درس هایی از ولاء
ميرزاى تبريزى قدس سره و محبت به اهل بيت(عليهم السلام) فاضل محترم، سيد محمدحسن ميرحسينى مى گويد: در ايام شهادت حضرت صديقه كبرى - فاطمه زهرا عليها السلام - شور حال خاصى در بيت فقيه مقدس، مرحوم ميرزا جواد تبريزى قدس سره برقرار بود. بنا داشتيم در گوشهاى از حسينيه معظم له، درب خانه مبارك فاطمه زهرا عليها السلام را به صورت نمادين بسازيم. از صبح زود همراه عدهاى از دوستان و آقازاده مرحوم ميرزا قدس سره كه ناظر بر ساخت خانه فاطمه زهرا عليها السلام بود، مشغول كار شديم. بعداز ظهر كه كارهاى نهايى انجام مى گرفت، به ناگاه مرحوم ميرزاقدس سره به حسينيه تشريف آوردند و در آستانه در، در حالى كه محاسن مبارك را به دست گرفته بود، پرسيد: اين جا چه خبر است؟ نزديك ايشان كه شدم، ديدم صورت مبارك ايشان حالت غم به خود گرفته. عرض كرديم مشغول ساخت خانه حضرت زهرا عليها السلام هستيم. آقا آرام آرام به سوى خانه نمادين آمدند و با همان حالت منقلب اشاره به درب سوخته كه نيمه باز بود كرده و فرمود: درب اين گونه نبود. وقتى كه هجوم آوردند در كامل باز شد. بعد نگاهى به سكويى كه بر درب خانه ساخته بوديم انداختند و فرمودند: اين سكو چيست؟ عرض كرديم: آقا جان! شنيده ايم كه بر درب خانه اميرالمؤمنين عليه السلام سكويى گلى بود كه حضرت براى قضاوت و رفع امور بر آن مى نشستند و گاه سائل بر روى آن به انتظار اهلبيت عليهم السلام مى نشست. به اينجا كه رسيديم، آقا با عصبانيت و حالتى عجيب فرمودند: نه! نه! سائل بر خانه اهلبيت عليهم السلام انتظار نمى كشيد. اهلبيت عليهم السلام سائل را قبل از اين كه سؤال كند، جواب مى دادند و سائل بر درب خانه اهل بيت عليهم السلام منتظر جواب نمى ماند. بعداز اين جمله كه تمامى اطرافيان را در بهت فرو برده بود، ايشان از تمام كسانى كه با دست و لباس گلى و خاكى مشغول كار بودند، تفقد جستند و فرمودند: خداوند به شما توفيق دهد مأجور باشيد. روحش شاد و يادش گرامى باد كه معلمى نمونه و فقيهى استوار و ولائى بود و تحول عجيبى در معتقدات ايجاد نمود و علاوه بر تثبيت شعائر افراد مؤمن به خصوص جوان با الگوگيرى از آن مرجع راحل چهره زيباى از حب اهل بيت عليهم السلام در جامعه به نمايش گذاشته و با خلوص نيت در حال فعاليت و تقويت شعائر مى باشند.