بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي
{ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي }
«پدر و مادرم،اهل و عيالم، مال و ثروتم، قوم و قبيله و خاندانم همه و همه فداي شما باد؛ اي اهل بيت رسول خدا».
مفهوم تفديه
اين جمله در اصطلاح علماي ادب "تفديه" ناميده مي شود.تفديه يعني فدا دادن.فدا دادن به اين معناست كه انسان حاضر شود چيزي را از دست بدهد براي اين كه در عوض چيز ديگري را براي خود نگه بدارد.در قرآن كريم در مورد روزهي ماه رمضان آمده است:
{...وَ عَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَهٌْْ طَعامُ مِسْكِينٍ...}؛[1]
«...كساني كه توانايي روزه گرفتن را ندارند مي توانند افطار كنند و سپس به عنوان فديه اطعام مسكين كنند...».
يعني براي هر روز روزه نگرفتن، ده سير گندم يا نان به مسكين بدهند.در واقع، فضيلتي را كه در اثر افطار كردن روزه از دست داده است خداوند كريم و رحيم، با ده سير گندم كه به فقير داده مي شود، ثواب عظيم روزه را به او مي دهد.
(يا مَنْ يُعْطِي الْكَثيرَ بِالْقَليلِ)؛
عمل اندك را مي پذيرد و آن فضيلت هاي فراوان و عظيم را مي دهد.اندك گرفتن و زياد دادن، دأب پروردگار كريم است.
مفهوم تفديهي مجازي
ما در تعارفات خود مي گوييم : فدايت شوم يا"روحي لك الفداء"پيداست كه معناي حقيقي اين جملات منظور نيست؛ زيرا كسي حاضر نيست كه بميرد تا كس ديگري زنده بماند بلكه مقصود تجليل و تكريم و اظهار محبّت شديد است وگرنه در بعض موارد، اصلاً تحقّق معناي حقيقي آن معقول نيست مثلاً شما كه به امام حسين (ع)مي گوييد"بِاَبي اَنتَ و اُمّي"من حاضرم پدر و مادرم را فداي شما كنم كه آنها بميرند و شما زنده بمانيد.
در صورتي كه الان نه امام حسين (ع) در عالم طبع زنده است و نه والدين شما كه از دنيا رفتهاند ؛ پس اين يعني چه كه من دوست دارم آنها بميرند و شما زنده بمانيد و حال آن كه هيچ كدام زنده نيستند.پس معناي حقيقي اين جمله تحقّق پذير نيست و امّا معناي تنزيلي يعني : اگر فرضاً شما و والدينم زنده بوديد، من حاضر مي شدم اينچنين تفديه كنم؛ اين معنا هم در بعض موارد درست نيست و خلاف واقع است.مثلاً در زيارت شهداي كربلا آمده است كه حضرت بقيّهْْ الله عجّل الله تعالي فرجه الشّر يف به آنها مي فرمايد:
(بِاَبِي اَنتُمْ وَ اُمِّي)؛
آيا اين ممكن است كه واقعاً امام عصر عجّل الله تعالي فرجه الشّريف رضا بدهد كه پدر بزرگوارش امام عسكري (ع) فداي اصحاب امام حسين (ع) بشود؟ يعني عالي فداي داني بشود و همچنين حضرت زينب (س) كه روز عاشورا كنار بدن مطهّر امام حسين (ع) نوحه سرايي مي كرد و مي گفت :
(بِأبي الْمَهْمُومُ حَتّي قَضي بِأبيِ الْعَطشانُ حَتّي مَضي)؛
«پدرم فداي آن تشنهاي كه با تشنگي جان داد.پدرم فداي آن غصه دار اندوهناكي كه با غصّه و غم جان سپرد».
آيا اين ممكن است كه عقيلهي بنيهاشم (س) اين مطلب را روا ببيند كه اميرالمؤمنين (ع) فداي امام حسين (ع) بشود در صورتي كه اميرالمؤمنين (ع) افضل از امام حسين (ع) است!در اينگونه موارد تفديهي تنزيلي هم صحيح نيست بلكه در تمام اين موارد تفديهي مجازي مراد است.يعني كنايه از تجليل و تكريم و اظهار محبّت شديد نسبت به شخص يا اشخاصي مي باشد.
موضوع"فدا"از نگاه قرآن
در قرآن كريم، مطلبي راجع به موضوع "فدا" آمده است اگر توضيحي دربارهي آن داده شود دور از تناسب نيست.
مي دانيم كه حضرت ابراهيم (ع) در خواب مأمور شد(خواب انبياء (علیهم السلام) مرتبهاي از وحي است)كه فرزندش اسماعيل (ع) را به دست خودش ذبح كند.وقتي مقدّمات را فراهم آورد و آماده شد كارد را بر حلق فرزندش اسماعيل بكشد، از طرف خدا ندا آمد:
{ وَ نادَيْناهُ أنْ يا إبْراهِيمُf قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا...}؛[2]
«گفتيم: اي ابراهيم! تو به خواب خود مصداق دادي و آنچه را كه خواستيم انجام دادي...».
منظور اظهار اسلام و تسليم از جانب تو بود و آن تحقّق يافت. ديگر نيازي به ذبح اسماعيل نيست!
{ وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ} ؛[3]
«ما ذبح عظيمي را فداي او كرديم».
حال آيا آن ذبح عظيمي ـ كه فداي اسماعيل (ع) از جانب خدا شده ـ چه بوده است و ابراهيم (ع) آن را به امر خدا كشت و فداي اسماعيل (ع) كرد و اسماعيل (ع) زنده ماند و چون آن قوچ از جانب خدا به وسيلهي جناب جبرئيل ارسال شد، متّصف به صفت عظيم گشته است.
ابراهيم فداي حسين بن علي (ع)
داستاني از ابن عبّاس نقل شده :
روزي خدمت رسول اكرم
بودم؛ در حالي كه روي زانوي چپ آن حضرت پسرش ابراهيم و روي زانوي راست ايشان حسين بن علي (ع) نشسته بود،گاه اين را مي بوسيد و گاه آن را.در اين حال حالت وحي به آن حضرت عارض شد.بعد از اين كه به حال عادي آمد فرمود:جبرئيل از جانب خدا نازل شد و فرمان آورد كه نبايد اين دو محبوب در دل تو با هم باشند، بايد يكي از اين دو را فداي ديگري كني يا حسين را فداي ابراهيم كن و يا ابراهيم را فداي حسين كن! من حساب كردم كه اگر ابراهيم از دنيا برود، فقط من و مادرش ماريه غمگين مي شويم؛ ليكن اگر حسين از دنيا برود هم من غمگين مي شوم و هم علي و هم دخترم فاطمه غمگين مي شوند.لذا من ترجيح دادم كه غصّه تنها بر دل من بريزد و دخترم زهراء (س) و علي (ع) محزون نشوند.اين بود كه"فديته للحسين"ابراهيم را فداي حسين كردم كه ابراهيم برود و حسين زنده بماند.از اين رو ابراهيم مريض شد و بعد از سه روز از دنيا رفت.آن حضرت در فراقش مي گريست و مي فرمود: دل ميسوزد و اشك مي ريزد امّا چيزي نمي گويم كه خلاف رضاي خدا باشد.پس از آن، هر وقت رسول اكرم
امام حسين (ع) را مي ديد، او را مي گرفت و مي بوسيد و به سينهاش مي چسبانيد و آب دهانش را مي مكيد و مي فرمود:
(فَدَيْتُ مَنْ فَدَيتُهُ بِابْني اِبراهيمَ)؛
«من فداي كسي كه پسرم ابراهيم را فدايش كردم».
جزع حضرت ابراهيم (ع) از نحوهي شهادت امام حسين (ع)
داستان ديگري هم از امام ابوالحسن الرّضا (ع) نقل شده كه وقتي حضرت ابراهيم (ع) اين جريان برايش پيش آمد و اسماعيل (ع) زنده ماند بعد آن جناب ابراهيم (ع)آرزو مي كرد اي كاش آن فديه نميآمد و اسماعيل (ع) را به دست خودم ذبح مي كردم و مقام رضاي خدا را به دست مي آوردم!از جانب خدا به او وحي شد كه محبوب ترين خلق در نزد تو كيست ؟ عرض كرد: محمّد حبيب تو كه آخرين پيامبران است از همه كس محبوب تر در نزد من است.سؤال شد : آيا او را بيشتر دوست داري يا خودت را ؟ گفت: او را بيشتر از خودم دوست دارم، آيا فرزند او را بيشتر دوست داري يا فرزند خودت را ؟ گفت: فرزند او را.آيا كشته شدن فرزند او به دست دشمنانش براي تو دردناك تر است يا كشته شدن فرزند خودت به دست خودت؟ گفت: كشته شدن فرزند او به دست دشمنانش براي من از كشته شدن فرزند خودم به دست خودم دردناك تر است.آنگاه فرمودند: حال اي ابراهيم بدان گروهي كه مي پندارند از امّت محمّدند فرزند او حسين را خواهند كشت آنگونه كه گوسفندي را سر مي برند!!
ابراهيم از شنيدن اين جريان سخت دردناك گشت و شروع به گريستن كرد.در آن حال خدا به او وحي كرد ابراهيم!من به خاطر اين جزعي كه از شنيدن قتل حسين از خود نشان دادي، آنگونه ثواب به تو مي دهم كه اگر فرزند خودت اسماعيل را با دست خودت ذبح مي كردي و دردناك مي گشتي به تو مي دادم.آنگاه امام رضا (ع)فرمود:اين همان گفتار خداست كه مي فرمايد :
{ وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ }؛
بنابراين،جزع بر امام حسين (ع) فديه شد براي جزع بر اسماعيل و جاي خالي آن را پر كرد.حال ما به آستان اقدس اهل بيت رسالت (علیهم السلام)عرض مي كنيم:
(بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي)؛
يعني اي خاندان عصمت،اي فرزندان رسول خدا و اي اهل بيت نبوّت،من آن قدر شما را عزيز مي دارم و آن قدر جلالت و عظمت براي شما قائلم و پيش من آن قدر محبوب هستيد كه از محبّت قلبيم نسبت به شما به اين عبارت تعبير مي كنم : خودم، پدرم، مادرم، خانوادهام، قبيلهام،عشيرهام و هر چه دارم فداي شما باشد.
ماه ذيقعده، ماه توبه و آمادگي
ماه ذيقعده مقدّمه براي ذيحجّه است،همان گونه كه ماه شعبان مقدّمه براي ماه رمضان است و آمادگي به انسان مي دهد تا لياقت ضيافت خدا را داشته باشد، ماه ذيقعده هم به انسان لياقت زيارت خدا را در ماه ذيحجّه مي دهد.ماه ذيحجّه ماه زيارت خدا و ماه رمضان ماه ضيافت خداست.در ماه رمضان خدا بر سر سفرهاش ميهمان داري مي كند.در ماه ذيحجّه هم در خانه اش ميهمان داري مي كند،در خانهاش را باز مي كند و بندگانش را به آستان اقدسش مي پذيرد،خوشا به حال كساني كه چند روز ديگر به سوي خانهي خدا پرواز مي كنند و به زيارت خلاّق مهربانشان موفّق مي شوند و لذا ماه ذيقعده ماه آمادگي است،ماه توبه است،ماه استغفار واقعي است.تذكّراً عرض مي كنم نماز توبه در روز يكشنبهي ماه ذيقعده وارد شده است.چه به جا است كه حدّاقلّ يك هفته اين نماز توبه در اين ماه خوانده شود و شيطان به سراغ انسان نيايد كه به فكرش بيفكند كه با يك روز نماز خواندن توبهاي نمي شود كار تو از اين حرفها گذشته است،اينها القائات شيطان است و انسان نبايد گوش به حرف شيطان بدهد؛عليرغم او و براي اين كه بيني شيطان را به خاك بمالد مي گويد: من اين عمل را انجام مي دهم، اگرچه گناهان زيادي هم داشته باشم من امتثالاً لِاَمرِ رسول الله
چون او امر كرده،اطاعت مي كنم و براي تقرّب به خدا اين نماز را مي خوانم و اميدوارم كه خداوند به لطف و كرم خودش و به حرمت صاحب اين امر كه رسول خدا
است از من بپذيرد و مرا در زمرهي تائبين قرار دهد.
كيفيّت نماز در ماه ذيقعده
در روز يكشنبهي ماه ذيقعده رسول خدا
در جمع اصحابشان وارد شدند و فرمودند: كدامتان مي خواهيد توبه كنيد؟ (معلوم مي شود توبه يك زمينهي حقيقي مي خواهد).گفتند: همه مي خواهيم.فرمود: امروز برخيزيد و غسل كنيد؛ بعد وضو بگيريد و چهارركعت نماز بخوانيد.دوتا دو ركعتي و در هر ركعت به يك سلام و در هر ركعتي بعد از سورهي حمد سه بار سورهي اخلاص و يك بار سورهي فلق و يك بار سورهي ناس و بعد از اتمام نمازها و بعد از سلام آخر هفتاد مرتبه بگوييد :
(اَسْتَغفِرُ اللهَ رَبِّي وَ اَتُوبُ اِلَيْه)؛
و بعد از آن بگوييد:
(لا حَولَ وَ لا قُوَّهَْْ اِلاّ بِاللهِ الْعَليِّ الْعَظيم)؛
و بعد از آن يك سطر دعاست:
(يا عَزيزُ يا غَفّار،اِغْفِرلي ذُنُوبي وَ ذُنُوبَ جَميعِ الْمُؤمِنين و الْمُؤمِنات فَانَّه لايَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاّ اَنْتَ)؛
و دستور آن در اعمال ماه ذيقعده در مفاتيح الجنان بيان شده است.اگر كسي نتوانست دعايش را بخواند، حدّاقل نمازش را بخواند و استغفارش را انجام بدهد.خيلي داراي فضيلت است و خداوند هم لطف و كرم و رحمت دارد.فرمودند:
(فَلْيَثِقُوا بَرَحْمَتِي)؛
«[دلگرم به اعمالتان نباشيد بلكه] به رحمت و فضل من دلگرم باشيد».
اين باب باز است آن هم در ايّامي كه درِ خانهي امام ابوالحسن الرّضا (ع) هستيم كه روز يازدهم ذيقعده روز ولادت آن حضرت و بيست و سوّم ذيقعده بنا به نقلي شهادت آن حضرت است.به هر حال اين ماه،ماه زيارت امام رضا (ع) است.
بركات تشييع جنازهي مؤمن
موسي بن سيّار مي گويد: اوّلين روزي كه امام رضا (ع) وارد خراسان مي شد، من هم همراهشان بودم، به شهر طوس رسيديم،همين كه ديوارهاي شهر طوس پيدا شد، صداي گريه و شيون شنيديم، جنازهاي براي دفن آوردند. تا جنازه نزديك شد، امام رضا (ع) از مركب پياده و به طرف جنازه و زير تابوت رفت و تشييع كرد.
من خيلي تعجّب كردم، چون ديدم امام (ع) مانند عزيزترين كسان خويش آن جنازه را تشييع مي كند!در بين راه من از كارشان تعجّب مي كردم به من فرمود:
(يا مُوسيَ بْنِ سَيّار مَنْ شَيَّعَ جِنازَهَْْ وَليٍّ مِنْ اَولياءِنا خَرَجَ مِن ذُنُوبِهِ كَيَومٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ لا ذَنْبَ عَلَيْهِ)؛
«هر كس جنازهي دوستي از دوستان ما را تشييع كند، از گناهانش بيرون مي رود مانند روزي كه از مادر متولّد شده است»!
عرضهي اعمال شيعيان هر صبح و شام بر امام (ع)
و راستي چه بشارت عظيمي است اين بشارت!يعني بركات و رحمت خدا پيوسته در حال ريزش است و با اندك بهانهاي به ما مي رسد.
(يا مَنْ يُعطِي الْكَثيرَ بِالْقَليلِ)؛
چهار ركعت نماز از ما مي گيرند و آن همه فضيلت تحويل ما مي دهند!براي چند قدم تشييع جنازهي دوستي از دوستانشان، آنگونه مغفرت شامل حال آدم مي نمايند.
بعد وقتي كنار قبر رسيدند و جنازه را آن جا گذاشتند، آقا كنار جنازه نشست و دست روي سينهي آن ميّت گذاشت و فرمود:
(يا فُلانُ بْن فُلان)؛
اسم او را با اسم پدرش برد.
(اَبْشِرْ بِالْجَنَّهِْْ)؛
«بشارت باد تو را به بهشت».
(لا خَوْفَ عَلْيكَ بَعْدَ هذِهِ السّاعَهِْْ)؛
«ديگر بعد از اين ترسي نداشته باش».
راوي ميگويد:من از اين گفتار امام (ع) تعجّبم بيشتر شد.چون ديدم اوّلين بار است كه امام رضا (ع) به اين سرزمين وارد مي شود در عين حال آن ميّت را مي شناسد.اسم خودش و پدرش را مي داند.
من گفتم : قربانت شوم مولاي من!مگر شما اين مرد را مي شناسيد؟ در صورتي كه به خدا قسم مي دانم اوّلين بار است كه شما قدم به اين سرزمين مي گذاريد.فرمود:
(يا مُوسيَ بْنِ سَيّار امّا عَلِمْتَ اَنّا مَعاشِرَ الاَئِمَّهِْْ تُعْرَضُ عَلَيْنا اَعْمالُ شِيعَتِنا صَباحاً وَ مَساءً فَما كانَ مِنَ التَّقْصيرِ فِي اَعْمالِهِم سَاَلَنا اللهَ تَعالي الصَّفْحَ لِصاحِبِهِ وَ ما كانَ مِنَ الْعُلُوّ سَاَلَنْا اللهَ الشُّكْرَ لِصاحِبِهِ)؛
«اي موسي بن سيّار!آيا ندانستهاي كه هر صبح و شام اعمال شيعيان ما را به ما عرضه مي كنند؟ اگر تقصيراتي داشته باشند، از خدا مي خواهيم گناهان آنها را به آبروي ما ببخشد و مورد لطف قرار دهد».
ما هم از همين جا عرض ادب به آستان اقدسشان مي كنيم:
(اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي عَلِيِّ بنِ مُوسيَ الرِّضا الْمُرتَضي الاِمامُ التَّقي النَّقي وَ حُجَّتِكَ عَلي مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّري الصِّدِّيقِ الشَّهيد صَلوهًْْ كَثيرَهًْْ تامَّهًْْ زاكِيَهًْْ مُتَواصِلَهًْْ مُتَواتِرَهًْْ مُتَرادِفَهًْْ كَأفْضَلِ ما صَلَّيْتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اَوْلِيائِكَ)؛
همين يك جمله را عرض مي كنم كه:
(يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّليمِ)؛
به قدري سم در بدن مباركش مؤثّر شد كه مانند مار گزيده به خود مي پيچيد.گاه مي نشست و گاه بر مي خاست تا در آغوش فرزندش جان به جان آفرين تسليم كرد.
والسّلام عليكم و رحمهْْ الله و بركاته
[1]ـ سورهي بقره،آيهي184.
[2]ـ سورهي صافات،آيهي104و105.
[3]ـ همان،آيهي107.