Menu

منبع:سایت اندیشمندان اسلامی
کتاب:گلشن ابرار-عبدالكريم پاك نيا

مقدمه

شيخ راضى فرزند شيخ عبدالحسين آل ياسين در سال 1314 هـ ق در شهر مقدس كاظمين ديده به جهان گشود. دروس حوزه را نزد اساتيد برجسته اى چون شيخ محمدرضا آل ياسين و شيخ محمد كاظم شيرازى[1] به پايان رساند و به عنوان عالمى سرشناس و فقيهى مورد اعتماد در كاظمين استقرار يافت.

خُلق زيبا و رفتار جذاب، شيفتگان علم و تقوا را به سوى آن شخصيت وارسته مى كشانيد. او در مدت حيات پنجاه و هشت ساله اش در راه احياى ارزشهاى الهى و معارف اهل بيت(عليه السلام)تلاش كرد و در كنار تعليم و تدريس علوم آل محمد(صلى الله عليه وآله) و هدايت عاشقانِ سعادت و دانش و كمال، به عنوان فقيهى آگاه، مورخى مخلص و عالمى تيزبين و انديشمندى ژرف نگر در عالم تشيع مطرح شد.[2]

از تبار نيكان

سلسله خاندان آل ياسين در شهر كاظمين معروف به علم و تقوا و اجتهادند و در تاريخ اين شهر همچون ستارگان فروزان درخشيده و به محافل علمى و مذهبى آن مكان باعظمت رونق بخشيده اند. در اينجا به معرفى كوتاه چند تن از اجداد و پدران شيخ راضى مى پردازيم:

1 ـ علامه شيخ محمد حسن آل ياسين: جدّ شيخ راضى آل ياسين مى باشد كه بعد از وفات استادش شيخ مرتضى انصارى به مرجعيت دينى مردم عراق برگزيده شد. محمد حسن آل ياسين فقيهى عمق نگر و عالمى وارسته بود. علامه سيد حسن صدر مى نويسد:

«شيخ محمد حسن آل ياسين يادگار عالمان گذشته، داراى نگارش زيبا، با تقريراتى عالى و متبحر در فقه و اصول، اطلاعات گسترده در علم حديث و رجال بود كه بعد از استادش شيخ مرتضى انصارى به مقام مرجعيت دينى در عراق نائل شد. اهالى بغداد و مردم اطراف آن و بسيارى از شيعيان ديگر از اين مرجع عالى مقام تقليد مى كردند و آوازه فضل و دانش او به سراسر حوزه هاى علميه و شيعيان جهان رسيده بود. او تأليفات متعددى در موضوعات مختلف به رشته تحرير كشيده است كه از جمله آنها مى توان به موارد زير اشاره كرد: 1- الصاحب ابن عبادحياته و ادبه 2- العباب الزاخر و اللباب الفاخر 3- اسرار الفقاهة 4- حقوق الوالدين 5- رسالة فى اختلاف الافق للصائم 6- رسالة فى الطهارة والصلاة والصوم 7- المجالس فى ايام عاشورا 8- الامامه 9- تعليقات رسائل شيخ انصارى

او از بزرگانى همچون صاحب فصول و صاحب جواهر، شيخ عبدالنبى كاظمى (نويسنده تكملة نقد الرجال) بهره برده و با علامه شيخ جعفر شوشترى هم درس و دوست صميمى بوده است. اين مرجع عالى قدر در سال 1308 رحلت كرد و توسط شيخ عبدالحسين (پدر شيخ راضى آل ياسين) در نجف به خاك سپرده شد.»[3]

تصريح حضرت مهدى(عليه السلام)

علامه محمد حسن آل ياسين كاظمى ازجمله عالمان وارسته اى ايست كه مورد عنايت حضرت مهدى(عليه السلام) قرار گرفته اند. در داستان معروفى كه حاج شيخ عباس قمى از استادش محدث نورى به عنوان قصه حاج على بغدادى نقل و در مورد صحت آن تأكيد فراوان مى كند، امام زمان(عليه السلام) از اين شخصيت فرزانه عالم تشيع به عنوان وكيلِ مورد تائيد ياد مى كند. حاج على بغدادى مى گويد:

«در ذمّه من هشتاد هزار تومان[4] مال امام(عليه السلام)جمع شده بود. به نجف رفتم و بيست تومان به بزرگ مرجع شيعه، شيخ مرتضى انصارى، بيست تومان به جناب شيخ محمد حسين مجتهد كاظمينى و بيست تومان هم به جناب شيخ محمد حسن شروقى دادم و در ذمّه ام بيست تومان ديگر باقى ماند و قصد داشتم در بازگشت به بغداد آن را به جناب شيخ محمد حسن آل ياسين در كاظمين تحويل دهم. با همين نيت به بغداد آمدم و در اداى آن مبلغ شتاب داشتم تا اينكه روز پنج شنبه به قصد زيارت به كاظمين رفتم. بعد از زيارت به حضور شيخ محمد حسن آل ياسين رسيدم و مقدارى از آن مبلغ را پرداختم و به جاى پرداخت باقى مانده، وعده كردم كه بعد از فروش اجناس، به تدريج بر من حواله كنند تا به اهلش برسانم. وقتى خواستم به بغداد برگردم، آقاى آل ياسين خواهش كرد آن روز نزد آنان بمانم، اما من عذرخواهى كردم. چون در روزهاى پنجشنبه بايد به كارگران كارخانه پارچه بافى ام مزد پرداخت مى كردم، بايد به بغداد برمى گشتم. از عالم بزرگوار شيخ محمد حسن آل ياسين خداحافظى كردم و به سوى بغداد به راه افتادم. يك سوم راه را طى كرده بودم كه ديدم سيد جليل القدرى از سوى بغداد به طرف من مى آيد. وقتى نزديك شد، سلام كرد. او با من دست داد، روبوسى كرد و مرا در آغوش گرفت و دست در گردن همديگر انداخته و صورت همديگر را بوسيديم. به من فرمود: خوش آمدى، خير مقدم. من در حالى كه به سيماى نورانى اش خيره شده بودم، مشاهده مى كردم كه عمامه سبز روشنى بر سر دارد و خال بزرگ سياهى بر رخسار مباركش هست. به من فرمود: حاج على خير است، به كجا مى روى؟ گفتم: كاظمين را زيارت كرده ام و به سوى بغداد برمى گردم. فرمود: امشب شب جمعه است برگرد! عرضه داشتم: آقاى من! نمى توانم. فرمود: چرا مى توانى! برگرد تا شهادت دهم كه تو از دوستان حقيقى جدم اميرمؤمنان(عليه السلام)و از شيفتگان مايى! و شيخ محمد حسن آل ياسين نيز شهادت دهد، زيرا خداوند امر فرموده است كه دو شاهد بگيريد. اين سخن اشاره به نكته اى بود كه در دل داشتم. در نظرم بود كه از جناب شيخ محمد حسن خواهش كنم ضمن نوشته اى شهادت دهد كه من از دوستان اهل بيت(عليه السلام)هستم و آن را هنگام مرگ در كفنم بگذارند. گفتم: اى بزرگوار! تو از كجا مى دانى و چگونه شهادت مى دهى؟ فرمود: كسى كه حق او را به دستش مى رسانند، چگونه آن رساننده را نمى شناسد؟ گفتم: چه حقى؟ فرمود: آنچه را كه به وكيل من رساندى. گفتم: وكيل تو كيست؟ فرمود: شيخ محمد حسن! گفتم: وكيل توست؟ فرمود: وكيل من است. فرداى آن روز كه حاج على بغدادى نزد شيخ محمدحسن آل ياسين مى رود، شيخ او را از افشاى اين راز نهى و براى توفيقاتش دعا مى كند.»[5]

شيخ باقر آل ياسين

اين شخصيت فرزانه شيعه پدر بزرگ شيخ راضى آل ياسين است كه از فقهاى صاحب نام عصر خود بود. او مجتهدى مسلم بود و صفات نيك اخلاقى، از جمله عدالت، و ثاقت را در وجودش جمع كرده بود. شاگردان زيادى را تربيت كرد كه سيد حسن صدر عاملى نويسنده تاسيس الشيعه الكرام[6] يكى از آنان است. شيخ باقر در سال 1290هـ.ق از دنيا رفت و دو پسر عالم و فاضل به نامهاى شيخ عبدالحسين (پدر شيخ راضى) و شيخ عبدالله از خود به يادگار گذاشت.[7]

پدر دانشمند

شيخ عبدالحسين فرزند شيخ باقر فرزند شيخ محمد حسن آل ياسين كاظمى پدر شيخ راضى است. او فقيهى پارسا، دانشمندى با فضيلت و عارفى عامل بود كه براى تكميل دانش و تهذيب نفس به شهر نجف هجرت كرد و مدتى طولانى به تلاش علمى و عملى پرداخت و به مقامات عالى و درجات معنوى رسيد. آنگاه به سامرارفت و به حلقه درسى ميرزا محمد حسن شيرازى پيوست. همچنين از ساير مدرسان سامرا، همانند سيد اسماعيل صدر[8] بهره برد. سپس به كاظمين بازگشت و به تبليغ، تدريس و نشر معارف اسلامى پرداخت. چون او از خاندان علمى بزرگ در شهر كاظمين بود، بعد از وفات جدش محمد حسن آل ياسين و پدر و عموهايش، وارث خاندان آل ياسين شد و ضمن رهبرى شيعيان كاظمين و بغداد، با برگزارى محافل علمى و ادبى و مجلس درس و ادب به شكوه و عظمت خاندان آل ياسين تداوم بخشيد. شيخ عبدالحسين در ادامه فعاليتهاى خود به حوزه عليمه شهر كربلا هجرت كرد و بعد از مدتى كه به درجه اجتهاد رسيد، دوباره به ديارش بازگشت. او در كاظمين به هدايت مردم، تهذيب نفوس، اقامه نماز جماعت، صدور فتوا و قضاوت مى پرداخت. اهالى كرخ بغداد بيشترين تأثير را از اين فقيه فرزانه مى پذيرفتند. شيخ عبدالحسين كه با داشتن صفات نيك انسانى، دلها را به سوى خود جذب كرده بود، در سال 1351ق در كاظمين از دنيا رفت و در نجف در كنار پدر و جدش به خاك سپرده شد. از وى سه فرزند پسر به نامهاى شيخ محمدرضا، شيخ مرتضى و شيخ راضى به يادگار ماند كه همگى از فقيهان، عالمان و بزرگان علم و فضيلت به شمار مى آيند.[9]

اساتيد

شيخ راضى آل ياسين در دوران تحصيل در حوزه هاى نجف و كاظمين از اساتيد برجسته اى بهره برد. از ميان آنان نام دو نفر بيشتر جلوه مى كند.

1 ـ شيخ محمد كاظم شيرازى:

وى در سال 1292هـ.ق در شيراز متولد شد. در هشت سالگى به همراه پدرش حاج حيدر صباغ به كربلا رفت. بعد از كسب علوم مقدماتى در حوزه عليمه كربلا به زادگاهش مراجعت كرد، امّا دوباره در سال 1310هـ.ق با رونق گرفتن حوزه سامرا به آنجا شتافت و در پرتو رهبرى ميرزاى شيرازى از حوزه سامرا بهره ها برد و از سيد محمد اصفهانى[10]، شيخ حسن طهرانى[11] و ميرزا محمد تقى شيرازى دانش هاى مورد نياز را آموخت.

بعد از وفات ميرزاى شيرازى همراه با ميرزا ابراهيم شيرازى[12] به زادگاهش برگشت، اما به فاصله اندكى دوباره در سامرا به درس ميرزا محمدتقى شيرازى رفت تا اينكه يكى از چهره هاى درخشان و انگشت شمار حوزه سامرا قرار گرفت. وى به همراه استادش ميرزا محمدتقى شيرازى به كربلا رفت و تا وفات او در سال 1338هـ.ق در آنجا اقامت گزيد. بعد از آن به حوزه نجف وارد شد و بعد از وفات سيد ابوالحسن اصفهانى يكى از مراجع نامدار آن حوزه محسوب گرديد. اين استاد فرزانه شاگردان زيادى را تربيت كرد كه در عراق، ايران و هندمنتشر شدند و شيخ راضى آل ياسين يكى از آنان است.

از تأليفات وى مى توان به موارد زير اشاره كرد:

1 ـ الحواشى على العروة الوثقى

2 ـ بلغة الطالب فى حاشيه المكاسب: حاشيه هايى بر مكاسب شيخ انصارى است. اين اثر محصول تقريرات درس استادش ميرزا محمد تقى شيرازى و خلاصه دروس خود وى در حوزه هاى نجف و كربلا و سامرا است.

3 ـ حاشيه بر رسائل شيخ مرتضى انصارى

4 ـ مسائل فقهيه: شامل پرسش و پاسخهاى فقهى به صورت متفرقه مى باشد.

5 ـ سيرى در ابواب مختلف فقه.

6 ـ تعليقات بر تقريرات ميرزا حسين نائينى.

7 ـ تعليقات بر كتاب دررالفوائد شيخ عبدالكريم حائرى.

8 ـ حواشى بر الفصول الغرويه فى الاصول الفقهيه تأليف شيخ محمد حسين اصفهانى

9 ـ رسالة فى صلاة الجمعه

10 ـ احكام الخلل فى الصلاة

11 ـ مناسك حج

شيخ محمد كاظم شيرازى بعد از عمرى تلاش در راه ترويج علم و تقوى و تربيت شاگردان و پرورش مجتهدان و فقيهان و عرضه آثار علمى در عرصه فقه و اصول، در سال 1367هـ.ق در شهر مقدس نجف جان به جان آفرين تسليم كرد و در حرم مطهر علوى به خاك سپرده شد.[13]

2 ـ شيخ محمدرضا آل ياسين

وى برادر شيخ راضى و از اساتيد برجسته اوست. شيخ محمدرضا در سال 1297هـ.ق در شهر كاظمين به دنيا آمد. تحصيلات خود را در حوزه هاى مهم عراق تكميل كرد و يكى از مراجع بزرگ عصر خود گرديد. اساتيد وى در كاظمين شيخ عبدالحسين بغدادى و دائى اش علامه سيد حسن صدر مى باشند. همچنين از محضر شيخ حسن كربلائى، سيد على سيستانى و سيد اسماعيل صدر بهره برد.

از تأليفات وى مى توان به موارد زير اشاره كرد:

1- بلغة الراغبين فى فقه آل ياسين. چاپ پنجم اين كتاب در سال 1367هـ.ق در نجفمنتشر شد.

2- سبيل الرشاد فى شرح نجاة العباد صاحب جواهر.

3- شرح منظومه بحرالعلوم در فقه

4- شرح استدلالى تبصره در فقه

5- شرح مشكلات عروة الوثقى

6- منظومه فى احكام السلام

6- ديوان شعر

7- مناسك حج

8- حاشيه بر عروة الوثقى

9- منظومه فى صلوة المسافر

از شاخص ترين شاگردان وى علاوه بر شيخ راضى آل ياسين، مى توان به علامه شهيد سيد محمد باقر صدر اشاره كرد كه خواهرزاده وى نيز مى باشد.

اين فقيه عارف در سال 1370 در كوفه از دنيا رفت و در نجف اشرف دفن شد. علامه امينى در مورد شخصيت والاى اين استاد حوزه نجف مى نويسد:

«شيخ محمدرضا آل ياسين رهبر روحانى و مرجع بزرگ شيعه در عرصه علم و فقاهت و استاد بى بديل حوزه نجف مى باشد. او مرد تقوى و فضيلت و يكى از معدود مراجع دينى در عصر حاضر، عالمى پسنديده خصال، با كرامت، داراى فضائل اخلاقى و صفات ستوده انسانى بود.»[14]

آثار و كتب

شيخ راضى آل ياسين در موضوعات مختلف مذهبى تأليفات ارزشمندى را به جامعه دانش پژوهان عرضه نمود. كتابهاى وى به شرح زير است:

1 ـ اوج البلاغه: شامل خطبه هاى رساى امام حسن و امام حسين(عليه السلام) مى باشد.

2 ـ تاريخ الكاظميه: در يك جلد بزرگ تاريخ زادگاه خود را به تصوير كشيده است. برخى از مطالب اين اثر نفيس در مجلة الاصلاح[15] در بغداد منتشر شد. اين كتاب تمام خصوصيات و ويژگيهاى شهر كاظمين را به همراه جديدترين اطلاعات تا عصر مؤلف به سبك جذاب بيان مى كند، اما با كمال تأسف اين كتاب در دسترس نيست.[16]

3 ـ مجموعه آثار شعر و منظومات ادبى

4 ـ تدوين «ديوان جابر ابى النوادر»: جابر بن عبدالحسين بغدادى از شعراى عراقى است و شيخ راضى ديوان او را تنظيم و تدوين كرده است.

5 ـ تحقيق و احياى كتاب الغُرّه فى شرح الدرّه: اصل اين كتاب در موضوعات علم كلام است و توسط شيخ عبدالنبى على كاظمى نوشته شده است.[17]

6 ـ صلح الحسن: معروف ترين اثر شيخ راضى است كه در سال 1372هـ ق به چاپ رسيد. اين كتاب به نام صلح امام حسن(عليه السلام) پرشكوه ترين نرمش قهرمانانه تاريخ توسط حضرت آيت الله خامنه اى در سال 1348 و به همت انتشارات آسيا منتشر شد.

صلح امام حسن(عليه السلام)

شيخ راضى با تأليف اين كتاب پاسخ بسيارى از شبهات را داد. اين كتاب در نيم قرن اخير منبع بسيارى از پژوهشها قرار گرفته و جايگاه ارزشمند خود را در عرصه اهلبيت پژوهان و حوزه هاى علميه و تاريخ نگاران يافته است. محققان بزرگى همچون سيد شرف الدين در النص والاجتهاد و علامه امينى در الغدير به طور گسترده از كتاب صلح الحسن(عليه السلام) بهره برده اند. مؤلف در توضيح انگيزه اش براى نگارش مى نويسد:

«دوران خلافت حسن بن على(عليه السلام) بر اثر انگيزه هاى خاص گذشتگان و سستى و اهمال ديگران صورتى زشت به خود گرفته و سرنوشت غمناك برخى حوادث دگرگون شده تاريخى دچار گشته است. بازيگران سياست پيشه تاريخى بر اثر مطامع دنيوى خود، سيماى منور حضرت امام حسن بن على(عليه السلام) را در نظر مردمِ سطحى نگر و داوران بى تحقيق به شكل خليفه اى بى سياست، زن دوست و تبديل كننده خلافت به مال دنيا!! قلمداد كرده و به آن حضرت بسى نسبت هاى ناروا ظالمانه بى منطق و به دور از حقيقت داده اند. فصول كتاب حاضر بدين منظور تهيه شد كه اين فاصله كوتاه زمان را از نقطه نظر حوادث تاريخى پراهميت آن كه -چه ذاتاً و چه به لحاظ موقعيت استراتژيكى- در شمار مهمترين فاصله هاى زمانى بعد از رحلت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)تا كنون است، بررسى كند. حسن بن على(عليه السلام) را چه زيان رسد اگر دلهاى كودن و مغزهاى گيج بر او ستم كنند، ولى روشن بينان منصفانه به شخصيت او بنگرند؟ بيگمان، صحنه هاى گوناگون زندگىِ اين امام و مواهبى كه خدا بر او ارزانى داشته و عمق و دورانديشى و هدفهاى برزگ او آن چنان هست كه او را در رديف برگزيده ترين چهره هاى جاويد بزرگان جهان قرار دهد. منظور ما از نگارش اين سطور، به همين برآورده مى شود كه از راه منطق صحيح و ترديدناپذير، عظمت اين امام، بى هيچ شائبه عيب و نقص و اشكال آشكار گردد. كتاب ما، در پيرامون زندگى امام حسن بن على(عليه السلام) به طور عموم نيست، بلكه فقط درباره فرازهاى سياسى زندگى اوست. در اين كتاب براى ايجاد نظم لازم، هرگز از شواهد قطعى كه در لابه لاى روايات پراكنده و نامنظم، فراوان به دست مى آيد، فراتر نرفته ايم و بنابراين، مدارك موجود -با همه نقصى كه در تك تك آنها بود- مجموعاً توانست مأخذ و مدرك تحقيقات اين كتاب و هم مبناى نظم و ترتيب و پيوستگى آن باشد و اين بهترين توفيقى است كه به آن مى باليم.

در تحليل و بيان فلسفه هريك از فرازها و صحنه ها با تانّى و بى شتاب پيش رفته و همه جا از فتواى عقل دوش به دوش حكم نقل استفاده برده ايم. در بسيارى از موارد كه در پى دقت و بررسى بيشترى بوده ايم، در گفته هاى شخص قهرمان كه رساتر و واقع نماتر از روايتهاى بيشتر مورخان است، منظور خود را جسته ايم.»[18]

علامه سيد شرف الدين در مورد اين كتاب مى نويسد:

«من بارها در اين صدد بوده ام (كه در مورد صلح امام حسن(عليه السلام) كتابى نوشته و توضيحاتى بدهم) ولى مشيت حكيمانه خداى عزوجل بر اين قرار گرفت كه بدين مهم كسى را كه از همه رو سزاوارتر و شايسته تر است، برانگيزد... و او فراهم آورنده اين كتاب مبتكرانه صلح الحسن - است كه بحق در موضوع خود سخن آخرين است و گزارنده قضاوت راستين و نماينده مرز حق و باطل.

بر فصول درخشنده يى چند از آن -كه نمايشگر فضل مؤلف بزرگوار نيكوكارش بود- واقف آمدم و آن را براستى در كاوشگرى و باريك بينى و ميانه روى و هم در قاطعيت بيان و استدلال و ريزه كارى و تتبع و پرهيز و احتياط در نقل گفتارها و رادمنشى در مجادله و احاطه بر چيزهاى مناسب موضوع در عين روانى اسلوب و انسجام سخن و رسائى در آنجا كه سخن به ايجاز گفته و زيبائى و گيرائى در آنجا كه سخن را به درازا كشانده...درست همانند مؤلف بزرگوارش يافتم.

كتاب فراهم آمده فكرى منظم، مبتكر و قوى است. هماهنگى و پيوستگى اش آن را به صورت جويبارى سرشار و لبريز از اندوخته هاى عقلى و نقلى درآورده و به واحدهائى به هم بسته و به نهايت غنى و كامل -از همه جهاتى كه با موضوع متناسب است و موجب ارزش تمام- همانند ساخته است. پيراستگى اش همراه با جامعيت و روشنى اش همراه با عمق و نقد تحليلى اش از ديگر امتيازات اين اثر مى باشد.»[19]

گزارشى از كتاب

كتاب صلح الحسن(عليه السلام) با گفتارى از علامه سيد شرف الدين آغاز و با پيش گفتار مؤلف وارد بحث اصلى مى شود، البته در ترجمه فارسى آن يادداشت كوتاهى از مترجم نيز آمده است. در بخش نخست كتاب به معرفى كوتاهى از شخصيت امام مجتبى(عليه السلام) در ابعاد اخلاقى و خانوادگى پرداخته شده است. بخش دوم به موقعيت سياسى حضرت پيش از بيعت، زمان بيعت و كوفه در روزهاى بيعت، اشاره دارد و عناوين ديگرى نيز همچون تصميم بر جنگ، بسيج نيرو و نصب فرماندهان نظامى، تعداد سپاه، عناصر تشكليل دهنده سپاه، شخصيت عبيدالله بن عباس، آغاز سرنوشت، قلمرو ترديد، عقيده يا حكومت؟ فداكارى و سيماى صلح به چشم مى خورد.

مؤلف در بخش سوم به موضوع اصلى كتاب (صلح) مى پردازد و با شرح و تبين انگيزه هاى صلح، قرارداد صلح، فرازهاى برجسته قرارداد ادامه مى يابد. آنگاه با طرح عناوين ملاقات در كوفه، در صحنه يى ديگر، و وفادارى به مفاد و شروط قرارداد، بحث خود را در زمينه صلح كامل مى كند. در ادامه همين بخش به بازتاب و پيامدهاى صلح و عملكرد معاويه با شيعيان و سران آنان اشاره مى كند. آخرين گفتار كتاب كه نظرات نهايى و نتايج بحث را دربر دارد، شامل مقايسه ميان شرائط امام حسن(عليه السلام) و زمينه ها و مقدمات قيام امام حسين(عليه السلام) است. نويسنده نتيجه مى گيرد كه صلح امام حسن(عليه السلام) و قيام امام حسين(عليه السلام) مكمل يكديگرند و تشخيص اينكه كدام يك از اين دو برادر مجاهدتش مؤثرتر و در راه هدف موفق تر و ضربتش بر دشمن قاطع تر و كوبنده تر بود، امرى دشوار است. عملكرد فداكارانه هر دو امام در جاودانه ساختن مكتب حيات بخش تشيع لازم بود و هر دو بزرگوار وظيفه تاريخى خود را به گونه اى شايسته انجام رساندند.

از منظر اهل نظر

شيخ راضى آل ياسين در اثر تلاشهاى بى وقفه و خستگى ناپذير در راه نشر علوم آل محمد و دفاع از فرهنگ اهل بيت(عليه السلام) مورد توجه علماى عصر خود و بعد از آن قرار گرفت. برخى از ويژگيهاى وى را از ديدگاه صاحب نظران مى خوانيم.

1 ـ صائب عبدالحميد:

«شيخ راضى آل ياسين بغدادى فرزندعبدالحسين از دانشمندان و ادباى فاضل و از عالمان ممتاز كاظمين مى باشد. او در رشته تاريخ دو كتاب ارزنده به نام هاى تاريخ الكاظميه القديم والحديث و كتاب صلح الحسن را به رشته تحرير درآورده كه دومى در موضوع خود بى نظير و برترين اثر مى باشد.»[20]

2 ـ علامه عبدالحسين امينى:

«شيخ راضى آل ياسين پديد آورنده اثر ارزشمند صلح الحسن است كه جامع حقايق روشن و نكات دقيق دينى، علمى و تاريخى است و نشانگر عمق اطلاعات و آگاهى و جلوه اى از فضائل، نوآورى و روشنگرى او در اين عرصه مى باشد.»[21]

3 ـ آقا بزرگ تهرانى:

«شيخ راضى آل ياسين در كتاب صلح الحسن به صورت شايسته تاريخ صلح امام مجتبى(عليه السلام) را تحليل و اثبات نمود كه صلح امام مجتبى(عليه السلام) و شهادت امام حسين(عليه السلام) مانند دو كفّه ترازو در مسير يارى از دين مبين اسلام و به مانند مكمل، مقدمه و زمينه ساز يكديگرند.»[22]

مؤلف از منظر شرف الدين

علامه سيد شرف الدين در تقريظ عالمانه و تحقيقى خود بر كتاب صلح الحسن در مورد شخصيت شيخ راضى مى نگارد:

«خواننده مى تواند خصال برگزيده مؤلف را در زيبائيهاى اين كتاب مشاهده كند و من اگر او را نديده بودم بى گمان مى توانستم چهره اش را با الهام از مطالب كتاب، ترسيم كنم. اينك اين اثر اوست كه او را با چهره اى باز، سيمائى درخشنده،سخنى شيرين، طبعى هموار و آرام، سينه ئى گشاده، خويى نرم، ذهنى سرشار، فهم و دانشى فراوان، اطلاعى وسيع، انشائى زيبا، نكته سنجى شيرين، كنايه پردازى لطيف، استعاره نغز... با گفتارى حكمت آموز و منطق و رفتارى دانش آفرين... با اخلاقى بی نهايت بزرگوارانه و فطرتى ی بنهايت سليم، درياى مواجى از دانش آل محمد(صلى الله عليه وآله) دانشمندى محقق... داناى اسرار اهل بيت(عليه السلام) و روشنگر معضلات و شناساى سره از ناسره آن... با اين صفات بارز و صفات ديگر به خواننده باز مى شناساند. ...شهادت عاشورا در مرتبه نخست حَسنى بود و در مرتبه بعد حسينى... و از نظر ژرف بينان و انصاف گرايان، روز ساباط[23]با مفهوم فداكارى و جانبازى آميخته تر بود. از روز عاشورا و امتياز كشف اين حقيقت از آن مولا و پيشواى ما، بزرگ امت و داناى اسرارِ امامان اهل بيت، نماينده دين و رهبر مسلمين، استاد شيخ راضى آل ياسين است كه مقام و مرتبه اش برتر باد. چه اينكه هيچ يك از بزرگان دين، در مورد اين موضوع مهم كوششى را كه او در فراهم آوردن اين كتاب منحصر به فرد و بى نظير مبذول داشت به كار نبرده است و اينك كتاب اوست با اين اوج و سطح بلند كه در كتابخانه اسلام، خلائى را كه امت اسلامى سخت نيازمند پر شدن آن بود، پر مى كند. خداى بزرگ از جانب اين امت و امامانش و به پاس گره هائى كه گشوده و نهفته هائى كه نمايانده و حقائقى كه برملا ساخته بدو پاداشى -از بهترين پاداشهاى نيكوكاران- عطا فرمايد و در برترين جايگاههاى قربش مسكن دهد. حَشَرُهُ اللهُ فى اَعْلى عليين مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصادقين و حسن اولئك رفيقا.»[24]

شيخ راضى در سال 1372هـ ق در زادگاهش دچار بيمارى شد و براى معالجه به لبنان مسافرت نمود و همانجا به سراى باقى شتافت.

پيكر مطهرش به نجف اشرف انتقال يافت و در كنار جدش شيخ محمد حسن آل ياسين به خاك سپرده شد.[25]

[1]. در مورد شرح حال وى، ر.ك.به: گلشن ابرار، ج 5.

[2]. مستدركات اعيان الشيعه، ج 1، ص 43، حسن امين، دارالتعارف، بيروت، 1418ق.

[3]. الذريعه ذيل اسامى كتابها: شيخ آقا بزرگ طهرانى، دارالاضواء، بيروت، 1403. فوائد الرضويه، شيخ عباس قمى، كتابخانه مركزى تهران، 1327/ش، ص 451 اعيان الشيعه، ج 9، ص 171.

[4]. چون مرجعيت شيخ انصارى بعد از رحلت صاحب جواهر از سال 1266 تا رحلت خود شيخ مرتضى در سال 1298 بود، طبيعتاً اين ماجرا در آن سال و در نيمه دوم قرن سيزده اتفاق افتاده و اين مبلغ قابل توجهى بوده است.

[5]. براى تفصيل اين داستان ر.ك.به: نجم الثاقب، محدث نورى، ص 486, مفاتيح الجنان، ذيل زيارت كاظمين.

[6]. شرح حال اين بزرگمرد علم و انديشه و تقوى در جلد سوم گلشن ابرار، ص 600 آمده است.

[7]. معارف الرجال، محمد حرزالدين، كتابخانه ى مرعشى، قم، 1405ق، ج 1، ص 146.

[8]. زندگى نامه اين استاد برجسته در گلشن ابرار ج 3، ص 218 آمده است.

[9]. معارف الرجال، ج 2، ص 39 و ج 1، ص 146.

[10].سيد محمد فشاركى اصفهانى از خاندان طباطبائى و از شهر زواره است. او بعد از وفات پدرش در 11 سالگى به عراق هجرت كرد و بعد از گذراندن دروس مقدماتى و سطح عالى حوزه در كربلا و نجف به درس ميرزاى شيرازى راه يافت و به همراه او به سامرا رفت. بعد از رحلت ميرزاى شيرازى به نجف برگشت و در سال 1316هـ.ق در همان شهر درگذشت. شاگردان برجسته اى را تربيت كرد كه شيخ محمد كاظم شيرازى ازجمله آنان است. تقريرات درس برائت ميرزاى شيرازى و شرح رسائل (برائت) شيخ انصارى از تأليفات اوست. سيد محمد فشاركى اصفهانى عالمى عامل و زاهدى وارسته بود كه نام نيك وى زينت بخش كتابهاى رجال و محافل مذهبى است. اعيان الشيعه، ج 9، ص 125.

[11]. شيخ حسن على طهرانى از ديگر اصحاب و ياران ميرزاى شيرازى است. او فقيهى پارسا و عالمى پرتلاش بود. تقريرات كتاب المتاجر استادش ميرزاى شيرازى از تأليفات اوست. شيخ حسن على طهرانى در سال 1330هـ.ق در مشهد كنار امام رضا(عليه السلام) از دنيا رفت و در همانجا به خاك سپرده شد. تقريرات ميرزاى شيرازى، ص 59.

[12]. ميرزا ابراهيم محلاتى شيرازى نيز از اساتيد شيخ محمد كاظم در حوزه سامرا است. او از خواص شاگردان ميرزاى شيرازى بود. ميرزا ابراهيم بعد از وفات ميرزاى شيرازى در سال 1315هـ.ق به شيراز برگشت و در همانجا در سال 1336هـ.ق درگذشت. حاشيه رسالة الاستصحاب شيخ انصارى از آثار اوست. (فوائد الرضويه، ص 12.)

[13]. اعيان الشيعه، سيد محسن امين، دارالتعاريف، بيروت، ج 9، ص 401 و 402, معجم المطبوعات النجفيه، ص 342. مقدمه اى بر فقه شيعه, حسين مدرسى طباطبائى، بنياد پژوهشهاى اسلامى، مشهد، 1368، ص 365.

[14]. الغدير، علامه عبدالحسين امينى، دارالكتب العربى، بيروت، 1397، چ 8، ص 4, الاعلام، خيرالدين زركلى، نشر دارالعلم، بيروت، 1980م، ج 6، ص 127, معجم مطبوعات النجفيه، محمد هادى امينى، نشر الآداب، نجف، 1385، ص 109, مستدركات اعيان الشيعه، ج 7، ص 245 و 246.

[15]. مجله الاصلاح توسط سيد محمد صالح بحرالعلوم نويسنده ديوان العواطف در عراق منتشر مى شد. الذريعه، ج 15، 355.

[16]. همان، ج 3، ص 275.

[17]. الذريعه، ج 16، ص 34 و ج 15، ص 86 و ج 9، ص 187.

[18]. مقدمه مؤلف.

[19]. صلح امام حسن(عليه السلام)، شيخ راضى آل ياسين، مترجم آيت الله سيد على خامنه اى، نشر آسيا، تهران، 1365، ص 8.

[20]. معجم مورخين فى الشيعه، صائب عبدالحميد، ج 1، ص 338.

[21]. الغدير، ج 10، مقدمه.

[22]. الذريعه، ج 15، ص 86.

[23]. ساباط يكى از روستاهاى مدائن در شمال عراقاست. امام حسن مجتبى(عليه السلام) وقتى در هنگام جنگ با معاويه به اين منطقه رسيد مردى از منافقين بنام جراح بن سنان در تاريكيهاى ساباط به آن حضرت حمله كرد و امام بشدت مجروح شد او قصد داشت امام مجتبى را همانجا به شهادت برساند.

[24]. صلح الحسن(عليه السلام)، مكتبه الامام الحسن العامه، كاظمين، 1372. صلح امام حسن(عليه السلام) ترجمه سيد على خامنه اى، ص 9 و 24.

[25]. مستدركات اعيان الشيعه، ج 1، ص 43.
صائب عبدالحميد

صائب عبدالحميد:«شيخ راضى آل‏ياسين بغدادى فرزندعبدالحسين از دانشمندان و ادباى فاضل و از عالمان ممتاز كاظمين مى‏باشد. او در رشته تاريخ دو كتاب ارزنده به نام‏هاى تاريخ الكاظميه القديم والحديث و كتاب صلح الحسن را به رشته تحرير درآورده كه دومى در موضوع خود بى‏نظير و برترين اثر مى‏باشد.»
علامه عبدالحسين امينى

«شيخ راضى آل‏ياسين پديد آورنده اثر ارزشمند صلح الحسن است كه جامع حقايق روشن و نكات دقيق دينى، علمى و تاريخى است و نشانگر عمق اطلاعات و آگاهى و جلوه‏اى از فضائل، نوآورى و روشنگرى او در اين عرصه مى‏باشد.»
آقا بزرگ تهرانى

«شيخ راضى آل‏ياسين در كتاب صلح الحسن به صورت شايسته تاريخ صلح امام مجتبى‏ عليه السلام را تحليل و اثبات نمود كه صلح امام مجتبى‏ عليه السلام و شهادت امام حسين‏ عليه السلام مانند دو كفّه ترازو در مسير يارى از دين مبين اسلام و به مانند مكمل، مقدمه و زمينه ساز يكديگرند.»
علامه سيد شرف الدين

مؤلف از منظر شرف الدين

علامه سيد شرف الدين در تقريظ عالمانه و تحقيقى خود بر كتاب صلح الحسن در مورد شخصيت شيخ راضى مى نگارد:

«خواننده مى تواند خصال برگزيده مؤلف را در زيبائيهاى اين كتاب مشاهده كند و من اگر او را نديده بودم بى گمان مى توانستم چهره اش را با الهام از مطالب كتاب، ترسيم كنم. اينك اين اثر اوست كه او را با چهره اى باز، سيمائى درخشنده،سخنى شيرين، طبعى هموار و آرام، سينه ئى گشاده، خويى نرم، ذهنى سرشار، فهم و دانشى فراوان، اطلاعى وسيع، انشائى زيبا، نكته سنجى شيرين، كنايه پردازى لطيف، استعاره نغز... با گفتارى حكمت آموز و منطق و رفتارى دانش آفرين... با اخلاقى بي نهايت بزرگوارانه و فطرتى ي بنهايت سليم، درياى مواجى از دانش آل محمد(صلى الله عليه وآله) دانشمندى محقق... داناى اسرار اهل بيت(عليه السلام) و روشنگر معضلات و شناساى سره از ناسره آن... با اين صفات بارز و صفات ديگر به خواننده باز مى شناساند. ...شهادت عاشورا در مرتبه نخست حَسنى بود و در مرتبه بعد حسينى... و از نظر ژرف بينان و انصاف گرايان، روز ساباط[23]با مفهوم فداكارى و جانبازى آميخته تر بود. از روز عاشورا و امتياز كشف اين حقيقت از آن مولا و پيشواى ما، بزرگ امت و داناى اسرارِ امامان اهل بيت، نماينده دين و رهبر مسلمين، استاد شيخ راضى آل ياسين است كه مقام و مرتبه اش برتر باد. چه اينكه هيچ يك از بزرگان دين، در مورد اين موضوع مهم كوششى را كه او در فراهم آوردن اين كتاب منحصر به فرد و بى نظير مبذول داشت به كار نبرده است و اينك كتاب اوست با اين اوج و سطح بلند كه در كتابخانه اسلام، خلائى را كه امت اسلامى سخت نيازمند پر شدن آن بود، پر مى كند. خداى بزرگ از جانب اين امت و امامانش و به پاس گره هائى كه گشوده و نهفته هائى كه نمايانده و حقائقى كه برملا ساخته بدو پاداشى -از بهترين پاداشهاى نيكوكاران- عطا فرمايد و در برترين جايگاههاى قربش مسكن دهد. حَشَرُهُ اللهُ فى اَعْلى عليين مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصادقين و حسن اولئك رفيقا.»[24]

 

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا