اين كار داشت و يكى از بزرگترين مروجين حاج شيخ عبدالكريم به شمار مىرفت و با دشت و زبا ناو را تأئيد مىكرد (20).
در نگاه دانشمندان
1 - علامه امينى (متوفاى 1390 ق). در كتاب گرانقدر الغدير در رابطه با كتاب «فيض القدير» مىنويسد:... مؤلف از نوابع و بزرگان علم حديث است و در فن تأليف در عصر حاضر، مقام ارجمندى را احراز نموده و خدمات او در اين راه بر احدى پوشيده نيست.
2 - مرحوم مدرس تبريزى در كتاب «ريحانة الادب» مىگويد: حاج شيخ عباس بن محمد رضا بن ابى القاسم، از افاضل علماى عصر حاضر ما كه عالم، فاضل، كامل، محدث، متتبع ماهر بوده و (21)...
3 - علامه كتابشناس، شيخ آقا بزرگ تهرانى همدرس و هم حجزه مرحوم محدث قمى در مورد شخصيت ايشان مىفرمايد: رابطه من با شيخ عباس قمى محكمتر از ديگران بود زيرا ما دو نفر در اتا يكى از مدارس نجف با هم زندگى مىكرديم حتى دو سال بعد از فوت استادمان محدث نورى (قدس سره) با هم بوديم و نزد ساير اساتيد درس مىخوانديم. من همان موقع به خوبى او را شناختم، انسانى كامل و دانشمندى فاضل، آراسته به اخلاقى ستودنى و صفاتى پسنديده بود مدتها به هم نشينى او انس گرفتم و جانم با جان او درآميخت (22).
4 - مرحوم آيةالله العظمى مرعضى نجفى (ره) در مورد شخصيت محدث قمى و كتاب مفاتيح اش مىنويسد: علامه نقاد، نويسنده كتابهاى فراوان، عالم بلند مرتبه راهنماى دانا در دانش حديث، مرحوم مبرور، معشوق و يار بهشت وفور، حاج شيخ عباس قمى فرزند محمد رضاى قمى از بزرگان اساتيد ما در فن روايت مىباشد. مفاتيح او را بهترين كتابى يافتم كه در باب ادعيه و زيارات و آداب و سنن و مناجات نوشته شده است (23).
پرتويى از توسل حاج شيخ
از رهگذر خاك سركوى شما بود
هر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد
بدون ترديد يكى از علل موفقيت يك شخص مسلمان، توجه قلبى و توسل به ائمه اطهار عليه السلام و آثار آن بزرگواران مىباشد داستانها زير نمونهاى از اعتقاد عميق اين محدث مخلص به اين مهم مىباشد: 1 - فرزند بزرگ ايشان آقاى على محدث زاده مىگويد: فراموش نمىكنم زمانى كه در نجف اشرف بوديم يك روز صبح در حدود سال 1357 ه ق يعنى دو سال قبل از وفاتشان از خواب برخاستند و اظهار داشتند امروز چشمم به شدت درد مىكند بطوريكه قادر به مطالعه و نوشتن نيستم و بسيار ناراحت به نظر مىرسيد. گويا با نحالشا اين بود: شايد خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مرا از در خانه شهان طرد كرده باشند. آن مرحوم عادت داشتند كه گاهى اين مطلب را با تاثر مىگفت و مىگريست! آقاى محدث زاده مىافزايد: در آن ايام مشغول تحصيل بودم، رفتم به درس و ظهر كه به خانه برگشتم ديدم ايشان مشغول نوشتن هستند. عرض كردم: درد چشمتان بهتر شد؟ فرمود: درد به كلى مرتفع گرديد: پرسيدم: چطورى معالجه فرموديد؟ گفتنود: وضو ساختم و مقابل قبله نشستم و كتاب (24) «كافى» را به چشم كشيدم درد چشمم برطرف شد. و ايشان تا پايان عمر ديگر به درد چشم مبتلا نگرديد، و آن كتاب كافى كه آن را چشم كشيدند كتابى خطى، و به خط فقيه مشهور ملا عبدالله تونى صاحب كتاب «وافيه» بود و مخحدث قمى خيلى به آن علاقه داشت. 2 - در زمانى كه در مشهد اقامه داشته است، پسر كوچكش كه كودكى سه ساله بوده بيمار مىشود برايش داروى ايرانى جوشاندهد و صاف كرده و مختصرى شكر در آن ريخته مىآورند بياشامد. با انگشت دست راست داروى مايع را به هم مىزند، همسرش مىگويد: صبر كنيد قاشق بياورم. حاج شيخ عباس در پاسخ مىفرمايد: «من در اين كار قصد استشفاء داشتهام.، چون با اين دست هزاران حديث از ائمه طاهرين عليه السلام نوشتهام (25) و اين چنين بود كه دل بسته فرزانه ائمه اطهار عليه السلام در مدتى كوتاه توانست موفقيتهاى بزرگى كسب كند و در عصر خويش مشهورترين محدث عالم تشيع و محبوب دل هزاران شيفته و عاشق اهل بيت عليه السلام باشد.
هزار نقد به بازار كائنات آرند
يكى به سكه صاحب عيار ما نرسد
همگام با زائرين حرم
يكى از مؤمنين نقل مىكند: روزى در كربلا حاج شيخ عباس قمى را ديدم كه در صحمن مقدس حضرت امام حسين عليه السلام ايستاده و رفت و آمد سيل جمعيت را به حرم مطهر نگاه مىكند و به آن مرحوم سلام كرده و احوالشان را پرسيدم با تأثر فرمودند: به واسطه تنگى نفس نمىتوانم همراه جمعيت وارد حرم مطهر شوم. ايتسادهام شايد خلوت شود و بتوانم به حرم بروم.
گفتم: حاج شيخ! غضه نخوريد اگر شما نمىتوانيد با انبوه جمعيت وارد حرم شويد، اينها كه به حرم مىروند هر كدام «حاج شيخ عباس قمى» را در بغل دارند (26)!
بلى حاج شيخ عباس سالها بعد از رحلتش در محافل معنوى حضور دارد هر زائرى كه وارد يكى از زيارت گاهها و يا محافل معنوى و مساجد وارد مش يود مفاتيح را كه رايجاترين كتاب مذهبى ما است به همراه دارد رمز اين سعادت بزرگ را بايد در خلوص نيت نويسنده آن جستجو كرد چرا كه مؤلف آن گوهر گرانمايه اخلاص خويس را با ارادت خالصانه به اهل بيت عليه السلام عجين كرده و در اين كتاب جلوه گر ساخته و اين چنين است كه اثر جاودانه او به ابديت پيوسته و زينت بخش مجالس و محافل معنوى و روحانى قرار گرفته است.
نويسنده خستگى ناپذير
محدث قمى علاقه شديدى به مطالعه و تأليف داشت از فرصتها حداكثر استفاده را مىكرد با اينكه مبتلا به يك بيمارى ريوى بود و نشستن و برخاستن برايش مشكل مىشد ولى شبانه روز كار مىكرد. او عاشق كتاب و مطالعه به ويژه نوشتن بود خوب و سريع و با خط زيبا و نستعسن مىنوست تا آنجا كه در اثر نوشتن دو طرف انگشتانش كه قلم بدست مىگرفت بر آمدگى داشت. شيخ آقا بزرگ تهران نزديكترين يار او مىفرمايد:
«او پيوسته سرگرم كار بود. عشقى شديد به نوشتن و تأليف و بحث و تحقيق داشت، هيچ چيز او را از اين شوق و عشق منصرف نمىكرد و مانعى در اين راه نمىشناخت».
اين نويسنده خستگىناپذير وقتى با دوستانش به مسافرت مىرفت بعد از صرف غذا قلم و كاغذ و كتاب بر مىداشت و در گوشه خلوتى مشغول مىشد وقتى رفقايش مىگفتند: حاج شيخ! صبر كن قدرى صحبت كنيم مىگفت: «شما مىرويد ولى اينها مىماند»؛ برخى از تأليفات يادگار همين اوقات لحظات كوتاه سفر مىباشد (27).
محدث قمى و قرآن
اين دانشمند عاليقدر در رشتهاى مختلف علوم اسلامى متبحر بود و از جمله در علوم قرآنى اطلاعات وسيعى داش تايشان نتيجه مطالعات و آموختههاى قرآنى خويش را در قالب كتابى گرانسنگ بنام «الدر النظيم فى لغات القرآن العظيم» در موضوع واژهشناسى قرآن به رشته تحرير در آورده.
حاج شيخ عباس كتابش را از آثار كهن و مورد اعتماد دانشمندان اسلامى همچون «صحاح اللغة» جوهرى «مفردات» راغب - «اساس البلاغه» زمخشرى - «قاموس المحيط» و ساير كتب مربوطه گلچين كرده و در طبقى بس وزين به شيفتگان معارف قرآن عرضه داشته است (28).
محدث و سادات
مرحوم سلطان الواعظين شيرازى (مؤلف كتاب شبهاى پيشاور) نقل مىكند: زمانى كه كتاب مفاتيح الجنان تازه منتشر شده بود، روزى در سرداب سامره آن را در دست داشتم و مشغول زيارت بودم. ديدم شيخى با قباى كرباس و عمامه كوچك نشسته و مشغول ذكر است. شيخ از من پرسيد: اين كتاب از كيست؟ گفتم: از محدث قمى آقاى حاج شيخ عباس است. و شروع به تعريف وى نمودم، شيخ گفت: اين قدر هم تعريف ندارد، بى خود تعريف مىكنى! من نااحت شدم گفتم: آقات برخيز و برو! كسى كه پهلوى من نشسته بود، دست زد به پهلويم و گفت: مؤدب باش! ايشان خدو محدث قمى آقاى حاج شيخ عباس هستند! من برخاستم با آن مرحوم روبوسى كردم و عذر خواستم و خم شدم كه دست ايشان را ببوسم، ولى آن مرحوم نگذاشت و هم شد دست مرا بوسيد و گفت: شما سيد هستيد! (29)
امر به معروف و نهى از منكر
محدث قمى در بازداشتن افراد از كارهاى زشت و ناروا خيلى جدى بود و در اجراى امر به معروف و نهى از منكر فقط رضايت حق تعالى را در نظر مىگرفت و از ملازمت مردم در عمل به تكليف الهى نمىهراسيد و ملاحظه كسى را نمىكرد.
آثار و تأليفات
كوكب فروزان آسمان تشيع، افزون پر تلاشهاى گسترده و تبليغات دامنه دار سفرهاى بسيار براى ترويج و تبليغ در نشر معارف اهل بيت عليهم السلام، در عرصه كتاب نويسى و تأليف مانند ستارهاى مىدرخشد. در سن چهل سالگى در حدود هفتاد جلد كتاب در موضوعات مختلف علمى و ادبى و تاريخى و مذهبى، تأليف و ترجمه كرد و به دانش دوستان و شيفتگان علم و فرهنگ و عاشقان اهل بيت عليهم السلام عرضه داشت. ما در اين نوشتار محدود به برخى از آنان اشاره مىكنيم و علاقهمندان را به كتابهاى مفصل ارجاع مىدهيم. 1 - «سفينة البحار» كه به منزله فهرست و مختصر «بحار الانوار» است و به صورت حرف تهجى ترتيب يافته است. 2 - «منتهى الامال» 3 - مفاتيح الجنان» كه بعد از قرآن شريف بيشترين تيراژ كتابهاى چاپى دنياى شيعه را تشكيل مىدهد 4 - «الانوار البهيه» 5 - «تتمه المنتهى» 6 - «منازل الاخرة» 7 - «الفوائد الرضويه» 8 - «تحفةالاحباب» 9 - «الكنى و الالقاب» 10 - «غاية القصوى» 11 - «نزهة النواظر» 12 - «چهل حديث» 13 - «الفوائد الرجبيبه» 14 - «بيت الاحزان و... (30)
و ساير كتابهاى آن بزرگوار كه به بعضى از آنان قبلا اشاره شد، ناگفته نماند تعدادى از كتابهاى ايشان به زبانهاى مختلف ترجمه شده است. علامه حاج آقا بزرگ تهرانى يار صميم وى مىنويسد: او داراى آثار باارزشى است كه همگى دلالت بر مقام شامخ علمى و اطلاعات وسع ايشان دارد از كتابخانه محدث نورى استفاده فراوان برد. زيرا محتوى تعداد زيادى از ذخائر و نقاش بود كه بيشتر آن را كتب خطى تشكيل مىداد (31).
ميراث جاودان
امروز ميليونها زن و مرد با ايمان كتاب شريف «مفاتيح الجنان» را مىشناسند، اين اثر جاويدان زين بخش هر محفل و مجلس مذهبى و روحانى است. در هر فرصتى انسانهاى خداجو «مفاتيح» بدست، دست تضرع به درگاه حضرت حق برداشته و با دعاها، مناجاتها و تعقيبات و زيارتهاى مفاتيح با معبود خويش به راز و نياز مىپردازند. راستى اين چه عزت و عظمتى است كه مفاتيح در كنار قرآن و صحيفه سجاديه قرار مىگيرد و اين چه سرى دارد كه پديد آورنده بزرگترين انقلاب عصر ما حضرت امام خمينى (قدس سره) از تبعيدگاه تركيه به فرزندش مىنويسد:
«... كتاب مفاتيح، صحيفه سجاديه و... هم بفرستيد (32)»
و همين امام خمينى در جواب كسانى كه مىگفتند:
«اسلام فردا ديگر اسلام مفاتيح نيست اسلام قرآ ن است (33 و ما نياز به دعا و مفاتيح نداريم.»
مىفرمود: «همين مفاتيح الجنان همين كتابهاى ادعيه هستند اينها كمك انسانست در اينكه انسان را آدم كند.»
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«آنهائى كه ادعيه را مىخواهد كنار بگذراند و به اسم اين كه ما قرآن مىخوانيم نه دعا، آنها قرآن را هم نمىتوانند به صحنه بياورند... اگر قرآن هم مىخوانيد قرآن دارد از دعا تعريف مىكند مردم را ودار به دعا كنيد كه اعتنا به شما نداشتيم اگر دعا نمىكرديد (34).» (35)
حضرت آيةالله العظمى مرعشى نجفى در رابطه با مفاتيح مىفرمايد:
«مفاتيح بهترين كتابى است كه در باب دعاها و زيارتها و آداب و سنن و مناجات نوشته شده است... مؤلفش آن را از مدارك معتبر و اسناد مورد اعتماد گرد آورده است، به جانم سوگند كه همانا آن اثر جاويدى است كه در معابد و مشاهد مشرفه مورد استفاده همگان قرار مىگيرد چه مجموعه گرانبها و شريفى؟! چه كتاب ارزشمند و منظم و آراستهاى! عاشقان خدا به آن توجه دارند و كمنتر جائى است از خانهها و مساجد و مشاهد شيعيان كه در آن نسخهاى از مفاتيح يافت نشود.»
شاگردان
محدث قمى از مشايخ و اساتيد بسيارى از علام و مراجع مىباشد به طورى كه در 50 سال اخير اكثر فقهاى شيعه از آن مرحوم اجازه روايت دريافت كردهاند كه از جمله انها مىتوان از حضرت امام خمينى (قدس سره) آيةالله ميلانى، آيةالله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و آيتالله سيد مرتضى مرعشى نجفى ياد نمود. محدث قمى در اجازه روايتى كه در سال 1350 ق به آيت الله العظمى مرعشى داده است وى را با القاب و عناوين زيبائى مورد خطاب قرار داده است (36).
فرزندان
از حاج شيخ عباس چهار فرزند به يادگار مانده است كه دو پسر و دو دختر بودند. پسران ايشان مانند خودش عالم و عابد و مبلغ دين و مايه دلگرمى وى بودند. دو پسر ايشان عبارتند از اقاى حاج ميرزا على محدث زاده آقاى حاج ميرزا محسن محدث زاده كه هر دو از فرزندان روحانيت بودندآقاى حاج ميرزا على فرزند بزرگ شيخ عباس در نشر آثار به جا مانده پدرش سعى فراوان از خود نشان داد و تا اين اواخر از دانشمندان و وعاظ مانده پدرش سعى فراوان از خود نشان دا و تا اين اواخر از دانشمندان و وعاظ به نام تهران به شمار مىآمد او چند سال پيش نداى حق را لبيك گفته و به ديدار پروردگارش شتافت. پسر دوم ايشا آقاى حاج شيخ محسن محدث زاده فعلا در تهران اقامه دارد و به تبليغ معارف دين مشغول است (37).
لحظههاى آخر و بياد ماندنى
محدث قمى حدود 12 سال در مشهد مقدس اقامت كرد و بعد از مدتى به همدان و سپس به قم رفت و بعد از واقعه گوهر شاد به نجف عزيمت كرده و تا پايان عمر خويش در آنجا زندگى كرد - در اواخر عمرش روزى يكى از علماء به عيادتش مىآيد و از حالش جويا مىشود حاج شيخ عباس مىفرمايد: چند روز است كه نتوانستهام حديث بخوانم و بنويسم! و شروع به گريستن مىكند و سخت مىگريد مرحوم روحانى به فرزندش مىگويد: كتاب بياوريد ج 17 بحار مىآورند و چند حديث مىخواند و محدث قمى كمى خوشحال مىشود». از مغرب شب آخر عمرش حالش غير عادى بود و پس در پى اسامى ائمه اطهار عليهم السلام را تكرار مىكرد مخصوصا به اسم حضرت امير المؤمنين عليه السلام مىرسيد بيشتر عرض ادب و اظهار ارادت مىكرد و مكررا مىگفت: روحى له الفداء آن شب به علت عدم توانائى نمازها را نشسته خواند. نيمههاى شب سه شنبه 22 ذى الحجه سال 1359 ق بود كه در سن 65 سالگى دعوت حق را لبيك گفته و به لقاء الله پيوست. مرحوم آيةالله العظمى حاج سيد ابوالحسن اصفهانى بر جنازه مطهرش نماز خواند و بعد از تشييع با عظمتى كه توسط بزرگان و مراجع عموم مردم انجام شد در صحن مطهر حضرت امير المؤمنين عليه السلام جنب استادش محدث نورى مدفون گرديد. و اين بود گوشه هايى از زندگى مردى كه گوئى دوباره به دنيا آمده بود، يك بار براى كسب تجربه و يك بار براى بكارگيرى آن، شخصيتى كه نام و خاطره و آثارش در قرن حاضر زينت بخش محفل عاشقان اهل بيت عليهم السلام مىباشد.
روحش شاد و با اولياء الهى محشور باد
«پى نوشتها»
1 - ريحانةالادب ج 4، ص 478، حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت، ص 17.
2 - و يحق لى ان اقول و لقد عشت بعد الشيخ عيشد الحوت فى البر و بقيت فى الدهر و لكن بقاء القلج فى الحر...
3 - فوائد الرضويه، ص 150.
4 - حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت.
5 - اشاره به فرمايش امام صادق عليه السلام در مورد قم مىباشد كه آن حضرت فرمود: زمانيكه فتنهها و بلايا در شهرها گسترش يافت به قم و نواحى آن سفر كنيد، زيرا آنجا از فتنه و بلا در امان است.
6 - فوائد الرضويه، صى 3.
7 - مقدمه فوائد الرضويه، چاپ اول 1327 ه ش.
8 - روزنامه جمهورى اسلامى .74 / 3 / 1 ص 11و
9 - حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت.
10 - همان.
11 - مقدمه فوائد الرضويه.
12 - طبقات اعلام الشيعه جزء 1، قسم 3، ص 998.
13 - سيماى فرزانگان، 308.
14 - منتهى الامال، ج 1، ص 125، و حاج شيخ عباس قمى مرد تقوا و فضيلت.
15 - غاية القصوى: ترجمه عروة الوثقى در 2 جلد، ج اول از طهارت تا اموات، ج دوم از كتاب صلوة تا بحث ستر و ساتر مىباشد.
16 - حاج شيخ عباس مرد تقوا و فضيلت.
17 - حوزه 53 / 49 به نقل از محجة البيضاء، ج 1، ص 31.
18 - علماء شيعتنا مرابطون فى الثغر الذى يلى ابليس و عفاريته... احتجاج طبرسى. چاپ بيروت .17 / 1
19 - حديث اخلاص، ص 58.
20 - طبقات اعلام الشسيعه، جزء اول - قسم سوم ص 998.
21 - نور علم، دوره 2، ش 2، ص 120.
22 - طبقات اعلام الشيعه، جزء سوم، ص 998.
23 - مقدمه مفاتح الجنان، چاپ فراهانى، ص 15.
24 - كتاب كافى تأليف علامه بزرگوار ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى رئيس محمدثين شيعه در گذشته به سال 329 ق مىباشد و اين كتاب معتبرترين و مهمترين كتاب حديث شيعه مىباشد.
25 - حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت، ص 57.
26 - همان، ص 70.
27 - همان، ص 33، و طبقات اعلام الشيعه، جزء اول، قسم سوم، ص 999.
28 - ميراث جاويدان، فروردين 72، ص 26.
29 - حاج شيخ عباس قمى مرد تقوا و فضيلت.
30 - فوائد الرضويه، 221 - 222.
31 - طبقات اعلام الشيعه جزء اول، قسم سوم ص 1000.
32 - حوزه، .185 / 49
33 - با مخاطبهاى آشنا، ص 141، نوشته على شريعتى.
34 - اشاره به آيه: قل ما يبعبا بكم ربى لو لا دعاكم»، فرقان 77.
35 - تفسير سوره حمد، امام خمينى، 80 - 82.
36 - شهاب شريعت 108 - 178 - 186 و نور علم دوره 2، ش 2.
37 - حاج شيخ عباس، مرد تقوى و فضيلت.