درس هایی از ولاء
مرجع تقليد يا خادم سيد الشهداء(عليه السلام)
حجت الاسلام شيخ على ديانى مى گويد:
به شدّت به مرحوم ميرزاقدس سره علاقه داشتم و ايشان قدس سره هم به اينجانب محبت فراوان داشتند و هنگامى كه مرحوم ميرزاقدس سره را مى ديدم تمام وجودم مملو از شوق مى شد. صورت نورانى و تواضع، فروتنى و كمال اخلاقى در ايشان متجلّى بود، با توجه به علاقه شديدى كه به ايشان داشتم گاهى بعد از رحلت ايشان قدس سره موفق مى شدم خواب ايشان را ببينم، يك شب خواب ديدم كه مرحوم ميرزاقدس سره با لباس سفيد و صورت بسيار نورانى در حال حركت هستند و مردم منتظر نشسته بودند تا نماز جمعه را اقامه كنند در عالم خواب گفتم بروم جلو و از ايشان سؤالاتى كنم. نزد ايشان رفتم و گفتم آقا بفرماييد كه امام زمان عليه السلام بيشتر دوست دارند يك طلبه مرجع تقليد شود يا خادم امام حسين عليه السلام (مراد منبرى و روضه خوان) يك دفعه ديدم مرحوم ميرزاقدس سره شروع به گريه كردن كردند و اشكهايشان جارى شد به طورى كه در عالم خواب اشكهايشان را مشاهده مى كردم. فرمودند: امام زمان عليه السلام بيشتر دوست دارد يك طلبه خادم امام حسين عليه السلام شود.
آرى ميرزاى تبريزى قدس سره خود عاشق حسين بود و يادمان نمى رود آن روزى كه شاگرد در درس مرحوم ميرزاقدس سره اشكال كرد، آقا به ايشان گفتند گوش كن، آن طلبه گفت: مجلس روضه كه نيست، درس است و در درس جاى اشكال است، آنگاه بود كه مرحوم ميرزاقدس سره يك لحظه در سكوت فرو رفت و اشك ريختند و در حالى كه حسرت مى خوردند كه چرا منبرى و روضه خوان نشدند فرمودند: اى كاش من روضه خوان بودم، مجلس روضه عظمتش بسيار زياد است و از اين درس ما مهمتر و بالاتر است، من مى خواستم روضه خوان شوم وليكن صدايم مرا يارى نكرد.