Menu

منبع:سایت اندیشمندان اسلامی
کتاب:گلشن ابرار-حبيب الله سلمانى آرانى

در سده هاى اخير از دارالمؤمنين اشتهاردعلما و دانشمندان دينى نامورى برخاستند كه چون ستارگانى فروزان در آسمان علم و دين درخشيده اند. ازجمله اين اعلام بزرگانى نظير آخوند بزرگ : آقا ملا محمد حسن اشتهاردى، آقا ملا على احمد شاه بختى (1345ق) آقا ملا محمد مهدى امينى (1342 ق) آقا ملا ابوالحسن، ملا محمد اسماعيل امامى، ميرزا حبيب الله عسگرى (1373ق) حاج شيخ يحيى تقوى (1378ق) و فرزندش حاج شيخ حسين تقوى (1421ق)، آقاى سيد عبدالله برهانى(1397 ق)، شهيد حاج شيخ غلامرضا سلطانى(1/12/1364) و شهيد مفقودالاثر شيخ حسن سليمانى و عده ديگرى كه در حوزه هاى علميه اشتهارد و قم به تحصيل اشتغال دارند. از ميان آنان آيت الله حاج شيخ على پناه اشتهاردى از چهره هاى شاخص و مقبول علما و مراجع بوده و در زهد و تقوا زبانزد حوزويان و در تدريس و تحقيق ميان مدرسان و محققان سابقه اى درخشان دارد.[1]

تولد و خاندان

على پناه فرزند يوسف، در هفتم محرم سال 1340قمرى (1301شمسى) در خانواده اى متدين و ساده زيست در يكى از محله هاى اشتهارد متولد شد.شغل پدرش آرايشگر (سلمانى) و مادرش خانه دار و تبار هر دو از مردمان مؤمن و ساده زيستى بودند كه از راه كار و كارگرى زندگى خود را اداره مى كردند.

على پناه نه ماهه بود كه پدر را از دست داد و مادرش مسئوليت تربيت او و ديگر فرزندانش را بر عهده گرفت. مادر براى گذراندن امور زندگى و امرار معاش روزانه با آسياى دستى براى مردم آرد تهيه و با دستمزد آن مخارج خود و بچه هايش را تأمين مى كرد.

تحصيلات ابتدايى و مقدماتى

او در شش سالگى به مكتب خانه محله فارچى آباد زادگاهش رفت و در دو سال قرآن خواندن را آموخت. سپس تحصيلات ابتدايى را تا 11 سالگى ادامه داد و با تشويق روحانى محل حاج شيخ يحيى تقوى به فراگيرى مقدمات دروس حوزوى روى آورد. ادبيات عرب، منطق، «معالم الاصول»، «مطوَّل» و پس از آن مقدارى از كتابهاى شرح لمعه و قوانين را نزد او خواند و براى ادامه تحصيل به قم هجرت كرد.

آقاى اشتهاردى در خاطرات خود مى گويد:

«...قبل از بلوغ كار مى كردم، آقاى حاج شيخ يحيى تقوى در مسجد فارچى آباد چال محله براى چند نفرى فارسى و هم عربى درس مى گفت. من نيز ميل داشتم درس بخوانم. حاج شيخ يحيى فرمود: بيا و به درسها گوش بده. من كتاب نداشتم، به من كتاب داد. عصرها در آن مسجد برايم درس مى گفت. چندين سال خدمت ايشان درس خواندم. با آقاى سيد جمال هاشمى و حاج بابا سلطانى و حاج هبة الله شاه بيك از ابتدا تا مقدارى از شرح لمعه را همدرس بوديم. تا شانزده سالگى ضمن كار ادبيات و مقدارى از شرح «لمعه» و «قوانين» را در اشتهارد نزد حاج شيخ يحيى خواندم. او از شرح «امثله» تا «كفاية الاصول» را درس مى داد. مردم براى خواندن نماز ليلة الدّفن (وحشت) به او پولى مى دادند و او پول را به من مى داد و من نماز وحشت را مى خواندم. من نمى خواستم در اشتهارد بمانم. روزى به مسجد چال محله رفتم و از خدا خواستم وسيله مهاجرتم را فراهم كند. چندى نگذشت به محل بقعه بى بى سكينه در سلميان شهريار رفتم و در آنجا براى عده اى از نوجوانان پسرى كه مى خواستند باسواد شوند كلاس درس باز كردم و ماهى 9 تومان حق التعليم دريافت كردم و مخارج من نيز با آنان بود. پس از سه سال و نيم تدريس با تشويق عده اى از خيرخواهان راهى قم شدم و به مدرسه فيضيه رفتم. آن زمان آقاى صاحب الدارى مدير و مسئول مدرسه فيضيه بود. نزدش رفتم تا براى درس خواندن و حجره گرفتن ثبت نام كنم. شناسنامه ام را خواست. زيرا از سوى وزير فرهنگ رژيم پهلوى اعلام شده بود كه كسانى كه خدمت نظام نكرده اند نبايد پذيرفته شوند شناسنامه ام را به او دادم. پس از نگاه كردن به شناسنامه گفت: شما مشمول (سرباز) هستيد و ما مشمول نمى پذيريم. سه روز در قم ماندم. سپس به تهران رفتم. در تهران كسى نزدم آمد و گفت: شاگرد مى خواهم. پيش او رفتم تا شاگردى كنم. مدتى كار كردم چون مشترى هاى او بيشتر زن ها بودند، از خدا خواستم كار ديگرى پيدا كنم. دوباره به اشتهارد بازگشتم و دروس حوزوى را نزد حاج شيخ يحيى ادامه دادم تا پهلوى اول (رضاخان)[2] فرار كرد پس از آن با سفارش برخى از بزرگان و اجازه مادرم به قم رفتم. براى گرفتن حجره در مدرسه فيضيه دروس (مغنى، مطوّل، شرايع، منطق و شرح لمعه) خوانده شده را امتحان دادم. كتاب تهذيب المنطق را براى امتحان نزد امام خمينى كه از ممتحنين بود خواندم. در اثناى خواندن جمله اى را نتوانستم بخوانم. امام فرمود: دوباره از اول تا آخر بخوان. براى بار دوم خواندم. پس از قبولى، در مدرسه فيضيه حجره گرفتم و مشغول تحصيل شدم. همه درسهايى را كه در اشتهارد خوانده بودم، تدريس كردم و بقيه شرح «لمعه» را نزد آيت الله نجفى مرعشى شروع كردم و تا آخر، همه متون درس را نزد ديگر استادان خواندم...»

تحصيلات سطوح و خارج

در سال 1320شمسى كه هجده بهار از عمر آقاى اشتهاردى گذشته بود، وارد قم شد. بقيه كتابها و متون درسى رايج سطح و به دنبال آن سطح عالى را ادامه داد و متون فقه و اصول را نزد استادان مشهور وقت حجج اسلام و آيات عظام آقا شيخ مرتضى حائرى (1406ق) آقا سيد صادق شريعتمدارى آقا شيخ محمد على حائرى كرمانى (1373ق)، آقا شيخ عبدالرزاق قائنى (1410ق)، آقا سيد محمدرضا گلپايگانى(1414ق) خواند و همزمان فلسفه و كلام را نزد آقا سيد احمد خوانسارى (1405ق) و علامه سيد محمد حسين طباطبائى (1402ق) فراگرفت و از درس اخلاق امام خمينى (1409ق) بهره هاى فراوان برد.

با اتمام سطوح عالى، در درس خارج فقه و اصول آيات عظام و مراجع بزرگ شركت كرد. او سالها در درس خارج عمومى و خصوصى آيت الله حاج آقا حسين بروجردى (1380ق) حاضر شد و قبل از رحلت ايشان، در حلقه دروس آيات عظام سيد محمدرضا گلپايگانى، سيد محمد حجت (1372ق) سيد محمد تقى خوانسارى (1371ق)، سيد صدرالدين صدر(1373ق)، امام خمينى و بعد از رحلت آيت الله بروجردى درس اصول شيخ الفقها آيت الله شيخ محمد على اراكى (1415ق) و... حاضر شد.[3] وى از ديگر آموخته هاى خود در اين دوره چنين مى گويد:

«...اولين استادم آقاى حاج شيخ يحيى تقوى توصيه كرد به غير از درس و بحث به كار ديگرى نپردازم. از آيت الله آقا سيد محمدرضا گلپايگانى، بردبارى را در امور تحصيل و زندگى آموختم. آيت الله العظمى سيد احمد خوانسارى به من ياد داد به تخيلات و وهميات توجه نكنم. از رفتار و كردارهاى آيت الله العظمى بروجردى نظم و ارزش آن، و اينكه كينه كسى را به دل نگيرم، فراگرفتم. امام خمينى به من آموخت به امور دنيوى توجه نكنم و اگر چيزى از آن امور را از دست دادم، اهميت ندهم... از اول تحصيلاتم تاكنون به اين فكر نيفتادم كه از كسى اجازه بگيرم و ظاهراً اجتهاد اجازه اى نيست، بلكه قوه اى است الهى كه انسان هر وقت آن قوه را پيدا كرد، بايد در اعمال خود استنباط و گرنه تقليد كند.[4]

آقاى اشتهاردى از همان سال ورود به قم (1320ش) تدريس دروس سطح را آغاز كرد. او روزانه با تدريس چند درس از متون فقه و اصول چند دوره كتابهاى سطح را به پايان رساند و شاگردان بسيارى را از دانشهاى خود بهره مند ساخت. او پس از رحلت استاد بزرگوارش آيت الله العظمى بروجردى، براى مدتى تدريس سطح خارج را شروع كرد و همزمان از سوى آيت الله العظمى گلپايگانى به عنوان يكى از ممتحنين طلاب در دروس سطح انتخاب شد و در هيئاتى كه بدين منظور برگزيده شده بودند، فعاليت كرد. آقاى اشتهاردى مى گويد:

«... روزى طلبه اى آمد كه امتحان بدهد. كتاب جهاد شرح «لمعه» را براى امتحان در مقابلش قرار داديم. شروع كرد به خواندن متن، وقتى به عبارت جهادٌ مَنْ يَدْهَمُ رسيد آن عبارت را به غلط جهادُ مَنْ يَدِهِمْ خواند. از او خواستم تكرار كند باز غلط خواند. گفتم عبارت را غلط مى خوانى. گفت: «استادم اين گونه خوانده و من عين عبارت او را اعراب گذاشته ام!»... در ذهنم خطور كرد كه تقصير از ماهاست زيرا كتاب لمعه را تدريس نكرده كتابهاى بالاتر را تدريس مى كنيم. من از آن پس درس خارج را رها و تدريس شرح لمعه را شروع كردم. بيش از پنجاه سال است كه از متون فقهى فقط اين كتاب را تدريس مى كنم و در هر نوبت تدريس نكته جالب و جديدى مى فهمم. از استادم آيت الله نجفى مرعشى شنيدم كه گفت: «...هركس به تدريس كتاب «شرح لمعه» مشغول باشد، توفيقات او زياد مى شود زيرا دشمنان مصنف و شارح اين كتاب را به جهت مذهبشان شهيد كردند و به پيكر آنان نيز بى حرمتى نمودند.»

آقاى اشتهاردى تمام كتاب و ابواب لمعه را حتى آنچه را كه مربوط به مسائل «عبد»، «امه»، «عتق» مى باشد تدريس مى كند و معتقد است:

يكى از اشتباهات حوزه ها اين است كه اين ابحاث را به دليل نبودن موضوع «عبد» و «امه» نمى خوانند، درحالى كه دانستن و بيان احكام خدا مربوط به نياز مردم نيست. بايد براى حفظ احكام اسلام اين ابواب و كتابهاى مربوطه خوانده شود. احكام الهى براى جهانيان است و هنوز هم «عبد» و «امه» در جهان هست. استادم آيت الله العظمى اراكى فرمود «با نقشه انگليسى ها در جنگ بين الملل اوّل مسئله رقيّت را در جهان اسلام الغا كردند.»

ما بايد اجتهاد كنيم و من گفته ام و مى گويم هركس در فقه مباحث و احكام «عبد» و «امه» و... را نخواند و بحث نكند، مجتهد نيست. چون بخشى از احكام غير مملوك از ادلّه مملوك استنباط مى شود. بشر روى زمين به اين احكام نياز دارد، اگر حكم بيان شود هرچند مردم هم عمل نكنند، اشكالى ندارد...»

ايشان هم اكنون علاوه بر پاسخگويى به مسائل شرعى در بيت مقام معظم رهبرى و اقامه نماز جماعت ظهر و عصر در حرم مطهر حضرت معصومه (عليها السلام) و مغرب و عشاء در مدرسه فيضيه و در ايام تحصيلى روزانه چند درس رسمى دارند و طلاب و فضلاى بسيارى از محضرش استفاده مى برند.

درس اخلاق

آيت الله اشتهاردى سالهاست كه در ايام تحصيل حوزه شب هاى پنج شنبه، پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء، در مدرسه فيضيه و صبح پنجشنبه ها در بيت قديمى امام خمينى و ايام ماه رمضان در بيت رهبرى ساعتى را به تدريس اخلاق اختصاص داده است. در اين ساعت مشتاقان فراوانى گرد او جمع مى شوند و از مواعظ، تذكرات اخلاقى و نصايح او بهره مند مى شوند. او در بيان خود با بهره گيرى از آيات و روايات اخلاقى به ذكر الگوهاى تربيت اسلامى مى پردازد و از معلمان بزرگ اخلاق و عرفان ياد مى كند.

سفرهاى تبليغى

آقاى اشتهاردى در دوران جوانى و پس از آن، سالها در ايام تبليغى براى تبليغ و گاه تدريس به شهرهاى مختلف سفر مى كرد. او بارها براى ارشاد و تبليغ به زادگاهش اشتهارد مى رفت. سفرهاى تبليغى زيادى هم به شهرهاى تفرش، ترخوران، زرين شهر و تهران داشته است. او براى مدتى در تويسركان اقامت گزيد و با طلاب حوزه آن جا ضمن اُنس و الفت تبليغاتى هم داشت. قريب دو سال ساكن خرم آباد لرستان شد و ضمن تبليغ و ارشاد، به تدريس كتابهاى درسى براى طلاب حوزه آنجا همت گماشت و در اين مدت كار عمده تحقيقات پيرامون كتاب مدارك «العروة الوثقى» را نيز انجام داد.

آيت الله اشتهاردى از سوى مراجع تقليد درگذشته و معاصر سفرهاى بسيارى براى حج تمتع به عربستان كرده و در بعثه آنان به انجام وظايف محوله پرداخته است.

آقاى اشتهاردى از اين سفرهاى خود خاطرات خوشى دارد. او مى گويد:

«در يكى از سفرهاى حج كه با هيئت انصارالمهدى اعزام شدم، وقتى به مدينه رفتم، با مشاهده مسجدالنبى و حريم آن عظمتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در قلبم افتاد و از آن روز تا به حال هيچگاه در تشهد نماز جمله «السلام عليك ايّها النّبى و رحمة الله و بركاته» را ترك نمى كنم و به ياد آن عظمت مى افتم. در سفرى ديگر از سوى آيت الله العظمى فاضل لنكرانى به مكه، در بعثه ايشان انجام وظيفه مى كردم. هيئاتى از ائمه جمعه اهل سنت به آنجا آمدند. من مطالبى را كه از آيت الله العظمى بروجردى پيرامون حكومت و احكام اسلامى در ذهن داشتم، همراه با ديدگاههاى ايشان براى حضار نقل كردم و توضيح دادم. ازجمله توضيحات اين كه حديث ثقلين تنها براى خلافت نيست بلكه براى بيان احكام و حكومتى است كه اصل و فرع و بناى آن بايد بر مبناى دستورات اهل بيت(عليهم السلام) باشد و روايات وارده هم مبيِّن احكام است. در پايان احساس كردم نقل قول و نظرات آيت الله العظمى بروجردى اثر عميقى بر علماى ياد شده گذاشت و من خيلى خوشحال شدم.

آيت الله اشتهاردى ازجمله شاگردان امام خمينى بود و با ايشان ارتباط نزديك داشت. در روزهاى تعطيلى حوزه و هرگاه حوادثى پيش مى آمد، بيشتر به منزل امام مى رفت. وى از آغاز نهضت تا پيروزى انقلاب اسلامى در صحنه هاى گوناگون از امام و نهضت پشتيبانى مى كرد. وقتى حادثه 15 خرداد پيش آمد، مرحوم آقا شيخ اسدالله كاشى مبلغى پول براى آقاى اشتهاردى فرستاد تا او به طلابى كه از اين واقعه آسيب ديده بودند برساند. او برخى از اطلاعيه ها و بيانيه هايى را كه از سوى طلاب، فضلا و مدرسين حوزه در حمايت از امام صادر مى شد امضا مى كرد. آقاى اشتهاردى هنگام پاسخ به مسائل شرعى نام امام را با قداست و فتاواى ايشان را با صراحت و بلند نقل مى كرد. آيت الله العظمى اراكى قبل از پيروزى انقلاب سالها در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) نماز جمعه مى خواند. هنگامى كه در سفر بود يا عذرى داشت،اگر آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرىنبود آقاى اشتهاردى را مأمور به اقامه نماز جمعه مى كرد. او در سالهاى جنگ تحميلى و دفاع مقدس به مناطق جنگى اعزام شد و با حضور خود در جمع رزمندگان در شهرهاى اهواز و انديمشك و محل استقرار لشكر 17 على بن ابى طالب(عليه السلام)، ضمن تشويق و ترغيب رزمندگان به عبادت، با بيان اينكه حضور در جبهه نوعى عبادت است، آنان را موعظه و ارشاد و در اوقات سه گانه نماز جماعت را اقامه مى كرد.

ويژگيهاى آيت الله اشتهاردى

آيت الله اشتهاردى داراى فضايل اخلاقى ويژه اى است. همين محاسن باعث ممتازى او شده است. وى از معدود عالمان عاملى است كه از لحاظ زهد و تقوى در بين همه اقشار حوزوى مقبول و نزد علما و اساتيد داراى جايگاه خاصى است.

الف: زهد و وارستگى

همه كسانى كه آيت الله اشتهاردى را ديده اند و يا مى شناسند و يا با او هم سخن شده اند شاهد روح تواضع و فروتنى، وارستگى و بى تكلفى او بوده اند. منزل مسكونى اش در يكى از كوچه هاى فرعى خيابان صفائيه است. روزانه مسافت بين منزل و حرم، مدرسه فيضيه و محل درسش را پياده طى مى كند و سر به زير و مشغول ذكر است. اگر ناشناسى او را ببيند، احساس هيچ تفاوت بين او و يك طلبه عادى نمى كند. در برخوردها خوش خلق و متبسم و در معاشرتها خوش سخن و شاد است و پوشاكش هميشه ساده و تميز و معمولى است. از ديگر نشانه هاى زهد و تواضع او، قناعت به تدريس دروس سطح و جوابگويى به مسائل شرعى است.

ب: عزت نفس و مناعت طبع

آيت الله اشتهاردى از دوران نوجوانى تا كنون به خاطر تأمين امور مادى به كسى متوسل نشده و از موقعيت خود و ديگرى استفاده نكرده است. زمانى كه در زادگاهش بود، كار مى كرد و درس مى خواند. وقتى هم كه به قم آمد و مشغول تحصيل شد، از محل دريافت شهريه اندك و گاه با خواندن نماز استيجارى و تبليغ در ايام ماه مبارك رمضان و محرم روزگار گذراند و اينك با تدريس، تأليف و كارهاى پژوهشى و تحقيقى امرار معاش مى كند.

آقاى اشتهاردى به خاطر داشتن همين خوى پسنديده، در مشى و منش فكرى خود مستقل است و آنچه را كه وظيفه شرعى تشخيص بدهد، اظهار مى كند.

ج: آرامش روحى

اجتماع صفات زهد، عزت نفس، مناعت طبع از يك سو و توكل و اعتماد به خدا از سوى ديگر، باعث آرامش روحى او شده است. آيت الله اشتهاردى از استادانش -چنانكه گذشت- بى اعتنايى به امور دنيوى را سبب توجه به خدا و ياد او مى داند و اين همه باعث رفع تشويشها و نگرانى ها در سيره و سيماى او گرديده است. آرى! در حركات و سكنات و گفتار و كردار او نوعى آرامش و وقار به چشم مى خورد كه مايه غبطه همه ناظران است.

د: ارادت و اخلاص به اهل بيت(عليهم السلام)

آيت الله اشتهاردى از ارادتمندان اهل بيت مى باشد. او اين ارادت و اخلاص را در ضمن درسها و مجالس با نقل احاديث آنان ابراز مى كند. در محافل و مجالسى كه به عنوان تولد و يا سوگوارى امامان(عليهم السلام) تشكيل مى شود، حاضر مى شود و عقيده دارد كه اينگونه مجالس بركات فراوان معنوى در پى دارد. چنگ زدن به دامان اهل بيت(عليهم السلام) و پيروى از آنها را باعث نجات از گردابهاى هلاكت و گمراهى مى داند و توسل به آنان را براى برآورده شدن نيازهاى مادى و معنوى سفارش مى كند. به دو نمونه از عنايات حضرت حجت(عج) نسبت به ايشان كه در دوران قبل از آمدن به حوزه قم و پس از آن روى داد، از زبان خودش نقل مى كنيم.

«...در اشتهارد تا مطّول خوانده بودم و خيلى مايل بودم كه به حوزه علميه قم بيايم لكن ممكن نمى شد و مخصوصاً از نظر مادى در مضيقه بوديم. كثرت علاقه به حدى بود كه مسجدى در نزديكى منزلمان بود به نام مسجد چال محله كه فقط همان نزديك محرابش يك قطعه حصير داشت و بقيه اش خاك بود. امام جماعت هم نداشت. من قبل از طلوع صبح به مسجد مى رفتم و مخصوصاً توسل به حضرت ولى عصر(عج) پيدا مى كردم و گريه و ناله داشتم و مى خواستم تا اسباب رفتنم به قم فراهم شود. نام حضرت را مى بردم و اشك مى ريختم تا آنكه شبى در عالم رؤيا خواب ديدم مرا با اين بيت شعر امر به رفتن به قم فرمودند. وقتى بيدار شدم، شعر در يادم مانده و آن اين بود:

تا خود نروى به پاى خود در ره دوست *** تا جان نكنى فداى خاك ره دوست

از اين خواب فهميدم كه ماندن و گريه فايده ندارد و بايد خود تصميم بگيرم، براى رفتن به قم. چون در قريه سلميان نزديك بى بى سكينه منزل اخوان بياتى بودم و فرزندان ايشان را درس مى دادم و ايشان مخارج ما را تأمين مى كردند. همان روز آمدم با آن ها خداحافظى كردم و آماده شدم كه رهسپار قم گردم. هرچند التماس كردند كه اگر حاجتى دارى حاجت و خواسته ات را برآورده مى كنيم و بمانيد، گفتم: نه، من براى ادامه تحصيل بايد به قم بروم و بحمدالله موفق شدم و آمدم قم... اما آنچه را بعد از ورود به قم از ناحيه حضرت مى دانم، اين بود كه همان سالهاى اول كه به قم آمدم، رساله «العروة الوثقى» كه داراى چهار حاشيه از علماى آن زمان بود تازه از چاپ خارج شده بود. اين حواشى از آيات عظام بروجردى، قمى، اصفهانى و آقا ضياء عراقى بود. من خيلى مايل بودم آن را بخرم و براى مباحثه فقهى داشته باشم. پيش كتابفروشى رفتم. گفت قيمت آن سه تومان است. من فقط سه شاهى بيشتر نداشتم. از او خواستم تخفيف بدهد. گفت: چانه ندارد، ولى بعد ده شاهى آن را كم كرد. ديدم قدرت مالى براى خريد آن را ندارم. مأيوسانه برگشتم و توسل به حضرت ولى عصر(ارواحنافداه) پيدا كردم و از او خواستم كه من محتاج اين كتابم، بايد وسيله تهيه اش جور شود. سابق لوله كشى شهرى نبود. در مدرسه فيضيه براى توالت ها آفتابه مى بردند. من درب حجره ايستاده بودم. ديدم شخصى آمد و گفت: اجازه هست از آفتابه شما استفاده كنم. گفتم مانعى ندارد. آفتابه پر از آب را برد و پس از بازگشت ديدم چيزى گذاشت و رفت. وقتى آمدم ديدم سه تومان گذاشته و رفته است. من خيلى تعجب كردم، زيرا به فرض آنكه مى خواست پول آفتابه دارى بدهد، بايد يك قران بدهد لكن اين سه تومان است. فهميدم كه چون توسل به حضرت پيدا كردم، حضرت اين پول را حواله كرده است براى خريد كتاب. بلافاصله رفتم و كتاب را خريدم و بعد هم براى جمع آورى مدارك العروة موفق شدم...»[5]

آثار علمى

آيت الله اشتهاردى در دوران تحصيل و تدريس اقدام به خلق آثار قلمى مفيد و ارزنده كرده و براى استفاده محققان آثارش را به صورت تقريرات دروس خارج فقه و اصول استادان يا تعليقه و حاشيه بر نوشته هاى فقهى و اصولى اعلام و مراجع يا تأليفات مستقل نگاشته است و تعداد آن ها به 80 جلد كتاب و رساله مى رسد. برخى از اين آثار به زيور طبع آراسته شده و بعضى خطى است.

الف: تقريرات

1 ـ تقريرات درس خارج فقه آيت الله بروجردى: شامل مباحث «صلاة الجمعه»، «الغصب»، «الضّمان»، «ارث الزّوجه» و «منجّزات مريض» در 2 جلد.

2 ـ تقريرات درس خارج اصول آيت الله بروجردى: حاوى مباحث «مشتقات» تا «حجيت الاجماع» از كتاب «كفاية الاصول» در 2 جلد كه توسط انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين چاپ شده است.

3 ـ تقريرات درس خارج فقه آيت الله گلپايگانى: از مباحث «صلاة الجمعه» و مقدارى از كتاب «الصّوم» كه پس از تحرير مفقود شده است.

4 ـ تقريرات درس خارج اصول امام خمينى: شامل بخشى از مباحث كتاب «كفاية الاصول» و به صورت خطى است.

ب: تعليقات

1 ـ حاشيه بر تفسير «القرآن و العقل» آقا نورالدين حسينى عراقى: با همكارى آيت الله سيد حسين كرمانى كه در 3 جلد به وسيله بنياد فرهنگ اسلامى كوشانپور در سال 1396قمرى چاپ شده است.

2 ـ تعليقه بر كتاب فقهى «العروة الوثقى» آقا سيد محمد كاظم يزدى: در يك جلد به وسيله انتشارات مطبوعات دينى در سال 1417قمرى طبع گرديد و چاپ دوم آن با تصحيح چاپ اوّل و اضافات براى چاپ آماده مى شود.

3 ـ تعليقه بر كتاب «وسيلة النجاة» سيد ابوالحسن اصفهانى: تا آخر مبحث خمس به صورت خطى موجود است.

4 ـ تعليقه بر كتاب «ايضاح الفوايد فى حل اشكالات القواعد» كه فخر المحققين فرزند علامه حلى: با همكارى آيت الله سيد حسين كرمانى در 4 جلد توسط بنياد فرهنگ اسلامى كوشانپور در سالهاى 1387 و 1389قمرى چاپ شده است.

5 ـ تعليقه بر كتاب «روضة المتقين» علامه محمدتقى مجلسى: در 14 جلد با همكارى آيت الله سيد حسين كرمانى و توسط بنياد فرهنگ اسلامى كوشانپور چاپ و منتشر شده است.

6 ـ تعليقه بر كتاب «مجمع الفايدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان» مقدس اردبيلى: در 15 جلد به وسيله انتشارات اسلامى منتشر شده است.

7 ـ تعليقه بر كتاب «كشف الرموز» حسن بن ابى طالب اليوسفى الآبى معروف به «فاضل آبى»: با همكارى آيت الله شيخ حسين يزدى در 2 جلد توسط انتشارات اسلامى و در سالهاى 1408 و 1410قمرى انتشار يافته است.

ج: تأليفات

1 ـ تعليمات اخلاقى: نخستين تأليف آيت الله اشتهاردى است كه كار چاپ و نشر آن به وسيله انتشارات علميه اسلاميه قم انجام شده است.

2 ـ رسالتان مجموعتان: حاوى فتاواى على بن حسين بابويه قمى و حسن بن على عمانى (ابن ابى عقيل) است و به وسيله انتشارت علميه اسلاميه متنشر شده است.

3 ـ فتاوا «ابن جنيد»: توسط انتشارات اسلامى چاپ شده است.

4 ـ جزوات «وظايف مجلس خبرگان»، «مجلس شوراى اسلامى»، «برخى از دستآوردهاى انقلاب اسلامى» و «غربگرايى چرا؟»: توسط انتشارت علميه اسلاميه قم چاپ شده است.

5 ـ چهل حديث از هر معصوم: اين كتاب ترجمه متن عربى «اربعون حديثاً عن كل معصوم» است مترجم آن آقاى ابوذر ديلمىاست اين كتاب در يك جلد به وسيله چاپ و انتشارات مطبوعات دينى در سالهاى 1382 و 1383 طى دو نوبت چاپ شده است.

6 ـ لغات القرآن المأخوذة من تفسير مجمع البيان: در 5 جلد توسط مؤسسه چاپ و انتشارات مطبوعات دينى قم در سال 1382 چاپ گرديده است.

8ـ7 ـ كتاب هفت ساله چرا صدا در آورد؟ اين كتاب در پاسخ اشكالات و شبهات مطرح شده در كتاب «شهيد جاويد» نوشته شده و چاپ و انتشار آن توسط انتشارات علامه انجام شده است. ضمناً رساله اى كه در حكومت انبياء و ائمه(عليه السلام) توسط مؤلف نگاشته شده، پيوست اين كتاب است.

9 ـ مدارك العروة الوثقى: اين اثر نفيس ابتدا تا 11 جلد با هزينه شخصى مؤلف در قم چاپ و منتشر شد. پس از آماده شدن بقيه مجلدات، در 30 جلد توسط چاپ و انتشارات اسوه قم منتشر گرديد.

شايان ذكر است كه كتاب معروف و معتبر فقهى العروة الوثقى تأليف آيت الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى (1337ق) است. اين كتاب در بردارنده فتاواى فقهى مؤلف در اكثر ابواب فقه است كه پس از چاپ و انتشار آن و درگذشت مؤلف، نزديك به 50 شرح و تعليقه به وسيله علما و مراجع بزرگ بر آن نگاشته شده است.[6]

آيت الله اشتهاردى در رابطه با مجموعه مدارك العروة و انگيزه نگارش خود مى گويد:

«...روزى سر حوض مدرسه فيضيه وضو مى گرفتم. طلبه اى آمد و پرسيد: آيت الله سيد محمد كاظم يزدى صاحب عروة الوثقى اين همه فتوا را از كجا آورده است؟ پس از آنكه جواب مختصرى دادم، به ذهنم خطور كرد كه مدارك فتواى ياد شده را پيدا كنم. با مطالعه و بررسى كتب اربعه (كافى، من لايحضر...، تهذيب و استبصار) و غير آن ها معلوم شد كه مدارك تمامى فتوا در كتب مورد بررسى آمده است. اكثر احكام واجب مدركش در كتب اربعه و احكام مستحب و مكروه بنابر دليل -تسامح ادله و سنن و شهرت قدما- آن هم در متن روايات يادآورى شده است.»

10 ـ كشكول زمان: اين كتاب را همچون كتابهاى كشكول ديگر علما و دانشمندان كه حاوى مطالب گوناگون است، به رشته تحرير درآورد و انتشارات علامه در سال 1384شمسى چاپ كرد.

فرزندان و...

آيت الله اشتهاردى 6 فرزند (سه پسر و سه دختر) دارد. پسران وى پس از تحصيلات حوزوى به تحصيلات جديد پرداختند پس از كسب مدارك علمى جديد هرسه به مشاغل ديگر روى آورده اند و خدمت مى كنند. دو تن از دامادهاى ايشان حجج اسلام آقايان ابوالقاسم كريمى ورامينى و محمد حسين مظفرى به تبليغ و ارشاد و خدمات دينى اشتغال دارند و سومى آقاى ابراهيم محمدى عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامى است.[7]

وفات

آيت‌الله حاج شيخ علي‌پناه اشتهاردي استاد عالي حوزه علميه قم امشب بين نماز مغرب و عشاء در مدرسه فيضيه قم دچار عارضه قلبي شد و پس از عمري تحقيق و تاليف و تبليغ معارف مکتب اهل بيت(ع) در شامگاه تير 87 و در سن 87 سالگي دار فاني را وداع گفت و به ديدار معبود شتافت

[1]. امامزادگان بخش اشتهارد، محمد محمدى اشتهاردىستارگان حرم، ج 7، ص 123 و ج 10، ص 47.

[2]. رضاخان در تاريخ 20/3/1320 از ايران فرار كرد.

[3]. مدارك العروة، ج 1، چ اسوه، ص 34.

[4]. مصاحبه حضورى.

[5]. شيفتگان حضرت مهدى(عج)، ص 65.

[6]. مقدمه كتاب مستمك العروةالوثقى، تأليف آيتالله سيد محسن حكيم.

[7]. اين مقاله جهت اصلاح بر استاد عرضه شد و نكات مفيدى يادآورى كردند كه اعمال گرديد. نويسنده.

 

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا