Menu

انا لله و انا الیه راجعون
یا حسین

أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ في سِـرِّهِ وَ عَلانِـيَـتِـهِ

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ في تُرْبَتِهِ

أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ

أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّيَّـتِـهِ

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِيآءِ

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَيِّدِ الاَْوْصِيآءِ

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَديجَةَ الْكُبْرى

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ

أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ

أَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَبآءِ

أَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَدآءِ

أَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الاَْدْعِيآءِ

أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ


حوادث عصر عاشورا بعد از شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام…..

غارت كردن لشکر کفار لباس‏هاى حضرت سيدالشهداء (سلام الله عليه) را
بعد از آنكه سر مبارك فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را از بدن جدا كرده و بالاى نيزه زدند تا يك ساعت مردم مات و متحير بودند زيرا زمين مى ‏لرزيد و در فضا صداهاى هولناك و وحشت‏ زا بگوش مى‏ رسيد و از طرفى قرص خورشيد گرفت و هوا تاريك و ظلمانى شد و ستاره‏ها ظاهر گشتند و مقارن با همين حوادث از آسمان خون باريد، بادهاى سرخ و سياه وزيدند و عالم را دگرگون نمودند وحشت عجيبى در مردم پيدا شد و خوف داشتند كه از بالا عذاب نازل شود و زمين اهلش را فرو ببرد ولى پس از ساعتى كم كم هوا روشن شد و گرد و غبار فرو نشست، ، لرزش زمين ساكن و آرام شد، حالت مردم عادى گشت و از حيرت و ماتى در آمدند و دو مرتبه بناى طغيان و سركشى را گذاردند، دست ظلم و تعدى گشودند و شرارت و قساوت را اعاده كردند و بر سر امام غريب ريخته و آنچه لباس در تن داشت به غارت بردند پيراهن شريفش را اسحق بن حيوة حضرمى برداشت و بر تن پوشيده و به مرض برص مبتلا شد و موى سر و صورتش ريخت و به فرموده مرحوم سيد در لهوف در اين پيراهن صد و سيزده سوراخ بود كه از نوك نيزه و تير و شمشير سوراخ سوراخ شده بود.
انگشتر آن سرور را بَحدل بن سليم با انگشت مباركش قطع كرد و ربود.
ارباب تاريخ نوشته‏ اند: جناب مختار عليه الرحمه به سزاى اين كار دست‏ها و پاهاى او را قطع نمود و گذاشت تا در خود بغلطد و به درك اسفل واصل شود.

 

 

آمدن ذوالجناح به خيام حرم ......
مرحوم طريحى در منتخب مى ‏نويسد:
چون حضرت را شهيد كردند، ذوالجناح شيهه مى‏ زد و در ميان كشته ‏ها قدم مى‏ زد، عمر سعد حرام زاده گفت اين اسب را بگيريد كه از اسب‏هاى نجيب و اصيل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، هر كس پيش مى‏ آمد آن حيوان با دندان و لگد از خود دور مى ‏كرد تا آنكه گروهى از آن كافران را به درك اسفل روانه ساخت، پسر سعد ديد چاره آن را نمى‏ توانند كرد و ممكن نيست كه بتوانند آن حيوان را بگيرند لذا گفت دست از آن برداريد ببينيم چه مى‏ كند مردم كنار رفتند ديدند آن حيوان به سر نعش امام (عليه السلام) آمد و استاد شروع كرد به شيهه نمودن و ناله كردن و همه لشگر ديدند كه آن حيوان حضرت را بو مى ‏كند و با دهان زخم‏هاى بدن حضرت را مى ‏بوسد و مثل بچه مرده گريه مى ‏كند و اشگ مى‏ ريزد سپس ديدند كه آن حيوان از ميدان برگشت و روى به خيمه بانوان محترمه آورد و چنان شيهه مى‏ كشيد كه صحرا را از صداى خود پر كرده بود وقتى به خيمه ‏ها نزديك شد تمام بانوان محترمه بيرون دويدند آن حيوان را كه ديدند ناله از دل بركشيده و صورت خراشيدند و ناله وا سيداه و وا حسيناه سر داده و بدور آن حيوان حلقه ماتم زدند و هر كدام با اين حيوان زبانحالى داشتند.
هر كدام با زبانى و با حالى از آن حيوان تشنه كام حالت امام غريب (عليه السلام) را پرسيده و مى ‏گفتند
اى اسب تو كه با صاحبت وفادار بودى چرا آقا را بردى و نياوردى.
آن حيوان از كثرت شرم دست راست خود را بزير شكم برده و دست چپ پيش و سر خجالت به زير دست پنهان كرده بود و لا ينقطع اشگ مثل باران مى‏ ريخت و حال زار بانوان و فغان و زارى اطفال حيوان را مستأصل و بى اختيار نموده بود و از بسكه شيون و گريه اهل حرم را شنيد مجنون وار خود را به اينطرف و آنطرف مى‏ زد، آنقدر سر بر زمين زد و شيهه كشيد تا آنكه جان داد چنانچه مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب از محمد بن ابى طالب نقل مى ‏كند:
انه رمى بنفسه على الارض و جعل يصهل و يضرب رأسه الارض عند الخيمة حتى مات

 

 

اسب تاختن اولاد زنا بر بدن مبارك سيدالشهداء (سلام الله عليه)
مرحوم كلينى در كتاب كافى شريف از ادريس بن عبدالله نقل كرده:
هنگامى كه حضرت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) شهيد شد لشگر كافر كوفه و شام خواستند بر پيكر آن حضرت اسب بتازند.....
اخبار متعددى وارد شده‏ اند كه تمام پامال شدن بدن مطهر امام (عليه السلام) را زير دست و پاى مركبان اثبات مى ‏كنند از جمله روايتى است از حضرت امام باقر (عليه السلام)، در فقره آخر اين حديث آمده است:
و لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة بالخشب و بالعصا و لقد اوطوه الخيل بعد ذلك....
حضرت مى‏ فرمايند:
حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) با شمشير و نيزه و سنگ و چوب و عصا كشته شد و بعد با مركب‏ها با بدن مطهرش را پايمال كردند.

 

 

غارت كردن لشگر كفرآئين عمر سعد ملعون خيام اهل اهل بيت‏ را
پس از آنكه كفار كوفه و شام سلطان دنيا و آخرت را شهيد كردند و از غارت كردن لباس و اسلحه آن حضرت فارغ شدند سواره و پياده به خيمه ‏ها هجوم آوردند و به غارت كردن البسه و چادرها و اثاث البيت و مراكب و ساير آلات و اسباب پرداختند و در اينكار بر يكديگر سبقت مى‏ گرفتند، ارباب مقاتل نوشته ‏اند:
ابتداء آن قوم وحشى با شمشيرهايى از غلاف كشيده وارد خيمه‏ ها شدند و دست به غارت گشوده و اسباب و اثاث را تاراج كردن و پس از آن دست تعدى به لباس زنها و اطفال گشودند و در اندك زمانى چه بسا دخترها كه بى گوشواره و خلخال شدند و چه بسيار بانوان كه بى معجر و بدون چادر گشتند.
اصعب مصائب و سخت‏ ترين حالا از براى اهل بيت سيدالشهداء (سلام الله عليه) همان وقت بود كه در چنگ آن رجاله‏ ها و دون فطرت‏ها گرفتار شدند.
حميد بن مسلم: به خدا قسم من ديدم زن يا دخترى را كه مى ‏خواستند غارت كنند، آن محترمات با عفت پيش از آنكه دست نامحرمان به سوى آنها دراز شود لباس و معجر و اثاث خود را به زمين مى‏ افكندند تا اجنبى ‏ها از پى اساس بروند و كارى به آنها نداشته باشند.

 

 

آتش زدن خیام حسینی.....
مرحوم سيد در لهوف مى ‏فرمايد:
راوى مى‏ گويد: تمام بانوان را از خيمه‏ ها بيرون كردند و سپس سراپرده ‏ها را آتش زدند و مخدرات كه حال را بدين گونه ديدند سر و پاى برهنه با حالى گريان از آن محوطه خارج شده و آن گروه بى دين ايشان را اسير كرده و با خوارى و ذلت بردند.
مرحوم قزوينى مى‏ گويد: راوى گويد:
ديدم كه همه مخدرات بيرون دويدند حتى اطفال سر و پا برهنه روى ريگهاى گرم آرام نداشتند به يمين و يسار فرار مى ‏كردند و يا على و يا محمد مى‏ گفتند مگر يك زن مجلله موقره ذات الجلال را ديدم در ميان خيمه آتش مانده گاهى بيرون مى‏ دود و گاهى در خيمه مى‏ رود، خيلى مضطرب بود، گفتم:
اى بانو چرا فرار نمى ‏كنى؟
فرمود: در ميان آتش بيمارم مانده است.

 

 

حمل سر مطهر امام (عليه السلام)
مرحوم مفيد در ارشاد مى ‏فرمايد:
عمر بن سعد در همان روز يعنى عاشوراء سر مقدس امام حسين (عليه السلام) را همراه خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم ازدى براى عبيدالله بن زياد فرستاد و امر نمود سرهاى باقى اصحاب و اهل بيتش را كه مجموعا هفتاد و دو سر بودند قطع كرده و آنها را همراه شمر بن ذى الجوشن و قيس بن اشعث و عمرو بن حجاج فرستاد، اين نابكاران حركت كرده تا به كوفه رسيدند و سرها را نزد پسر زياد حرام زاده بردند...

 

 

 

هجوم ناگهان و واي زينب

به سمت كاروان و واي زينب

تن آقا بدون غسل و دفن و

بدون سايه بان و واي زينب

شنيده شد صداي مادري كه

نشسته قد كمان و واي زينب

رسيده بر سر گودال اما

خميده ناتوان و واي زينب

دوباره دستهايي را كه بستند

دوباره ريسمان و واي زينب

دوباره كربلا غوغا و غوغا

دوباره سايه بان و واي زينب

شب و صحرا و آتش ، طفل و معجر

امان و الآمان و واي زينب

دوباره گمشده در بين صحرا

دوتا از كودكان و واي زينب

نمانده روي گوشي گوشواره

به لبها نيمه جان و واي زينب

براي دختركهاي هراسان

نباشد پاسبان و واي زينب

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا