آيت الله حق شناس
اگر در كنار علم، اخلاق نباشد، همين وضعيتي ميشود كه امروز مشاهده ميكنيد. علم هست؛ ولی اخلاق نيست. در نتيجه، هر كسی كمال خودش را در اين ميداند كه بيشتر بُكُشد!
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
اثر قرائت قرآن
ميفرمايد: بعضيها چون نميتوانند متهجد باشند و بيداري بكشند، ما از راه قرائت قرآن آنها را به سعادت آيندهشان متوجه ميكنيم.
«و قال صلّياللهعليهوآلهوسلّم ان القلوب تصدعكما يصدع الحديد فقيل يا رسول الله و ما جلاؤها فقال تلاوة القرآن و ذكر الموت».
جهان معاصر، علم بدون اخلاق
اگر در كنار علم، اخلاق نباشد، همين وضعيتي ميشود كه امروز مشاهده ميكنيد. علم هست؛ ولی اخلاق نيست. در نتيجه، هر كسی كمال خودش را در اين ميداند كه بيشتر بُكُشد!
علم حقیقی
اما اينها كه علم نيستند، علم حقيقي آن چيزي است كه غايت خلقت بشر است. علم به اينكه دلهاي شما بواسطهی صحبتهاي متفرقه و غير مرضي پروردگار در حجاب ميرود، گرد و غبار ميگيرد، چرك ميشود، پرده ميگيرد. و العياذ بالله بخاطر برخوردهاي نامشروع این عوارض پیدا میشود. آنوقت، علاج همهی اينها قرائت قرآن است، قرائت قرآن با تفكر. يك صلوات بفرستيد.
قرآن در قیامت به صورت جوان خسته در کنار قاری قرآن
«تعلموا القرآن فانه يأتي يوم القيامة صاحبه في صورة شابٍ جميلٍ شاحِب اللون». يعني قرآن در روز قیامت به همان صورتي كه قاری قرآن سحرها قرآن ميخوانده و از خوابش ميگذشته است، با چشم خسته، با رنگ پريده، با همان صورت در کنار قاری قرآن حاضر میشود.
شیعیان چشمهايشان خسته است
اين است كه حضرت فرمود: «شيعتنا الشاحبون». يعني بعضي از شیعیان ما روزه ميگيرند، بعضيهايشان شب زندهداري ميكنند، و نوعاً چشمهايشان خسته است.
بشارتهای قرآن در قیامت به قاری قرآن
پس قرآن را ياد بگيريد كه در روز قيامت پيش صاحبش ميآيد و ميگويد: هر جا بروي، من هم ميآيم.«و كل تاجرٍ من وراء تجارته و انا لك اليوم من وراء تجارة كل تاجر». یعنی هر كسي به تجارت خود دل خوش كرده است؛ اما من (قرآن) يگانه تجارت تو هستم.
«وسيأتيك». قرآن به صورت يك جوان زيباروي ظاهر ميشود و خطاب میکند: صبر كن كه بزودی كرامت پروردگار نصيب تو خواهد شد.
قاری قرآن شاه اهل محشر
«فيعطي بتاجٍ فيوضع علي رأسه». يك تاجي ميآورند و روي سر اين قاري قرآن ميگذارند. يعني اين شخص شاه اشخاصي است كه در عرصات ظهور به هم رسانيدهاند.
جوانهاي عزيز، خوب گوش بدهيد! در ابتداي جوانيِ من، كسي نبود که اين حديث را براي من بخواند؛ ولي من به شما تذكر ميدهم و یادآوری میکنم.
قرآن راه وسوسه را بر شیطان میبندد
اين هم يك مشوق براي شما تا بدانید كه قرائت قرآن با خون و رگ و پي شما ميآميزد.
دربارهی شيطان گفته شده است كه«ان الشيطان ليجري من ابن آدم مجري الدم». یعنی شيطان از راه دوران دم وارد خون ميشود و قلب را وسوسه ميكند. اما اين جواني كه قرائت قرآن كرده است وكتاب باري تعالي با خونش ممزوج شده است، شيطان چگونه میتواند او را وسوسه كند؟!
باز بخوان و بالا برو!
«يعطي الامان بيمينه». به او گفته میشود: تو در اماني. هيچ غصه نخور. آتش جهنم حتی به ذهنت هم خطور نكند.
«و الخلد والجنان بيساره». بهشت در سمت چپ توست، باباجان!
«و يُكسيٰ حُلَّتين». دو حله و لباس بهشتي به او ميپوشانند.
«ثم يقال اقرأ وارقه». به اوگفته میشود: همان قرآنهايي كه ميخواندي، باز بخوان و بالا برو!
پروردگار خودش لايتناهي است. جوايزش هم لايتناهي است.
پاداش والدین قاری قرآن در قیامت
باز كج سليقگي كن و بگو: بچهام اگر به مسجد برود؛ درسش ميماند!
اي بيچاره! وقتي اين قسمت از روایت را گوش دادي، آنوقت ميزني توي سرت! «و يكسيٰ ابواه حُلتين» دو تا حُله و لباس بهشتي هم به پدر و مادر قاري قرآن ميپوشانند. باز نگذار پسرت بيايد مسجد!
به پدر و مادر اين قاری قرآن ميگويند: اين جزاي آن قرآنهایی است که فرزند شما خوانده است.
مواقف قیامت
«قال رسول الله(ص): ايها الناس انكم في دار هدنة و انتم علي ظهر سفرٍ و السير بكم سريع بقَِدرِ بُعدِ سفرك استعد».
براي قيامت پنجاه موقف بيان شده است. در اين مواقف از شما سؤال ميكنند. دربارهی نمازت، دربارهی معارف اسلامي، دربارهی حجات.
واجب الحجی که داخل در نصاری شد!
خدا رحمت كند آقاي جاپلقي را كه گفت: كسي را نصيحت ميكردم كه تو واجب الحج هستي و بايد به حج بروي! مبادا غفلت بكني! آن شخص هم امروز و فردا ميكرد، تا اينكه مريض شد و من در عالم رؤيا ديدم كه دو نفر وارد منزل او شدند و يكي از آن دو نفر گفت كه بايد یکی از اين دو راه را انتخاب بكني! يا بايد داخل نصرانيها بشوي و يا داخل يهوديها! بعد آن شخص گفت: نصاري! نصاري! و جان داد.
از خواب بيدار شدم و گفتم كه فردا بروم و اين خواب را براي ايشان تعريف بكنم و به او بگويم كه اگر به حج نروي؛ در صف نصاري خواهي بود. غافل از اينكه همان شب از دنيا رفته است! و صبح جنازه را از در خانه بيرون میآوردند.
نفس به من حقه زد!
«و قد رأيتم الليل و النهار و الشمس و القمر يبليان كل جديد». شما پريروز، پانزده سال داشتي. حالا ببين، مرد شدهاي! شب و روز در پی هم ميآيد. شمس و قمر شما را كهنه ميكند.
«و يقربان كل بعيد». شب و روز اجل شما را نزدیک میکند.
نفس، دائم به شما وعده و وعيد ميدهد که: فردا توبه ميكنم! پسفردا توبه ميكنم!
يك كسي كه نوشتههای محاسبهاش را بعد از يكسال دوباره مطالعه ميكرد، گفت: وقتي ديدم كه در اين يكسال حتي يك قدم نسبت به سال گذشته ترقي نكردهام و در همان كلاس سال گذشته هستم، بر سرم زدم! ديدم در مدت اين يكسال، نفس به من حقه زده است.
وز هر چه غیر اوست تو باید جدا شوی!
مقداد بن اسود بلند شد و عرضه داشت: «يا رسول الله ما دارالهدنة؟ فقال: دارُ بلاغٍ و انقطاعٍ». يعني بايد زاد و توشهات را درست بكني.
هميشه من اين شعر را ميخوانم:
خواهي وصال دوست عماني در آن بكوش
وز هر چه غير اوست تو بايد جدا شوي
خدا شاهد است که اگر درست قدم بردارید، همهی آن علمهايي كه انتظارش را ميكشيد به شما خواهند داد. نترس، باباجان!
به قرآن پناه ببرید!
«فاذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن». وقتي كه شب شما، افق شما تاريك شد، به قرآن پناه ببريد.
آي جوانها! من دست به دامن شما هستم! سحرها بلند شويد، تا اذان نگفتهاند، قرآن بخوانيد و ما را دعا كنيد.آره جانم!
اوصاف قرآن
«فيه مصابيح الهدي». آيا چراغهاي هدايت را نميخواهي؟! آيا نميخواهي-انشاءالله- به آن غايت سير استكماليات برسي؟! همهی اينها در قرآن است.
«منار الحكمة، دليلٌ علي المعرفة». دليل معرفت در قرآن است. چراغهاي هدايت در قرآن است.
از دیدن این جوانهای جویای دین لذت ميبرم
خدا را قسم ميدهم به اباعبدالله(ع) كه روز به روز بر توفيقات جوانان ما بيفزايد.
شخصي آمد اينجا و به من گفت كه از ديدن اين جوانها و استقبال اينها از دين لذت ميبرم. آيا غير از اين است كه اينها آمدهاند تا خدمت امامزمان(ع) عرضه بدارند كه آقاجان! ما قرآن را قائد و رهبر خودمان قرار دادهايم. قرآني كه «خيرُ سبيلٍ» است و در آن چراغهاي هدايت است، منازل حكمت است. ما قرآن را در مقابل خودمان قرار دادهايم. آيا غير از اين است؟! چرا انسان از ديدن اين جوانها با اين چهرههاي منور كه از راههاي دور آمدهاند، لذت نبرد؟!
پروردگارا! تو را به عصمت زهرا(س)بر توفيقات اين جوانهاي ما بيفزا!
پروردگارا! همه ما را از آن راههاي ضلالت و گمراهي به دور نگاه دار!