حضرت امام حسين عليه السلام را زيارت كرده و به آن جناب جفاء نكنيد زيرا آن وجود مبارك سرور جوانان بهشت و آقا و سيد الشهداء مى باشند.
حضرت ابو عبد الله عليه السلام فرمودند:
حضرت امام حسين عليه السلام را زيارت كرده و به آن جناب جفاء نكنيد زيرا آن وجود مبارك سرور جوانان بهشت و آقا و سيد الشهداء مى باشند.
محضر ابو عبد الله عليه السلام در مدينه عرض كردم : قبور شهداء كجاست ؟
حضرت فرمودند:
آيا افضل و برترين شهداء نزد شما نيست ؟ قسم به كسى كه جانم در دست او است اطراف آن حضرت چهار هزار فرشته كه جملگى ژوليده و اندوهگين و گرفته مى باشند حضور داشته و پيوسته تا روز قيامت براى آن حضرت گريه مى كنند.
محضر مبارك حضرت ابو عبد الله عليه السلام بودم و كسى را فرستاده بودم كه دراز گوشى را كرايه كند و من را به قبور شهداء ببرد.
امام عليه السلام فرمودند:
چه چيز تو را باز داشت از زيارت حضرت سيد الشهداء.
ام سعيد عرض كرد: ثواب كسى كه آن حضرت را زيارت كند چيست ؟
حضرت فرمودند:
حج و عمره قبول شده و از اعمال خير فلان و فلان و فلان (حضرت بادست مبارك سه مرتبه اين عبارت را تفهيم فرمودند).
رفتم محضر مبارك حضرت ابى عبد الله عليه السلام و بر آن جناب داخل شدم پس كنيزم آمد و اظهار كرد كه اسب را برايت آورده و آماده كرده ام .
امام عليه السلام به من فرمودند:
اين اسب چيست كجا را اختيار كرده اى كه بروى ؟
عرض كردم : به زيارت قبور شهداء مى روم .
حضرت فرمودند: امروز را به تاخير بيانداز، از شما اهل عراق متعجبم كه راه دورى را طى كرده و به زيارت قبور شهداء مى رويد ولى سيد الشهداء را ترك كرده و به زيارتش نمى رويد؟!
عرض كردم : سيد الشهداء كيست ؟
حضرت فرمودند: سيد الشهداء حضرت حسين بن على عليه السلام مى باشد.
عرض كردم : من زن هستم .
امام عليه السلام فرمودند: كسى كه مثل شما باشد اشكالى ندارد به آنجا رفته و آن حضرت را زيارت كند.
عرض كردم : در زيارت ما چه ثواب و اجرى هست ؟
حضرت فرمودند: زيارت شما معادل با يك حج و يك عمره و اعتكاف دو ماه در مسجد الحرام و روزه آن بوده و بهتر از آن كذا و كذا. ام سعيد مى گويد: حضرت سه مرتبه دست هاى مبارك را باز كرده و بستند.
داخل مدينه شدم و دراز گوشى را كرايه كرده تا قبور شهداء را زيارت كنم ،
با خود گفتم :
چاره اى نيست از اينكه ابتداء پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله را زيارت كرده بعدا به زيارت اهل قبور بروم پس بر آن جناب داخل شدم و چون توقف و ماندم نزد آن جناب اندكى طول كشيد كمى مكارى معطل شد لذا فرياد زد و من را صدا نمود .
حضرت ابو عبد الله عليه السلام به من فرمودند:
اى ام سعيد اين شخص كيست ؟
عرض كردم : فدايت شوم درازگوشى را كرايه كرده ام تا به زيارت قبور شهداء بروم .
حضرت فرمودند: آيا به تو از سيد الشهداء خبر ندهم ؟!
عرض كردم : چرا.
فرمودند: سيد الشهداء حضرت حسين بن على عليه السلام است .
عرض كردم : آن حضرت سيد الشهداء مى باشند؟!
حضرت فرمودند: بلى .
عرض كردم : ثواب و اجر كسى كه حضرت را زيارت كند چيست ؟
فرمود:
يك حج و يك عمره و از اعمال خير هكذا و هكذا (فلان مقدار و فلان مقدار).
داخل مدينه شده پس قاطرى كرايه كردم تا بر آن سوار شده و به زيارت قبور شهداء روم .
وى مى گويد: پيش خود گفتم : احدى شايسته تر از جعفر بن محمد عليه السلام به اين نست كه ابتداء زيارتش كرده و سپس به زيارت اهل قبور بروم لذا بر آن جناب داخل شدم پس چون توقف و ماندم نزد آن حضرت طول كشيد مكارى فرياد زد و گفت : خدا سلامتت بدارد، ما را اينجا حبس كردى و نگاه داشتى !
حضرت ابو عبد الله عليه السلام به من فرمودند:
گويا اى ام سعيد كسى انتظار تو را مى كشد؟
عرض كردم : بلى فدايت شوم ، من قاطرى را كرايه كرده تا بر آن سوار شده و به زيارت قبور شهداء روم منتهى به خودم گفتم : ابتداء نزد كسى شايسته تر از جعفر محمد عليه السلام نمى روم . ام سعيد مى گويد: امام عليه السلام فرمودند:
اى ام سعيد: چه چيز تو را بازداشت از زيارت قبر حضرت سيد الشهداء؟ ام سعيد مى گويد: انتظار داشتم آن حضرت من را بر قبر على بن ابى طالب عليه السلام راهنمائى كنند، پس محضرشان عرض كردم : پدر و مادرم فدايت باد سيد الشهداء كيست ؟
حضرت فرمودند:
حسين بن فاطمه عليه السلام ،اى ام سعيد كسى كه با بصيرت و رغبت و ميل به زيارتش رود براى او يك حج و يك عمره قبول شده منظور مى كنند و فلان و فلان فضيلت برايش مى باشد.
حضرت ابى عبد الله عليه السلام فرمودند:
نيست شهيدى مگر آنكه دوست دارد كه با حضرت امام حسين عليه السلام بوده تا در معيت آن جناب داخل بهشت شوند.