آيت الله حق شناس
خدا رحمت كند آقاي بهبهاني را كه گفت: من يك كسي را دعوت كردم براي منبر و سخنرانی، شب در عالم رؤيا ديدم كه یک ماری دور گردن اين آقا پيچيده است و زبان او را نيش ميزند. خيلي ناراحت شدم.
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
تبعیت از اهل بیت(ع) شرط بهرهمندی از رحمت خدا
پروردگار عزیز در آيهی نوراني ميفرمايد: «وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ»؛ اما كساني مشمول اين رحمت ميشوند كه از اهل بيت(ع) تبعیت کرده باشند.
ماه رجب، ماه بزرگ خدا
پروررگار عزیز در حدیث قدسی دربارهی ماه رجب میفرماید:
«وجعلت هذا الشهر حبلاً بيني و بين عبادي فمن اعتصم به وصَلَ الي». افسوس كه ماه رجب کمکم به آخر نزدیک میشود. چقدر اين ماه بزرگ است!
طهارت نفس، شرط رسیدن به درجات بلند
آن شب اين حديث را برايتان خواندم، امشب هم باز متذکر میشوم كه: «طهروا انفسكم من دنس الشهوات تدركوا رفيع الدرجات». یعنی جانهای خودتان را از آلودگی شهوات پاک کنید، تا درجات بلند را دریابید.
خدا کجاست؟
عرضكرد: يا رسول الله! خدا كجاست؟ حضرت فرموند: خدا در دل شماست.
اگر چه ذات پاكش لامكان است چو نيكو بنگري در دل نهان است
زیاد سخن نگویید!
اما اين دل را بايد پاك كرد، داداشجون! به همين جهت حضرت فرمودند: «لولا تكثير في كلامكم». خدا ميداند که بنده وقتي سر سفره يا در يك محلي مينشينم؛ شايد دو كلمه صحبت بكنم. آخر چه صحبتي بکنم؟ صحبت چه چيزي را بكنم؟
« لولا تكثير في كلامكم»، یعنی اگر زیاد سخن نمیگفتید.
هر وقت كه يك كسي شروع به صحبتكردن بکند؛ گرفتار حرفهاي بيربط ميشود؛ مگر یک عده افراد معدود.
در زمان حضرت آيه الله العظمي بروجردي- خدا ایشان را رحمت کند- هر كس كه ميخواست صحبت (سخنرانی) بكند، بايد از مرجع وقت اجازه ميگرفت. گُتره نيست، آقاجان!
پاي صحبت هر كس نميشود نشست، آقاجان!
خدا رحمت كند آقاي بهبهاني را كه گفت: من يك كسي را دعوت كردم براي منبر و سخنرانی، شب در عالم رؤيا ديدم كه یک ماری دور گردن اين آقا پيچيده است و زبان او را نيش ميزند. خيلي ناراحت شدم. (آقاي بهبهاني مجتهد مسلم بود) فردا كه آمد، گفتم: آقا ما ده روز از شما دعوت كرديم وليكن باني مجلس فعلاً يك قدري ميل ندارد که شما برای سخنرانی تشریف بیاورید،آيا ميشود پول اين ده روز را به شما بدهيم و شما نياييد؟ گفت: نه آقا، همان شب اول را به من بدهيد، من ديگر نميآيم. غرضِ عرض اين است كه پاي صحبت هر كس نميشود نشست، آقاجان!
«لولا تكثير في كلامكم و تمريج في قلوبكم».
«من كثر كلامه كثر خطائه». آن اشخاصي كه میخواهند صحبت بكنند، باید مواظب تمام قضايا باشند.
غرضِ عرض اين است كه هر كسی نميتواند صحبت (سخنرانی) بكند.
متأسفانه قلوب شما مانند جنگل است!
«لولا تكثيرٌ في كلامكم و تمريجٌ في قلوبكم». اما متأسفانه قلوب شما مانند جنگل است!
نبي اكرم(ص) میفرمایند: اگر قلبهايتان را از غير پروردگار خالي كنيد؛ گوشتان را عوض ميكنند، چشمتان را عوض ميكنند، دیگر لازم نيست براي بيدار شدن، آيهی آخر سورهی كهف را بخواني؛ بلكه بيدارت ميكنند، صدايت ميزنند: بلند شو!
ماه رجب، ریسمان بین من و بندگانم
پس بنابراين، پروردگار میفرماید: من ماه رجب را «حبل» بين خود و بندگانم قرار دادم. «فمن اعتصم به وصل الي». هر کس به این ریسمان چنگ بزند؛ به من برسد.
ماه رجب، ماه ترک محرمات و فعل واجبات
«الترجيب بمعني التأهب والاستعداد».
از امیرمؤمنان سؤال شد: معنای استعداد چیست؟«ما الاستعداد يا اميرالمومنين؟».
حضرت فرمود: استعداد آن است كه انسان لااقل، تارك محرمات و فاعل واجبات بوده و متخلق به محاسن اخلاق باشد. اين بيان امام(ع) است.
ببينيد، داداش جون! «الترجيب بمعني التعظيم». ترجیب به معنای بزرگداشتن است.
ریسمانهای آویخته در ماه رجب
يك شب بنده در خواب ديدم که ريسمانهايي از آسمان آويخته است. هرچه نگاه كردم، ديدم كه انتهای اين ريسمانها ديده نميشود! همهی ریسمانها آويزان است؛ اما يك طوري است که كأنَّ این ریسمانها زنده هستند! يك عده ميدويدند كه اينها را بگيرند؛ اما این ریسمانها جابجا ميشدند و به سمت ديگر حركت ميكردند! اشخاصی ميرفتند تا به اين ريسمانها چنگ بزنند؛ اما موفق نميشدند. اما بعضي دیگر وقتی چنگ ميزدند؛ اين ريسمانها خودشان را در دسترس آنها قرار ميدادند.
اين معنايش اين است كه بعضيها اهليت ندارند.
«واشدد يديك بحبل الله معتصماً فانه الركن».
اما كساني كه اهليت دارند، زبانشان تحت كنترل است، گوششان تحت كنترل است، چشمشان تحت كنترل است، داداشجون!
ثمرهی فاصله گرفتن از امیال نفسانی
« طهروا انفسكم من دنسِ الشهوات تدركوا رفيع الدرجات».
بارك الله به اين شعر:
تو كز سراي طبيعت نميروي بيرون كجا به كوي خراباتيان گذر تواني كرد
يك قدم نميخواهي از آن معروفات ذهني و ازآن اميال نفساني فاصله بگيري.
زمنزلات هوس گر برون نهي قدمي نزول در حرم كبريا تواني كرد
و اما اگر از اميال نفساني فاصله گرفتي؛آنوقت قلبت مَنظَرِ پروردگار خواهد شد.
ما را خواهي، جمله حديث ما كن
رو به ما كن ز ديگران خو واكن
«وما الذي فقد من وجدك». اباعبدالله(ع) عرض ميكند: بارالها! آن كسي كه تو را پيدا كرد، ديگر احتياجي ندارد که در خانهی زيد وعمرو و بكر برود.
ما زيباييم، ياد ما زيبا كن دو دل نباش، دل يكتا كن
قلب ما، اسیر تعلقات
اي نُه دلهیِ ده دله، هر ده يله كن
واقعاً انسان ده دله است؛ بلكه بيشتر. اصلا دل ما را همه چيز مسخر كرده است، مقام و پول و دنيا وتعلقات و...
يك شخصي بود که دائماً در بازار نجارها تا امامزاده زيد راه ميرفت و اين شعر را ميخواند:
اي صد دلهی يك دله دل يك دله كن مهر دگران را ز دل خود يله كن
يك روز به اخلاص بيا بر در ما گر كام تو بر نيامد آنگه گله كن
انسان با عدم توجه به پروردگار، نميتواند بگويد: من خداپرستم، داداشجون!
از نوک پنجه تا فرق سر، لا اله الا الله
وقال علي(ع) «من ذكر الله سبحانه احيي الله قلبه».
ذكر پروردگار همين است، داداش جون! يكي از رفقا -كه اهل بخيه است- به بنده گفت: من وقتي «لا اله الا الله» ميگويم؛ از نوك پنجه تا فرق سرم و تمام شرار وجودي من همه ميگويند: «لااله الا الله».
يعني مقام، هيچ. پول، هيچ. دنيا، هيچ. رفيق، هيچ. تعلقات، هيچ.
همه ميگويند: «لااله الا الله». تمام آن خدايان را بواسطهی كلمهی اخلاص -كه «لا اله الا الله» است - نفي ميكنم.
تا كه زود است بزن بر دامن صاحبدلي دست
كه تا از قيد نفست وارهاند به سوي منزل ليلي رساند
حیات قلب در یاد خدا
خدا شاهد است، بعضي شبها من ميگويم: پروردگارا! من را درياب.
«فمن ذكرالله سبحانه احيي الله قلبه». یعنی اگر کسی خدا را یاد کند، پروردگار قلب او را زنده میکند.
علامت زنده شدن قلب
آيا ميداني نشانهی زنده شدن قلب چيست؟
نشانهاش این است که پروردگار خوف خودش را در دل شما مياندازد. شما را متوجه خودش ميكند. چراغی در قلب شما روشن ميكند.
در خطبهی نهجالبلاغة مرحوم ملافتح الله(ره) « ظهر» را با «ظ» نوشته است. خير! «زهر» با « ز» صحیح است. يعني پروردگار چراغ را در قلب او متلالأ ميكند. از مادهی«زَهَرَ يَزهر زُهرةً » است.
چطور شده است كه ما از تمام اين قضايا محروم ماندهايم؟ خرابيم خراب! آيا تا به حال شده است كه در سير الي الله، پروردگار به شما هشدار بدهد؟ خطاب برسد که آگاه باش! مواظب باش!
راه رسیدن به یقین و ایمان اشرابی
حضرت میفرماید: «اذا اراد الله بعبد خيراً فتح له قفل قلبه وجعل فيه اليقين والصدق». یعنی اگر پروردگار برای بندهای خیر بخواهد؛ کلید قلب او را میگشاید و در قلب او یقین و صدق قرار میدهد.
شما تصور ميكنيد كه مثلاً با خواندن باب حادي عشر براي شما يقين حاصل ميشود؟! منظومهی سبزواري براي شما يقين ميآورد؟!
بايد از راه حكمت عملي و نظري وارد بشويد، داداشجون!
در اثر استقامت و متابعت از اهلبيت(ع)، به شما ایمان اشرابی داده میشود. «لاشربنا قلوبهم الايمان». ايمان اشرابي با خواندن کتاب باب حاديعشر يا کتاب تجريد علامه به دست نميآيد.
«اذا اراد الله بعبد خيراً فتح له قفل قلبه وجعل فيه اليقين والصدق».
پروردگار قلبش را باز ميكند. همان قلبي كه جای آن آرام جان است.
اگر چه ذات پاكش لامكان است چو نیکو بنگری در دل نهان است
دلی اندر دل صاحبدلان است که آن دل جای آن آرام جان است
در قلب بندهی مؤمنم جای دارم
پروردگار عزیز در حدیث قدسی میفرماید: «لايسعني ارضي ولاسمائي بل يسعني قلب عبدي المؤمن». زمین و آسمان جای من نیست؛ بلکه من در قلب بندهی مؤمنم جای دارم.
عرض كرد: يا رسول الله خدا كجاست؟ فرمود: در قلب است.
برو بزداي اول خانهی دل كه تا گيرد مَلك نزد تو منزل
اما قلب من چگونه است؟ همه چيز در قلب من هست، غير از آنچه كه بايد باشد! «اذا اراد الله بعبد خيراً فتح له قفل قلبه وجعل فيه اليقين والصدق».
هیچ مؤثری جز خدا نیست
چرا من دروغ بگويم؟ آخر تو چكاره هستي؟ عملاً چه تأثيري در زندگي من داري كه من به ملاحظهی تو دروغ بگويم؟ «لا مؤثر في الوجود الا الله». هیچ مؤثری جز خدا نیست. مؤمن در عمل صادق است. زبانش صدق ميگويد. نیتش صادق است. درعباداتش صادق است. چرا صادق نباشد؟ مگر کسی جز خدا را منشأ اثر میداندکه بخاطر او دروغ بگوید؟
مردم همگي مجنون در بيثمري چون بيد
مجنونتر از آنها من كز بيد ثمر خواهم
بيد چه ثمري دارد؟ آخر چرا من ريا بكنم؟
آیا درد شهرت داری؟
امام صادق(ع) فرمود: به فلاني بگوييد: آیا دنبال این هستی که مشهور بشوي؟ درد شهرت داری؟ بچه شدهاي! میخواهی پيش زيد و عمرو و بكر مشهور بشوي! براي ما عمل كن تا ما تو را مشهور بكنيم. چرا ريا ميكني؟
شرح صدر، قلب سلیم، زبان صادق و اخلاق مستقیم
«وجَعلَ قلبه واعياً لما سلك فيه». ظرفش را انشراح صدر ميدهند. خدا رحمت كند سابقين را که اگر براي كسي دعا ميكردند، ميگفتند: خدا شرح صدر به تو بدهد. «و جعل قلبه سليماً». سؤال کرد: یا رسول الله! معنای آيهی «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» چيست؟ حضرت فرمودند: يعني اينكه در قلب، غير از خدا كسي نيست. «ولسانه صادقاً وخليقته مستقيماً». يك اخلاق مستقيمي پيدا ميكند. اينطور نيست كه هر روز مثل بوقلمون به یک رنگی دربیاید.
گوش شنوا و چشم بصیرت
«وجعل اذنه سميعة وعينه بصيرة». پروردگار به او گوش شنوا ميدهد. نه اينكه از يك گوش داخل بشود و از گوش ديگر خارج بشود، داداشجون!
بزن بر دامن صاحبدلی دست!
تا كه زود است بزن بر دامن صاحبدلي دست
كه تا از قيد نفست وارهاند ترا تا منزل جانان رساند
همینطوری نميشود، داداشجون! برای رسیدن، انسان نیازمند استاد است.
خداوند عالم، قفل دل شما را باز ميكند و درآن ايمان و راستي قرار ميدهد و قلب شما را نسبت به رفتارتان هوشيار ميكند. يا يك رفيق آگاه به شما عنايت ميكند، يا خودتان را مُلهَم ميكند. «اذا اراد الله بعبد خيراً الهمه رشده».
بالاترین علم، علم به احوال قلب
برادر من! آيا دلمان به همين خوش باشد كه درس معارف اسلامي ميخوانيم، يا در مدرسه و دبيرستان و دانشگاه مشغول هستیم؟
اما علم ديگري هست كه فوق همهی اين علوم است.
«وطلب العلم فريضةٌ علي كل مسلمٍ ومسلمةٍ وقالالصادق عليهالسلام وهو علم الانفس». حضرت میفرمایند: آن علمی که آموختنش بر همه واجب است، علم به احوال قلب است، پيدا كردن همین تنبُّهات است.
مؤمن زبانش را راستگو ميكند. چرا دروغ بگويد؟ زبانش را راستگو ميكند. اخلاقش را مستقيم ميكند. گوشش را شنوا ميكند. چشم دلش را با بصيرت ميكند.