هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ
أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ
أَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَبآءِ
أَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَدآءِ
أَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الاَْدْعِيآءِ
أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
وقتی امیرالمومنین علیه السلام در بین گروهی از اصحابشان به کربلاء عبور نمودند
چشمهای مبارکشان غرق در اشک شد و سخت گریستند
و سپس فرمودند:
اینجا محل خواباندن مرکب هایشان بوده
و اینجا محل گذاردن اثاثشان می باشد
و اینجا خونهایشان میریزد
سپس به زمین خطاب کرده و فرمودند:
خوشا به حالت ای زمین که بر روی تو خونهای دوستان خدا می ریزد.
دشت در دشت دلهره مي ريخت
هرم صحرا به آسمان مي رفت
کاروان در سکوت صحرا، گم
مرگ دنبال کاروان مي رفت
کاروان رفت تا دياري که
حزن و اندوه و داغ مي باريد
بوي دلتنگي و جدايي داشت
گريه گريه فراق مي باريد
همه جا بوي تشنگي دارد
بچه ها خواب آب مي بينند
هر طرف روي مي کنم آقا
چشم هايم سراب مي بينند
شوق و شور شهادت آقا جان
در نگاهت چقدر مشهود است
عرش معراج توست اين صحرا؟
اين همان وعده گاه موعود است؟
در نگاه پر از تلاطم تو
ندبه هايي غريب مي لرزد
مي روي تا به سمت آن گودال
دل زينب عجيب مي لرزد
بي مهابا غروب خواهد کرد
در همين خاک تيره ماه من
مي شود عاقبت همين گودال
قتلگاهت نه، قتلگاه من
اين زمين پر شده است از داغ ِ
لاله هايي که تشنه مي رويد
اين چه مهماني است کز هر سو
نيزه و تير و دشنه مي رويد
يک جهان ماتم و پريشاني
حاصل اشک و آه زينب بود
حرف هاي نگفتهي بسيار
در غروب نگاه زينب بود :
اگر امروز ماتمي دارم
در کنارم شکوه احساس است
اين طرف قاسم و علي اکبر
آن طرف شانه هاي عباس است
چه کنم در غروب عاشورا
که نه ياري نه همدمي دارم
دشت پر مي شود ز حرمله ها
نه پناهي نه محرمي دارم
در هجوم کبود بي رحمي
با پر يا کريم ها چه کنم؟
آتش و تازيانه مي بارد
و بگو با يتيم ها چه کنم؟
گفت بابا «وديعةٌ مِنِّي»
بار غم را به دوش من مگذار
برو اما در اين غريبستان
خواهرت را به بي کسي مسپار
چون به زمین کربلا رسیدند، اسب امام(عليه السلام) از رفتن باز ایستاد. آن حضرت(عليه السلام) فرمود، اسب دیگری حاضر کردند، او نیز حرکت نکرد. هفت یا هشت اسب عوض کردند، هیچ یک گام از گام برنداشتند.
آن جناب پرسید: این زمین چه نام دارد؟
گفتند: غاضریّه.
فرمود: آیا نام دیگری دارد؟
عرض شد: نینوا.
فرمود: دیگر چه می گویند؟
گفتند: شاطیء الفرات.
فرمود: آیا نام دیگری دارد؟
عرض کردند:کربلا.
آن بزرگوار آهی کشید و گریه ی بسیار نمود و فرمود:
این جا زمین اندوه و بلاست، فرود آیید و از این جا کوچ نکنید.
به خدا خوابگاه شتران ما این جاست، به خدا این جا خون های ما ریخته می شود، و پرده های حشمـت و حرمـت ما دریده می شود.
و به خدا در این جا قبور ما را زیارت کنند، و روز قیامت از همین جا محشور خواهیم شد. این همان خاک است که جدّم رسول خدا (صلي الله عليه و آله) وعده داد، و هرگز خبر او خلاف نیست.
آخوند ملا محمد كاظم هزارجريبي (رضوان الله عليه) فرمود:
شنيدم از آقا ميرزا محمد شهرستاني كه عالم جليل القدري بود كه بر جنازه سيد بحرالعلوم نماز خواند فرمود:
من در اوايل جواني مجاورت زمين كربلا را اختيار كرده بودم رفيقي داشتم صالح و متقي، مجاور نجف اشرف بود، از اهل خاتون آباد، اسمش حاج حسن علي بود
مكرر مرا تكليف مي كرد به نجف بروم و در آنجا مجاورت نماييم، زيرا در كربلا قساوت مي آورد و مجاورت در نجف به مراتب بهتر است
تا شبي خواب ديدم در رواق حضرت اميرالمومنين عليه السلام مي باشم و همان رفيقمان حاج حسن علي هم آنجا بود و بر من مجاورت كربلا را باز انكار مي كرد.
ناگاه ديدم آقا امام زمان - (عجل الله فرجه الشريف) - در رواق تشريف دارند
حاج حسن علي خدمت آن حضرت عرض كرد: يابن رسول الله، شما اينجا تشريف داريد و مردم به زيارت شما، به سامرا مي آيند.
فرمود:
آنجا هم هستم، پس بدست مبارك اشاره كرد بسوي ضريح و فرمود:
به اميرالمومنين قسم كه هيچ كس را از كربلا به سوي جهنم نمي برند
سپس فرمود: به شرط اين كه شبي را در آنجا مانده باشد
من گمان كردم، مقصود حضرت از بيتوته يعني مشغول عبادت باشد.
من عرض كردم: ما شبها را مي خوابيم تا هنگام طلوع آفتاب
فرمود: اگر چه خوابيده باشد تا هنگام طلوع آفتاب
به اين جهت من هم مجاورت زمين كربلا را اختيار كردم.