Menu

خدا بکشد قومی که تو را می‌کشند

از ابن عباس روایت شده است که:

چون حسین (ع) متولد شد- و در آن وقت قبله او صفیه دختر عبدالمطلب عمه رسول خدا (ص)- پیامبر (ص) بر او وارد شد و فرمودند:

ای عمه! فرزندم را نزد من بیاور، صفیه عرض کرد: پدران و مادران فدایت شوند! هنوز او را پاکیزه نکرده‌ام، چگونه بیاورم؟ حضرت فرمودند: به آن خدایی که جانم در دست اوست، او را خداوند از بلندای عرشش طاهر و پاکیزه نمود، انگاه حضرت دستش را دراز نمود و صفیه، امام حسین (ع) را به او داد، حضرت خم شد و پیشانی و گونه‌های او را غرق بوسه نمود و زبانش را می‌مکید گویی عسل یا شیر می مکد.

"سپس گریه طولانی نمود و از هوش رفت. وقتی به حال عادی برگشت، فرمود: خدا بکشد قومی که تو را می‌کشند"[1]

از تعبیر "أفاق" معلوم می‌گردد که گریه‌های طولانی حضرت به قدری شدید بوده که راوی بدین کلمه تعبیر نموده است، یعنی از شدت گریه بی هوش شده و بعد به هوش آمدند.



[1] . عبرات المصطفین: ج 1، ص 158 به نقل از مناقب امیرالمومنین (ع). ج 2، ص 234.

 

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا