تخت فولاد اصفهان
فرزند محمد خان دره شويي، متوفي 1328ق، حكيم و عارف رباني، از فلاسفه و مدرسين حكمت در عصر قاجار است. معروفترين استاد وي حكيم نامي محمدرضا صهبا قمشه اي از حكما و عرفاي بزرگ اصفهان بود. بسياري از بزرگان و علماي اصفهان ...
فرزند محمد خان دره شويي، متوفي 1328ق، حكيم و عارف رباني، از فلاسفه و مدرسين حكمت در عصر قاجار است. معروفترين استاد وي حكيم نامي محمدرضا صهبا قمشه اي از حكما و عرفاي بزرگ اصفهان بود. بسياري از بزرگان و علماي اصفهان شاگردان وي بوده اند. ظاهراً مرحوم جهانگير خان شرحي بر نهج البلاغه داشته است كه اكنون اثري از آن نيست. در ماده تاريخ وفاتش آمده است: « جهانگير نزد خداي جهان شد».
جهانگيرخان در جواني از شاهنامه خوانهاي ممتاز طايفهي خود محسوب مي شد.
در يك فرصتي كه به اصفهان آمد و با بزرگاني چون هماي شيرازي( متوفي 1290ق) و ميرزا عبدالجواد حكيم ( متوفي 1281ق) تماس گرفت، صفاي باطن و ليقات ذاتي وي موجب گرديد كه به تحصيل علم و معرفت بپردازد. معلوم نيست در سفري كه به اصفهان داشت چه گفتند و چه شنيد شوريده حال شد و ترك وطن و ديار كرد و در مدرسة صدر بازار اصفهان به تحصيل علم و تهذيب اخلاق پرداخت و طولي نكشيد كه جامع علوم عقلي و نقلي و بزرگترين استاد فلسفهي كلام، فقه و اصول گرديد.
جهانگير خان در سن چهل سالگي تحصيل علم را شروع كرد و تا آنجا پيش رفت كه از فيلسوفان، هر كسي كه ميخواست اظهار فضل كند، خود را شاگرد جهانگيرخان معرفي ميكرد. وقتي كه ظلّ السلطان حاكم جابر اصفهان خواست كه ديدارش برود، جهانگيرخان به او اجازه نداد لذا يك روز ظلّالسلطان بدون اطلاع قبلي به مدرسة صدر اصفهان رفت و وارد اتاق وي شد و گفت : « جناب جهانگيرخان! اگر سابق مي خواستيد مرا ببينيد، چند ماه طول مي كشيد من بايد از شما وقت بگيرم و اين به سبب مقام ارجمند علمي شما است».
در مورد اخلاق شخصي جهانگيرخان عمر او تندي و خشم از وي نديد و يك سخن زشت ناهنجار از زبانش نشنيد. روحيات جواني خويش را هرگز فراموش نكرده بود. و در ايام كهولت نيز به سواركاري، تيراندازي و نشانه زني علاقه داشت. براي حفظ سلامتيش همه روزه مقداري پياده راه ميرفت و در اواخر عمر به بيرون رفتن از مدرسه براي وي مشكل بود اطراف مدرسه مدتي قدم ميزد. عموم طلاب مدرسه صدر او را چون پدري مهربان دوست داشتند و در مرگ وي به شدت ميگريستند زيرا كه پدري دلسوز و مهربان را از دست داده بودند، چنانكه كه گفته اند، بيشتر آنان وصيت كردند كه بعد از مرگ كنار استادشان دفن شوند.
بزرگترين تأثير علمي جهانگير خان آن بود كه فلسفه را از تهمت، ضلالت و الحاد رهانيد. و همان كاري را انجام داد كه مدت ها قبل فقيه نامدار آقا حسين خوانساري انجام داده بود. مقام ديانت، تقوا و عفاف جهانگير خان چنان مسلم و آشكار بود كه پيشوايان بزرگ روحاني مانند آيت الله العضمي بروجردي و آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني به تحصيل فلسفه و حكمت در اصفهان در خدمت جهانگيرخان و آخوند كاشي افتخار ميكردند. و مايل بودند كه در شرح حال خويش به اين قسمت از زندگاني شان اشاره شود، حكيم جهانگيرخان با حكيم رباني و مدرس معروف آخوند كاشي هم عصر بودند. هر دو بزرگوار در مدرسة صدر ساكن و حوزة علمي اصفهان در تحصيل فلسفه و حكمت به وجود ايشان استوار بود. هر دو استاد نيز يكديگر را برادرانه دوست داشتند و رابطة اخوت بين ايشان برقرار بود. هر دوي آنان تا آخر عمر مجرد زيستند. حق رفاقت بين دو استاد تا آخر عمر و حتي بعد از مرگ نيز باقي ماند. چنانكه نقل است جهانگير خان زودتر از آخوند كاشي درگذشت. در اين زمان آخوند كاشي به قدري مريض احوال بود كه نمي توانست راه برود. اما وقتي جنازة مرحوم جهانگير خان را داخل مدرسة صدر آوردند تا بر او نماز بخوانند، آخوند كاشي بسيار بيتابي نمود و به شاگردانش اشاره كرد كه زير بقلهاي او را بگيرند تا وي نيز چند قدمي به مشايعت دوست عزيزش برود. اما بيشتر از چند قدم نتوانست جلوتر برود. سه شب از ماجرا نگذشته بود كه يكي از شاگردان حكيم جهانگير خان، او را در خواب مي بيند كه به وي مي گويد: از آخوند تشكر كن كه به مشايعت جنازة من آمد زيرا در چند قدمي كه آمدند اذكاري را دنبال جنازه ام گفت كه اين اذكار سبب شد من از برزخ نجات پيدا كنم. برو از او تشكر كن و به او بگو : «الحق كه حق رفاقت را به جا آوردي» .
ايشان بعد از گذشت 85 سال از عمر با بركتشان در سال 1328 هجري قمري دار فاني را وداع گفتند.