تربتت راز شفای همه درد است حسین......
آمده است كه چون بر قبر امام حسين (ع) آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و اثر قبر محو گرديد، يكى از اعراب بنى اسد آمد و از خاك قبضه قبضه برداشت و بوييد تا بر قبر حسين رسيد، و چون او را مىبوسيد گريه مى كرد و مىگفت : پدر و مادرم به فدايت ، چه اندازه خوشبويى كه قبر و تربت تو چنين خوشبو است........
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
هر گاه از تربت آن مظلوم برداشتى و در دهانت نهادى بگو:
خدايا از تو سوال مى كنم به حق اين تربت، و به حق فرشته اى كه آن را قبض نموده، و به حق پيامبرى كه آنرا حفظ و محكم كرده و به حق امامى كه در آن حلول نموده، درود فرست بر محمد و آل محمد و قراب بده براى من در آن شفائى نافع و روزى فراخ و امان از هر خوف و هراس و درد.
هر گاه شخص اين فقرات را بگويد خداوند متعال عافيت و شفا را به وى ارزانى مى دارد.
يونس بن ربيع، از حضرت امام صادق عليه السلام، نقل کرده که حضرت فرمودند:
نزد سر مبارك حسين بن على عليه السلام تربت قرمزى است كه در آن شفاء هر دردى غير از مرگ مى باشد يونس بن ربيع مى گويد: بعد از اينكه، اين حديث را شنيدم نزد قبر حاضر شده و طرف سر قبر را حفر كرديم و چون به قدر يك ذراع كنديم از راس قبر خاك هائى مثل ريگ هاى ريزى كه آب آنها را با خود مى آورد بر ما ريخت، رنگ آنها قرمز و اندازه شان قدر يك درهم بود، آنها را با خود به كوفه آورده پس ممزوج و عجينشان كرده و پنهانشان نموديم و بعد به تدريج از ان به مردم مى داده تا با آن مريض هاى خود را مداوا كند.
مردی محضر مبارك امام صادق عليه السلام عرضه داشت:
من مردى هستم مبتلا به بيمارهاى فراوان و هيچ دوائى نيست مگر آن را مصرف كرده و به منظور مداوا خورده ام ولى بهبودى برايم حاصل نشده چه بايد بكنم؟
حضرت به من فرمودند:
كجائى، و چرا از تربت حسين عليه السلام غافل هستى، در آن شفاء از هر دردى بوده و امن است از هر خوف و هراسى، البته وقتى آنرا اخذ مى كنى بگو:
خدايا از تو مى خواهم به حق اين تربت و به حق فرشته اى كه آنرا اخذ نموده و به حق پيامبرى كه آن را قبض كرده و به حق وصى كه در آن حلول نموده، درود فرست بر محمد و اهل بيتش و قرار بده براى من در آن شفاء از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى.
راوى مى گويد: سپس حضرت فرمودند:
فرشته اى كه تربت را اخذ كرد جبرئيل (ع) بود و آن را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نشان داده و گفت:
اين تربت فرزندت حسين است، بعد از تو امتت او را مى كشند.
و پيامبرى كه آن را قبض نمود وجود مبارك حضرت محمد صلى الله عليه و آله مى باشد.
و اما وصيى كه در آن حلول كرده حضرت حسين بن على عليه السلام كه سرور و آقاى شهداء است.
محضر مباركش عرض كردم: شفاء از هر درد را دانستم اما چگونه امان از هر خوف و هراسى است؟
حضرت فرمودند:
هر گاه از سلطانى خوف داشتى يا خوفى ديگر در تو پيدا شد از منزلت بيرون ميا مگر آنكه با تو از تربت قبر حسين عليه السلام باشد و هنگامى كه مى خواهى آن را اخذ كرده و بردارى بگو:
خدايا اين تربت قبر حسين ولى و فرزند ولى تو است، آن را به منظور حفظ از آن چه خوف و از آنچه خوف ندارم برداشته ام.
البته اين فقره يعنى (از آنچه خوف ندارم) را نيز بگو زيرا گاهى ابتلائات و حوادثى براى تو پيش مى آيد كه از آنها خوف و هراسى نداشتى و احتمال پيش آمدنش را نمى دادى.
راوى مى گويد: پس تربت را به همان طورى كه حضرت دستور فرموده بودند برداشتم، بخدا سوگند بدنم صحت و بهبودى يافت و برايم امان شد از تمام خوفها و هراسها به او از آنچه خوف و هراسش را نداشتم عينا همان طورى كه حضرت فرمودند و پس از ان به حمد الله هيچ امر مكروه و ناگوارى برايم پيش نيامد.
از سعد بن عبد الله، از محمد بن عيسى، از شخصى نقل كرده اند كه وى گفت: حضرت ابو الحسن الرضا عليه السلام از خراسان بقچه اى برايم فرستادند كه در بين آن تربتى بود، به آورنده بقچه گفتم اين تربت چيست؟
گفت: تربت قبر حضرت امام حسين عليه السلام است، حضرت ابوالحسن الرضا عليه السلام جامه يا غير آن را وقتى به جائى مى فرستند حتما همراه آن تربت سيد الشهداء عليه السلام را قرار داده و مى فرمايند: اين تربت به اذن خدا امان و مجيب حفظ مال مى باشد.
از ابن ابى يعفور،نقل شده که وى مى گويد: محضر حضرت ابى عبد الله عليه السلام عرضه داشتم:
آيا اين طور است كه شخص تربت قبر امام حسين عليه السلام را وقتى اخذ نمود از آن انتفاع برده ولى تربت غير آن حضرت را وقتى اخذ كرد نمى تواند از آن نفع ببرد؟
حضرت فرمودند:
نه اين طور نيست كه مجرد اخذ نمودن تربت اين اثر را داشته باشد، به خدائى كه معبودى غير از او وجود ندارد اخذ نمى كند احدى تربت قبر آن حضرت را در حالى كه معتقد است خداوند با آن نفع به او مى رساند مگر آنكه حتما از آن منتفع مى شود
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند : مَنْ اراد سبحة من تربة الحسین علیه السلام مرة واحدة بالاستغفار أو غیره کتب اللّه سبعین مرّة...
حضرت می فرمایند کسی که با تسبیحی که از تربت حسین علیه السلام درست شده است یک مرتبه استغفار کند ثواب هفتاد مرتبه استغفار برای او نوشته می شود.
در حدیثی دیگر راجع به فضیلت تسبیح گفتن با تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام نقل شده است که امام معصوم علیه السلام فرمودند:
من ادار تربة الحسین علیه السلام فی یده و قال: سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر. مع کل حبّة، کتب له ستة آلاف حسنة و محی عنه ستة آلاف سیئة و رفع له ستة الاف درجة...
می فرمایند : کسی تسبیح تربت حضرت سیدالشهداء را در دست بگرداند و ذکر سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر را بگوید در مقابل هر عدد از دانه های تسبیح شش هزار حسنه برای او نوشته می شود و شش هزار گناه از او بخشیده می شود و شش هزار درجه بر درجات او افزوده می شود.
يكى از شيعيان به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه (در زمان غيبت صغرى توسط نايب خاص حضرت ) مىنويسد: آيا جايز است ما تربت امام حسين (علیه السلام) را با ميت در قبر بگذاريم ، يا با تربت روى كفن بنويسيم؟
حضرت در پاسخ مرقوم مىفرمايند: هر دو كار پسنديده است . البته بايد رعايت احترام تربت بشود . مهر يا تربت، مقابل يا زير صورت ميت باشد ، بلكه به بركت خاك قبر امام حسين (علیه السلام ) قبر ميت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد
از محمد بن مسلم حديثى نقل كرده اند كه وى گفت: من به مدينه رفتم در حالى كه دردمند بودم محضر امام رساندند كه محمد بن مسلم دردمند است، حضرت ابوجعفر عليه السلام شربتى برايم فرستادند آورنده غلامى بود كه دستارى به سر بسته بود، بهر صورت غلام شربت را به من داد و گفت:
اين را بياشام زيرا حضرت به من امر فرموده اند تا تو اين را نياشاميده اى من از نزدت نروم، پس شربت را گرفتم، بوى مشگ از آن مى آمد، شربتى پاكيزه، طعمى خنك داشت وقتى آن را نوشيدم، غلام به من گفت:
آقايت فرموده: وقتى شربت را خوردى به نزدش حاضر شو.
من در اين گفتار مى انديشدم كه پيش از نوشيدن شربت قادر نبودم. روى پاهايم بايستم حال چطور حركت كرده و به محضرش بروم، بهر صورت وقتى شربت در درون قرار گرفت گويا از بند رها شدم پس درب منزل حضرت آمده از آن جناب اذن خواستم، حضرت با صداى بلند فرمودند:
جسمت بهبودى يافت، داخل شو!
پس داخل شده در حالى كه مى گريستم، سلام بر آن حضرت كرده و دست و سر آن سرور را مى بوسيدم.
حضرت به من فرمودند:
اى محمد، چرا گريه مى كنى؟
عرض كردم: فدايت شوم
گريه ام بخاطر اين چند چيز است:
1: غريبم.
2 - از شما دور هستم.
3: قدرتم كم و ضعيف مى باشم.
د- قادر نيستم نزد شما بمانم و به شما بنگرم.
حضرت فرمودند:
اما كم بودن قدرت، البته همين طور است، خداوند دوستان ما را اين چنين قرار داده و سريعا بلا ء را بر ايشان نازل مى كند.
و اما اينكه گفتى: غريب هستى، مومن در دنيا و بين اين خلق نگون بخت غريب مى باشد تا از اين دار فانى به رحمت خدا منتقل شود.
و اما اينكه گفتى مكانت دور است و از ما فاصله دارى، بر تو باد به پيروى نمودن از ابى عبد الله عليه السلام (منظور از ابى عبد الله خود آن حضرت مى باشد) زيرا ما نيز از زمينى كه محبوب و مطلوبمان است (مراد كربلاء مى باشد) دور بوده و بواسطه فرات بين ما و آن زمين فاصله افتاده است.
و امام اينكه گفتى دوست دارى نزديك ما بوده و بما نظر افكنى و بر اين معنا قادر نيستى، خداوند متعال بر آنچه در قلب تو است آگاه بوده و تو را بر همان پاداش و جزا مى دهد.
سپس حضرت به من فرمودند:
آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مى روى؟
عرض كردم: بلى، منتهى با خوف و هراس.
حضرت فرمودند:
هر چه در اين زيارت شدت و سختى به بينى و خوف و هراس تو بيشتر باشد، ثواب و اجرت بهمان قدر افزون مى گردد، و كسى كه درزيارت آن حضرت خوف داشته و با اين حال آن جناب را زيارت كند حق تعالى او را از وحشت روزى كه مردم براى حساب در مقابل پروردگار عالميان مى ايستند (يعنى روز قيامت) در امان نگه مى دارد و اين شخص از زيارت بر مى گردد در حالى كه حق تعالى گناهانش را آمرزيده و فرشتگان بر او درود و سلام مى دهند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او و آنچه را بجا آورده ديده و برايش دعاء مى فرمايند، و وى به نعمت و فضل خدا روى آورده و هيچ رنج و تعبى به او متوجه نشده و رضايت و خشنودى خدا را پى گيرى مى نمايد.
سپس حضرت به من فرمودند:
شربت را چگونه يافتى؟
عرض كردم: شهادت مى دهم شما اهل بيت رحمت بوده و شما جانشين جانشينان پيامبر هستيد غلامى نزد من آمد و آنچه عنايت كرده بوديد به من رساند، قبل از آن قادر نبودم مستقلا روى پا خود بايستم و از خود مايوس شده بودم، وى شربت را كه به من داد و من آن را نوشيدم بوئى به آن خوشى تا بحال استشمام نكرده و مزه اى تا بحال به آن پاكيزگى نچشيده و طعمى به آن مطبوعى تا كنون حس ننموده و بگواراتر از آن هرگز بر نخورده بودم، و هنگامى كه آن را نوشيدم، غلام به من گفت:
حضرت به من امر فرموده اند به تو بگويم: وقتى نوشيدى نزد من بيا.
من به وخامت حال و شدت درد خود واقف بودم، لذا حديث نفس نموده و به خود گفتم:
حتما خدمتش مشرف خواهم شد اگر چه جانم را از دست بدهم، پس به سوى شما روى آوردم ولى گويا از بند رها گشتم، پس حمد و سپاس خدائى را كه شما را رحمت براى شيعيانتان و رحمت براى من نيز قرار داده است.
حضرت فرمودند:
اى محمد، شربتى كه نوشيدى در آن تربت قبر حسين عليه السلام بود و آن بهترين داروئى است كه به منظور استشفاء مصرف مى كنند و با آن هيچ دوائى را برابر و مساوى ندان، ما به اطفال و زنان خود آن را مى خورانيم و در آن هر خير و خوبى را ديده ايم.
خدمتش عرضه داشتم: فدايت شوم از آن برداشته و استشفاء به آن بجوئيم؟
حضرت فرمودند:
بسا شخصى آنرا اخذ كرده و با خود از حائر بيرون مى برد و بر ديگران اظهار نموده و مخفى نمى كند پس مرور به جنى مى كند كه در او مرض و بيمارى بوده يا به حيوان و موجودى كه داراى آفت است مى گذرد پس آن را مى بويند و بركتش زائل گشته و بدين ترتيب بركت آن براى غير مصرف مى شود اما تربتى را كه ما با آن دردها را معالجه مى كنيم اين طور نيست، و اگر ديگران نيز رعايت كنند و آنچه را كه برايت گفتم منظور داشته و تربت ماخوذ را از منظر ديگران بر حذر داشته و در معرض قرار ندهند مسلما با هيچ شيئى تماس پيدا نكرده و هيچ كس از آن تناول ننموده مگر در همان ساعت از مرض و بيمارى كه دارد افاقه پيدا مى كند، و سرگذشت اين تربت نظير سرگذشت حجر الاسود است كه صاحب آفات و امراض و كفر و جاهليت با آن تماس پيدا مى كردند و پس از تماس مرض و عيب و نقصى كه داشتند بر طرف مى شد.
اين سنگ در بدو امر همچون ياقوت سفيد و شفافى بود كه پس از اين تماس ها و اصابت اين اشياء آلوده با آن رفته رفته رنگش تيره و سياه شد و به اين صورتى كه اكنون مى بينى در آمد.
اين تربت نيز به واسطه تماس با اشياء آلوده و افراد ناصالح خاصيت و اثرش زائل گرديده و آن تاثيرى را كه بايد داشته باشد ندارد لذا تو نمى توانى اثر مطلوب را از آن بهره بردارى كنى.
محضر مباركش عرض كردم: مگر با آن چه مى كنم؟
حضرت فرمودند:
وقتى آن را اظهار كرده و در معرض قرار دادى با آن همان عملى را كرده كه ديگران مى كنند، يعنى آن را مورد استخفاف قرار داده و سبك مى شمارى از اين رو بسا آن را در خورجين انداخته و در بين اشياء آلوده مى گذارى در نتيجه اثرى را كه از آن انتظار دارى نخواهى ديد و آن از تربت زائل گرديده، خدمتش عرضه داشتم: فدايت شوم واقع امر همين است و صحيح مى فرمائيد.
سپس حضرت فرمودند: احدى آن را اخذ نكرده مگر آنكه جاهل است به كيفيت اخذ و رعايت آداب آن لذا بر ايشان سالم نمى ماند.
محضرش عرض كردم: فدايت شوم چگونه آن را بردارم تا اخذ من نظير اخذ شما باشد؟
حضرت فرمودند:
آيا مقدارى از آن را به تو بدهم؟
عرض كردم: بلى.
فرمودند:
وقتى از من گرفتى با آن چه مى كنى؟
عرض كردم: با خود مى برم.
فرمودند:
در چه چيز آن را قرار مى دهى؟
عرض كردم: در لباس هاى خود آن را مى گذارم.
حضرت فرمودند:
باز اين عمل مثل عمل سابق شد و به آنچه قبلا رفتارى كردى برگشتى، اين كار را مكن بلكه، وقتى آن را از من گرفتى تا نزد من هستى تناولش كن كه حاجتت روا مى شود و هرگز با خودت حمل مكن ، در اين صورت اثرى نداشته و برايت سالم نمى ماند.
سپس محمد بن مسلم مى گويد:
حضرت از آن دوبار به من خورانيدند و پس از آن درد و الم و بيمارى كه داشتم در خود نيافته و به كلى برايم بهبودى حاصل شد و پس از آن به وطن خويش برگشتم.