آيت الله حق شناس
باید پروردگار، شما را در مجالس خیر ببیند. در مجالس عزاداری اباعبدالله(ع) شما را ببینند. در مجالسی که برنامههای دینی پیاده میشود، شما را ببینند. مبادا طوری بشود که در اماکن بد و لهو و لعب وارد شوید. مواظب باشید، آقاجان!
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ».
پروردگار، شما را در مجالس خیر ببیند، نه در اماکن لهو و لعب
موسی بن جعفر(ع) و امام صادق(ع) هردو بزرگوار، این حدیث را در کلمات خودشان بیان فرمودهاند که وقتی آن شخص گفت: «يابنرسول الله اوصنی». ای فرزند پیامبر، توصیهای به من بفرمایید.
«فقال له: لايراک الله حيث نهاک ولايفقدک حيث امرک».
فرمودند: مبادا پروردگار، تو را در جایی که مورد نهی است، ببیند. مثلا در مجالس لهو و لعب و در مجالسی که ...
انسان باید همهاش در این ماه روز و شب در مقام مراقبه باشد.
باید پروردگار، شما را در مجالس خیر ببیند. در مجالس عزاداری اباعبدالله(ع) شما را ببینند. در مجالسی که برنامههای دینی پیاده میشود، شما را ببینند. مبادا طوری بشود که در اماکن بد و لهو و لعب وارد شوید. مواظب باشید، آقاجان!
پروردگار عزیز مراقب شماست
یکی از رفقا برای من نقل کرد که وقتی با یک نفر مختصر مزاحی کردم، در خواب به من تذکر دادند که آن کار مناسب مقام شما نبود!
میخواهم عرض کنم که با اینکه شما خودتان هم مراقبت می کنید، اما پروردگار عزیز هم مراقب شماست که حرکاتی که نارواست از شما سر نزند.
فراگیری علم دین، فقط از عالم ربانی
حضرت فرمود: «لانجاة الا بالطاعة والطاعة بالعلم والعلم بالتعلم».
بعد میفرماید: باید برنامهی دینی خود را از عالم ربانی یاد بگیرید.
سوال میکند: یابن رسول الله، چگونه عالم ربانی را بشناسیم؟
حضرت میفرماید: «بالعقل». یعنی به وسیلهی عقلتان باید بشناسید. نه اینکه خدای نکرده، بعد از اینکه شما سالها در مسجد امین الدوله آمدید و این احادیث مستند را گوش دادید، آن وقت بشنوم که شما - العياذ بالله- با این حضرات صوفیه -خذلهم الله- رابطه پیدا کردهاید.
آیت الله العظمی بروجردی(ره): ذکر مومن، نماز شب و نماز اول وقت
حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) فرمودند: وقتی که از من ذکر خواستند، گفتم ذکر مومن، نماز شب است. نماز اول وقت است.
اگر انسان، متهجد بشود و اهل شب زندهداری باشد؛ همین او را به مقام نورانیت میرساند.
رفتن برخی از رفقا در زمان آیت الله شاه آبادی(ره) به خانقاه
باید از کلاس اول-که ترک محرمات و فعل واجبات است- شروع کرد،آقا!
تصور نکنید که بنده اطلاعی از این مسائل ندارم. در زمانی که حضرت آیت الله آقای شاه آبادی(ره) در قید حیات بودند، به ایشان خبر دادند که بعضی از رفقا برعکس نتیجهگیری کردهاند و متأسفانه به خانقاه "صفی علی شاه" رفتهاند.
البته دوره "صفی علی شاه" نبود. دورهای بود که ایشان رفته بود و "وفا علی" به جای او آمده بود.
مقام فقهی و عرفانی مرحوم آیت الله شاهآبادی(ره)
آیت الله شاه آبادی(ره) فرمودند: آیا کسی هست که این رفقا را از این ورطهی هلاکت نجات بدهد؟ حضرت آیتالله شاهآبادی(ره) کسی بود که هم در مقام فقاهت و هم در مقام عرفان، مقام بلندی داشت و هر وقت رهبر کبیر انقلاب به تهران تشریف میآورند، به ایشان اقتدا میکردند و ایشان را از هر جهت ممتاز میدانستند.
ای بسا ابلیس آدم روی هست
من به این چیزها برخوردهام، آقاجان!
کسی سالها به مسجد امینالدوله بیاید و این احادیث را بشنود، آنوقت خدای نکرده...
ای بسا ابلیس آدم روی هست پس به هر دستی نباید داد دست
نورانیت بالای بعضی از رفقا
بعضی رفقا به قدری نورانیت دارند که اساتید آنها را معرفی میکنند. حتی اینکه به چه کسی اقتدا بکنند را به آنها گوشزد میکنند و اینکه پیش چه کسی باید درس بخوانند. اینقدر نورانیت دارند.
آن وقت من باید اینقدر تاریک باشم!
ورود در حلقهی دراویش برای نجات رفقای خودم
ایشان (آیت الله شاه آبادی) فرمودند: چه کسی داوطلب میشودکه این رفقا را از اینجا (خانقاه صفی علی شاه) دربیاورد؟ گفتم: آقا! بنده داوطلب میشوم که یک مدتی بروم در حلقهی دراویش و رفقای خودم را نجات بدهم. اولین کاری که کردم، مطالعهی کل تفسیر "ملاسلطانعلیگنابادی" بود. دیوان "مظفرعلی شاه" و حتی تفسیر"صفی علی شاه" را هم مطالعه کردم.
مدتی در حلقهی دراویش داخل شدم. آنها رسمشان این بود که از هر کس که داخل در حلقهی دراویش می شد، تعهد میگرفتند. یک کاسهی نبات و یک انگشتر دوازده امام میآوردند و بر سر مزار "صفی علی شاه" میگذاشتند و قسم میدادند که باید به این آب و خاک خیانت نکنید ( یعنی در حلقه دراویش بمانید).
در یک جلسه، خود "وفا علی" رئیس دروایش بلند شد و بین همه یک چیزهایی تقسیم کرد، در حالی که این جملات را تکرار میکرد:
کسی مرد تمام است کز تمامی کند در خواجگی کار غلامی
آن وقت دیوان "صالحعلی شاه" را باز کرد و از آن برای اینها مطالبی نقل کرد. یک حرفهای چرند و پرند و ...
هلاکت کسی که استاد و راهنما ندارد
انسان اگر استاد نداشته باشد، هلاک می شود، داداشجون! . «هلک من ليس له حکيم يرشده». یعنی هلاک شد آن کسی که یک دانشمند و استادی نداردکه او را رهنمایی کند و ارائهی طریق کند.
آنقدر بحث کردم تا رفقایم را نجات دادم
بالاخره، صحبتهای وفاعلی به اینجا رسید که:
آقایان وقتی که میگویند: «اياک نعبد و اياک نستعين»، باید یک «ياعلی» مثل نور در نظرشان تجسم پیدا بکند.
چون فردا بنا بود بنده را ببرند سر قبر "صفی علی شاه" و قسم بدهند، شروع به صحبت کردم وگفتم: من البته حسابم با این آقایان جداست. من میخواهم که برنامهی شماها را یاد بگیرم و پیاده بکنم. باید برنامهی شما مُستَدل باشد. «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقين». چشمبندی نیست. باید بنده مرام شما را با دلیل و استدلال بپذیرم. این که شما گفتید: «ياعلی» با نور تجسم پیدا بکند، این مطلب کجا نوشته شده است؟
وفاعلی در جواب من گفت: در تفسیر "ملاسلطانعلی گنابادی" (همان تفسیری که بنده قبلا مطالعه کرده بودم).
گفتم: در کدام روایت؟ گفت: از کتاب عیون اخبارالرضا (ع) که حضرت میفرماید: «اجعل احد الائمة نصب عينيک». یعنی یکی از ائمه را نصبالعین خودت قرار بده.
گفتم: اینطور نیست. در همان تفسیر "ملاسلطان علی گنابادی" مینویسد که «اجعل عمل الائمة نصب عينيک». یعنی وقتی نماز میخوانی، ببین امیرمؤمنان(ع) چگونه نماز می خواند، به طوری که اصلا ذرهای به شئونات دنیا توجه نداشت.
بالاخره، آنقدر با اینها بحث کردم، تا رفقای خودمان را ازآن وادی هلاکت بیرون کشیدیم.
مبادا جاهایی بروید که نباید بروید!
حال خواستم اینها را به آقایان تذکر بدهم که مبادا خدای نکرده با وجود اینهمه اهلعلم و افاضل، آن وقت شما بعد از آنکه اینهمه در مسجد امین الدوله حضور پیدا کردید و این احادیث برای شما خوانده شد،-که بنده سندش را مطالعه میکنم، دلالتش را مطالعه میکنم، تا برای شما بیان بکنم-آن وقت شما بروید سراغ جاهایی که نباید بروید!
انسان قرآن را کنار بگذارد و مثنوی بخواند؟!
انسان قرآن را کنار بگذارد و برود - مثلاً - مثنوی بخواند؟!
وقتی قرآن بخوانی، حجابهای قلبت برطرف میشود.
شخصی عرضه داشت: یابن رسول الله، من وسوسه دارم.
حضرت فرمود: مگر قرائت قرآن نمیکنی؟ «شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ».
آنوقت، انسان، قرآنی که او را سرتا پا منور میکند و حجابهای باطن و حجابهای قلب را برطرف میکند، کنار بگذارد و مثنوی بخواند!
بهرهمندی از اخلاق عملی آیت الله العظمی بروجردی(ره)
برخی تابستانها توفیق پیدا میکردم و به بروجرد برای استفاده از محضر حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) میرفتم.آقای سلطانی(ره) وبعضی از آقایان مانند آقای مطهری(ره) هم میآمدند آنجا. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ه) درس میفرمودند و علاوه برآن ما از اخلاق ایشان و از تخلق عملی ایشان بهرهمند میشدیم. «کونوا دعاة الناس بغير السنتکم». یعنی به غیر زبانهایتان، مردم را به سوی خدا بخوانید. به گونهای باشیدکه از شما پرهیزکاری و عمل در دین ببینند و معتقد بشوند.
خاطرهای از آیت الله العظمی بروجردی(ره) دربارهی مثنوی
یک سال ایشان (آیتاللهالعظمیبروجردی(ره)) در وشنوه فرمودند که من در اوایل امر در بروجرد علاقهای نسبت به مثنوی پیدا کردم، به طوری که مزاحم مباحثات من شده بود. بعد، یک مرتبه بنده مُتنبِّه شدم.
«اذا اراد الله بعبد خيراً الهمه رشده». وقتی که پروردگار بخواهد به کسی راه را نشان بدهد، به قلبش الهام میکند. یک قدم که شما بروید، پروردگار ده قدم به سوی شما رو میآورد.
منزل ایشان در بروجرد یک راه به کوچه داشت، یک راه به پشت بام و یک راه هم به اندرون.
ایشان فرمودند که عرض کردم: بارالها! اگر رویهی من خطاست، یک ندای غیبی بیاید و من از این عمل(خواندن مثنوی) منصرف بشوم. همینطور که نشسته بودم یک مرتبه هاتفی ندا داد: خطا کردی!!
به کوچه رفتم، دیدم کسی نیست. بالای پشت بام رفتم، داخل اندرون رفتم، خبری نبود! گفتم: پروردگارا! اگر این ند، ندای غیبی بود، یک مرتبهی دیگر تکرار شود. باز ندا آمد: اشتباه کردی!
بلند شدم و کتاب مثنوی را بستم و کنار گذاشتم.
حالا حواستان را جمع کنید، رفقا! من خواهش میکنم که اگر خواستید به کسی مراجعه کنید؛ مشورت کنید. یک صلوات بفرستید.
لازمترین علمها، علم به احوال قلب
«وقال(ع) والزم العلم لک ما دلک علی صلاح قلبک و اظهر لک فساده». لازمترین علمها برای شما، آن علمی است که شما را به احوال دلتان رهبری بکند.
علم به احوال قلب، بر مرد و زن مسلمان واجب است
«طلب العلم فريضة علی کل مسلم و مسلمة». در این روایت، هم کلمهی «مسلم» بیان شده است و هم کلمهی«مسلمة»، یعنی طلب علم، بر مرد و زن مسلمان واجب است. «و قال الصادق عليه الصلاه السلام: و هو علم الانفس». امام صادق(ع) در ذیل این روایت میفرماید: آن علمی که طلبش بر همه واجب است، علم به احوال و روحیات خودتان است. علم به احوال قلبتان است.
ارتباط قلب با نفس ناطقه
این قلب با آن نفس ناطقه مناسبت دارد. اگر -خدای نکرده- انسان عمل بد انجام بدهد؛ آن نفس ناطقه مسخ میشود. آن وقت، خودت هم مسخ میشوی. نفس ناطقه اگر در حجاب برود؛ همین قلب صنوبری هم در حجاب خواهد رفت.
واجبترین علم، علمی که از عمل به آن سؤال خواهد شد
بعد میفرمایند: «اولی العلم بک ما لايصدق لک العمل الا به و اوجب العلم عليک ما انت مسئول عن العمل به». مهمترین علمی که باید فرا بگیرید، آن علمی است که بدون آن، عمل شما راست نگردد و واجبترین علم بر شما، علمی است که از عمل به آن از شما سؤال خواهد شد.
گوش فرا دادن به سخنگو، مانند پرستیدن اوست
اگر از این علمی که یاد گرفتهام، از من سوال میشود، پس باید علمم را از عالم ربانی بگیرم، داداشجون! نه از هر کسی.
قضیهی حاج محمد حسن اخوان را برای شما گفتم که پای صحبت آن کسی که بر اساس کتاب تفسیر گنابادی سخنرانی میکرد، میرفت. آقای حاج مقدس(ره) او را نهی کرده بود و گفته بود که فکر این آقا کج است.آقای اخوان هم به او جواب داده بود: نه خیر! ایشان خیلی نکات دقیقی میگوید!
آخه نکات دقیق را تو باید مشخص کنی، یا آقایان اهل علم؟
حالا چون ایشان یک شخص صحیحُ العملی بوده و پروردگار خواسته بود او را راهنمایی بکند،گفت: درخواب دیدمکه پیغمبر(ص) تشریف آوردهاند، من هم رفتم تا به ایشان سلامی بکنم، وقتی جلو رفتم، عرض کردم: سلامٌ علیکم یا رسول لله. حضرت فرمود: سلامٌ علیکم حاج محمد حسنگنابادی! گفتم: آقا! من گنابادی نیستم. من محمدی هستم! فرمودند: نه خیر! تو گنابادی هستی!
وقتیکه شما به صحبتهای کسی عمل بکنی، در حالی که این صحبتها از امام(ع) نرسیده باشد، مثل این است که او را پرستیدهای.
چرا نرفتی از اهل علم یاد بگیری؟
«فاوجب العلم عليک ما انت مسئول عن العمل به». سوال میشود: چرا عمل نکردی؟ اگر بگوید: من نمیدانستم، گفته می شود: چرا نرفتی از آقایان اهل علم-که اینهمه در دسترس شما هستند- یاد بگیری؟
مجاهده در رفع موانع
حضرت میفرماید:«جاهد نفسک لتردها عن هواها فانه واجب عليک کجهاد عدوک». به عقیدهی بنده، آن چیزی که در این ماه (رجب) بسیار لازم است، این است که انسان از خودش، رفع موانع بنماید.
سوراخهای کیسه را دوختهای یا نه؟
من وقتی که لمعه میخواندم، یک استاد خوبی داشتم، همینطور که سرم پایین بود، گفت: فلانی! سوراخهای کیسه را دوختهای یا ندوختهای؟ من متوجه مقصود او نشدم. گفت: میگویم که موشها را گرفتهای یا نگرفتهای؟!
اگر موش دزد در انبار ما نیست تا گندمها را ببرد و عمل صالح ما را عاطل و باطل بکند، پس حاصل گندم چهل ساله کجاست؟
پس باید اول سوراخهای کیسه را دوخت و بعداً..
بهترین راه، موافقت با دین (مخصوصا برای جوانها)
بهترین قضایا این است که انسان- مخصوصا جوانها- بر خلاف امیال نفسانی مشی بکند. یعنی انسان آراء خودش را با رای شارع وفق بدهد. «وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». یک صلوات بفرستید.