Menu

یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی/از صبح زود تا به سحر گریه میکنی
یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد/داری برای چند نفر گریه میکنی
وقتی که چشمهات می افتد به معجری/حق داری ای عزیز اگر گریه میکنی

روزی نگاه امام سجاد علیه السلام به عبیدالله ، فرزند حضرت عباس علیه‌السلام افتاد، بی اختیار اشک از چشمانش جاری شد، سپس فرمود : هیچ روزی بر رسول الله صلی الله علیه و آله سخت تر از روز احد نبود؛ در آن روز عمویش حضرت حمزه شیر خدا و شیر رسول خدا کشته شد و بعد از آن هیچ روز بر رسول خدا سخت تر از روز جنگ موته نبود که در آن روز پسر عمویش جعفر طیار کشته شد .
سپس فرمودند : " لا یوم کیوم الحسین .... هیچ روزی سخت تر از روز شهادت امام حسین علیه‌السلام نبود، سی هزار نفر می‌پنداشتند از امت پیغمبرهستند او را احاطه کردند و هریک قربة الی الله برای کشتن پسر پیغمیر خود را آماده کرده بودند در حالی که آن حضرت آنها را نصیحت و موعظه میکرد اما آنها نصیحت پذیر نشدند تا اینکه از راه دشمنی او را مظلومانه کشتند...

 

 

پس از عاشورا حضرت سجاد(علیه‎السلام) را همراه دیگر اسرا به سوی کوفه حرکت دادند ، مورخان نوشته‎اند: امام زین العابدین(علیه‎السلام) را بر شتری برهنه سوار کرده بودند و دست‎های مبارک آن حضرت را بر گردن وی بسته، بر تن او زنجیر نهاده و هر دو پای او را به شکم شتر بسته بودند...

 

خطبه حضرت سجاد در بازار کوفه...
در بازار کوفه حضرت زين العابدين عليه السلام به مردم اشاره كرد و فرمود ساكت شويد! پس از سكوت مردم آن حضرت برخاست و بعد از اينكه حمد و ثناى خداى را بجاى آورد و درود بر پيغمبر اکرم صلّى اللَّه عليه و آله فرستاد فرمود:

أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ‏ أَنَا ابْنُ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِكَ حَرِيمُهُ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِيَ عِيَالُهُ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً وَ كَفَى بِذَلِكَ فَخْراً
أَيُّهَا النَّاسُ نَاشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّكُمْ كَتَبْتُمْ إِلَى أَبِي وَ خَدَعْتُمُوهُ وَ أَعْطَيْتُمُوهُ مِنْ أَنْفُسِكُمْ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ وَ الْبَيْعَةَ وَ قَاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلْتُمُوهُ فَتَبّاً لِمَا قَدَّمْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ سَوْأَةً لِرَأْيِكُمْ بِأَيَّةِ عَيْنٍ تَنْظُرُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ يَقُولُ لَكُمْ قَتَلْتُمْ عِتْرَتِي وَ انْتَهَكْتُمْ حُرْمَتِي فَلَسْتُمْ مِنْ أُمَّتِي....
قَالَ فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النَّاسِ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ وَ يَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَلَكْتُمْ وَ مَا تَعْلَمُونَ....

ايها الناس كسى كه مرا مي شناسند كه مي شناسد. كسى كه مرا نمى‏ شناسد من على بن الحسين ابن على بن ابى طالب هستم. من پسر آن كسى هستم كه در كنار فرات بدون گناه شهيد شد. من پسر آن شخصى ميباشم كه نسبت به وى هتك حرمت شد. اموال او را بتاراج بردند. اهل و عيال وى را اسير كردند. من فرزند آن شخصيتى هستم كه در راه خدا صبر كرد و شهيد شد و يك چنين فخريه‏اى براى من كافى است.
ايها الناس شما را بخدا قسم ميدهم آيا ميدانيد كه براى پدرم نامه نوشتيد و او را فريب داديد و با او عهد و پيمان بستيد، سپس با آن حضرت مقاتله كرديد و او را تنها نهاديد، نابود باد آنچه را كه پيشاپيش براى خود فرستاديد! چه رأى و نظريه بدى داريد! با چه چشمى به پيغمبر خدا نظر ميكنيد در آن موقعى كه بشما بفرمايد: عترت مرا كشتيد؟ نسبت بمن هتك حرمت نموديد؟ شما از امت من نيستيد!! صداى ضجه مردم از هر طرف بلند شد. بعضى از مردم به يك ديگر ميگفتند؟
هلاك شديد ولى نميدانيد!!

 

نقل شده از حضرت امام صادق علیه السلام که : علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام با حلم و صبری که داشت ، در این مصیبت جزع وشکایت داشت و بر پدر بزرگوارش مدت چهل سال میگریست و پیوسته اشک او جاری وقلب او مقروح وجریحه دار بود و همیشه شبها مشغول نماز وعبادت و روزها روزه بود و در وقت افطار غلام حضرت غدا و نوشیدنی برای ایشان می آورد و در مقابلش میگذاشت ، آن حضرت میفرمودند : ای وای پدر ، آیا من طعام ونوشیدنی بخورم در حالی که پسر پیغمبر گرسنه وتشنه کشته شد ، مکرر این کلام را میفرمود و گریه میکرد تا طعامش از اشکهای چشممش تر و با آن مخلوط میشد و از هوش میرفت ، و چون به هوش می آمد کمی از آن را میخورد و حمد خدا به جا می آورد و همیشه به این حال بود تا به خدای عزوجل ملحق گردید ...

 

یکی از غلامان امام سجاد علیه السلام به ایشان عرض کرد: آیا وقت آن نرسیده که غصه و اندوه شما به پایان رسد و گریه شما کم شود؟
امام (ع) فرمود:وای بر تو، یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت خداوند یکی از آنها را از نظر او پنهان نمود، آن قدر بر او گریست که چشمانش از زیادی گریه نابینا شد، و موهای سرش از اندوه و غم سفید شد، و پشت او از غصه خمید، در حالیکه می دانست پسرش زنده است و زندگی می کند، ولی من با چشمان خودم پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بیتم را در حالی که به شهادت رسیده بودند(و بدنهای آنها غرق در خون روی زمین مانده بود) دیدم، پس چگونه غصه و اندوه من بر طرف شود...

 

یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی

از صبح زود تا به سحر گریه میکنی

یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد

داری برای چند نفر گریه میکنی

وقتی که چشمهات می افتد به معجری

حق داری ای عزیز اگر گریه میکنی

این طفل را به جان خودت آب داده اند

دیگر چرا میان گذر گریه میکنی

از صبح تا غروب فقط نیزه میزدند

داری به قتل صبر پدر گریه میکنی

چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده

یعقوب کربلا چقدر گریه میکنی

با دیدن اسیر کجا میرود دلت

بادیدن فقیر کجا میرود دلت

 

كوچه هاي مدينه و بوي

زخمهاي تني كه مي آيد

چشم هاي سپيد يعقوب و

بوي پيراهني كه مي آيد

مرد سجاده اي كه درك نكرد

هيچ كس آيه ي مقامش را

در هياهوي شهر كوفه نداد

هيچ كس پاسخ سلامش را

تا عزاداريش شروع شود

ديدن شيرخواره اي كافيست

تا صدايش به گوش ما برسد

ديدن گوشواره اي كافيست

وقت افطار كردنش هر شب

تا كه چشمش به آب مي افتاد

تشنگي ضريح لبهايش

ياد طفل رباب مي افتاد

من نميدانم اينكه خاكستر

چه به روز سر امام آورد

زير زنجير پيكر زردش

معجزه بود اگر دوام آورد

گيرم از دست كوفه راحت شد

سنگ طفلان شام را چه كند؟

گيرم از دست كوچه سنگ نخورد

مردم پشت بام را چه كند؟

تا كه اين مرد قافله زنده ست

حرفي از طفل كاروان نزنيد

پيش اين مرد گريه ، جانِ حسين

حرفي از چوب خيزران نزنيد

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا