درس هایی از ولاء
ميرزاى تبريزى(قدس سره) و زيارت عاشورا فاضل محترم، حجت الاسلام شيخ غلامرضا توكلى مى گويد: روزى خانمى از تهران تماس گرفته و اصرار مى كرد كه با مرحوم ميرزاى تبريزى(قدس سره) صحبت نمايد، به ايشان گفتم كه ميرزاقدس سره مكالمه تلفنى فعلاً ندارند، اگر مطلبى داريد بفرمائيد كه به آقا برسانم. آن خانم گفت: جهت گرفتارى كه داشتم به مسجد جمكران زياد مى رفتم تا اينكه چهل شب تمام شد ولى مشكلم حل نشد مدتها گذشت تا اينكه شبى در عالم خواب ديدم كه اعلام مى كنند حضرت ولى عصرعليه السلام در مكانى حضور دارند. (بدون آنكه مشاهده شود) در عالم خواب براى ديدن حضرت عليه السلام به آن مكان رفتم ولى كثرت جمعيت اجازه نداد به حضرت عليه السلام برسم. ولى ديدم كه مردم دور يك روحانى پيرمردى را گرفته اند و مسائلى را با او مطرح مى كنند و در عالم خواب به من گفتند كه مشكل خود را با اين آقا در ميان بگذار. من به محضر آن روحانى رفتم ولى قبل از آنكه مسئله ام را مطرح كنم و از ايشان راهنمائى بطلبم، اسم او را سؤال نمودم گفتند: ميرزا جواد تبريزى است، من مشكل خود را به ايشان گفتم و ايشان در خواب جوابى دادند و دستورى فرمودند، كه بعد از بلند شدن از خواب فراموش كردم. خيلى ناراحت شدم. از بعضى از روحانيون تهران سؤال كردم شما شخصى به نام جواد تبريزى مى شناسيد، گفتند: ايشان از مراجع تقليد در قم مى باشند، شماره دفتر ايشان را پيدا نمودم و الان مى خواهم قضيه را به ايشان برسانيد و بگوييد شما چه مى فرماييد. شيخ توكلى مى گويد: خدمت آقا آمدم و مطلب را به ايشان رساندم، مرحوم ميرزاقدس سره بدون آنكه عكس العملى نشان دهد در حالى كه اشك در چشمان مباركشان حلقه زد فرمودند: به آن خانم بگوييد زيارت عاشورا بخواند مشكلش ان شاء اللَّه حل خواهد شد.