الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُون
{ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُون }
«[منِ زائر شهادت مي دهم كه] شما [اهل بيت نبوّت] داراي صفت عصمت هستيد و [در پيشگاه خدا] مكرّم و مورد تكريم خداييد».
عصمت چيست،معصوم كيست؟
ما شيعهي اماميّه معتقديم كه همهي انبياء (علیهم السلام ) و همهي ائمّهي هدي (علیهم السلام ) معصوم از گناه و مصون از هر گونه خطا و اشتباهند. «عصمت»يك نوع حالت قوّت نفساني است كه وقتي در انساني به وجود آمد،از ارتكاب هر عمل مخالف با رضاي خدا خودداري مي كند. البتّه، «تقوا» و «عدالت» نيز، كه ملكهي رادعهي* نفسانيّه است، از همين سنخ است ولي عصمت درجهي نهايي اين ملكه است و به گونه اي است كه انسان معصوم،چون آگاهي كامل از نتايج شوم گناه دارد، نه تنها اقدام به گناه نمي كند، بلكه فكر گناه هم به دل راه نمي دهد و در قلب خود احساس تمايل به معصيت نمي كند. انسان معصوم در عين اين كه قادر به ارتكاب گناه است، از آن اجتناب مي كند؛مانند كسي كه ميل به غذايي دارد ولي چون طبيب گفته يا خودش به اين نتيجه رسيده كه مضرّ است، از آن نمي خورد و بلكه از آن غذا احساس نفرت شديد مي كند و از نگاه كردن به آن و شنيدن اسم آن نيز مشمئزّ* و متنفّر مي گردد.
چرا معصوم گناه نمي كند؟
تقريباً دارندهي ملكه ي عصمت در برابر گناه و معصيت داراي چنين حالي است.گناه ـ كه به نظر ما لذّتبخش است و طبعاً هم گرايش به آن داريم، منتهيََ از ترس جهنّم يا از ترس مردم مرتكب آن نمي شويم ـ در نظر انسان معصوم،تنفّرانگيز و مشمئزّكننده است.در اينجا مثال ديگري ذكر مي كنيم: در نظر بگيريد آبي صاف و زلال است امّا مي دانيم كه داخل آن آب، لباسهاي بيماران مبتلا به جذام را شستهاند.آيا هيچ ممكن است ما درعين شدّت عطش از آن آب بياشاميم؟هرگز ؛ بلكه از تصوّر نوشيدن آن آب احساس تنفّر مي كنيم. پس ما در برابر خوردن آن آب معصوميم؛ يعني در عين قادر بودن به نوشيدن آن، ممكن نيست آن آب را بياشاميم، چون از آلودگي آن آگاهيم؛ و صفت عصمت نيز از مقولهي علم است و معصوم كسي است كه عالم به پيامد هاي نامطلوب گناه است و با داشتن آن علم، سرزدن گناه از وي ناممكن است، در عين اين كه كاملاً قادر به ارتكاب آن است.
به فرمودهي خواجه نصير طوسي (رحمة الله عليه ) در تجريد:
(وَلايُنافِي الْعِصْمَة اَلقُدْرَة)؛
«عصمت منافات با قدرت ندارد».
معصوم آن نيست كه نتواند گناه كند بلكه آن است كه بتواند و نكند.ما با آن كه مي توانيم غذاي مسموم را بخوريم،نميخوريم؛ با آنكه مي توانيم به سيم بدون پوشش حامل برق دست بزنيم، نمي زنيم؛ چون از پيامد شوم آن كه هلاكت است، آگاهي داريم.امامان (علیهم السلام ) در مورد تمام گناهان،آن حال را دارند كه ما در مورد غذاي سمّي و سيم برق داريم.آنان در برابر تمام گناهان معصومند آن گونه كه ما در برابر خوردن غذاي سمّي و تماسّ با سيم لخت برق معصوميم؛ بنابراين، رمز عصمت علم است و آگاهي كامل از عواقب شوم معصيت. در ميان مؤمنان نيز افرادي كه ايمان قوي تري به احكام دين خود دارند، از گناه پرهيز بيشتري دارند تا آنجا كه از شنيدن اسم ربا و اكل مال يتيم* آنگونه متوحّش مي شوند كه از ديدن مار و عقرب و افعي؛ چون اين آيه از قرآن باورشان شده كه مي گويد:
{ إنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أمْوالَ الْيَتامَي ظُلْماً إنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً... }
«آنان كه ظالمانه مال يتيمان را مي خورند،هم اكنون دارند آتش مي خورند...».
منتهيََ، فعلاً چهرهي آتشين آن پشت پرده است.
{...سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً}؛[1]
«...به زودي سر از آتش سوزان در مي آورند».
چرا انسان مؤمن گناه نمي كند؟
انسان مؤمن اين آيه از قرآن را باور كرده است،لذا از مال يتيم مي گريزد و نزديكش نمي رود؛چرا كه قرآن گفته است:
{ وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ...}؛[2]
«به مال يتيم نزديك نشويد...».
دقيقاً مراقب است كه حبّهاي از مال يتيم با اموالش مخلوط نشود؛ امّا آن يكي با بي پروايي تمام مي خورد و هر دو هم مسلمانند، امّا او باور كرده و اين باور نكرده است. اين يكي ربا را هم با آسودگي خاطر مي خورد و حال آن كه قرآن كريم با صراحت گفته است كه خدا و رسولش اعلان جنگ با ربا خواران كردهاند:
{ يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * فَإنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ... }؛[3]
«اي مؤمنان، از خدا بترسيد و اگر ايمان داريد، آنچه از ربا باقي مانده است؛ واگذاريد وگرنه، بدانيد كه به جنگ خدا و رسولش رفتهايد... ».
آيا راستي انسان مؤمن به قرآن از شنيدن اين آيه لرزه بر اندامش نمي افتد و ترس از خدا سراپاي وجودش را نمي گيرد؟ اين حالت پرهيز از گناه كه همان تقواست،لازمهي ايمان به قرآن است؛بنابراين، آيا امامان (علیهم السلام ) كه عواقب شوم گناهان را براساس علم و معرفت عميق و وسيع خود مشاهده مي كنند، تا چه حدّ از گناه اجتناب خواهند كرد؟ طبيعي است كه فكر گناه هم به ساحت اقدس قلبشان راه نخواهد يافت. اين همان حالت عصمت است كه پيامبران و امامان (علیهم السلام ) كه هاديان و مربّيان بشرند، بايد آن را دارا باشند.
چرا پيامبر و امامان (علیهم السلام )بايد معصوم باشند؟
حال، بايد ديد دليل لزوم عصمت چيست ؟ چرا بايد انبياء و ائمّه (علیهم السلام ) معصوم باشند؟ مرحوم خواجه نصير طوسي(عليه الرحمة) در اين باب مي فرمايد:
(لِيَحْصُلَ الْوُثُوقُ فَيَحْصُلَ الْغَرَضُ مِنَ الْبِعْثَة)؛
براي اين كه خداوند آنها را مبعوث كرده است تا مردم را به سوي خدا و سعادت ابدي هدايت كنند و اگر پيامبر و امام از نظر مردم جايزالخطا باشند،ديگر اطميناني براي مردم باقي نمي ماند كه تابع محض آنها باشند و جايزالخطا بودن پيامبر و امام موجب نقض غرض مي شود؛يعني غرض خداوند كه هدايت مردم بود حاصل نمي شود و مردم اعتماد به هدايت او نمي كنند و گذشته از اين،تناقض يا تضادّ در مقام عمل لازم مي آيد؛ زيرا فرضاً اگر پيامبر يا امام مرتكب گناه شود يا امر به ارتكاب گناه كند، از طرفي ما وظيفه داريم كه از او (چون امام است) تبعيّت كنيم و از طرفي هم وظيفه داريم كه از او (چون گنهكار است) تبعيّت نكنيم.اين تناقض يا تضادّي بسيار روشن است كه پيروي از او در اين مورد هم واجب مي شود هم حرام! از آن جهت كه امام است، اطاعتش واجب و از آن نظر كه امر به ارتكاب گناه مي كند،اطاعتش حرام است. به فرمودهي خواجه(ره):
(وَلِوُجوُبِ مُتابَعَتِهِ وَ ضِدِّها)؛
«لازم مي آيد كه هم متابعت از او واجب باشد، هم ضّد متابعت كه مخالفت است».
(وَ لِوُجوُبِ الْاِنْكارِ عَلَيْهِ)؛
اگر بنا شد امام مرتكب گناهي بشود،ما وظيفهي نهي از منكر داريم.از طرفي هم نهي از منكر سبب ايذائش* مي شود و قرآن فرموده است:
{ إنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة وَ أعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً }؛[4]
«كساني كه خدا و رسولش را بيازارند، در دنيا و آخرت ملعون خدا هستند و عذاب خواركنندهاي برايشان آماده شده است».
پس به حكم عقل،پيامبر و امام بايد معصوم باشند تا چنين تضادّ و تناقضي براي بشر پيش نيايد.
اهل بيت اطهار (علیهم السلام )مورد تكريم خدا
صفت بعدي(اَلْمُكَرَّموُنَ)؛يعني شهادت مي دهيم كه شما خاندان رسالت مورد تكريم خدا هستيد. كرامت آنها در نزد خدا براي ما قابل ادراك نيست. همين قدر مي فهميم كه آنها برگزيدگان عالم انسان هستند و آن عالم انسان با اين همه عظمت و مكرمتي كه خدا به او عنايت كرده و فرموده است:
{ وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَي كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً }؛[5]
«ما آدميزادگان را گرامي داشتيم و برّ و بحر را در اختيارشان قرار داديم و از طيّبات روزي داديم و آنها را بر بسياري از آفريدهها برتري بخشيديم».
به فرمان آفرينندهاش موظّف به خضوع در مقابل اهل بيت رسول (علیهم السلام ) گشته است و سعادت هر دو جهاني اش در گرو اطاعت از اوامر آن مقرّبان درگاه خداست و هر نوع شقاوت و بدبختي كه دامنگير عالم انسان شده است و مي شود، در اثر استكبار و اعراض از درِ خانهي اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام ) است كه قرآن مي فرمايد:
{ ما أصابَكَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللهِ وَ ما أصابَكَ مِنْ سَيِّئَة فَمِنْ نَفْسِكَ... }؛[6]
«آنچه خوبي و خوشي در زندگي به تو مي رسد از خداست و آنچه بدي به تو مي رسد از خود توست...».
اين همه سيّئات و ناگواريهاي زندگي را خودت درست كردهاي.خداوند حكيم رحيم امامان معصوم (علیهم السلام ) را سرمشق و اُسوه ي ما قرار داده تا به زندگي سعادتمندانه برسيم؛ امّا ما از آنها اعراض كرده و خود را به دامن سيّئات انداختهايم و محيط زندگي را براي خود دشوار و جهنمّي ساختهايم، آن چنان كه گويي آب و هوا و نان و غذا و معاشرات و معاملات ما جملگي مسموم گشته و از همه جا و از همه چيز احساس تيرگي مي كنيم؛ مثل اينكه اعمال و اخلاق زشت آدميان در هوا تأثير كرده و هوا را هم شهوت آلود كرده است؛آدم تنفّس كه ميكند، قلبش تيره و تار مي گردد.غذا كه مي خورد، در دل احساس قساوت مي كند.در معامله و معاشرت با مردم، مبتلا به بيماري غفلت از خدا و روز جزا مي شود.آن وقت در چنين زندگي آلودهاي ما چه قدر احتياج به شستشو دادن جان داريم؟ بديهي است كه هر چه محيط آلوده تر باشد، انسان احتياج بيشتري به حمّام پيدا ميكند.
مسجد محلّ عبادت و طهارت روح است، نه تجارت و...
حمّام جان ما همين مساجد و مجالس قرآن و محافل وعظ و نصيحت ماست، به شرط اينكه كاري نكنيم كه قداست اين اماكن از بين برود. كارهايي كه مناسب با شأن مسجد نيست، در مسجد انجام ندهيم. مسجد معبد و عبادتگاه است، نه نمايشگاه است نه فروشگاه و نه ورزشگاه. در جامعهي مسلمين هر كاري محلّ مخصوص به خود دارد، هر كار اسلامي را كه نمي توان و نبايد در مسجد انجام داد.تجارت كاري اسلامي است؛امّا آيا در مسجد بايد تجارت كرد؟درست است كه (اَلْكاسِبُحَبيبُ الله)؛ امّا آيا اين حبيبالله بايد بساط كسب خود را در مسجد بگستراند؟ ازدواج امري اسلامي است؛ امّا آيا جشن عروسي بايد در مسجد برگزار گردد؟ تجارت و كسب و كار و تئاتر و سينما و فيلم و نمايش و ورزش، فرضاً كه اسلامي هم باشند،تناسب با مسجد و معبد ندارند و هر يك بايد در محلّ مخصوص و مناسب خود انجام بگيرند و مسجد هم بايد مخصوص عبادت باشد. مسلمانان بايد به مسجد بيايند و در آنجا خود را تطهير به طهارت معنوي كنند و جانها را شستشو دهند و سپس هر كدام به محلّ كار خود بروند و با جانهاي مطهّر و منوّر به نور ايمان، به كارهاي مناسب خود بپردازند؛بايد طهارت مسجد را به آن اماكن گسترش دهند، نه اين كه آلودگي آن اماكن را به مسجد بياورند.
حاصل آن كه،قداست مساجد و محافل وعظ و نصيحت را تحت عناوين ديگر آلوده نكنيم، به بهانهي اين كه آن عناوين نيز اسلامي هستند . مگر هر كاري اسلامي بود، در مسجد بايد انجام بگيرد؟ اگر شنيدهايم كه صدر اسلام در مسجد «قضاوت» و «قانونگذاري» و اعزام لشكر مي كردند، از آن جهت بود كه جا نداشتند . آن قدر از نظر جا در مضيقه بودند كه حتّيََ فقرا را در مسجد جا داده بودند؛اصحاب صُفّه كه از مكّه مهاجرت كرده بودند، در گوشهاي از مسجد جا داشتند و طبيعي است كه وقتي جامعهي اسلامي توسعه پيدا كرد و تشكيلات منظّم به وجود آمد، ديگر لزومي ندارد كه امور ديگري غير از مسائل عبادي در مسجد انجام پذيرد؛ بلكه بايد هر كاري در محلّ مناسب خود انجام بگيرد و لذا ما بايد قداست معابد و محافل وعظ و نصيحت را حفظ كنيم و بايد بدانيم كه اين اماكن مقدّس به واقع مانند حمّام، محلّ شستشو دادن جانهاي ما هستند كه حدّاقلّ هر چند روز يك بار بايد خود را به اين حمّامها برسانيم تا ما را تطهير و تنظيف كنند. همان گونه كه حمّام جاي تنظيف است و انسانها بدن خود را در آن تنظيف مي كنند تا با بدني نظيف سرِ كارهاي خود بروند،ما هم هر چند روز يك بار بايد خود را به معابد و محافل وعظ و نصيحت برسانيم و جان خود را شستشو بدهيم و هر چند ماه يك بار به زيارت يكي از حرمهاي مطهّر امامان (علیهم السلام ) مشرّف بشويم تا آنجا ما را شستشو دهند و جان ما را از رذايل تطهير و به فضايل تنوير كنند.به قول شاعر:
بـر درِ ميخانهي عشق اي مَلَك تسبيح گوي كانـدر آنجـا طينت آدم مـخمّر ميكنند
اي گـداي خانـقه، بـازآ كـه در ديـرمـغان ميدهند آبي و دلها را تـوانگر ميكنند
طهارت جان،مجوّز ورود به حريم جانان
{ وَ إنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا }؛[7]
«و اگر جنب شديد، تحصيل طهارت كنيد».
اكنون حال جنابت و اجنبي شدن و بيگانه گشتن از خدا در بسياري از ما مردم به وجود آمده است و آن چنان غرق در لذّات فريبندهي دنيا شدهايم كه به كلّي از خدا بيگانه و اجنبي گشتهايم و به جنابت روحي عجيبي مبتلا شدهايم و لذا به حريم مقدّس خود راهمان نمي دهند.مگر نه اين است كه آدم جنب با حال جنابت نه حقّ خواندن نماز دارد، نه حقّ ورود به مسجد و حرم امامان و نه حقّ تماسّ با كتابت قرآن ؟ ابتدا غسل و تحصيل طهارت و سپس تقرّب به نماز و مسجد و قرآن و حرمهاي امامان(علیهم السلام ) . از آنجا كه ما به جنابت روحي عميقي مبتلا شدهايم، از تقرّب به روح نماز و واقعيّت مسجد و زيارت امامان و درك حقايق قرآن محروم گشتهايم.
به طواف كعبه رفتم به حرم رهم ندادند كه تو در برون چه كردي كه درون كعبه آيي
شصت هفتاد سال است كه پشت در نگهمان داشتهاند و اجازهي ورود به حرم نمي دهند. هر چه مكّه و كربلا و مشهد مي رويم و برمي گرديم و روزهها مي گيريم و... همان تاريكي روحي را كه داشتهايم، باز هم داريم. سرّ مطلب همان است كه قرآن مي فرمايد:
{ كَلاّ بَلْ رانَ عَلَي قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ * كَلاّ إنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ }؛[8]
«با دلهاي زنگار گرفته از گناهان رو به من مي آيند و از اين رو، از من در حجاب خواهند بود تا وقتي كه آيينهي قلب خود را از تيرگي گناهان پاك كنند».
كسب آمادگي براي ورود به ماه مبارك رمضان
ماه مبارك رمضان ماه طهارت و تطهير و تمحيص* است،چنان كه در خطبهي رسول خدا
در جمعهي آخر ماه شعبان و همچنين در صحيفهي سجّاديّه اين مضمون آمده است.بايد دعايي را كه امام سيّدالسّاجدين (ع) موقع ورود به ماه رمضان دارند، بخوانيم و بفهميم تا آمادگي داشته باشيم كه وارد ماه رمضان، ماه ضيافت خدا، بشويم.دلها را پاك نگه داشتن و غذاها را مراقب بودن،از جملهي آدابي است كه بايد رعايت شود. ما وقتي مهمان دعوت مي كنيم،سفره مي چينيم و غذاي فراوان مي آوريم؛ امّا وقتي خدا مهمان دعوت مي كند، با گرسنگي از آنها پذيرايي مي كند. كدام ميزبان است كه مهمانش را گرسنه نگه دارد؟ آري،ضيافت خدا با جوع و گرسنگي است، چرا؟چون غذاي اصلي انسان تقرّب به خداست.آن چنان محترم است اين مهمان كه ميزبانش گفته است:
(الصَّوْمُ لِي وَ اَنَا اَجْزِي بِهِ)؛[9]
«روزه مال من است و من خودم پاداش آن را مي دهم».
در مورد ساير عبادات اين تعبير نيامده كه خودم متصدّي دادن پاداش به بندگان هستم. اين تعبير، اهمّيّت عبادت روزه را، اگر با شرايط خاصّش انجام بگيرد، نشان مي دهد. آري، اين بنده بايد شكم خود را از غذاهاي حيواني خالي كند تا بتواند جان خود را به آن غذاهاي انساني برساند. ولي ياللاسف كه ما اين كار را نمي كنيم؛ بلكه در ماه رمضان اگر چند ساعتي گرسنه مي مانيم، شب به چند برابر آن را جبران مي كنيم و در واقع، نقض غرض ميكنيم و حال آن كه فرمودهاند:
(اَجِيعُوا اَكْبادَكُمْ لَعَلَّ قُلُوبَكُمْ تَرَي اللهَ عَزَّوَجَلَّ)؛[10]
«شكمها را گرسنه نگه داريد تا شايد دلها نوراني گردد و ناديدنيها را ببينيد».
شيوهي بزرگان در ورود به ماه مبارك رمضان
بزرگان خيلي مراقبند و قبل از رسيدن ماه رمضان خود را آماده مي كنند.ماه شعبان را واقعاً ماه استغفار و ماه پاكسازي مي دانند و خود را از آلودگي گناهان پاك مي كنند. در ماه رمضان هم مراقبند تا حلال و در عين حال كم بخورند؛ زيرا خود زياد خوردن، اگر چه حلال هم باشد، مضرّ است.فرمودهاند:
(مَنْ جَعَلَ بَيْنَ قَلْبِهِ وَ بَيْنَ صَدْرِهِ مِخْلاتاً مِنَ الطَّعامِ فَهُوَ مَحْجُوبٌ عَنْ عَوالِمِ الْاَنْوارِ)؛
«كسي كه يك انبان پر از غذا بين سينه و قلبش جا داده است، از عالم انوار در حجاب خواهد بود».
(وَ يَسْتَحيلُ اَنْ يَنْكَشِفَ لَهُ شَيْءٌ مِنَ الْاَسْرارِ)؛[11]
«محال است چنين كسي از اسرار آگاهي يابد».
رسول خدا
قبلاً به مردم هشدار ميداد:
(اَيُّهَا النّاسُ قَدْ اَقْبَلَ اِلَيْكُمْ شَهْرُ اللهِ)؛
«مردم، باخبر باشيد كه ماه خدا به سوي شما آمد».
دارالضّيافه و مهمانخانهي مخصوص خدا به روي بندگانش باز مي شود. سفرهي خدا گسترده مي گردد. خودتان را براي نشستن كنار آن سفره آماده كنيد.
ما از خدا مي خواهيم به حرمت رسول مكرّمش، كه رسانندهي اين پيغام به عالم انسان بوده، قلبهاي ما را به نور يقين منوّر گرداند.
در آستانهي ماه مبارك به درِ خانهي بابالحوائج، ابوالفضل (ع) مي رويم كه فرمودهاند:
(اَحَقُّ النّاسِ اَنْ يُبْكَي عَلَيْهِ فَتيً اَبْكَي الْحُسَيْنَ بِكَرْبَلاءِ)؛
«سزاوارترين مردم كه بايد برايش گريه كرد آن جوانمردي است كه برادرش حسين را در كربلا گريانيد».
وقتي كنار نعش غرق خون برادر آمد، ديد دست در بدن ندارد و عمود آهنين بر فرقش زدهاند. دست بر كمر گرفت و فرمود:
(الآن انْكَسَرَ ظَهْري وَ انْقَطَعَ رَجائي)؛
«اكنون پشتم شكست و اميدم منقطع شد...».
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته
* رادع: بازدارنده،جلوگير.
* مشمئزّ: بيزار.
* اَكْلِ مال يتيم: خوردن مال بچّهي پدرمرده.
[1]ـ سورهي نساء ، آيهي 10.
[2]ـ سورهي انعام،آيهي152.
[3]ـ سورهي بقره ، آيات 278 و 279.
* ايذاء: اذيّت كردن،آزردن.
[4]ـ سورهي احزاب ، آيهي 57.
[5]ـ سورهي اسراء ، آيهي 70.
[6]ـ سورهي نساء ، آيهي 79.
[7]ـ سورهي مائده ، آيهي 6.
[8]ـ سورهي مطفّفين ، آيات 14 و 15.
* تمحيص: دور ساختن از عيب و نقص.
[9]ـ المحجّة البيضاء،جلد2،صفحهي123.
[10]ـ المراقبات حاج ميرزاجوادآقا ملكي(ره).
[11]ـ جامعالسّعادات،جلد3،صفحهي378.