مواسات با سیدالشهدا (ع)
خدا بکشد قومی که تو را میکشند
از ابن عباس روایت شده است که:
چون حسین (ع) متولد شد- و در آن وقت قبله او صفیه دختر عبدالمطلب عمه رسول خدا (ص)- پیامبر (ص) بر او وارد شد و فرمودند:
ای عمه! فرزندم را نزد من بیاور، صفیه عرض کرد: پدران و مادران فدایت شوند! هنوز او را پاکیزه نکردهام، چگونه بیاورم؟ حضرت فرمودند: به آن خدایی که جانم در دست اوست، او را خداوند از بلندای عرشش طاهر و پاکیزه نمود، انگاه حضرت دستش را دراز نمود و صفیه، امام حسین (ع) را به او داد، حضرت خم شد و پیشانی و گونههای او را غرق بوسه نمود و زبانش را میمکید گویی عسل یا شیر می مکد.
"سپس گریه طولانی نمود و از هوش رفت. وقتی به حال عادی برگشت، فرمود: خدا بکشد قومی که تو را میکشند"[1]
از تعبیر "أفاق" معلوم میگردد که گریههای طولانی حضرت به قدری شدید بوده که راوی بدین کلمه تعبیر نموده است، یعنی از شدت گریه بی هوش شده و بعد به هوش آمدند.