ما هم بر اين اساس خود را در زمرهي منتظران فرج مي دانيم و دعا براي تعجيل در فرج مي كنيم و دعاي ندبه با آه و ناله و افغان مي خوانيم، ولي بايد ديد آيا واقعاً حالت انتظار فرج در ما هست و ما را بهراستي مي شود در زمرهي منتظران فرج و ظهور امام زمان (ع) به حساب آورد؟ در صورتي كه "انتظار" به معناي واقعياش عبارت از آمادگي كامل از حيث اخلاق و اعمال مناسب براي پذيرايي از آن حضرت است!
بسم الله الرّحمن الرّحيم
ضعف باور ما به وعده هاي خداوند
فردا شب، شب نيمهي شعبان است و علاوه بر اين كه شب ميلاد مبارك حضرت بقيّة الله الاعظم عجّلاللهتعاليفرجهالشّريف است، در حدّ خود داراي موقعيّت بسيار حسّاسي براي اهلش كه اهل عبادت و اهل مناجات با خدا هستند مي باشد. اعمال و عبادات خاصّي در آن شب وارد است كه انجام آن براي بسياري از افراد دشوار به نظر مي رسد. از باب مثل يك نماز صد ركعتي با هزار مرتبه سورهي توحيد، يعني پنجاه دو ركعتي كه در هر ركعت يك بار سورهي حمد و ده بار سورهي توحيد خوانده شود بسيار سنگين است و غير قابل تحمّل؛ ولي كارهاي مربوط به دنيا هر چه هم سخت و دشوار باشد، اگر پول فراوان يا متاع گرانبهايي دنبالش باشد، در نظر ما آسان مي آيد و با اشتياق اقدام به انجامش مي نماييم!!
آسان تر از آن هم يك نماز چهار ركعتي يعني دو تا دو ركعت هست كه در هر ركعت، بعد از سورهي حمد، صد بار سورهي توحيد خوانده مي شود. از اين آسان تر نيز دو تا دو ركعت كه در هر ركعت، بعد از سورهي حمد پنجاه بار سورهي توحيد ولي اين هم باز براي امثال ما زرنگ هاي دنيا و تنبل هاي آخرت! دشوار مي نمايد و اين خسران و زيان غير قابل جبراني است، زيرا كاشف از اين است كه ما هنوز وعده هاي خدا را در عالم آخرت كه به عنوان ثواب اعمال عبادي داده است باور نكرده ايم و اين جدّاً خسران هلاكت باري است كه ما فعلاً شومي آن را درك نمي كنيم، تا بميريم و آنجا مي فهميم كه چه زياني كردهايم و سرمايهي عظيم عمر را از دست داده و چيزي به دست نياورده ايم ! لذا خدا به رسول گرامي اش (ص) دستور داده كه :
(وَ أنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَڑِ إذْ قُضِيَ الْأمْرُ وَ هُمْ فِي غَفْلَڑٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ)؛1
اين مردم را از روز حسرتي كه در پيش دارند، انذار كن و هشدارشان ده كه وقتي به خود مي آيند، مي بينند كار از كار گذشته ؛عمر خود را به غفلت گذرانده و گوهر ايمان به دست نياورده اند.
هشدار تكان دهندهي پيامبراكرم (ص)
رسول گرامي خدا (ص) هم در مقام انذار فرموده است :
(إنَّ الدُّنْيَا قَدْ اِرْتَحَلَتْ مُدْبِرَڑً وَ إنَّ الْآخِرَڑَ قَدْ اِرْتَحَلَتْ مُقْبِلَة)؛2
به هوش باشيد! دنيا پشت كرده است و مي رود و آخرت رو [به ما] كرده است و مي آيد!
(اَلا وَ اِنَّكُمْ فِي يَومِ عَمَلٍ لا حِسابَ فِيهِ وَ يُوشِك اَن تَكُونُوا فِي يَومِ حِسابٍ لَيْسَ فِيهِ عَمَلٌ)؛
بيدار باشيد! شما اكنون در روزي هستيد كه روز عمل است و حسابي در كار نيست و به همين زودي در روزي قرار خواهيد گرفت كه روز حساب است و آن روز، عملي در كار نخواهد بود!
اين ندا از آن منادي آسماني و سفير بيدارگر الهي چه قدر تكان دهنده است و كلمهي "اَلا" كه براي توجّه دادن و به هوش آوردن به كار مي رود در اين دو جمله دو بار تكرار شده و نشانگر به خواب عميق رفتن مخاطبان است و ما هم متأسّفانه از همان خواب رفتگانيم!
آن چنان خواب عميق كه كمترين تكان از آن ندا در ما پيدا نمي شود؛ ولي باورمان بشود كه وقتي از اين خواب بيدار مي شويم مي بينيم سرمايهي عظيم عمر، در خواب سپري گشته و جز آلودگي به رذائل اخلاقي و عملي، چيزي از آن دستگيرمان نشده است.آنگاه فرمود:
(إنَّ لِلدُّنْيَا اَبْناءً و لِلاخِرَڑِ اَبْناءً فَكُونُوا مِنْ أبْنَاءِ الْآخِرَڑِ وَ لا تَكُونُوا مِنْ أبْنَاءِ الدُّنْيَا)؛3
دنيا، فرزنداني دارد و آخرت هم فرزنداني دارد، شما از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد و خود را به دامن دنيا نيفكنيد! دل به جماد و نبات و حيوان نبنديد! آخر شما انسانيد، تنها كسي كه شايستهي دلبستگي انسان است، خداوند انسان آفرين است نه موجوداتي همگون انسان و يا مادون انسان!
(يا أيُّهَا الْإنْسانُ إنَّكَ كادِحٌ إلي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ)؛4
اي انسان، تو به يقين، بار سفر بستهاي و با تحمّل رنج مستمرّ رو به خدايت مي روي و سرانجام او را ديدار خواهي كرد.
هشدار خداوند حكيم
اين نيز هشدار خداوند رحيم است :
(...يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً)؛5
...روزي كه انسان پيش فرستادههاي خود را[از اخلاق و اعمال زشت] مي نگرد و كافر [از شدّت ندامت و حسرت] مي گويد: اي كاش من خاك بودم[ و زير پا محو و نابود مي گشتم و چنين روزي را به خود نمي ديدم].
اين همه كه امروز اطراف ما جمعند از زن و فرزند و مسكن و مركب و دوست و رفيق و فاميل و دل خوشكنكي براي ما شده اند و سرگرممان كرده اند، روزي همه از ما جدا خواهند شد و كمترين نفعي به حال ما نخواهند داشت ! اين هم گفتار خداوند حكيم است:
(لَنْ تَنْفَعَكُمْ أرْحامُكُمْ وَ لا أوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَڑِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ...)؛6
هرگز ارحامتان و نه اولادتان سودي به حال شما نخواهد داشت !روز قيامت بين شما جدايي مي افكند...
تنها كسي كه هميشه همراهتان خواهد بود، خداست! او را از خود راضي نگه داريد تا براي هميشه خوش باشيد.
"شب نيمهي شعبان" از نظر توشه برداري براي آخرت، فرصت بسيار مغتنمي است كه تمام ساعات و دقايق و لحظات آن براي اهلش، داراي ارزش معنوي فوقالعاده عظيم است.حتّي بعضي از بزرگان فرموده اند : اعمالي كه در شب نيمهي شعبان از نماز و دعا و مناجات با خدا رسيده است، در هيچ شبي از شبهاي سال حتّي شب قدر ماه مبارك رمضان نيز نرسيده است! ولي ياللاسف كه تعلّقات و دل بستگيها به شئون گوناگون دنيوي، چنان روح و جان ما را طناب پيچ كرده كه توانايي حركت و صعود به سوي عالم بالا را از جانمان برده و حال دعا و مناجات با خدا را از ما سلب كرده است و لذا آن شوق و رغبت و حال و حوصلهاي را كه بايد در دعا و مناجات داشته باشيم؛ در خود نمي بينيم. زود كسل مي شويم و رو به خوابگاه مي رويم!!
دلبستگي به اغيار، گسستگي از پروردگار
آري، ما دل بستگيها به غير خدا فراوان داريم؛ از اين رو است كه وقتي يكي از متعلّقات دنيايي ما از پول و مقام و مسكن و مركب از دستمان برود آن چنان ناراحت مي شويم كه مي خواهيم از غصّه بميريم! ولي اگر يكي يا چند چيز از امور مربوط به آخرت و خدا از دستمان برود، اصلاً باكمان نمي شود و به قول معروف ككمان هم نمي گزد. اين يك بيچارگي و فقر معنوي هلاكت باري است كه اكثريّت قريب به اتّفاق از مرد و زن، عالِم و عامي گرفتار آن هستيم و خود نيز نمي فهميم. منتها هر كسي به چيزي خاصّ و به گونهاي مخصوص وابسته است و احياناً آن وابستگي را به حساب خدا و دينداري هم مي گذاريم.
از باب مثل اگر فردا شب من بيايم مسجد و ببينم ديگري به جاي من در محراب ايستاده يا سر منبر نشسته است، از شدّت خشم و غضب سرم گيج مي رود و خون در مغزم به جوش ميآيد كه يعني چه؟! من امام همیشگی اين مسجد و خطيب دعوت شدهي در اين مجلسم! اين چه كار خلاف شرع و ضدّ تديّن است كه انجام دادهاند؟! ولي از خودم چه پنهان كه اين جوش و خروش از جهت دينداري نيست بلكه برخاسته از هواي نفس و دل بستگي به منبر و محراب است كه به صورت دلبستگي به خدا و دين خدا جلوه كرده است! اينجاست كه محراب و منبر مي شود از مظاهر دل بستگي به دنيا و امام جماعت و واعظ هم مي شود آدم دنيادار!! و بدبختي بزرگ تر موقع مردن و هنگام جان دادن است كه آدمي مي بيند همه چيزش را از دستش مي گيرند، پول و مقام و منصب و خانه و ماشين و مغازه و همسر و فرزندان و حتّي چشم و گوش و زبان و كلّ اعضاي بدن را از او مي گيرند و گيرنده هم كسي جز خدا نيست.
از طرفي هم طبيعي است كه انسان نسبت به كسي كه تمام دارايي اش را از او مي گيرد دشمن مي شود، اينجاست كه پناه بر خدا حالت بغض و دشمني نسبت به خدا در روح آدم مُحتَضر پيدا مي شود و عاقبت با حال بغض نسبت به خدا، جان مي دهد و به عالم برزخ منتقل مي شود.
اَعاذَنَا اللهُ مِنْ شُرُورِ اَنْفُسِنا وَ مِنْ سَيِّئاتِ اَعْمالِنا؛
يك دل و يك محبوب
و انسان عاقل تا نمرده است، بايد اين تعلّقات و دلبستگي هاي به غير خدا را از خانهي قلب بيرون كند و لذا فرموده اند :
(مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا)؛7
پيش از اين كه [به مرگ اضطراري] بميريد، خودتان [به مرگ اختياري] بميريد.
يعني پيش از اين كه اين متعلّقات را با اكراه و اضطرار از شما جدا كنند و شما را به درد فراق و سوز و گداز جدا شدن از آنها مبتلا سازند، خودتان با اراده و اختيار از آنها جدا شويد و جز به خداـ معبود محبوب خودـ دل به كسي يا چيزي نبنديد و از عمق جان بگوييد "لا اله الاّ الله" من جز خدا، احدي و چيزي را معبود و محبوب خويش اتّخاذ نكردهام و به احدي يا چيزي جز الله جلّ جلاله دل نبستهام. از مولاي عزيزمان امام اميرالمؤمنين علي (ع) منقول است : من بر در خانهي دل نشستم و هر چه را كه غير خدا بود به خانهي دل راه ندادم. قرآن هم فرموده است:
(ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ...)؛8
خدا در باطن كسي دو دل قرار نداده است...
انسان يك دل بيشتر ندارد و آن يك دل هم جز يك محبوب اصيل در آن جا نمي گيرد! و آن، وقتي از حبّ خدا پر شد، ديگر جا براي حبّ غير خدا باقي نمي ماند و اگر از حبّ غير خدا پر شد، ديگر جا براي حبّ خدا باقي نمي ماند!
خلوت دل نيست جاي صحبت اغيار ديـو چـو بيـرون رود، فـرشـته درآيد
البتّه منظور اين نيست كه غير خداـ از همسر و فرزند و والدين و ارحام و حتّي مال و مقام ـ را دوست نداشته باشيد، اين محبّتها كه طبيعي و شرعي است و بايد باشد؛ منظور اين است كه محبوب اصلي انسان، بايد خدا باشد و محبوبهاي ديگر تحتالشّعاع آن محبوب اصلي و با اذن و امر او متعلّق حبّ انسان قرار گيرند. او وقتي اجازه داد و امر فرمود كه بايد نسبت به والدين و همسر و فرزندان و ارحام و مال و مقام محبّت داشته باشيد، ما نيز از باب اطاعت امر او و در محدودهي اذن و شريعت او دوستدار همهي آنان مي باشيم و اين محبّت را هم عبادت خدا مي دانيم. منتها ما تا چشم به اين جهان گشودهايم. اطراف و حول و حَوْش خود را پر از غير خدا ديده و دل به آنها بستهايم! از مادر و پدر و اسباببازي تا زن و فرزند و مال و مقام و...و طبيعي است كه دل كندن از اينها بسيار دشوار است و به اين سادگي ميسّر نمي باشد.
صد هزاران دانه و دام اي خدا ما چـو مـرغـان حـريـص بيـنوا
چرا دل تهي از نور حق است؟
مرغ گرسنه اي كه در هوا پرواز مي كند، در ميان بيابان چشمش به دانهها مي افتد كه روي زمين پاشيدهاند و با حرص تمام براي برچيدن آن دانهها فرود ميآيد، در حالي كه خبر ندارد كنار آن دانهها دامها گستردهاند و ميان دام ميافتد. آري، ما همان مرغان حريص بينوا هستيم كه به عشق برچيدن دانهها ميان دامها افتادهايم و راه تخلّص از آنها را نمي يابيم. اين هم گفتار خداست :
(إنَّا جَعَلْنا ما عَلَي اْلاَرْضِ زِينَڑً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أيُّهُمْ أحْسَنُ عَمَلاً)؛9
ما آنچه را كه روي زمين است؛ زينت آن قرار دادهايم تا آنها را[آدميان را]بيازماييم كه كدامشان بهتر عمل مي كنند.
آري؛ خداوند حكيم، موجودات زميني را كه از خاك تيره به وجود آمدهاند با انواع و اقسام زينتها آرايش كرده و دلربا ساخته است. از آن سو انسان را نيز از طريق عقل و وحي، آگاه ساخته كه اين جهان صحنهي امتحان و آزمايش است و او بايد در اين صحنهها با قدرت ايمان و ارادهاش خود را در مقابل آن دلربايي ها از لغزش نگه دارد تا به سعادت ابدي نائل گردد. ما اعمال خوب فراوان داريم، امّا از آن سو فريفتگي در مقابل دلربايان نيز فراوان داريم و در لغزشگاهها دم به دم مي لغزيم و فرآوردهها را از دست ميدهيم. ما پنجاه سال و شصت هفتاد سال است كه گندم به انبار جان خود مي ريزيم از نماز و روزه و حجّ و...ولي ياللاسف كه اكنون سري به انبار قلب خود مي زنيم آثاري از آن همه گندم كه در آن ريخته ايم، از نورانيّت و معنويّت در آن نمي بينيم !
ما در ايـن انبـار گنـدم ميكنيم گندم جمع آمده را گم مي كنيم
معلوم مي شود موشهايي به انبار ما راه يافته اند و هر چه ما از فرآوردههاي خود در آن مي ريزيم، آنها مي خورند و مي برند. آري :
گر نه مـوش دزد در انبار ماست گندم اعمال چل ساله كجاست؟!
از گذرگاه چشم و گوش و زبان و ديگر اعضا و جوارح بدن، موش دزد گناهان به خانهي قلب ما راه مي يابند و حاصل اعمال عبادي ما را به تاراج مي برند.پس :
اوّل اي جان! دفع شرّ مـوش كن بعد از آن در جمع گندم كوش كن
تقوا، تنها راه درمان دردهاي ما
و لذا قرآن حكيم مي فرمايد :
(...إنَّما يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ)؛10
...فقط خدا اعمال متّقين را مي پذيرد.
اين همه اعمال عبادي كه انجام مي دهيد از نماز و روزه و حجّ و زكات و...اگر بخواهيد اينها رو به عالم بالا حركت كنند و مقبول درگاه خدا گردند، بايد تقوا پيشه كنيد و موش دزد گناهان را به خانهي قلب خود راه ندهيد وگرنه تمام اعمالتان بي ثمر خواهد بود. در آيهي ديگر اين حقيقت را مفصّل تر و روشن تر بيان فرموده است:
(قُلْ إنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أبْناؤُكُمْ وَ إخْوانُكُمْ وَ أزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَڑٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أحَبَّ إلَيْكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّي يَاْتِيَ اللهُ بِأمْرِهِ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ)؛11
[اي پيامبر! به مردم]بگو: اگر[اينچنين هستيد كه]پدران و فرزندان و برادران و همسران و خويشاوندان و اموالتان كه به دست آوردهايد و تجارتي كه از كسادي بازارش بيم داريد و مساكن مورد علاقه تان نزد شما از خدا و رسول و از جهاد در راهش محبوب تر مي باشند، در انتظار فرارسيدن فرمان خدا باشيد و[بدانيد كه] خدا گروه فاسقان را هدايت نمي كند[و به هدف مطلوبشان نمي رساند].
البتّه چنان كه قبلاً هم گفته شد، منظور اين نيست كه اين عناوين را دوست نداشته باشيد. بلكه منظور اين است كه اگر اينها نزد شما در زندگيتان محبوب تر از من و جهاد در راه من باشند، بدانيد كه از صراط مستقيم حق منحرف شدهايد و عاقبت سر از جهنّم در ميآوريد و خدا مردم فاسق منحرف از راه حق را نمي گذارد به هدف مطلوبشان نائل شوند.
به زبان ذكر خدا، ولي دل پر از هوي
آيات قرآن و بيانات معصومين (ع) مخصوصاً دعاهاي وارد شده از آن مقرّبان درگاه خدا در اين مقامند كه ما بندگان جدا ماندهي از خدا را با خدا آشنا كنند و محبّت او را در دلهاي ما بنشانند.آنگونه كه از هر چه كه غير خداست منقطع گشته و تنها به خدا بپيونديم. ولي متأسّفانه ما اكثراً دل از غير خدا نمي توانيم بركنيم و در عين حال در مناجات شعبانيّه به دروغ مي گوييم :
(اِلهي فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ)؛
اي خداي من! من از هر چه كه غير تو بود گريختم، محبّت هر چه كه در اختيارم بود از دل بيرون ريختم و با قلبي خالي از حبّ همه چيز در حضور تو ايستادم. آيا انصافاً اين حرف از كسي هم چون من سراپا غرق در محبّت مال و مقام و زن و فرزند و خانه و ماشين و مغازه دروغ نيست ؟ آنچه كه دربارهي امثال من صادق است؛ اين جملات است:
(اِلهي قَدْ اَفْنَيْتُ عُمْرِي فِي شِرَّڑِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ اَبْلَيْتُ شَبابِي فِي سَكْرَڑِ التَّباعُدِ مِنْكَ)؛
خدايا! من عمرم را در حالت سهو و غفلت از تو فاني كردم و جوانيام را در مستي دوري از تو به تباهي كشاندم.
حال آنچه از تو مي خواهم اي خدا اين كه :
(هَبْ لِي كَمالَ الْاِنْقِطاعِ اِلَيْكَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها اِلَيْكَ)؛12
اين عنايت را دربارهي من روا دار كه از هر چه كه غير تو است جدا گردم و تنها به تو بپيوندم و ديدگان دلهاي ما را به روشنايي ديدار خودت منوّر گردان.
آري:
طَيَران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت بــه در آي تـا بـبينـي طَيَـران آدمـيّت
آدمي را براي طيران و پرواز در آسمان معرفة الله و محبّة الله، خداشناسي و خدا دوستي به اين جهان آوردهاند! ولي معالاسف ما پاي بندهاي فراوان از شهوات نفساني به پاي عقل خود بستهايم و قدرت پرواز در آسمان خداجويي را از دست دادهايم.
جهان در انتظار ظهور صاحبالامر
به هر حال به تناسب ايّام ميلاد مبارك حضرت بقيّة الله الاعظم عجّلاللهتعاليفرجهالشّريف عرض مي شود از آن جهت كه رسول خدا(ص) مكرّراً راجع به حضرت مهدي موعود(ع) سخن به ميان مي آوردند و آن حضرت را به عنوان يكي از فرزندان خود از نسل عليّ و فاطمه (ع) معرّفي مي نمودند، از اين رو مردم مسلمان در هر زمان كه انتظار ظهور آن مصلح كلّ عالم را داشتند، به امام آن زمان مراجعه مي كردند و مي پرسيدند: آيا شما هستيد آن مهدي موعود منتظر كه بايد بيايد و بساط جبّاران و ظالمان را برچيند و اصلاح همه جانبه در عالم به وجود آورد ؟ ميگفتند : نه، ما نيستيم.
در حديثي آمده : ريّان بن صَلْت از اصحاب امام ابوالحسن الرّضا (ع) خدمت آن حضرت شرفياب شد و گفت: يابن رسولالله! آيا شما هستيد آن صاحبالامر كه امر و فرمان خدا به دست او بايد در عالم اجرا شود؟
امام (ع) فرمود : البتّه من صاحبالامر هستم، چون در هر زماني امام آن زمان صاحب الامر است و واسطهي فيض بين خدا و خلق و حافظ نظام عالم است. از اين نظر امام رضا (ع) فرمود: من به نوبهي خود در زمان خودم صاحبالامرم :
(وَلكِنِّي لَسْتُ بِالَّذِي يَمْلاءُ الاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً)؛
ولي من آن كس نيستم كه زمين را پر از عدل و داد مي كند.
(وَ كَيْفَ اَكُونُ ذاكَ عَلي ما تَرَي مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي)؛
من چگونه با اين ضعفي كه در بدنم مي بيني مي توانم او باشم.
(وَ اِنَّ القائِمَ هُوَ الَّذِي اِذا خَرَجَ كانَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشُّبّانِ قَوِيّاً فِي بَدَنِهِ حَتّي لَوْمَدَّ يَدَهُ اِلَي اَعْظَمِ شَجَرَڑٍ عَلي وَجْهِ الاَرْضِ لَقَلَعَها وَ لَوْ صاحَ بَيْنَ الْجِبالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُها)؛13
قائم (ع) كسي است كه چون قيام كند در سنّ پيرمردان و در سيماي جوانان باشد، از لحاظ بدن چنان نيرومند است كه اگر دست خود را به سمت بزرگ ترين درخت روي زمين دراز كند، آن را از ريشه مي كند و اگر بانگ در ميان كوهها برآورد، صخرههاي آن فرو ريزد.
از حيث سنّ و طول عمر، كهنسال است، اكنون قريب 1170 سال از عمر شريفش مي گذرد و معلوم نيست تا كي طول خواهد كشيد و وقتي ظهور مي كند از حيث سيما و اندام و نيروهاي بدني، همانند يك مرد كمتر از چهل سال بهنظر مي رسد. از لحاظ سنّي پير، ولي از نظر ظاهري جوان است.
از حضرت امام صادق (ع) پرسيدند آيا قائم متولّد شده است؟ امام (ع) فرمود :
(لا، وَ لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَيّامَ حَيوتِي)؛14
نه، متولّد نشده است، ولي من اگر زمان او را درك كنم، تا زنده ام خدمتگزار او خواهم بود.
اين جمله از امام صادق (ع) به راستي شگفتانگيز است، چه آن كه او خود حجّت خدا و در زمان خود واسطهي فيض و حافظ نظام عالم است و در عين حال مي گويد اگر من زمان قائم را درك كنم ، مادام العمر خادم او خواهم بود!
اين جمله از حضرت امام سيّدالشّهداء (ع) نيز نقل شده كه در جواب سؤال اين كه آيا مهدي(ع) متولّد شده است؟ فرمود:
(لا، وَ لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَيّامَ حَيوتِي)؛
نه، متولّد نشده است، ولي من اگر زمان او را درك كنم، تا زنده ام خدمتگزار او خواهم بود.
همان گونه كه گفته شد، اين دليل بر افضليّت حضرت مهدي (ع) از ديگر امامان (ع) نمي باشد، همگي يك نورند، منتها هر يك از اولياي خدا، خصائصي دارند. از باب مثال، تربت و خاك قبر امام حسين (ع) شفابخش است و خوردن اندك آن به قصد استشفاء{ شفا خواهی } جايز است، ولي خوردن خاك قبر هيچ يك از انبياء و امامان(ع) حتّي رسول اكرم (ص) جايز نيست. حضرت بقيّة الله (ع) نيز از لحاظ عظمت و رفعت مقام فوقالعادهاش داراي اين خصيصه است كه جا دارد تمام اولياي خدا (ع) در زمان ظهور باهرالنّور حضرتش قيام به ياوريش بنمايند، چه آن كه ارادهي خدا بر اين تعلّق گرفته كه مقاصد عاليهي تمام انبياء و اولياء (ع) با قيام جهاني حضرت مهدي(ع) به مرحلهي تحقّق و عينيّت خارجي برسد و اگر اين قيام و اين نهضت از برنامهي عالم انسان حذف گردد، تمام قيامها و نهضتهاي پيامبران خدا (ع) بيثمر خواهد شد و نتیجتاً اصل خلقت انسان و خلقت كلّ جهان، لغو و خالي از حكمت خواهد گشت!
آيا ما واقعاً منتظر فرج حضرت مهدي (ع) هستيم؟
حالا مطلبي كه توجّه به آن بر ما بسيار لازم است اين است كه رسول خدا فرموده :
(اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتِي اِنْتِظارُ الْفَرَج)؛15
برترين اعمال امّت من، انتظار فرج است!
ما هم بر اين اساس خود را در زمرهي منتظران فرج مي دانيم و دعا براي تعجيل در فرج مي كنيم و دعاي ندبه با آه و ناله و افغان مي خوانيم، ولي بايد ديد آيا واقعاً حالت انتظار فرج در ما هست و ما را بهراستي مي شود در زمرهي منتظران فرج و ظهور امام زمان (ع) به حساب آورد؟ در صورتي كه "انتظار" به معناي واقعياش عبارت از آمادگي كامل از حيث اخلاق و اعمال مناسب براي پذيرايي از آن حضرت است!
آيا انصافاً زندگي كنوني ما با ابعاد گوناگونش در مجالس عروسي پر از اسراف و تبذيرهاي { ریخت و پاش بی حساب } خلاف شرع و بازارهاي آلوده به ربا و تزوير و گذرگاهها و آموزشگاه هاي مختلط از مردان و زنان و... مناسب با شأن امام زمان (ع) و آماده براي پذيرش آن حضرت هست و حال آن كه از حضرت امام سجّاد (ع)منقول است:
(اِنَّ اَهْلَ زَمانِ غَيبَتِهِ وَ الْقائِلينَ بِاِمامَتِهِ الْمُنْتَظِرينَ لِظُهُورِهِ اَفْضَلُ مِنْ اَهْلِ كُلِّ زَمانِ لِاَنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالَيû ذِكْرُهُ اَعْطاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْاَفْهامِ ما صارَتْ بِهِ الْغَيْبَڑُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزَلَڑِ الْمُشاهَدَڑِ)؛
مردم زمان غيبت مهدي كه قائل به امامت او و منتظر ظهور او مي باشند، افضل از مردم هر زماني هستند! چون خداوند تبارك و تعالي آن مقدار از رشد عقلي و فهم عالي به آنها داده است كه غيبت در نزد آنها به منزلهي مشاهده است، آن چنان در رعايت احكام الهي جدّي هستند كه گويي امام را در ميانشان مشاهده مي كنند.
(اُولئِكَ الْمُخْلِصُونَ حَقّاً وَ شيعَتُنا صِدْقاً وَ الدُّعاڑُ اِلَي دينِ اللهِ عَزَّوجَلَّ سِرّاً وَ جَهْراً)؛16
آن مردمند كه حقّاً با اخلاصند و صِدْقاً شيعهي ما هستند و در آشكار و نهان، دعوت كنندگان به دين خداوند عزّوجلّ مي باشند.
پس بنابراين وصفي كه امام سجّاد (ع) از منتظران زمان غيبت فرموده است، ما با اين اوضاع و احوالي كه داريم نمي توانيم خود را در زمرهي منتظران ظهور به حساب آوريم مگر اين كه لطف خدا شامل حال گردد و تحوّلي در اخلاق و اعمال ما به وجود آورد اِن شاءالله.
(اِنَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ و اِنَّهُ لِعِبادِهِ غَفُورٌ رَحيمٌ)؛
تبريك گويي انبياء (ع) به حضرت سيّدالشّهداء (ع)
در روايت آمده كه شب نيمهي شعبان تمام انبياء و پيامبران خدا(ع) در حرم مطهّر امام حسين (ع) حاضر مي شوند و ميلاد حضرت منتقم را به آن حضرت تبريك ميگويند.17
اين هم عجيب است و جاي اين سؤال هست كه چرا انبياء (ع) براي تبريك ميلاد، به مدينه و حرم مطهّر رسول خدا (ص) جدّ بزرگوارش نمي روند و چرا به نجف و حرم مطهّر اميرالمؤمنين علي (ع) جدّ بزرگوار ديگرش نمي روند و چرا به سامرّا حرم مطهّر پدر بزرگوار و مادر گرامي اش نمي روند؟ آيا چه خصوصيّتي كربلا و حرم مطهّر حسيني دارد كه بايد تبريك ميلاد امام زمان (ع) به امام حسين (ع) گفته شود؟
شايد از آن جهت باشد كه مي خواهند بگويند: اي حسين عزيز! عصر روز عاشورا ساعتي بر تو گذشت كه تنها مانده بودي، ياران و عزيزانتان همه با اجساد آغشته به خون و ابدان پاره پاره روي خاك هاي كربلا مقابل ديدگانت افتاده بودند و خودت غرق در زخم و جراحت بودي. صداي كودكان تشنهات از خيمهها به گوشت مي رسيد و آتش به قلب مباركت مي زد. در آن حال از عمق جان فرياد مي زدي:
(هَلْ مِنْ ناصِرٍ يَنْصُرُنِي)؛
آيا هست كسي كه به نصرت من برخيزد و انتقام از دشمنانم بگيرد.
حال اي حسين عزيز! اينك ما آمدهايم به تو بشارت دهيم آن ناصري كه صدايش مي زدي به دنيا آمد و آن منتقم از مادر متولّد شد و همو است كه روزي تكيه به ديوار كعبه خواهد زد و از پرده ي دل صدا خواهد زد.
(يا اهل العالم اِنّ جدّي الحسين قتلوه عطشاناً)؛
صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ يا مَولانا يا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَيْن
وَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ يا مَولانا اَيُّها الْقائِمُ الْمُنْتَظِر عَجَّلَ الله تَعالي فَرَجَك وَ جَعَلْنا مِنْ اَعْوانِك وَ اَنصارك وَ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لِظُهُورِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْ خاتِمَةَ اَمْرَنا خَيْراً
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته
1ـ سورهي مريم،آيهي36.
2ـ كافي،جلد2،صفحهي131.
3ـ بحارالانوار،جلد74،صفحهي190.
4ـ سورهي انشقاق،آيهي6.
5ـ سورهي نبأ،آيهي40.
6ـ سورهي ممتحنه،آيهي3.
7ـ بحارالانوار،جلد66،صفحهي317.
8ـ سورهي احزاب،آيهي4.
9ـ سورهي كهف،آيهي7.
10ـ سورهي مائده،آيهي27.
11ـ سورهي توبه،آيهي24.
12ـ بحارالانوار،جلد91،صفحهي98.
13ـ بحارالانوار،جلد52،صفحهي322.
14ـ همان،جلد15،صفحهي223.
15ـ بحارالانوار،جلد50،صفحهي317.
16ـ بحارالانوار،جلد36،صفحهي386.
17ـ كامل الزّيارات،صفحهي197،حديث.