آیت الله شیخ محمدتقی بهجت
طلبه اى پس از پايان تحصيلات مى خواست از حوزه ى علميه ى نجف به ايران مسافرت كند، نزد آقا سيد محمد كاظم يزدى ( رحمه الله ) رفت و از ايشان تقاضاى اجازه ى نقل روايت نمود، چند روز طول كشيد طلبه اى پس از پايان تحصيلات مى خواست از حوزه ى علميه ى نجف به ايران مسافرت كند، نزد آقا سيد محمد كاظم يزدى ( رحمه الله ) رفت و از ايشان تقاضاى اجازه ى نقل روايت نمود، چند روز طول كشيد. آن شيخ مى گفت : با خود مى گفتم من كه از سيد اجازه ى اخذ وجوهات نخواسته ام كه به من اجازه نمى دهد، تازه معلوم نيست كسى در ايران سيد ( رحمه الله ) را بشناسد، لذا هر وقت سيد را مى ديدم ، بر غيضم نسبت به ايشان افزوده مى شد . پس از گذشت چند روز مرحوم سيد اجازه را به من داد و به خاطر تاخير در جواب عذرخواهى نمود، و علت تاخير آن را اين گونه بيان فرمود: من در اين مدت ، غذاى مكروهى ( قلوه یا چيز ديگر ) خورده بودم ، مى خواستم كاملا اثر آن از بدنم زايل گردد تا ارتباط خود را در سلسله ى سند روايات با اولياى عظام و بزرگان دين بتوانم برقرار نمايم و در زمره ى رواة احاديث قرار گيرم و آن گاه به شما اجازه ى نقل روايت بدهم !