Menu

ورع صالحين براي كسي است كه از شبهات پرهيز مي‌كند. حالا من چه لزومی دارد منزل كسي بروم و غذاي كسي را بخورم كه حالاتش براي من معلوم نيست، خمسش معلوم نيست، مگر واجب است؟ خودم از همان چیزهایی که تهیه کرده‌ام، ارتزاق مي‌كنم. بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
«قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ  وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ».
حکم اشتباه در قرائت نماز
در قضيه‌ی قرائت نماز به بعضي‌ها برخورده‌ام كه تقريباً پنجاه سال از عمرشان مي‌گذرد؛ ولي«الحمد لله» را «الحمد رلّه» مي‌خوانند!  يا «عبدُه» را «عبدَه» می‌خوانند! چنين شخصي بايد نمازهايش را قضا بكند.
البته شرع مقدس مي‌فرمايد كه اگر چنانچه قصد قربت از او مُتمشّي بشود، يعني واقعاً جاهل قاصر بوده و علم به عدم علمش نداشته و غافل و جاهل بوده و با كمال طمأنينه به صورت غلط قرائت مي‌كرده است، اگر واقعاً اينطور باشد، در اينجا نمازهايش قضا ندارد. چرا؟ چون تزلزلي در عمل نداشته است و غافل بوده است، در جهل مركب بوده است.
حضرت مي‌فرمايد: «بعثت للشريعة‌ السهلة السمحة».
اما افسوس كه ما غافليم، داداش جون!
قصد انشاء یا حکایت در قرائت نماز
مسئله‌‌ی ديگر اين است كه در قرائت نماز وقتي مثلاً مي‌گوييم: «اياك نعبد و اياك نستعين»،آیا باید به قصد انشاء بخوانيم؟ يا به قصد حكايت از آنچه خوانده شده است؟
جواب اين است كه وقتي شما  قرآن مي‌خوانيد، چگونه مي‌خوانيد؟ قصد انشاء‌ مي‌كنيد؟ قصد حكايت مي‌كنيد؟ با هر قصدی که می‌خوانید، حمد و سوره را هم همانطور باید بخوانید. همانطوركه بر پيامبر نازل شده است، بخوانيد.
برخی در باطن مشغول به کارند
بعضي از رفقا را كه می‌بینم، معلوم مي‌شود كه در باطن كار مي‌كنند انشا‌ء الله. در عالم رؤيا ديدم كه بر سرشان عمامه‌ی سياه گذاشته‌اند. اين خيلي خوب است. معلوم مي‌شود كه اينها در باطن كار مي‌كنند.
نجات از جهنم به برکت سیدالشهداء علیه السلام
در آيه‌ای که قرائت شد، اشاره به این است که برخی را  فوج- فوج  در جهنم مي‌ريزند. حاج ميرزا عباس رفيعي گفت: دعاي حاشيه‌ی مفاتيح را خوانده بودم براي اين‌كه ببينم چه موقعيتي دارم، شب در خواب ديدم كه قيامت به پا شده است و يك خانم محترمی بقچه‌اش را به من داد و گفت: اين را دنبال من بياور، من فهميدم که اين خانم حضرت زينبسلام الله عليها است، نزديك جهنم که رسیدیم، ديدم يك قيفي گذاشته‌اند وآدمها را به وسيله‌ی آن قیف در جهنم مي‌ريزند! يكي از رفقا را هم انداختند داخل همان قيف!
به حضرت زينت سلام‌الله‌عليها مُلتَجي شدم و عرض كردم: اين آقا از ارادتمندان اباعبدالله عليه السلام بوده است، چرا بايد او را درون اين قيف بريزند؟ تا اسم اباعبدالله عليه السلام را آورديم، همه‌ی‌ کسانی كه داخل قيف ریخته شده بودند، همه را بيرون ريختند.
حالا داداش جون! عصر اين شعر را مي‌خواندم:
حافظ از دست مده صحبت این كشتي نوح     ورنه طوفان حوادث ببرد بنيادت
«مثل اهل بيتي كسفينة نوح من ركب فيها نجي و من تخلف عنها غرق». 
بايد دركشتي اهل بيت سوار بشويد و بايد توسل به اهل بيت بجوييد.
سؤال خزنه‌ی جهنم از اهل جهنم و پاسخ آنها
درآیه‌ی نورانی می‌فرماید: خزنه‌ی جهنم از اينها سؤال مي‌كنند: آيا نذير نيامد، تا شما را از روز قیامت بترساند و با خبر بكند؟
مي‌گويند: بله آمد؛ ولي ما گفتيم كه شماها حجتي نداريد و فرستادگان الهی را تكذيب كرديم.
«وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ».  یعنی اگر ما درآنچه شنيديم، تعقل مي‌كرديم، «مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ».  از اصحاب سعير(جهنم) نبوديم.
اهل ادعا نباشید!
شهيد رحمة‌الله‌عليه یک حدیثی از حضرت ابي‌جعفر عليه‌السلام روايت مي‌كند كه حضرت فرمود: عملتان ادعايي نباشد، اینگونه نباشد که هی بگویید: من اينطورم! من آنطورم! در حالي كه فعل شما قول شما را تصديق نمي‌كند.
امام صادق عليه السلام فرمودند: مؤمن آن كسي است كه فرمايشات ما اهل‌بيت را در عملش ببينيد.
توصیه‌ای مهم از آیت الله العظمی بروجردی(ره)
وقتي كه آقاي بروجردي با اصرار به بنده فرمودندكه بايد به تهران بروي، - البته بر اساس علاقه‌ی خاص و حال آنکه من نمي‌خواستم از قم مهاجرت كنم-  بعد فرمودند: هر وقت كه خواستي بروي، پيش من بيا تا يك توصيه‌اي به شما بكنم، - و اين توصيه هم واقعاً عجيب است- عرض كردم: چشم! هر وقت كه خواستم به تهران بروم شرفياب مي‌شوم. وقت رفتن آمدم خدمت ايشان و ايشان  فرمودند:
يگانه وصيت من اين است كه در برخورد با افراد اجتماع به گونه‌اي باشيد كه بر ايمان و عقيده‌ی آنها اضافه بشود، نه اينكه خداي نخواسته از ايمان آنها كاسته شود. پس معلوم مي‌شود ادعا فايده ندارد.
ادعای محبت بدون تقوی فایده ندارد
حضرت فرمودند: ادعاي محبت ما اهل بيت فايده ندارد؛ مگر کسی که تقوی داشت و خدا را اطاعت کرد. « الا من اتقي الله و اطاعه».
درجات تقوی
تقوي هم درجاتي دارد. انسان نبايد خام طمع باشد.
حضرت فرمود: اگر كسي مرحله‌ی اول (ترك محرمات و فعل واجبات) را نپيموده، به مرحله‌ی دوم برود، ازآن بالا مي‌اندازندش پايين!
نمي‌شود، آقاجان!  بايد اول جلوي ممنوعات ومحظورات را گرفت.
«واعملوا لما عندالله ليس بين الله و بين احد قرابة».  خدا با كسي نسبت خويشاوندي ندارد.
«احب العباد الي الله واكرمهم اتقاهم واعملهم بطاعته».  مؤمنین در درجات ايمان متفاوت‌اند. بعضي در كلاس و مرحله‌ی اول هستند، برخي در مرحله‌ی دوم و بعضي‌ هم در مرحله‌ی سوم هستند.
فضل خدا یا عدل خدا- مقایسه تفسیر فیض و تفسیربیضاوی
«والله ما تقرب احد الي الله تعالي الا بالطاعة و ما معنا برائة من النار و لا علي الله لاحد من حجة».  كسي حجتي بر خدا ندارد، خدا بر همه غلبه مي‌كند، آقاجان! بايد با فضلش به ما عنايت بكند.
وقتي كه تفسير مرحوم فيض را ديدم، آنجا نوشته بود كه پروردگار بايد با فضلش با ما برخورد بكند، آن‌وقت نویسنده‌ی تفسير بيضاوي (از تفاسیر اهل سنت) نوشته است: فضل كدام است؟ ما كار كرديم، بايد در مقابل كار ما، پروردگار اجرت بدهد!!!!
تفاوت انسان‌ها
حضرت فرمود: «تكلموا تعرفوا».  یعنی اگر صحبت بكنيد، شناخته مي‌شويد! يكبار من به يك نفر گفتم: شما سابقاً آدم خوبي بوديد! در جواب من گفت: آقاجان! حالا هم آدم خوبي هستم! گفتم: بارك الله! تو نمره‌ات بيست است!!!!
به شخص ديگري گفتم: شما سابقاً آدم خوبي بودي. گفت: آقا! سابقاً هم به نظر بزرگواري به من نگاه كرديد! سابقاً هم ما چيزي نبوديم!
ببينيد، اين مغزها چقدر با هم متفاوت است. اين جوابها را شما ملاحظه‌ بكنيد!
عرضه‌ی اعمال به رسول الله(ص) و اذیت ایشان از گناه امت 
« من كان لله مطيعا فهو لنا ولي».   اعمال ما به حضرات معصومین عرضه  مي‌شود.
حضرت فرمود: «لاتؤذوا رسول الله صلي الله عليه وآله». یعنی اعمال شما به رسول‌الله عرضه مي‌شود،   اگر شما مرتكب گناه شده باشيد، وجود مباركشان اذيت مي‌شود.
پیغمبر ما کسی است که فرمود:‌ «ما اوذي نبيٌ بمثل ما اوذيتُ».  یعنی هیچ پیغمبری مانند من اذیت نشده است‌!
در صورتي‌كه حضرت‌يحيي عليه‌السلام را سر بريدند و زكريا را ارّه كردند؛ مع ذلك پیامبر اکرم صلی الله عليه و آله وسلم مي‌فرمايد: هيچ پيغمبري مثل من اذيت نشده است! چون روح ايشان بسیار لطيف است،آقاجان!
لحظه‌ی جان دادن جناب سلمان(ره)
گفت: «ها عليٌ بشر كيف بشر».  «انسانٌ ارضيٌ سماويٌ».   كسي كه مقابل و پشت سر را ببيند، اين چه جور آدمي است، آقاجان!
عرض كرد: يا اميرالمؤمنين ما شما را دوست داريم!
حضرت فرمود: من اسم شما را در ميان دوستان نديدم!
به سلمان در حال احتضار و جان دادن گفتند: همين الساعه كه بايد تجهيزات شما فراهم شود، چه كسي بايد تجهيزات شما را فراهم بكند؟ گفت: مولاي من فرموده است كه در تجهيزات تو حاضر خواهم شد و الساعه ايشان تشريف خواهند آورد!
و حال آنكه اميرالمؤمنين در مدينه‌ است، سلمان در مدائن است!
اهل معصیت، دشمن ما اهل بیت
حضرت فرمودند: «و من كان لله عاصياً فهو لنا عدوٌ».  کسی که اهل معصیت باشد، دشمن ما اهل‌بیت است. ادعاي  ولايت كردن، فايده‌اي ندارد. ولایت ما فقط به کسی که اهل عمل و ورع باشد، خواهد رسید. «و ما تنال ولايتنا الا بالعملِ والورع».
حفظ دین با پرهیز از گناه
حال ببينيم اين ورع كه به آن اشاره شده است، چگونه است.
حضرت می‌فرماید: «صونوا دينكم بالورع».  دين خودتان را به وسیله‌ی ورع حفظ كنيد. ملاك دين، ورع است.
حضرت فرمود: « اورع الناس من تورع عن محارم الله».  با ورع‌ترین مردم کسی است که از گناهان پرهیز کند.
دو ستون ایمان
ايمان دو قسمت دارد: يكي رفع مانع است و ديگري ايجاد مقتضي.
اما نوعاً ما ايجاد مقتضي مي‌كنيم، يعني دعا مي‌خوانيم، اطاعت مي‌‌كنيم، نماز مي‌خوانيم؛ اما اگر در برابر يك عمل حرام و گناهي قرار بگيريم، آنجا ديگر مالك خودمان نيستيم!
حضرت می‌فرمایند: «لانجاة الا بالطاعة والطاعة بالعلم والعلم بالتعلم والتعلم بالتعقل». 
چرا به مقامات عالیه نرسیده‌ام؟
چرا من بعد از گذشت شصت سال حتي پشت گوشم را هم نمي‌بينم؟
چرا من به آن مقامات عاليه نرسيده‌ام؟
چرا من مورد عنايت پروردگار واقع نشده‌ام؟
اگرشده‌ام، نشانه‌هايش چيست؟ بيا اينجا و نشانه‌هايش را به من بگو. من اگر خودم اهل عمل نباشم، وليكن راه‌هايش را بلدم، من هم خوشحال مي‌شوم.
ورع تائبین، درجه‌ی اول ورع
درجه‌ی اول ورع، ورع تائبين است كه انسان از فسق توبه مي‌كند. غيبت نمي‌كند، توهين نمي‌كند، اهانت نمي‌كند، از محرمات پروردگار اجتناب مي‌كند.
ورع صالحین، پرهیز از شبهات
درجه‌ی بعد، ورع صالحين است. خدا مي‌داند كه اگر ما درجه‌ی اول ورع را هم داشته باشيم؛ بايد كلاه‌مان را بياندازيم آسمان!
ورع صالحين براي كسي است كه از شبهات پرهيز مي‌كند. حالا من چه لزومی دارد منزل كسي بروم و غذاي كسي را بخورم كه حالاتش براي من معلوم نيست، خمسش معلوم نيست، مگر واجب است؟ خودم از همان چیزهایی که تهیه کرده‌ام، ارتزاق مي‌كنم.
خاطره‌ای از شیخ محمد حسین زاهد(ره)
خدا رحمت كند مرحوم آشيخ محمد حسين زاهد را که گفت: من يك مقدار از اين پول‌هايي كه بي‌اشكال است و برايم احراز شده است که چه جور پولي است، براي ماه رمضانم نگه می‌دارم كه اقلاً در ماه رمضان يك قدري از مال حلال ارتزاق بكنم، داداش جون!
اينها را بنده عرض مي‌كنم تا بدانيم براي چه خلق شده‌ايم و چه لباس‌هايي براي قامت ما دوخته‌اند و ما در چه مرحله‌اي هستيم.
مرحله‌ی سوم، ورع متقین
مرحله‌ی سوم، ورع متقين است. «ترك الحلال يسمي ورع المتقين».  یعنی درست است كه من  از كسب حلال ارتزاق مي‌كنم و ليكن آن مقداری كه با امور معنوي مزاحمت داشته باشد را ترك مي‌كنم.
بارك الله  به آن مغازه‌دار قمي!
بارك الله به آن مغازه‌دار قمي كه گفت: من مغازه‌ام را بستم و مغازه‌دار کنار او گفت: حالا وقت بستن مغازه نيست، در جواب گفت: امشب در مسجد احكام مي‌گويند، بايد معارف اسلامي را تحصيل بكنم.
ولي متأسفانه بعضي‌ها روز كه كار مي‌كنند، شب هم كه خسته‌اند، پس كي خداپرستي؟ پس احكام اسلام براي چه آمده است؟
چوب می‌زنند، آقا!
چوب مي‌زنند، آقا! حضرت فرمود: اگر بدانم جواني از احكام اسلام رو برگردانده است، او را با شلاق مي‌زنم! در بعضي از روايات هست كه«ضربته بالسيف»، با شمشير مي‌زنم، آقا!
خاطره‌ای از امام رضا (ع)
حالا طوري نباشد كه ما تصور کنیم براي خودمان مقامي تحصيل كرده‌ايم و به خودمان اميدوار باشيم.
شخصی گفت: رفتم خدمت ثامن الحج، در حالي كه خودم را صاحب مقامات مي‌دانستم، عرض كردم: موقعيت من را به من نشان بدهيد.
از اختصاصات ثامن الحجج این است كه زود معلوم مي‌كند.
اين شخص خودش را خيلي بالا فرض مي‌كرد. گفت: وقتي تقاضا كردم که موقعيتم را به من نشان بدهند، در خواب اين شعر را برايم خواندند:
هستي اسير چاه طبيعت چگونه باز
قرب و مقام موسي عمرانت آرزوست
اي برادر من! ته چاه هستي؛ اما قرب و مقام موسي عمرانت آرزوست!
هستی اسیر چاه طبیعت
می‌گوید: چرا وقتي من حرف مي‌زنم، خدا جواب من را نمي‌دهم؟!
اي داد و فرياد! هستي اسير چاه طبيعت.
از جان برون نيامده، جانانت آرزوست
هنوز اميال نفساني را كنترل نكرده، جانانت آرزوست؟
قلب فعلاً در حجاب است
غير ممكن است كسي كه تهذيب اخلاق نكرده ، رب الارباب را درك بكند.
چون دلت صافي شود از غين و رين          پرده‌ی  ما و  تو برخيزد ز بين
قلب فعلاً در حجاب است، پرده‌ها وكدورتها قلب را گرفته است. و لو اینکه اين‌ هم خوب است، قابليت داري كه قلبت را در حجاب برده‌اند.
شیخ محمد حسین زاهد(ره): از آنانی نباشید که از قلم افتاده‌اند!
باز خدا رحمت كند آشيخ محمد حسين زاهد  را که گفت: از آن کسانی نباشیدكه از قلم افتاده‌اند.
بعضي‌ها از قلم افتاده‌اند، اصلاً قلبي دركار نيست. اما بعضي‌ها كه از قلم نيفتاده‌اند، اگر چنانچه به غير پروردگار و به ديگران توجه بكنند؛ قلبشان در حجاب مي‌رود.
تا خودیت هست، حق نهان است
تا تعيُّن برنخيزد از ميان         حق نهان است و نخواهد شد عيان
تا آن تشخّص، اَنانيّت، خوديّت و نفسانيّت بلند نشود، حق عيان نخواهد شد.
کلامی از سقراط
به سقراط گفتند: چه زماني حكمت و دانش و علوم حقيقيه در قلب شما مستقر شد؟ گفت: وقتی که خودم را هیچ  فرض کردم.«مذ حقَّرتُ نفسي».
تواضع مرحوم سید عبدالهادی شیرازی
خدا رحمت كند مرحوم سيد عبدالهادي را، وقتی به ایشان گفتيم: آقا شما يك مرد متشخّصي هستيد، گفت: من، هيچِ بنِ هيچِ بنِ هيچِ بنِ...!
گفتيم: آقا بس است! آقا شما خودتان را از بين برديد! حالا داداش جون، فعلا بنده متعيّن هستم.
من ديگر با او مباحثه نمي‌كنم!!
دو نفرکه با هم ‌مباحثه می‌کردند، آمدند پيش من، به آنها گفتم: چرا ديگر با هم مباحثه نمي‌كنيد؟ يكي از آنها گفت: اين رفيق من در مباحثه به من گفت: «تو» نمي‌فهمي و من ديگر با او مباحثه نمي‌كنم!
خوب اين خيلي بچه است، داداش جون!
عالم و عارف وصوفي همه طفلان ره‌اند     مرد اگر هست بجز عالم رباني نيست
اين بچه است، آقاجان!  تو هم اگر با يك برخورد منفعل بشوی، همينطور هستی.
مرد یهودی و بزرگواری پیغمبر(ص)
وقتی كه روی سر مبارک نبي اكرم(ص) خاكروبه ريختند، فرمود:
که اي نفس! من درخور آتشم          ز خاكستري روي در هم كشم
روز دیگر  وقتي كه از همان مسیر گذشتند، فرمودند: اين شخص هر روز يادي از ما مي‌كرد! و از آن بالا خاكستر و آتش بر سر ما  مي‌ريخت، امروز چطور يادي از ما نكرد؟ گفتند: يا رسول الله! ايشان مريض شده است، فرمود: بايد به احوال‌پرسي‌اش برويم، «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق».  وقتي كه آن مرد يهودي ديد که رسول الله به عیادت او آمده است؛ گفت «اشهد ان لا اله الاالله و اشهد ان محمد رسول الله»، ديد حقيقتاً اين آقا پيغمبر است. به‌به! به‌به!
آن وقت، اين آقا به من مي‌گويد: چرا رفیق من به من « تو» گفته است! اي بيچاره! بايد بروي وکتاب «آداب المتعلمين» را بخواني.
نمونه‌ای از ورع متقین
و اما در بیان ورع متقین می‌فرماید: «لايكون الرجل من المتقين حتي يدع ما لا بأس به مخافة ان تكون فيه بأس».  یعنی من مي‌دانم اگر مثلاً بگويم: فلان كس آدم خوبي است، يك نفر از آن طرف مي‌گويد: آقاي ميرزا شما اشتباه مي‌كنيد! اين شخص آدم خوبي نيست، فلان‌جا غيبت كرد.
پس در چنين مجلسي مقتضي نيست بنده صحبت بكنم، چرا که صحبت من مقدمه‌ای می‌شود برای گناه شخص دیگر.« ترك الكلام عن الغير مخافة الوقوع في الغيبة».   اصلاً از غیر سخنی نمی‌گوید، تا در غيبت نيفتد، داداش جون!
این هم ورع متقین.
صلواتی بفرستید.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا