درس هایی از ولاء
زيارت سيد الشهداء(عليه السلام) مقدم بر مرجعيّت بعد از سقوط ظالم عراق، فقيه مقدس، مرحوم ميرزاى تبريزى قدس سره بسيار تلاش كردند كه جهت زيارت عتبات عازم كشور عراق شوند اما بعضى از مسئولين به دليل وضعيت امنيتى صلاح نمى ديدند. بارها و بارها تصميم گرفتند به زيارت عتبات مقدسه حركت كنند وليكن موفّق به اين امر نشدند. يك روز يكى از آقايان به فقيه مقدس ميرزاى تبريزى قدس سره گفت: آقا! شما مرجع هستيد و جامعه به شما نياز دارد و زيارت مستحب است وليكن حلّ مشكل شرعى مردم بر دوش شما مى باشد. شما به تقويت حوزه، تربيت طلّاب و دفاع از مبانى بر حق تشيّع مى پردازيد و اين كار كمى نيست بنابراين فعلاً فكر زيارت نباشيد. ناگهان مشاهده شد مرحوم ميرزاقدس سره در حالى كه اشك در چشمانشان حلقه زده فرمود: من اين طور فكر نمى كنم! آرزوى من زيارت سيد الشهداءعليه السلام است و به مرجعيّت فكر نكرده و نمى كنم و اين مذهب صاحب دارد و او پاسدار و نگهبان اوست. اگر وضعيت عراق خوب شود ان شاء اللَّه به زيارت خواهم رفت و مرجعيّت مانع اين كار نمى شود، و بارها و بارها مى فرمود: چه توفيقى در ايام تحصيل در نجف اشرف داشتيم شبهاى جمعه به كربلا مشرف مى شديم و به ساحت حضرت سيد الشهداءعليه السلام عرض ادب مى كرديم و بهترين ايام عمرمان همان روزها بود و فكر نمى كرديم روزى از اين فيض الهى محروم شويم وليكن هر آنچه واقع شود قضاى الهى است و ما راضى به رضاى او هستيم.