آيت الله حق شناس
دو راه ارتباط با پروردگار؛اگر انسان بخواهد با پروردگار رابطه پيدا بكند؛ دو راه وجود دارد. يك راه براي اولياء خداست، يك راه هم براي نوع ماست.
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
انسان، دائماًً در معرض امتحان و آزمایش
«أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْقَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّاللّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ».
پروردگار ميفرمايد: اي نبي محترم من! آيا اينها تصور ميكنند، همين كه گفتند: ما ايمان آورديم؛ ما آنها را آزمايش نميكنيم؟! بلکه ما اينها را در معرض آزمايش ميگذاريم، تا علم پروردگار دربارهی اين گروه عملاً در خارج پياده شود. فرمودند: «يفتنون كما يفتن الذهب يخلصون كما يخلص الذهب». دائماً شما را در معرض امتحان قرار ميدهند.
دو راه ارتباط با پروردگار
اگر انسان بخواهد با پروردگار رابطه پيدا بكند؛ دو راه وجود دارد. يك راه براي اولياء خداست، يك راه هم براي نوع ماست.
فاصله گرفتن از امیال نفسانی
«أين الطريق يا رسول الله الي وصل الحق؟ قال: البعد عن النفس».
سؤال کرد: یا رسول الله راه رسیدن به خدا چیست؟
حضرت فرمودند: فاصله گرفتن از نفس و اميال نفساني.
اين راه، براي همهی ماست.
چگونه بر اسرار غيب مطلع شدي؟
امام صادق(ع) به آن شخص فرمودند: اين علمي كه پيدا كردي، از كجا پيدا كردي؟ چگونه بر اسرار غيب مطلع شدي؟
گفت: يابن رسول الله هر چه دلم خواست، بر خلاف آن عمل كردم، با اميال نفساني مبارزه كردم.
البته اين يك راهي است كه بايد- البته! البته!- پروردگار مساعدت بكند.
ارتباط اولیای خدا با پروردگار
يك راه هم مخصوص اولیای خداست كه هر چه عمل ميكنند، براي خدا باشد. اگر نماز ميخوانم، براي خاطر پروردگار باشد. همانطوری كه در منزل وضو ميگيرم، خارج از منزل هم همانطور وضو بگيرم.
خاطرهای از مرحوم حاجی انصاری
خدا رحمت كند مرحوم حاجي انصاري را که گفت: در منزل كسي مهمان بودم، وقتي خواستم بخوابم، صاحبخانه براي من آب وضو آورد وگفت: شما قبل از خواب وضو نگرفتهايد! به صاحبخانه گفتم: من در منزل خودم هم قبل از خواب وضو نميگيرم.
خداي ناكرده، طوري نشود كه در منزل خودت وضو نگيري؛ اما در خانهی مهمان وضو بگيري! اين شرك است. چنين شخصي مشرك است.
اخلاص مرحوم جاپلقی
براي هر دو راه رسيدن به خدا نمونه وجود دارد، داداشجون!
نمونهی راه دوم آقاي جاپلقي(ره) است كه اهل جاپلق بود و به بنده گفت: من درس استاد را درست ملتفت نميشدم. يك روز دركلاس درس وقتي من حرف زدم، استاد در حضور ديگران گفت: جناب شيخ اهل كجا هستي؟ گفتم: اهل جاپلق. گفت: برو جاپلق! تو چه ميفهمي اين درسها را؟! - البته سرزنش شدن در برابر ديگران خيلي انسان را ميكوبد- گفت: چون استاد بود، من چيزي نگفتم؛ اما در صدد برآمدم كه يك علاجي بكنم.
ديدم زيارت عاشورا كه نميتوانم بخوانم، روزي حداقل يك ساعت و نيم وقت ميخواهد و من مُحَصّل هستم. بعد فكر كردم تا اينكه اين حديث به نظرم آمد که: «من اخلص لله اربعين صباحا ...». یعنی هر كس اعمال خودش را چهل روز خالصاً براي خدا انجام بدهد، چشمههاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري ميشود. رفاقتش، حرف زدنش و... همه براي خدا باشد. وقتي حرف ميزند، اظهار فضل و علم نباشد. خودش را در حضور امامزمان (ع) بداند. « لله » و « في الله » صبحت بكند.
مرحوم جاپلقی گفت: بعد از چهل روز عمل خالصانه هر چه استاد گفت، جوابش را به بهترين صورت بيان كردم! استادگفت: آقا شيخ جاپلقي! تو چه كردهاي؟! امروز غير از روزهاي ديگر هستي! گفتم: حالا شما هر چه ميخواهيد بگوييد. من هستم و شما و خدا و امامزمان(ع).
پروردگار حكمت و علوم حقيقيه را بر قلب سرازير ميكند و درد و دواي شما و علت نپريدن شما را معرفي ميكند، داداشجون!
مشکلات طریق اخلاص
خيلي مشكل است که انسان چهل روز اعمالش را خالص بكند، چون پروردگار طبق همين آيهاي كه خواندم، انسان را در معرض امتحان قرار ميدهد. مثلاً يك كسي ميگفت: من در صدد برآمدم تا اعمالم را از غير پروردگار خالص كنم، يك دخترعمهای داشتم كه هيچ وقت با من كاري نداشت، حال كه من اين چند روزه ميخواهم عملم را از غير خدا خالص كنم، اين دخترعمه پیغام فرستادهكه من يك مسائلي دارم و بايد از ايشان بپرسم! خدا در معرض امتحان قرار ميدهد.
لزوم شبزندهداری در سفر الی الله
بايد در سفر الی الله متوقف نشويد. سفر الي الله آن است كه رابطهی نصف شبت با پروردگار برقرار باشد،آقاجان! حال يا به قصد تقدم، يا اگر نتوانستيد بيدار شويد؛ قضا بكنيد.«و قضائه افضل».
دائماً به دنبال تصفيهی قلب و خلوص عمل باشيد.
«واتقوا الله ويعلمكم الله». بايد نصف شبها رابطهی قلبي برقرار باشد. حال هم كه شبها در حال بلند شدن است، باید خودتان را دریابید. «الشتاء ربيع المومن». یعنی زمستان، بهار مومن است، بخاطر شبهای طولانی برای شبزندهداری و روزهای کوتاه برای روزه گرفتن.
بدون سَهَر، نمیشود به سوي پروردگار سفر كرد. «السفر الي الله لايمكن الا بامتطاء الليل». يك صلوات بفرستيد.
شاگرد مغازه و نماز اول وقت
اگر مردي برون آي و سفر كن
هر آنچه پيشت آيد زان گذر كن
اميال نفساني، حوادث روز، خويشاوندان، هيچكدام نبايد مانع شما بشود. بنازم به آن شاگرد مغازه كه وقتي صاحب مغازه براي اينكه او را از نماز اول وقت باز بدارد، گفت: وقتي جورابها را آوردند، تحويل پنجهگير بده، تا آنها را براي دوختن پنجه ببرد، از طرفي هم صاحب مغازه به جورابي گفته بود كه شما جورابها را اول ظهر بياور، همينكه جورابها را اول اذان ظهر آوردند، شاگرد مغازه -كه قبلاً شرط كرده بود فقط تا وقت اذان كار بكند- كار را رها كرد و رفت براي نماز اول وقت.
فهميدي عزيز من! بايد اين طور باشي.
گرفتار اين افكار نشويد كه امروز نشد، فردا! حالا يك دقيقه دير بشود يا يك دقيقه زود، چه فرقي ميكند!
این افکار چرند است، داداشجون!
همينكه گفتند: الله اكبر، بايد بروم نمازم را بخوانم و برگردم سرکارم.
بايد اين طور مستبد باشيد، داداشجون! نه اينكه تصور بکنید اينها مقدس بودن است. مردم در دنياشان عاقل هستند و درآخرتشان احمق! نبايد به حرفهاي آنها گوش بدهيد.
مشتریها زیاد شده اند، وقت نماز جماعت ندارم!!
شخصيكه اهل نماز اول وقت بود، يك روز خدمت رسول اكرم (ص) عرضه داشت: يا رسول الله كار من از جهت مالي بهمريخته است.
حضرت فرمود: به همين وضعيت كنوني قناعت كن. اگر دنياي تو وسعت پيدا بكند؛ براي تو خطرناك است!
گفت: نه! من بالاتر از اين حرفها هستم، يا رسول الله!
حضرت فرمود: بسيار خب، اين يك درهم را بگير و سرمايهی کسب خودت قرار بده.
مدتي گذشت، همان شخصي كه هميشه در صف اول جماعت بود، كمكم به صف دوم رسيد، به صف سوم، صف چهارم، تا اينكه يك روز در نماز جماعت حاضر نشد!
حضرت جوياي احوال او شد، او هم به حضرت پيغام فرستاد كه مشتريها زياد شدهاند و به جهت قضاي حوائج برادران ايماني، ديگر وقت نميكنم به نماز جماعت برسم!!!