فحول علماء سلف
منبع:سایت اندیشمندان اسلامی
کتاب:گلشن ابرار-عبدالكريم پاك نيا
مورخ غيور
ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال ثقفى اصفهانى، تاريخ نگار، راوى حديث، مفسّر قرآن و داناى به فقه و احكام، از علماى نام آور شيعى در قرن سوم هجرى و دوران غيبت صغرى است.
شوق تحصيل
وى در اوايل قرن سوم در شهر كوفه چشم به جهان گشود، بر اثر اشتياق به تحصيل علوم اسلامى، به حضور اساتيد عصر خود شتافته، و از محضر آنان علم حديث و تاريخ را فراگرفت. از قرائن تاريخى بر مى آيد كه او در سال هاى (200 تا 260) عصر امامت امام جواد و امام هادى و امام عسكرى(عليهم السلام) در كوفه و اصفهان مى زيسته امّا بنا به عللى كه بر ما معلوم نيست، نتوانسته است به حضور آن بزرگواران رسيده و از آنان مستقيماً بهره مند شود. امّا حضور وى در محضر اساتيد فراوان، نشانگر اشتياق و تلاش وى در اين زمينه مى باشد. عده اى از اساتيد و مشايخ وى عبارتند از:
1. ابراهيم بن عباس بصرى2. ابراهيم بن عمرو بن مبارك3. ابراهيم بن محمد4. ابراهيم بن يحيى الدورى5. احمد بن عمران انصارى6. احمد بن معمر اسدى7. اسماعيل بن ابان ازدى8. بشير بن خيثمه9. بكر بن بكار قيسى10. حسين بن هاشم11. حكم بن سليمان كندى12. عبدالله بن بلج بصرى13. عبدالله بن محمد عبسى14. عبدالله بن محمد ثقفى15. عبيد بن سليمان نخعى16. على بن قادم خزاعى17. على بن هلال احمسى18. عمر بن حماد بن طلحه قنّاد19. فضل بن دكين20. مالك بن اسماعيل نهدى21. محمد بن سعيد كوفى ملقب به حمدان22. محمد بن هشام مرادى23. يحيى بن صالح حريرى24. يوسف بن بهلول سعدى25. يوسف بن كليب مسعودى.([1])
از تبار كارگزار امين
ابن هلال از نوادگان سعد بن مسعود، عموى مختار ثقفى، مى باشد. نسب وى با چهار واسطه به سعد بن مسعود ثقفى مى رسد. شيخ طوسى در اين مورد مى گويد:
ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود ثقفى ـ رضى الله عنه ـ اصالتاً اهل كوفه است و سعد بن مسعود جدّ اعلاى او، برادر ابى عبيد بن مسعود، و عموى مختار ثقفى مى باشد.([2])
سعد بن مسعود يكى از ياران و كارگزاران با وفاى اميرالمؤمنين على(عليه السلام) و امام حسن مجتبى(عليه السلام)محسوب مى شود. على(عليه السلام) وى را به خاطر امانت دارى و تقوا به حكومت مدائن برگزيده بود. آن حضرت ضمن نگارش نامه اى، كارهاى سعد را ستوده و از وى اعلام رضايت كرده و در مورد امانت دارى و كمال ايمان وى، مى فرمايد:
اَمّا بَعْد فَقَدْ وَفَّرتَ عَلى الْمُسْلِمينَ فَيْئَهُمْ وَ اَطَعْتَ رَبَّكَ و نَصَحْتَ اِمامَكَ فِعْلَ الْمُنْتَزهِ الْعَفيفِ، فَقَدْ حَمِدتُ اَمْرَكَ، و رَضيتُ هَدْيَكَ وَ اَبَنتَ رُشْدَكَ غَفَرَ الله لَكَ، وَ السَّلامْ[3])
اى سعد! تو حقوق مسلمانان را تمام و كمال به آنان ادا كردى اطاعت پروردگارت را بجاى آوردى، امام خود رابا روشى زيبا و دور از غرضورزى، خيرخواهى نمودى. كار ترا مى ستايم و از رفتارت خشنودم خيرخواهى و ارشاد تو ادامه داشته باشد. خداوند ترا ببخشايد. والسلام.
سعد بن مسعود بعد از شهادت اميرالمؤمنين على(عليه السلام) در كنار امام مجتبى(عليه السلام) قرار گرفت و در مقام كارگزارى، با جان و دل فرامين حضرتش را لبيك مى گفت. در تاريخ آمده است:
هنگامى كه جراح بن سنان در مسير مدائن، ضمن اعتراض به امام مجتبى(عليه السلام) در يك عمل منافقانه به آن حضرت حمله كرده و با شمشير امام را مجروح نمودحضرت از شدّت جراحت وارده از اسب خود به زمين فرود آمد. سعد بن مسعود، يار باوفا و كارگزارِ امين اهل بيت(عليهم السلام)آن بزرگوار را به منزل برده و در معالجه حضرتش نهايت تلاش را به عمل آورد.([4])
علاوه بر سعد بن مسعود ـ كه در خدمت اهل بيت(عليهم السلام) بوده است ـ سعيد بن هلال، پدر بزرگ صاحب الغارات نيز از ياران امام صادق(عليه السلام)محسوب مى شود. همچنان كه شيخ طوسى وى را با عنوان سعيد بن هلال ثقفى، در رديف اصحابِ پيشواى ششم(عليه السلام) ثبت كرده است.([5])
سفر به اصفهان
ابن هلال ثقفى در اوايل به مذهب زيديه تمايل داشت امّا در اثر بررسى ها و تحقيقاتى كه انجام داد، حقيقت را يافته و به مذهب اماميه روى آورد و يكى از شيعيان خالص، پرتلاش و از عاشقان بى قرار و طرفدار غيرتمند اهل بيت(عليهم السلام)گرديد.
وى كتابى بنام «المعرفة» تأليف كرده و در آن، مناقب اهل بيت(عليهم السلام) و ستم ها و نيرنگ هاى دشمنان آنان را شرح داد. و در آن كتاب، عشق بى پايان خود به خاندان عصمت و طهارت و بيزارى از دشمنانشان را به طور واضح بيان نمود.
برخى از دانشمندان مصلحت انديش، از انتشار آن در شهر كوفه ممانعت به عمل آورده و او را به مخفى كردن آن كتاب توصيه نمودند. امّا چون ابن هلال از روى اعتقادات و اخلاص، آن كتاب را نوشته و به مطالب آن ايمان عميق داشت، با خود عهد كرد كه نه تنها آن اثر را منتشر كند بلكه قدمى هم فراتر گذاشته و آن را در جايى كه مخالفين اهل بيت(عليهم السلام) بيشتر باشد، به مخاطبين خود عرضه نمايد.
براى اين منظور، وى شهر اصفهان را ـ كه در آن زمان دورترين نقطه از عقايد شيعه و مخالف ترين مكان با آيين تشيع بود ـ انتخاب نمود و سپس به آن جا هجرت كرد. او در اصفهان كتاب «المعرفة» را نشر داده و احاديث آن را به مردم عرضه نمود.([6]) و تأثير به سزايى در گرايش مردم اصفهان به سوى مكتب اهل بيت(عليهم السلام) به جا گذاشت.
با انتشار خبر هجرت ابن هلال به اصفهان، علماى بزرگ قم شادمان شده و گروهى از آنان ـ كه احمد بن ابى عبدالله برقى، صاحب كتاب ارزشمند «المحاسن» در رأس آنان بود ـ به محضر وى شتافته و از او تقاضا كردند كه به همراه آنان به قم برود. تا از نزديك، از حضور وى بهره مند شوند. امّا اين عالم وارسته كه با خود عهد كرده بود: «در جايى كه مخالفين اهل بيت(عليهم السلام)بيشتر هستند، احاديث ائمه(عليهم السلام) را منتشر كند و علوم اهل بيت را در مناطق نيازمند، تبليغ نموده و در افزايش شيعيان اهل بيت(عليهم السلام)تلاش نمايند»، از پذيرفتن تقاضاى علماى قم خوددارى نموده و همچنان تا آخر عمر در اصفهان اقامت گزيد.
او علاوه بر نشر آثار خود، حوزه درس تشكيل داده و افراد مستعد و علاقه مند را گردآورد و عده اى از راويان و محدثان را تربيت نمود همانند: عبدالله بن كوشيد اصفهانى، حسن زعفرانى اصفهانى و احمد بن علويّه اصفهانى كه دانشمندى زبان شناس، اديب، نويسنده، شاعر اهل بيت(عليهم السلام) راوى حديث و داراى تأليفات متعدد مى باشد.([7])
ويژگى هاى علمى
اين دانشمند پرتلاش، در عصر مظلوميت اهل بيت(عليهم السلام) و زمانى كه شيعيان از سوى زمامداران مستبد عباسى در محدوديت شديدى قرار گرفته بودند، پرچم معارف علوى(عليه السلام) را به دوش كشيده و با مخالفين فرهنگى عترت به مقابله برخاسته است. او با جهاد فرهنگى و انتشار افكار و انديشه هاى شيعه توانسته است سخنان حق را به گوش حقيقت جويان تاريخ برساند.
در اينجا به برخى از ويژگى هاى وى مى پردازيم:
1. محدّث روشن بين
ابن هلال كه عاشق جمع آورى، تدوين و نشر فرهنگ اهل بيت(عليهم السلام) ـ بويژه تاريخ حكومت اميرالمؤمنان(عليه السلام) ـ بوده است، در اين راه از هيچ كوششى فروگذارى نكرد و او نه تنها به منابع و شخصيت هاى شيعى، براى يافتن مطالب و احاديث مورد نياز خود رجوع مى نمود بلكه به محدثين و دانشمندان مورد اعتماد اهل سنّت و ساير فرقه ها نيز توجه نموده و از حضور آنان كسب علم مى كرد. چنان كه راويان و احاديث بسيارى در كتاب وى از محدثين مشهور اهل سنت وجود دارد كه اسامى آنان را در اسناد و احاديث صحاح ستّه([8]) اهل سنّت مى توان يافت.
علت مهم اين امر، احتجاج بر مخالفين با دلايل قابل قبول آنان بوده است. براى همين، در كتاب «الغارات» به غير از موارد انگشت شمار، از ائمه معصومين(عليهم السلام) روايت ديده نمى شود. اعتماد ابن ابى الحديد، شارح نهج البلاغه به مطالب ابن هلال و نقل بسيارى از كتاب «الغارات»در شرح نهج البلاغه نيز در همين راستا است.
گذشته از اين ها، كثرت اساتيد ابن هلال دليل ديگرى بر آزادانديشى و استفاده وى از دانشمندان غير شيعى مى باشد و مطالعه كتاب او، اطلاعات وسيع وى را به منابع و روايات اهل سنّت روشن مى سازد.
2. مورد اعتماد
نوشته ها و روايات ابراهيم بن هلال ثقفى، مورد اعتماد برجسته ترين عالمان و محدثين شيعه قرار گرفته است و آنان در كتابهاى خود به طور گسترده از روايات وى استفاده كرده اند. همانند: احمد بن خالد برقى در كتاب «المحاسن»، محمد بن حسن صفار در «بصائر الدرجات»، كلينى در «الكافى»، صدوق در «من لايحضره الفقيه»، مفيد در «امالى»، شيخ طوسى در «تهذيب»، سيد مرتضى در «الشافى»، على بن ابراهيم قمى در «تفسير قمى»، ابن قولويه در «كامل الزيارات»، ابن شهرآشوب در «المناقب»، طبرسى در «اعلام الورى»، سيد على بن طاووس در «اليقين» و «اقبال الاعمال»، سيد عبدالكريم بن طاووس در «فرحة الغرى»، ابى جعفر طبرى در «بشارة المصطفى»، قطب راوندى در «الخرائج و الجرائح»، مجلسى در «بحارالانوار»، حرّ عاملى در «وسائل الشيعه» و «اثبات الهداة»، محدّث نورى در «مستدرك الوسائل»، محدّث قمى در «سفينة البحار» و ساير بزرگان شيعه.
توجه به اين ويژگى، جايگاه اين دانشمند پژوهشگر و پرمايه را در منابع و مجامع علمى شيعه روشن مى كند.
3. پرورش راويان و محدّثان
بسيارى از چهره هاى درخشان و راويان بزرگ شيعه، در قرن سوم هجرى، دركوفه و اصفهان از وى بهره برده و توشه ها اندوخته اند كه در آثار و تأليفات آنان ديده مى شود. نام عده اى از آنان عبارت است از:
1 ـ ابراهيم بن هاشم قمى2 ـ احمد بن علويه اصفهانى3 ـ احمد بن محمد بن خالد برقى4 ـ حسن بن على بن عبدالكريم زعفرانى5 ـ سعد بن عبدالله اشعرى قمى6. سلمة بن خطاب7. عباس بن السرى (السندى8 ـ عبدالرحمن بن ابراهيم المستعلى9 ـ على بن ابراهيم10 ـ على بن عبدالله بن كوشيد اصفهانى 11 ـ محمد بن حسن الصفّار و 12 ـ محمد بن زيد الرطّاب.([9])
4. تأليفات
تأليفات فراوان و آثار متعددى كه از ابراهيم بن هلال به جاى مانده است، نشانگر روحيه قوى، اطلاعات گسترده روايى و تاريخى، و اراده خلل ناپذير او در راه احياى معارف شيعى و سيره علوى است.
در اكثر منابع شيعه و سنّى بيش از 50 مورد از كتابهاى وى ياد شده است گرچه در زمان ما به غير از كتاب «الغارات» آثار ديگر وى در دسترس نمى باشد و در اثر حوادث روزگار و تلاش دشمنان و ساير عوامل، بقيه تأليفات وى مفقود شده است! ولى برخى از مطالب كتابهاى او در لابه لاى آثار دانشمندان يافت مى شود كه بعداً اشاره خواهد شد.
نگاهى به «الغارات»
هدف مؤلّف در اين كتاب، نماياندن ستم ها و غارت هايى است كه از طرف معاويه و عوامل وى به سرزمين هاى تحت قلمرو حكومت اميرالمؤمنان على(عليه السلام) انجام شده است. او مى خواسته غارت هاى معاويه را ـ بويژه بعد از جنگ نهروان ـ به مناطق تحت نفوذ كارگزاران على(عليه السلام) بنگارد و به اين وسيله، مظلوميت على(عليه السلام) و يارانش را نمايان سازد. به همين جهت، نام كتاب خود را با الهام از مقتداى خويش، «الغارات» انتخاب كرده است آن جا كه على(عليه السلام) از نافرمانى كوفيان نكوهش كرده و مى فرمايد:
«فَتَواكَلْتُمْ و تَخاذَلْتُم حتّى شُنَّتْ عَلَيكُمُ الغارات، و مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الاَْوْطان10])
پس شما وظيفه خود را به يكديگر حواله نموديد و همديگر را خوار ساختيد تا اين كه دشمن غالب شده و از هر طرف، اموال شما غارت گرديد و ديار شما از تصرّفتان بيرون رفت.»
اين كتاب در برخى منابع، به نام «الاستنفار و الغارات» و در بعضى ديگر، به نام «الاسفار و الغارات» ثبت شده، امّا در ميان علماء و محافل علمى، به «الغارات» معروف است.([11])
گرچه غرض اصلى نگارنده از تأليف اين كتاب، تشريخ غارت ها و چپاولگرى هاى معاويه بوده، امّا اطلاعات گسترده علمى و توانايى هاى وى در فنّ تأليف و نگارش، موجب شده تا در لا به لاى مطالب كتاب، گفتارهاى بسيار ارزنده اى گنجانيده شودبه طورى كه خواننده مشتاق دانش از مطالب فرعى آن بيشتر بهره مند مى شود.
اين كتاب يكى از بهترين منابع در زمينه حكومت و سيره كشوردارى على(عليه السلام)است كه مى تواند در اين مورد، پاسخگوى نياز محقّقان و مؤلفان باشد. سيره سياسى، اخلاقى، اجتماعى و سطح زندگى حاكم اسلامى، نامه هاى حكومتى، رفتار كارگزاران حكومت اسلامى، ريزش ها و رويش ها در حكومت علوى، تحليل و بررسى بازتاب رفتارهاى مثبت و منفى كارگزاران و... در اين كتاب، در دسترس خواننده قرار گرفته است.
مؤلف به عنوان پيشگفتار، مقدمه و زمينه سازى براى ورود در موضوع اصلى، اين شيوه را برگزيده و در معرض ديد مخاطب قرار داده كه علاوه بر نكات فوق، درس هايى آموزنده، عبرت انگيز و حتى مسائل تربيتى را به مخاطب خويش القاء كند.
مهم ترين عناوين اين كتاب عبارتند از: سخنرانى هاى على(عليه السلام) بعد از جنگ نهروان، روش آن حضرت در استفاده از بيت المال، شيوه ارتباط با كارگزاران و عوامل حكومتى، ولايت سعد بن قيس بر مصر، ولايت محمد بن ابى بكر و مالك بر مصر، شهادت آن دو بزرگوار، آمدن عقيل در كوفه به حضور على(عليه السلام)، گزارش هايى از زندگى خصوصى امام على(عليه السلام) و خوراك و پوشاك و مسكن آن حضرت در ايّام زمامدارى، على(عليه السلام) و اصول امر به معروف و نهى از منكر، مكاتبات با معاويه و ده ها عنوان ديگر كه در دوران حكومت آن حضرت رخ داده است.
ساير تأليفات
ابن هلال ثقفى از آن جايى كه در رشته هاى مختلف علوم اسلامى از جمله: علوم قرآن، فقه و احكام، تاريخ و سيره، كلام و اعتقادات، حديث و روايت و شخصيت نگارى مهارت تامّى داشته است، دست به تأليف آثار ارزشمندى زده و كتاب هاى قابل توجهى را پديد آورده و در اختيار مشتاقان قرار داده است كه بالغ بر 50 مورد مى شودنام آنان به شرح ذيل مى باشد:
1 ـ المعرفة فى المناقب و المثالب2. المبتداء3. السيره4. معرفة فضل الافضل5. اخبار مختار بن ابى عبيدة الثقفى12]) 6. المغازى7.السقيفه ززز8. الرّده9. مقتل عثمان10. الشورى11. بيعة اميرالمؤمنين(عليه السلام12. الجمل13. الصفين14. الحكمين15. النهروان16. مقتل اميرالمؤمنين(عليه السلام17. رسائل و اخبار اميرالمؤمنين(عليه السلام)، 18. قيام الحسن بن على(عليه السلام19. مقتل الحسين(عليه السلام) 20. التوابين و عين الورده21. فدك22. الحجة فى فضل المكرمين23. السرائر24. المودّة فى ذوى القربى25. الحوض و الشفاعة26. الجامع الكبير فى الفقه27. الجامع الصغير فى الفقه28. ما نزل من القرآن فى اميرالمؤمنين(عليه السلام29. فضل الكوفه و من نزلها من الصحابه 30. الامامة (مفصل31. الامامة (مختصر32. المتقين33. الجنائز34. الوصية35. الدلائل36. اخبار عمر37. اخبار عثمان38. الدار39. الاحداث40. حروراء41. اخبار يزيد لعنه الله42. اخبار عبدالله بن زبير43. التفسير44. الرؤيا45. الاشربة46. اخبار محمد و ابراهيم، فرزندان عبدالله محض[13]) 47. اخبار من قتل من آل محمد(صلى الله عليه وآله48. الخطب السايرة49. الخطب المعربات[14]) 50. كتاب التاريخ[15]) 51. اخبار زيد بن على بن الحسين(عليه السلام)([16])52. الحلال و الحرام، سيد بن طاووس در كتاب اقبال الاعمال از اين كتاب حديث نقل مى كند.([17])
برگى از كتاب «المعرفة فى المناقب و المثالب»
براى آشنايى بيش تر با تأليفات ابراهيم بن هلال ثقفى، به يكى ديگر از كتاب هاى وى، كه مورد توجه بزرگان شيعه مى باشد، نگاهى مى افكنيم و نكاتى را بيان مى كنيم:
كتاب «المعرفة فى المناقب و المثالب» همان اثر نفيسى است كه سيد بن طاووس در كتاب ارزشمند «كشف المحجة» اين كتاب را در رديف الكافى قرار داده و مطالعه آن را به فرزندش توصيه كرده و مى فرمايد:
«فرزندم! كتاب «المعرفه» ابى اسحاق ابراهيم ثقفى و... را با دقت تمام مطالعه كن.»([18])
اين كتاب كه در مورد فضائل اميرمؤمنان على(عليه السلام)و در ردّ مخالفين آن حضرت نوشته شده ـ همچنان كه اشاره شد ـ دركوفه اجازه انتشار نيافت ولى چون مؤلّف به اثر خود اطمينان كامل داشت و زحمات فراوانى در نگارش آن متحمل شده بود، با خود عهد كرد كه آن را در ميان مخالفين منتشر كندبدين جهت، شهر و ديار خود را رها نموده و وارد اصفهان گرديد چرا كه در آن روز مخالفين اهل بيت(عليهم السلام)در آن جا متمركز بودند. او با نشر آن، تأثير به سزايى در فضاى معنوى اصفهان گذاشت بطورى كه بعدها اين شهر مركز دوستان اهل بيت(عليهم السلام) و خاستگاه برجسته ترين دانشمندان شيعه گرديد.
گرچه امروزه اصل اين كتاب در دست نيست اما مطالب آن را مى توان از ساير منابع به دست آورد. به گفته علاّمه تهرانى، در آن كتاب فقط 13 حديث در مورد انحصار لقب «امير مؤمنان» به وجود مقدّس على(عليه السلام)موجود است.([19])
امين الدين طبرسى در كتاب اعلام الورى به نقل از همين كتاب، روايتى را نقل كرده است كه خلاصه اى از آن را با هم مى خوانيم:
«ابو اسحاق ابراهيم بن سعيد ثقفى در كتاب «المعرفه» مى نويسد: هنگامى كه على(عليه السلام)از فتح خيبر به حضور رسول الله(صلى الله عليه وآله)برگشته و مژده فتح و پيروزى آورد، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)با چهره اى گشاده از على(عليه السلام)استقبال كرده و به وى فرمود: «يا على! اگر گروهى از امت من در مورد تو، سخن نصارا در مورد عيسى بن مريم را به زبان نمى آوردند، در مراتب عظمت تو حديثى مى گفتم كه از ميان هيچ جمعيتى عبور نمى كردى مگر اين كه خاك پاى تو را توتياى چشمانشان مى كردند و از قطرات آب وضويت شفا مى گرفتند، اما فقط مى گويم: يا على! تو از منى و من از تو تو از من ارث مى برى و من از تو تو نسبت به من همانند هارون هستى نسبت به موسى مگر اين كه بعد از من، پيامبرى مبعوث نخواهد شد...» و در پايان فرمود: «لَو لا أَنْتَ يا علىّ لَمْ يُعْرَف المُؤمِنُونَ بَعْدىعلى جان! اگر تو نبودى، مؤمنين حقيقى بعد از من شناخته نمى شدند.»([20])
اين حديث در منابع تاريخى شيعه و سنّى به طور مفصّل نقل شده است. و در شعر فارسى نيز به اين حديث اشاره شده كه:
بوالعجب قومى كه منكر مى شوند از فضل او*** زان خبر كايشان روايت روز خيبر كرده اند
در گفتار دانشمندان
1. حاج ميرزا حسين نورى، صاحب مستدرك الوسائل:
ابراهيم بن محمد ثقفى، مؤلف كتاب «الغارات» و از بزرگ ترين راويان ومؤلفين شيعه مى باشد. كتاب «الغارات» وى مورد اعتماد اصحاب و يكى از منابع تاريخى و حديثى ما است.
مطالعه شرح حال وى، حقيقت اين ادعا را اثبات مى كندهمچنان كه اعتماد محدثين برجسته شيعه مانند صفار، سعد بن عبدالله و احمد بن ابى عبدالله دليل ديگرى بر اين مدعاست.([21]) ,,,,,,,,,,,2. علامه بزرگ، مولى محمدباقر بن محمد اكمل، مشهور به «وحيد بهبهانى»:
ابراهيم بن محمد بن سعيد، داراى امتيازاتى است كه موقعيت والاى او را در ميان علماى اماميه نشان مى دهد: الف ـ تشرف بزرگان قم به محضر او, ب ـ درخواست علماى قم از وى براى هجرت به آن ديار, ج ـ اصرار علماى كوفه به پنهان كردن كتاب «المعرفة» و عدم انتشار آند ـ تأليفات فراوان در موضوعات مختلف (كه نشانگر احاطه وى در علوم اسلامى بويژه تاريخ و سيره على(عليه السلام)مى باشد.), هـ ـ تجليل شيخ طوسى از وى, و ـ دايى علامه من (علامه مجلسى) فرمود: «او فضائل و مدائح بسيار دارد.», ز ـ ابن طاووس او را فردى قابل اعتماد مى داند.([22])
3. شخصيت نگار پرتلاش، شيخ عبدالله مامقانى:
رجوع اين مرد از مذهب زيديه به سوى اماميه، دليل بر قوّت ايمان اوست. زيرا او از اوّل به دنبال حقيقت و هدايت مى گشته و همين كه آن را يافته، به سوى آن روى آورد. سفر او به اصفهان براى نشر فضائل اهل بيت و افشاى جنايات و ستم هاى دشمنان آنان، نشانگر صلابت و پايدارى او در مذهب تشيع مى باشد. شتافتن علماى قم به محضر وى و اصرار آنان بر انتقال به قم، كاشف از بالاترين درجه اطمينانى است كه اصحاب ما به اين دانشمند داشته اندچنان كه عادت علماى قم بر سخت گيرى اصحاب حديث، بر شخص مطلع پوشيده نيست. زيرا آنان روايت و حديث را از هر كسى نمى پذيرفتند بلكه در عدالتِ راوى، نهايت دقت را به عمل مى آوردند. و بالاخره كثرت كتاب هاى وى در زمينه هاى مختلف علوم اسلامى، دليل ديگرى بر عظمت و جلالت اين عالم شيعى است.([23])
4. علامه رجال شناس سيد محمدباقر موسوى خوانسارى:
استاد حديث نگار، مروّجِ با صلاحيت شيعه، عالمِ راست كردار، ابواسحاق ابراهيم بن هلال ثقفى، پديدآورنده كتاب «الغارات» ـ كه در بحارالانوار از آن بسيار ياد شده است ـ اصالتاً اهل كوفه و از عمو زادگان مختار ثقفى است. او كه در زمان غيبت صغرا مى زيسته، متجاوز از پنجاه كتاب در موضوعات: حكمت، آداب و رسوم، تفسير، تاريخ، خطبه ها، اخبار و مطالب نو، تأليف كرده است. شخصيت نگاران اسلامى آثار وى را در كتاب هاى رجال به طور مشروح ياد كرده اند.([24])
از منظر متفكّران اهل سنّت
ابن هلال ثقفى به جهت احاطه بر تاريخ اسلام و اطلاعات وسيع كه در اين زمينه داشته، مورد توجه دانشمندان اهل سنّت نيز قرار گرفته است. امّا به علّت شيعه بودن، برخى از آنان، وى را مورد بى مهرى قرار داده و تلاش نموده اند با انتساب اتهاماتى، از نقل احاديث وى خوددارى نمايند!
در اين جا به اظهار نظر سه تن از دانشمندان اهل سنّت مى پردازيم:
1. ابن حجر عسقلانى:
«ابراهيم بن محمد ثقفى، از اسماعيل بن ابان و غير او روايت مى كند. به گفته ابونعيم در تاريخ اصفهان، حديث او به خاطر شيعه افراطى بودن ترك شده است.»
ابن حجر در ادامه گفتار خويش، عبارت شيخ طوسى را در شرح احوال و ستايش از او به طور مفصّل نقل كرده و آنگاه اكثر تأليفات وى را نام مى برد.([25])
2. خيرالدين زركلى:
«ابراهيم بن محمد بن هلال ثقفى، دانشمندى است كه در اوايل به روش زيديه تمايل داشت امّا بعداً مذهب اماميه را انتخاب نمود. وى از اهالى كوفه بود كه به شهر اصفهان هجرت كرده و در آن جا از دنيا رفت. از كتاب هاى وى مى توان به المغازى، الرّده، الشورى، الغارات، النهروان، كتاب فى التاريخ و... اشاره كرد.([26])
3. عمر رضا كحّاله:
ابراهيم ثقفى (در گذشته در سال 283 ق = 896 ميلادى) حديث شناس، تاريخ نگار، فقيه و مؤلف كتاب هاى بسيارى است. كه از جمله آن ها، كتاب المغازى، الجامع الكبير فى الفقه، فضل الكوفه و من نزلها من الصحابة و الامامة مى باشد.([27])
رحلت
اين عالم پرتلاش، نويسنده مجاهد و احياگر معارف اهل بيت(عليهم السلام) در قرن سوم هجرى و عصر خفقان، بعد از پرورش عده اى از دانشمندان و حديث شناسان ممتاز و تعليم دين و نشر احكام شريعت ناب محمدى(صلى الله عليه وآله)و با به جاى گذاردن ده ها اثر نفيس، در سال 283 ق. در شهر اصفهان رحلت نمود.([28])
[1]. ابن هلال ثقفى در كتاب هايش از جمله الغارات، نام ديگر اساتيدش را بيان داشته است.
[2]. الفهرست، شيخ طوسى، ص 36.
[3]. انساب الاشراف، احمد بن يحيى بلاذرى، ص 158.
[4]. الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 12.
[5]. رجال الطوسى، باب اصحاب الصادق(ع).
[6]. رجال نجاشى، ص 16 و 17.
[7]. رجال الطوسى، باب «من لم يرو عن واحد من الائمه» ص 412 و معجم رجال الحديث، ج 1، ص 254 ـ 258.
[8]. صحاح سته عبارتند از: 1. صحيح محمد بن اسماعيل بخارى2. صحيح مسلم بن حجاج نيشابورى3. صحيح ابن ماجه قزوينى4. صحيح ابى داود سجستانى5. صحيح محمد بن على ترمذى6. صحيح احمد بن شعيب نسائى.
[9]. الغارات، مقدمه.
[10]. نهج البلاغه، خطبه 27.
[11]. الذريعه، ج 2، ص 35.
[12]. الذريعه، ج 1، ص 348.
[13]. همان.
[14]. رجال نجاشى، ص 17 و الفهرست، ص 37اعيان الشيعه، ج 2، ص 210 ـ 209
[15]. الذريعه، ج 3، ص 245.
[16]. الذريعه، ج 1، ص 331.
[17]. اقبال الاعمال، ج 1، ص 58.
[18]. كشف المحجة، ص 35، چاپ نجف.
[19]. الذريعه، ج 21، ص 243.
[20]. اعلام الورى، ج 1، ص 366.
[21]. خاتمة المستدرك، ج 4، ص 24.
[22]. تعليقات منهج المقال، ص 26.
[23]. تنقيح المقال، ذيل عنوان ابراهيم بن محمد بن سعيد ثقفى.
[24]. روضات الجنات، ج 1، ص 4.
[25]. لسان الميزان، ج 1، ص 102 و 103.
[26]. الاعلام، ج 1، ص 60.
[27]. معجم المؤلّفين، ج 1، ص 95.
[28]. الشيعه و فنون الاسلام، ص 108.