Menu

يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لاَ يَأْتِي عَلَيْهَا إِلاَّ رِضَاكُمْ‏ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَي سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ ‏لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي { يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لاَ يَأْتِي عَلَيْهَا إِلاَّ رِضَاكُمْ‏ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَي سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ ‏لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي }

چرا اين زيارت،جامعه ناميده شده ؟

شخص زائر در اين جملات از زيارت خطاب به امامي مي‌ كند كه در حضور او اين زيارت را مي‌ خواند.چون اين زيارت از آن جهت جامعه ناميده شده است كه هر امامي را مي ‌توان با اين زيارت،زيارت كرد و لذا در حرم هر يك از امامان  (علیهم السلام)كه باشيم، در حضور آن حضرت هستيم و طبعاً در جملات زيارت خطاب به آن حضرت مي ‌كنيم ولي در عين حال، تمام چهارده معصوم (علیهم السلام) را كه همه در واقع نور واحد هستند،در نظر مي ‌گيريم و به طور خطاب جمع مي ‌گوييم :

(السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّهِْْ اَنتُم اَولياءَ‌‌الله، اَصْفِياءَ الله و...)؛

گناهان، مانعي بزرگ بر سر راه انسان

ولي تنها در اين جمله،خطاب به صورت مفرد است:

(يَا وَلِيَّ اللَّهِ)؛

و اين شايد از آن جهت باشد كه انسان وقتي در حضور شخص بزرگ و باجلالتي قرار گرفت و مي‌ خواهد حاجت بسيار مهمي را عرضه كند طبيعي است كه خود آن شخص بزرگ را مخاطب قرار مي ‌دهد و عرض حاجت مي‌ كند،آنگاه سخن از پايگاه باعظمت خاندان آن بزرگوار به ميان مي ‌آورد و از او به خاطر انتسابش به آن خاندان عظيم، حلّ مشكل خود را مي‌ طلبد.حال اينجا هم ما در حرم مطهّر هر يك از امامان (علیهم السلام) كه هستيم خطاب به آن حضرت كرده و حاجت بسيار مهم خود را به زبان مي ‌آوريم و مي‌ گوييم : اي وليّ خدا كه مظهر ولايت مطلقه‌ي ذات اقدس حضرت ربّ العالمين هستي و پيوسته در ارتباط با عالم ربوبيّت مي ‌باشي؛ بين من و خدا گناهان بسياري هست و تنها وسيله‌ي از بين بردن آن‌ها، رضايت شما خاندان رسالت است.اينك دست من و دامان شما :

(فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَي سِرِّهِ)؛

شما را قسم مي ‌دهم به حق آن خداوند بزرگي كه شما را امين سرّ خودش قرار داده.

(وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ)؛

و كار بندگانش را به شما واگذار كرده و از شما خواسته كه كارساز عالم خلق باشيد.جمله‌ي"ائْتَمَنَكُمْ عَلَي سِرِّهِ"نشان مي‌ دهد كه خدا اسراري دارد و از عهده‌ي هر كسي بر نمي ‌آيد كه بر اسرار خدا مطّلع و قادر بر حمل اسرار خدا باشد و لذا تنها شما اهل بيت نبوّت را شايسته‌ي حمل اين امانت دانسته است.

(ائْتَمَنَكُمْ عَلَي سِرِّهِ)؛

استواري دين به وسيله‌ي اهل بيت (علیهم السلام)

امام اميرالمؤمنين (ع)در بيان منزلت اهل بيت رسول (علیهم السلام) مي ‌فرمايند :

(هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَاُ أمْرِهِ وَ عَيْبَهُْْ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ)؛[1]

«آن بزرگواران جايگاه سرّ رسول و پناه فرمان او و خزينه‌ي علم او و مرجع حكمت‌ هاي او و حافظ كتاب‌هاي او[از قرآن و سنّت‌هايش]مي ‌باشند؛آن‌ها مانند كوه ‌هايي هستند براي دين او».

همان گونه كه زمين كوه ‌هايي دارد كه به سبب آن‌ها محكم و استوار مي ‌ماند و از هم متلاشي نمي ‌شود؛دين رسول هم به وسيله‌ي اهل بيت رسول استوار و محكم باقي ‌مانده است وگرنه با كيد و مكر دشمنانش متلاشي گشته و از بين رفته بود.رسول اكرم …با مجاهدات اهل بيتش خميدگي پشتش را برطرف ساخت و اضطراب اركان بدنش را مبدّل به طمأنينه و آرامش نمود.اگر نبود فاطمه و شوهر و فرزندان فاطمه (س)،دشمنان خونخوار پيامبر… كمرش را شكسته بودند و اضطراب و ارتعاش در اركان دينش انداخته بودند.پس علي و آل علي (علیهم السلام) موضع سرّ خدا و رسول خدا هستند.

قضا و قدر، اسرار الهي

اسرار خدا كه از حيطه‌ي درك ما بيرون است، در نزد آن بزرگواران است. از جمله اسرار الهي، مسأله‌ي قضا و قدر است كه عقول افراد بشر عادي از نيل به حقيقت آن ناتوان است و كنجكاوي در آن سبب حيرت و ضلالت انسان مي ‌شود.از اين رو در دين مقدّس اين‌ گونه كنجكاوي ‌ها مورد نهي قرار گرفته است و فرموده‌اند، شما در عالم بندگي وظايفي داريد، آن‌ها را بشناسيد و طبق آن عمل كنيد و كاري به چرايي حوادث و وقايع عالم نداشته باشيد كه چرا مثلاً فلان محل سيل و زلزله آمد،چرا خانه‌ي فقير ويران شد و خانه‌ي غنيّ باقي ماند،چرا فلان پيرمرد كه مدّت‌ها در بستر بيماري است، نه چشمش مي ‌بيند و نه گوشش مي ‌شنود، نمي ‌ميرد امّا فلان جوان رشيد و سالم بي‌هرگونه بيماري مي ‌افتد و مي‌ ميرد.به اين چراها كاري نداشته باشيد؛زيرا اين امور از اسرار خدا و مربوط به قضا و قدر است و شما راهي به درك آن نداريد.

حضرت امام اميرالمؤمنين (ع)روز اوّل شعبان از راهي عبور مي ‌كردند.ديدند جمعي در مسجد نشسته‌اند و راجع به همين مسائل بحث مي ‌كنند و قيل و قالي به راه انداخته‌اند.امام مقابلشان ايستاد و فرمود: اي تازه كارها! شما را چه به اين مطالب ؟ بحث در قضا و قدر؟

(طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُكُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ)؛[2]

«راهي بس تاريك است؛ در آن قدم نگذاريد كه گم مي‌ شويد،دريايي عميق است؛ در آن فرو نرويد كه غرق مي ‌شويد،سرّ نهان خداست؛ در مقام كشف آن بر نياييد كه به حيرت مي ‌افتيد».

اسرار خدا نزد اولياي حقّ

]وَ إنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[؛[3]

«هر چيزي خزينه‌هاي آن در نزد ماست و ما با اندازه ‌گيري حكيمانه‌ي خود آن را در عالم فرود مي ‌آوريم و حساب معيّني دارد».

]ما أصابَ مِنْ مُصِيبَهٍْْ فِي اْلاَرْضِ وَ لا فِي أنْفُسِكُمْ إلاّ فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أنْ نَبْرَأها...[؛[4]

«هر حادثه‌اي كه در عالم پيش مي ‌آيد اعمّ از درون و بيرون وجود شما، پيش از پيدايش آن در عالم طبع، در عالم بالا تقدير و تنظيم شده است و سپس در اين عالم به وقوع مي‌ پيوندد...».

شما در حدّ خودتان وظايف معيّني داريد،طبق وظيفه عمل كنيد.كاري به سرّ نهان خلقت نداشته باشيد.اسرار خدا در نزد اولياي خداست.در روايتي مي ‌خوانيم كه خداوند،اولياي خود را شاهد خلق خود قرار داده و آن‌ها را از زواياي عالم خلق آگاهشان فرموده است.

نماز امانت الهي در دست ما

ديگر از اسرار خدا، احكام آسماني دين است كه احدي جز خدا و اوليايش آگاه از آن نمي‌ باشند و آن را به عنوان امانت در اختيار رسول و اهل بيت رسول‌ (علیهم السلام) قرار داده كه به بندگانش ابلاغ نمايند؛ تا ما چگونه امانتداري كنيم و خيانت به امانت الهي ننماييم.

يكي از امانت‌هاي خدا در دست ما همين نمازي است كه شبانه ‌روز با آن سروكار داريم و ستون دين ما و وسيله‌ي معراج ما به سوي خداست و مستقلاً دستور حفظ آن را به ما داده و فرموده است:

]حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ...[؛[5]

«نمازها را محافظت كنيد...».

و از جمله در اوصاف مؤمنان رستگار فرموده است:

]وَ الَّذِينَ هُمْ عَلي صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ[؛[6]

«آنانند كه بر نمازهايشان محافظت دارند».

در روايت داريم كه اگر انسان، نماز را سر وقت و با آداب و شرايط ظاهري و باطني‌اش بخواند، به صورت گوهري منوّر بالا مي ‌رود و درباره‌ي صاحبش دعا مي‌ كند و مي ‌گويد:

(حَفِظْتَنِي حَفَظَكَ اللهُ)؛

«مرا خوب حفظ كردي، خدا حفظت كند».

امّا اگر آن را با تأخير از وقت و خالي از حضور قلب و توجّه به جا آورد، درباره‌ي او نفرين مي ‌كند و مي‌ گويد:

(ضَيَّعَكَ اللهُ كَما ضَيَّعْتَنِي)؛[7]

«خدا ضايعت كند همان‌طور كه ضايعم كردي».

حضرت امام اميرالمؤمنين  (ع)فرموده‌اند:

(تَعَاهَدُوا أمْرَ الصَّلاهِْْ)؛[8]

به كار نماز برسيد و آن را پيوسته مورد بررسي قرار دهيد.درباره‌اش بي‌اعتنا و بي‌ تفاوت نباشيد.شما كه به همه ‌ي امور زندگيتان مي ‌رسيد و حاضر نيستيد مدّتي خانه‌ي خود را رها كنيد، اگر گوشه‌اي از آن خراب شود، احساس ناراحتي مي‌ كنيد و تا ترميم و تعميرش نكنيد، آرام نمي ‌گيريد، پس چرا به نمازتان كه امانت خدا در دست شماست اين‌چنين بي ‌تفاوتي از خود نشان مي ‌دهيد؟ از لحظه‌اي كه به اداي اين امانت مي ‌پردازيد تا لحظه‌اي كه سلام مي ‌گوييد، از هر طرف تير به سوي آن پرتاب مي ‌كنيد و سوراخش مي ‌سازيد؛از طريق فكر زن و فرزند و طلبكار و بدهكار و خريد و فروش امتعه‌ي بازار. آيا اين است معناي تعاهد و وارسي؟!حضرت امام ابوالحسن‌الرّضا (ع)فرموده است:

(لا يَزالُ الشَّيْطانُ ذَعِراً عَنِ الْمُؤمِنِ ما حافَظَ عَلَي الصَّلَواتِ الخَمْسِ فَاِذا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّءَ عَلَيْهِ وَ اَوْقَعَهُ فِي العَظائِمِ)؛[9]

«مادام كه انسان مؤمن محافظ نمازها باشد، شيطان از او هراس دارد و به سادگي نمي ‌تواند در حول و حوش او بچرخد امّا همين كه نسبت به نمازهايش بي ‌اعتنا شد و حقّ آن‌ها را ضايع كرد، شيطان بر او گستاخ مي ‌شود و او را به گناهان بزرگ وا مي ‌دارد».

هراس شيطان از مؤمنِ محافظ نماز

حال اين نفوذي كه شيطان در تمام ابعاد زندگي ما پيدا كرده و افكار و اخلاق و اعمال ما را جولانگه خود قرار داده است،آيا از اين جهت نيست كه ما نسبت به نمازمان آن چنان كه بايد اداي حقّ نكرده و ضايعش نموده‌ايم؟ اين بيان امام رضا (ع) است كه وقتي آدمي حق نماز را ضايع كرد شيطان بر او گستاخ مي ‌شود و او را به گناهان بزرگ وا مي‌دارد.حضرت امام‌سجّاد (ع)در دعاي مكارم‌الاخلاق دارند:

(فَإذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إلَيْكَ)؛[10]

خدايا! وقتي عمرم مرتع و چراگاه شيطان شد، از دنيا ببرونم ببر كه جز افزودن بر دركات جهنّم،از عمر خود نتيجه‌اي نخواهم گرفت.فرموده‌اند:

(رَحِمَ اللهُ امْرَءً اَعَدَّ لِنَفْسِهِ وَ اسْتَعَدَّ لِرَمْسِهِ فَكَّرَ مِنْ اَيْنَ وَ فِي اَيْنَ وَ اِلَي اَيْنَ)؛[11]

«خدا مشمول رحمت خود گرداند آدمي را كه براي حيات پس از مرگش ذخيره فراهم كند و آماده‌ي خانه‌ي قبرش شود و بينديشد كه از كجا آمده و در كجا هست و به كجا مي ‌رود»؟

قرآن مبدأ و منتهاي سير ما و مسير و برنامه‌ي سير را نشان داده و فرموده است:

]...إنَّا للهِ وَ إنَّا إلَيْهِ راجِعُونَ[؛[12]

«...از سوي خدا آغاز حركت كرده‌ايم و رو به سوي خدا باز مي‌ گرديم».

مبدأ و منتهاي سير ما خداست و مسير ما هم مدّت عمر دنيايي ما و برنامه‌ي سير ما هم مقرّرات ديني تنظيم شده‌ي از جانب خداست.

]وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإنْسَ إلاّ لِيَعْبُدُونِ[؛[13]

ما بحمدالله از مبدأ و منتهاي سير و از مسير و برنامه‌ي سير آگاهي كامل داريم ولي متأسفانه در مقام عمل آن چنان كه بايد و شايد، اهتمام و جدّ از خود نشان نمي‌ دهيم و گويي خود را موظّف به ترقّي و تعالي در معارف دين نمي ‌دانيم و حال آن كه تمام شؤون زندگي مادّي ما رو به ترقّي گذاشته و كاملتر شده است.خانه‌ي خشت و گلي تبديل به برج ‌هاي چند طبقه شد،اسب و الاغ و شتر جاي خود را به ماشين و هواپيما و سفينه‌ي فضايي داد،چراغ موشي مبدّل به چراغ‌هاي برقي قويّ و پرنور گرديد.

تمام لوازم زندگي از هر جهت دگرگوني يافت،امّا آيا نماز ما كه بارزترين شؤون ديني ماست، ترقّي و تعالي داشته است؟ يا خير،همان نمازي كه در شانزده ـ هفده سالگي مي‌ خوانديم به صورت پيكري بي ‌روح و عاري از حال حضور و توجّه، هم اكنون كه در شصت ـ هفتاد سالگي مي‌ خوانيم همان نماز است و هيچ گونه تعالي روحي در آن پيدا نشده است و شايد هم آن روز بهتر از امروز بوديم و از نظر لطافت روح و طهارت قلب، به خدا و اولياي خدا نزديك ‌تر بوديم!

طيّ شش منزل براي رسيدن به مقصد لازم است

به هر حال از اين حقيقت نبايد غفلت كنيم كه ما مسافري هستيم و شش منزل بايد طي كنيم تا به مقصد برسيم.منزل اوّل صُلب پدران بوده است كه خدا مي ‌فرمايد:

]فَلْيَنْظُرِ الْإنْسانُ مِمَّ خُلِقَf خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍf يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ[؛[14]

«انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است. از آبي جهنده كه از بين صلب و ترائب بيرون مي‌آيد».

منزل دوّم ارحام مادران:

]هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ...[؛[15]

«او[خدا]كسي است كه شما را در رحم مادران آنگونه كه مي‌ خواهد تصوير مي ‌كند و صورت مي ‌بخشد...».

منزل سوّم همين دنياست كه از تولّد تا وفات در آن پيش مي ‌رويم.منزل چهارم عالم برزخ است كه مي ‌فرمايد:

]...وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ[؛[16]

«...از پشت سرشان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند».

منزل پنجم محشر است:

]يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ...[؛[17]

«روزي كه همه‌ي شما را گردآوري مي‌ كند...».

]وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإذا هُمْ مِنَ الْأجْداثِ إلي رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ * قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ[؛[18]

«آن روز در صور دميده مي‌ شود و ناگهان همه‌ي آن‌ها از قبرها بيرون آمده و شتابان به سوي موقف حساب مي‌ روند و مي ‌گويند، اي واي بر ما،چه كسي ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟ اين همان چيزي است كه خداوند رحمان وعده داده است و رسولان او راست گفتند».

و منزل ششم، بهشت و يا جهنّم است:

]...فَرِيقٌ فِي الْجَنَّهِْْ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ[؛[19]

«...گروهي در بهشت و گروهي در جهنّم مسكن مي‌ گزينند».

آن روز خطاب مي‌ رسد:

]وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أيُّهَا الْمُجْرِمُونَ[؛[20]

«امروز اي تبهكاران،[از صف نيكوكاران]جدا شويد».

]...فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ...[؛[21]

«...ديواري بينشان كشيده مي ‌شود...».

]هذا يَوْمُ الْفَصْلِ...[؛[22]

«آن روز، روز جدايي نيكان از بدان است و اختلاطي در كار نيست...».

به خود خيانت نكنيم!

حاصل آن كه: احكام آسماني خدا در دست ما امانت است؛ نكند كه در امانت خدا خيانت كنيم.مي ‌فرمايد:

]يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أماناتِكُمْ وَ أنْتُمْ تَعْلَمُونَ[؛[23]

«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! به خدا و رسول خيانت نكنيد و[نيز]به امانت‌هاي خودتان خيانت ننماييد در حالي كه خود متوجّهيد و مي ‌دانيد».

خيانت در مورد خدا و رسول، در واقع خيانت به خود شماست و كلاه سر خودتان مي ‌گذاريد و نمي ‌فهميد.

از مرد بزرگي نقل است، به ياران و حضّار مجلسش مي ‌گفت، مراقب باشيد اين دهاتي‌ها كه نزد شما مي‌آيند و با شما معامله مي ‌كنند، كلاه سرتان نگذارند.آن‌ها گفتند:ما در كار خودمان ورزيده‌ايم،ما سر آن‌ها كلاه مي ‌گذاريم، نه آن‌ها سر ما!او گفت، منظورم همين است. شما از آن‌ها پول مي‌ گيريد و جيبشان را خالي مي‌ كنيد امّا آن‌ها از شما ايمان مي ‌گيرند و قلبتان را خالي مي ‌كنند و حسابي كلاه سرتان مي‌ گذارند.

]...اِشْتَرَوُا الضَّلالَهَْْ بِالْهُدي فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ...‌[؛[24]

«...ضلالت را با هدايت مبادله مي‌ كنند و از تجارت خود سودي نمي‌ برند...».

هشدار به آناني كه با بيت‌المال سروكار دارند

كمترين خيانت در دنيا،روز قيامت مجسّم مي ‌شود و روي دوش خائن سوار مي ‌شود.حتّي عجيب اين كه فرموده‌اند، اگر كسي شتري را دزديده باشد، در روز قيامت در حالي كه شتر را بر دوش دارد وارد محشر مي شود،شتر نعره مي‌ كشد و رسوايش مي ‌كند.

غزوه‌اي پيش آمد و مسلمانان غنايمي از كفّار گرفتند.غنايم مال عموم مسلمين است و بايد در ميان همه تقسيم شود.بعضي ممكن بود زياد مراعات نكنند و چيزي را براي خود پيش از تقسيم بردارند،از اين رو منادي از جانب رسول خدا در ميان لشكريان ندا كرد: كسي حتّي يك سوزن يا يك نخ،قبل از تقسيم بيت‌المال برده است بياورد،چرا كه همه در آن سوزن و آن نخ شريكند.آن را كوچك نشماريد.شخصي آمد و يك مشت موي بز آورد و عرض كرد: يا رسول‌الله مي ‌خواستم با اينها پالان شترم را بدوزم. پيامبر…فرمودند: همه در اين موي بز شريكند و من هم سهم دارم.من سهم خودم را بخشيدم ولي بايد حساب كنيد كه ديگران نيز سهم دارند و اين بايد حساب شود.آن شخص گفت:عجب! من فكر نمي ‌كردم اين قدر سختگيري در كار باشد؛ اصلاً از آن گذشتم.آري:

]فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍْْ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍْْ شَرًّا يَرَهُ[؛[25]

مطلب بسيار باريك و سنگين است.دين مقدّس آن قدر دقيق است كه يك مو از بيت‌المال مسلمين در دست كسي به حساب گذاشته مي ‌شود پس واي بر آن كسي كه با بيت‌المال مسلمين خانه و مغازه و فرش و اتومبيل و...براي خود تهيه كند.

رضايت اهل بيت (علیهم السلام) لازمه‌ي كسب محبوبيّت نزد خدا

امام اميرالمؤمنين (ع)در زمان حكومتش شبي به حساب بيت‌المال مي ‌رسيد و شمعي روشن كرده بود.طلحه و زبير وارد شدند و مطلبي خصوصي به ميان آمد.حضرت فوراً شمع را خاموش كرد و فرمود: اين چند شعله مال بيت‌المال مسلمين است و صرف آن براي مطلب خصوصي خيانت به بيت‌المال است.

حال ما در مقام استغاثه و استمداد از امامي كه مشرّف به زيارتش شده‌ايم، عرض مي ‌كنيم:

(يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لاَ يَأْتِي عَلَيْهَا إِلاَّ رِضَاكُمْ‏)؛

اي وليّ خدا! اي كسي كه مظهر ولايت مطلقه‌ي ذات اقدس الله ـ عزّوجل ـ مي ‌باشي؛حقيقت اين كه بين من و خدا گناهاني بزرگ و فراوان حائل شده و سبب محروميّت و محجوبيّت من از لقاي خدا گرديده است و هيچ وسيله‌اي براي از بين بردن آن حائل سراغ ندارم جز رضايت خاطر شما خاندان كرم.

(فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَي سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ ‏لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي)؛

اينك شما را قسم مي ‌دهم به حقّ آن خدايي كه شما را امين سرّ خود قرار داده و اصلاح امور خلقش را واگذار به شما كرده و طاعت شما را مقرون طاعت خود نموده است،در نزد خدا شفيع من باشيد و آمرزش گناهانم را از او بخواهيد.

(مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ‏ وَ مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَي اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ‏)؛

«چه آن كه من مطيع فرمان شما هستم؛ هر كس شما را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده و هر كس شما را نافرماني كند خدا را نافرماني كرده است؛ هر كس شما را دوست داشته خدا را دوست داشته و هر كس با شما دشمني ورزد با خدا دشمني ورزيده است».

آخرين دعا: كسب عرفان اهل بيت (علیهم السلام)

آنگاه شخص زائر رو به خدا كرده و عرض مي‌ نمايد :

(اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّهِْْ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي‏)؛

«بارالها!اگر شفيعان و واسطه‌ هايي در نزد تو مقرّب ‌تر از محمّد و آل محمّد كه ائمّه‌ي ابرار و پيشوايان نيكانند مي‌ يافتم، به طور حتم آنان را شفعاي خود قرار مي ‌دادم».

(فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَهِْْ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ‏ وَ فِي زُمْرَهِْْ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ)؛

اينك كه محبوب ‌تر و مقرّب ‌تر از محمد و آل محمد نزد تو كسي نيست، تو را قسم مي ‌دهم به حقّ آن‌ها؛ همان حقّي كه تو خود از باب تكريم آن‌ها براي آن‌ها مقرّر فرموده و اداي آن را بر خود لازم دانسته و فرموده‌ اي :

]...كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ[؛[26]

«...مؤمنان حقّ نصرت بر ما دارند».

آري! تو را قسم مي ‌دهم به حقّ آن‌ها كه به عهده گرفته‌اي، مرا در جمله‌ي عارفان به حقّشان داخل كني و در زمره‌ي رحمت ‌يافتگان به شفاعتشان به حساب آوري.

(وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ (تَسْلِيماً) كَثِيراً وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏)؛[27]

اللّهمّ صلّ علي محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و ارزقنا معرفتهم و محبّتهم و شفاعتهم و لا تفرّق بيننا و بينهم في الدّنيا و الاخرهْْ و عجّل لوليّك الفرج و اجعلنا من المنتظرين لظهوره و اجعل خاتمهْْ امرنا خيراً و الحمدلله اوّلاً و آخراً

والسّلام عليكم و رحمهْْ الله و بركاته

[1]ـ نهج‌البلاغه‌ي فيض،خطبه‌ي1.

[2]ـ نهج‌البلاغه‌ي فيض،خطبه‌ي287.

[3]ـ سوره‌ي حجر،آيه‌ي21.

[4]ـ سوره‌ي حديد،آيه‌ي22.

[5]ـ سوره‌ي بقره،آيه‌ي238.

[6]ـ سوره‌ي مؤمنون،آيه‌ي9.

[7]ـ كافي،جلد3،صفحه‌ي268.

[8]ـ نهج‌البلاغه‌ي فيض،خطبه‌ي199.

[9]ـ وسائل‌الشّيعه،جلد6،صفحه‌ي432.

[10]ـ صحيفه‌ي سجّاديه،دعاي مكارم الاخلاق.

[11]ـ الحكمهْْ المتعاليهْْ في الاسفار العقليهْْ الاربعهْْ،صفحه‌ي21.

[12]ـ سوره‌ي بقره،آيه‌ي156.

[13]ـ سوره‌ي ذاريات،آيه‌ي56.

[14]ـ سوره‌ي طارق،آيات5تا7.

[15]ـ سوره‌ي آل عمران،آيه‌ي6.

[16]ـ سوره‌ي مؤمنون،آيه‌ي100.

[17]ـ سوره‌ي تغابن،آيه‌ي8 .

[18]ـ سوره‌ي يس،آيات51و52.

[19]ـ سوره‌ي شوري،آيه‌ي7.

[20]ـ سوره‌ي يس،آيه‌ي59.

[21]ـ سوره‌ي حديد،آيه‌ي13.

[22]ـ سوره‌ي مرسلات،آيه‌ي38.

[23]ـ سوره‌ي انفال،آيه‌ي27.

[24]ـ سوره‌ي بقره،آيه‌ي16.

[25]ـ سوره‌ي زلزال،آيات7و8 .

[26]ـ سوره‌ي روم،آيه‌ي47.

[27]ـ جملات پاياني زيارت جامعه‌ي كبيره.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا