آيت الله حق شناس
کسی که تحصیل علم میکند؛ باید گناه نکند، معصیت نکند، کارهای بد نکند. «معرضاً عن الفسق». صدوق باشد. آقای شاه آبادی(ره) در کتاب صرف خود نوشته است که وزن «فعول» بر معنای « معدنیت» دلالت دارد. صدوق یعنی معدن صدق.
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
علت عدم موفقیت در تحصیل علم
در آداب المتعلمین نوشته شده است که علت به نتیجه نرسیدن شما در تحصیل علم، این است که از راه آن وارد نشدهاید. هر چیزی را باید از راهش وارد شوید. ﴿وآتوا البيوت من ابوابها﴾.
در آداب المتعلمین است که اگر انسان مثلاً بگوید: این چه مطلبی است که این آقا گفته است! (غیر مؤدبانه برخورد بکند) رستگار نمیشود.
احترام آیت الله العظمی اراکی(ره) نسبت به استاد
بنده در درس خارج آقای سید محمد تقی خوانساری(ره) شرکت میکردم. آقای آشیخ محمدعلی – که در قید حیات هستند و پروردگار به جهت احترام به علماء عمر طولانی به ایشان داده است- وقتی میخواست به آقای خوانساری(ره) اشکال بکند؛ میفرمودکه آقا! اگر این قضیه را اینطور بگوییم؛ به نظر شما چطوراست؟ - شاید مقام علمی آقا شیخ محمد علی از ایشان هم کمتر نبود؛ ولی به ایشان احترام میگذاشت- ایشان در جواب میفرمود: نه خیر! اینطور است. باز ایشان تذکر میدادندکه مرحوم آقا - یعنی مرحومآشیخ عبدالکریم(ره)- در «درر» اینطور گفته است و...
محصِّل علم، باید معدن صدق باشد
کسی که تحصیل علم میکند؛ باید گناه نکند، معصیت نکند، کارهای بد نکند. «معرضاً عن الفسق». صدوق باشد. آقای شاه آبادی(ره) در کتاب صرف خود نوشته است که وزن «فعول» بر معنای « معدنیت» دلالت دارد. صدوق یعنی معدن صدق.
آدم(ع): تصور نمیکردم کسی قسم دروغ به خدا بخورد!
به آدم(ع) گفتند: مگر پروردگار نفرمودکه به این درخت نزدیک نشوید؟ ﴿ولاتقربا هذه الشجرة﴾، در جواب گفت: من تصور نمیکردم که کسی قسم دروغ به خدا بخورد! (شیطان با قسم دروغ ایشان را فریب داد)
توریه هم نکن!
کسی که تحصیل علم میکند، باید در رفتار و گفتار راست باشد. لازم هم نیست که توریه بکنی. سر خودت کلاه میگذاری نه سر من!
کوتاه شدن عمر (عواقب بیاحترامی به علماء)
فرمود که «معظماً للعلم والعلما». قضیهی شریف العلماء در رسائل یادتان نرود. یکدفعه بی احترامی به علماء، هشتاد سال عمر را به چهل سال تبدیل میکند. شهید(ره) در «منية المريد» میفرماید که اگر صدایت را بر صدای استاد بلند کنی؛ رستگار نخواهی شد. این مطلب خیلی به ذهن انسان مینشیند. خواندن آداب المتعلمین لازم است.
خذلان و تسلط ظالم (عواقب بی احترامی به علماء)
اگر کسی به علماء و دانشمندان دین بیاحترامی بکند؛ علامت خذلان و خواری است. اثر دیگرش هم مسلط شدن ظالم بر شماست. قضیهی دانشمندان و رهبران دین خیلی مشکل است، هزاران نفر به رشتههای مختلف میروند و هر کسی شغلی انتخاب میکند، یک نفر هم مجتهد میشود. چقدر باید زحمت بکشد و خون جگر بخورد تا مجتهد بشود. بیاحترامی به علماء خذلان است، خذلان. در ابتدای باب ارث کتاب مسالک این حدیث از پیامبر(ص) نقل شده استکه زمانی برسد که عالمی نباشد تا مسئلهای از فرائض و مسائل ارث را حل بکند. این است که نوشته است: دانستن فرائض، نصف علم است.
شیطان اغفالتان نکند!
در آیهی نورانی میفرماید:﴿فلاتغرنکم الحيوة الدنيا ولايغرنکم بالله الغرور﴾. یک غَرور داریم یک غُرور. غَرور شیطان است. غُرور هم چیزی است که حقیقت ندارد. میفرماید: شیطان شما را اغفال نکند.
از شنیدن این آیه مو به بدن انسان راست میشود!
از شنیدن این آیهی سورهی تبارک، مو به بدن انسان راست میشود که میفرماید: ﴿کلما القی فيها فوج سالهم خزنتها ألم يأتکم نذير﴾. همینطور میریزند درون آتش و آنها هم جزع و فزع میکنند. سؤال میشود که آیا یک کسی نیامد که شما را از این روز برحذر بدارد؟ ﴿قالوا بلی قد جائنا نذير فکذبنا﴾. نذیر آمد؛ ولی ما تکذیب کردیم. گفتیم: این آخوندها دروغ میگویند! راه اینطور نیست! ﴿وقالوا لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعير﴾. کاشکی ما در آنچه که میشنیدیم و از راه گوش به ما می رسید، قدری تأمل و تعقل میکردم. اگر اینچنین بودیم؛ از اصحاب سعیر(جهنم) نبودیم.
یک صلوات بفرستید.
از کجا بدانیم که حرفهای شما درست است؟!
یک کسی برای من نوشته بود که از کجا بدانیم آن حرفهایی که شما میزنید، راست است؟! گفتم: داداشجون! بنده از مراجع عظام اجازهی اجتهاد دارم. در سابق اگر کسی میخواست صحبت (سخنرانی) بکند، باید از مراجع تقلید احتیاطاً یک تصدیقی میگرفت.
تمام کلمات ما مستند است
اگر اینطور باشد؛ انسان باید در هر چیزی شک بکند. مثلاً وقتی طبیب میگوید: تب شما، تب مالت است؛ از کجا معلوم که آقای طبیب راست میگوید؟! ﴿فاسئلو اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون﴾. وقتی که انسان به اهل خُبره رجوع کرد؛ باید حرف آنها را بپذیرد و در ثانی تمام کلمات ما مستند و مستدل است. مبادا شیطان در عرفان و شناخت شما رخنه کند.
مبادا ظالم دوباره بر ما مسلط شود!
﴿واذا غشيهم موجٌ کالظلل دعوا الله مخلصين له الدين﴾. بعضی از مفسرین نوشتهاند که این آیه دربارهی اعراضکنندگان از حق است. یعنی یکطوری نشود که در اثر بدگوییها، ظالم دوباره بر ما مسلط شود. دوباره صدام پیدا شود. موشکها را فراموش نکنید! حال که راکتها رفت؛ نرویم سر خانهی اول. یک صلوات بفرستید.
الهام به قلب، با عمل به آنچه میدانی
«و قال صلی الله عليه و آله وسلم من عمل بما علم ورثه الله علم ما لايعلم». اگر کسی به دانستنیهایش عمل کرد؛ خداوند علیِّ اعلی آن چیزهایی را که نمیداند، به او الهام میکند، یک استادی در دسترس او قرار میدهد، بلکه به قلبش الهام میکند. «اذا احب الله عبداً الهمه رشده».
یک حدیث عجیب! (ندانستن، بخاطر عمل نکردن)
یک حدیث عجیب برای شما بخوانم که «قال الصادق عليه الصلاة والسلام ان الذی نری من جهلنا بما لانعلم انما هو تقصيرنا بما نعلم». اگر آن کلاسی را که باید بروی، نرفتهای؛ بخاطر این است که به دانستنیهایت عمل نکردهای. اگر به دانستنیهایت عمل میکردی؛ قاعدتاً باید این کلاس را رفته بودی، چون حضرت فرمود: هر کسی به آنچه میداند، عمل بکند؛ پروردگار علمِ «مالايعلم» را به او میدهد، یعنی آن کلاسی را که باید برود، در دسترس او قرار میدهد. اما این خیلی ورزش عملی میخواهد. یک صلوات بفرستید.
چراغی در قلب مؤمن
الله اکبر! «قلب المومن اجرد فيه سراج يزهر». قلب مؤمن خالی است، یک چراغی در آن روشن است. حالا هی مطالعه کن! اگر چراغ باشد؛ چرا اینهمه شبهات در قلب تو جمع شده است؟
خدا کجاست؟
عرضه داشت: یارسولالله! خدا کجاست؟ در زمین است یا آسمان؟ حضرت فرمود: «فی قلوب عباده المومنين». یعنی خدا در دل مؤمن است.
اگر چه ذات پاکش لامکان است چو نیکو بنگری در دل نهان است
این دل نیست، این دل پر از مزخرفات است!
نداری گر چنین دل تا که زود است بزن بر دامن صاحبدلی دست
که تا از قید نفست وارهاند تو را تا منزل جانان رساند
دستت را بگیرد و ببردت پیش خدا.
اگر گناه کنی؛ از تو دور میشوم
این حدیث قدسی را فراموش نکن که فرمود: «يا موسی ادعنی فی ظلم الليالی». ای موسی در تاریکیهای شب مرا بخوان! «انک تجدنی قريباً مجيباً» یعنی من به تو نزدیک هستم. اگر معصیت کنی؛ از تو دور میشوم. هم نزد تو هستم و هم جواب تو را میدهم. «لايسعنی ارضی و لاسمائی».
دنیا گنجایش جبرئیل را ندارد!
رسول الله(ص) به جبرئیل فرمودند: آیا ممکن است به صورت خودت تجسم پیدا کنی؟ گفت: یارسولالله! من در دنیا جا نمیشوم!
جبرئیل به صورت دحیهی کلبی خدمت پیغمبر(ص) میآمد. باید از این عالم بالا برود، جسمیت و برزخیت را رها کند و به مقام جبرئیلیت برسد.
حالا ببین خدا چه مقامی دارد.
همین که بگویی: خدا، میگوید: بله
«لايسعنی ارضی و لاسمائی». زمین جای من نیست. آسمان جای من نیست. پس خدایا! کجایی؟ «بل يسعنی قلب عبدی المومن». حالا ببین دل تو چقدر وسعت دارد. پروردگار علم احاطی قیومی دارد. همینکه بگویی: خدا، میگوید: بله. « ان العبد اذا تخلی بسيده فی جوف الليل المظلم و ناجاه أثبت الله النور فی قلبه فاذا قال: يارب يارب ناداه الجليل جل جلاله لبيک عبدی ».