آقا این گونه بود
بعد از سخنرانى شخص بيروتى* در خصوص صديقه شهيده، حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)، فقيه مقدس، مرحوم ميرزا جواد تبريزى(قدس سره)سخت مقابل ايشان و اتباعش ايستاد و جواب تمام تشكيكات آنها را دادند و همين امر موجب شد كه اين گروه به انواع مختلف، آن فقيه راحل را مورد اذيت و آزار قرار دهند.
مرحوم ميرزا(قدس سره) مدافع فاطمه زهرا(عليها السلام)
بعد از سخنرانى شخص بيروتى* در خصوص صديقه شهيده، حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)، فقيه مقدس، مرحوم ميرزا جواد تبريزى(قدس سره)سخت مقابل ايشان و اتباعش ايستاد و جواب تمام تشكيكات آنها را دادند و همين امر موجب شد كه اين گروه به انواع مختلف، آن فقيه راحل را مورد اذيت و آزار قرار دهند. فرزند فقيه مقدس، مرحوم ميرزا جواد تبريزى (قدس سره) مى گويد: اتباع محمد حسين فضل اللّه بر مرحوم ميرزا (قدس سره)فشار فراوان آوردند و ايشان را مورد اذيت و آزار قرار دادند; به طورى كه براى آقا بسيار نگران بودم. يك روز مرحوم والدم متوجه شد، صدايم زد و گفت: «فرزندم! چرا نگرانى، من تمام اين وقايع كه رخ داده و خواهد داد را در خواب ديده ام، نگران نباش. از اين گروه منحرف، ضررى متوجه من نخواهد شد.» مرحوم ميرزا(قدس سره)فرمودند: «فرزندم! در عالم خواب ديدم كه در وسط يك ساختمان قديمى قرار دارم و دور و برم يك دايره كشيده شده است. لحظه اى نگذشت، مشاهده كردم كه از در و ديوار خرابه عقرب هاى فراوان خارج مى شد; به طورى كه تمام سطح زمين را فرا گرفتند، آن گاه حملهور شدند. هر چه اين عقرب ها سعى كردند كه وارد دايره شوند تا به من نيش بزنند، موفق نشدند و هر چه تلاش كردند زيانى به من برسانند، نتوانستند; به طورى كه از تلاش بسيار، بى توان شدند و بعد از چند لحظه همه به طرف سوراخ هايى كه از آنها خارج شده بودند، بازگشتند. بعد از چند لحظه محوطه از عقرب ها خالى شد، ناگهان مشاهده كردم كه ديوار شكاف خورد و يك عقرب بسيار بزرگ از آن شكاف خارج و به طرف من حملهور شد. هر چه اين عقرب بزرگ سعى كرد به من نزديك شود، نتوانست و سعى مى كرد از دايره اى كه دور و برم رسم شده بود، تجاوز كند و به من نيش بزند; وليكن موفق نشد. آن قدر تلاش كرد تا اينكه بى حال به زمين افتاد و سعى مى كرد خود را به سوراخى كه خارج شده برساند و بعد از چند لحظه در سوراخ ديوار پنهان شد. من ماندم و آن محوطه. بعد از اينكه ميرزا(قدس سره)اين خواب را تعريف كردند، خطاب به فرزند خود فرمودند: اين عقرب ها جماعت آن سيد كذايى هستند و آن عقرب خود آن سيد بيروتى است و به من آزارى نخواهند رساند. مطمئن باش ما تحت كنف اهل بيت(عليهم السلام)هستيم. فرزندم! نترس جماعت سيد بيروتى و خودش نخواهند توانست به من آسيبى برسانند. برو و خيالت راحت باشد. مگر ما از چه كسى دفاع مى كنيم، خود امام زمان(عليه السلام)عنايت دارد و مراقب اعمال است ما از پاره تن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) دفاع مى كنيم; ما از مظلومين آن جگر گوشه رسول خدا دفاع مى كنيم و اگر هم در اين راه رفتيم افتخار بزرگى نصيب ما شده، وليكن نترس! هيچ گونه اتفاقى نخواهد افتاد و خود حضرت عنايت خواهد كرد. و واقعاً بعد از نقل اين خواب ضمن كسب آرامش، مشاهده شد كه جماعت كذايى روز به روز منزوى تر و منفورتر مى شوند.
* ـ محمد حسين فضل الله در يك سخنرانى در جمع زنان در خصوص هجوم به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) علامت استفهام گذاشت و اين سخنرانى موجب شد كه علما و فضلاى حوزه موضع بگيرند و همين امر سبب شد كه ديگر فضل الله نتواند به ايران عزيز و محب اهل بيت(عليهم السلام) سفر كند.