Menu

هر کسی کاری که مشغول است باید آن کار را بشناسد. معرفت و درایت فوق العاده مهم است. [آن]آقا فرمودند آقایون[حاضرین در مجلس] خدام اعتکاف اند. اولا اعتکاف چیست. فهم این حقیقت بسیار دشوار است. یک کتاب در فقه از کتب فقهیه کتاب اعتکاف است. هم در متون روائی و هم در کتب فقهای عظام، بعد از بحث صوم، بحث اعتکاف است. رابطه صوم با اعتکاف،[و] خود حقیقت اعتکاف و مهم این است که معتکف چه کار باید بکند ،[صحبت کردن در] این مباحث در ظرف این چند دقیقه میسر نیست. بسم الله الرحمن الرحیم

هر کسی کاری که مشغول است باید آن کار را بشناسد. معرفت و درایت فوق العاده مهم است. [آن]آقا فرمودند آقایون[حاضرین در مجلس] خدام اعتکاف اند. اولا اعتکاف چیست. فهم این حقیقت بسیار دشوار است. یک کتاب در فقه از کتب فقهیه کتاب اعتکاف است. هم در متون روائی و هم در کتب فقهای عظام، بعد از بحث صوم، بحث اعتکاف است. رابطه صوم با اعتکاف،[و] خود حقیقت اعتکاف و مهم این است که معتکف چه کار باید بکند ،[صحبت کردن در] این مباحث در ظرف این چند دقیقه میسر نیست.

اعتکاف عبارت است از حبس نفس؛ کسی که خودش را محبوس کند بر یک امری، عاکف علی آن امر است. حقیقت اعتکاف حبس النفس است علی الله سبحانه وتعالی، و فهم این مطلب بسیار مشکل است.

[یک]آیه در سوره بقره است [که] شروع مطلب[در این آیه] نشان می دهد عظمت امر را، [و] فقط ما اشاره می کنیم، چون بحث از نظر فنی خودش جلسات مختلفی می خواهد. شروع آیات این است: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا. شروع مطلب از اینجا می شود: ابتلاء ابراهیم به کلمات. ده امتحان را طی کرد، یکی از آنها ذبح اسماعیل بود. این یکی بود. از ده امتحان که بیرون آمد، این منصب به او عنایت شد، منصبی که بعد از این مقام به کسی داده [می]شود. آن هم نحوه بیان جوری است که عقل حکیم و فقیه را متحیر می کند، اول: ابتلی ابراهیم ربه. خود ابراهیم شناسی لازم است.

خاتم، شخص اول عالم، فرمود: اسم هر پیغمبری که برده می شود، اول به شخص خاتم باید سلام بشود بعد به او؛ یعنی اگر اسم موسی برده شد، اسم عیسی، اسم نوح، باید گفت: علی نبینا و علیه السلام. مستثنا ابراهیم است. عظمت به حدی است که پیغمبر خاتم فرمود: وقتی اسم ابراهیم برده شد، اول به او سلام کنید، بعد به من. این امتیاز محیّر العقول است. به اسم او باید گفت: علیه و علی نبینا السلام. این مقام و مرتبه.

بعد نوبت می رسد به این :وعهدنا. تعبیر عهد است، خود عنوان عهد بحث مهمی است. یک کتاب باز در فقه، کتاب نذر و عهد است. عهد این است که بنده با خدا عهد کند، اما اینجا خدا با بنده عهد کرد، و مطلب مهم این است. عهدی که خدا با ابراهیم کرد چه بود؟ وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ. مورد عهد این است: أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ. خلاصه کلام این است که عهد خدا به ابراهیم این شد که باید بروی تو و پسرت اسماعیل... . بعد از اینکه او شد خلیل الله و این شد ذبیح الله، منصب خدمت برای معتکفین در بیت الله به ابراهیم داده شد. ما عهد کردیم به ابراهیم و اسماعیل...، متعلق عهد این است که خانه ما را پاکیزه کنید برای طائفین و عاکفین و رکع السجود. این مقام اعتکاف است که ابراهیم خلیل باید بیت الله را آماده کند تا معتکفین در خانه خدا مقیم بشوند و حبس کنند نفوس را بر ذات قدوس حق.

عمر گذشت، ما نفهمیدیم چه باید بکنیم. دو کلمه باید عملی بشود در اعتکاف، آن دو کلمه این است. این تعبیراتی که در بین مردم هست، اینها ریشه هایی دارد. حرف حساب دو کلمه است، آن دو کلمه چیست؟ یکی: من منه الوجود، یکی: من به الوجود. یکی: آن کس که از او هر چه هست، هست. دوم: آن کسی که به او هر چه هست، هست.

اعتکاف وقتی اعتکاف است که معتکف وارد بشود در مسجد [و] خارج بشود، ارتباطش با دو نقطه تمام بشود: اول: من منه الوجود، و او ذات قدوس حق متعال است. دوم: من به الوجود، و او ولیّ عصر امام زمان است. اعتکاف جوهرش این است.

حالا آنچه لازم است اینجا این است: معتکف حق خروج از مسجد ندارد، الا برای مواردی که استثنا شده. این عدم حق خروج جز در موارد مستثنا در فقه، نشان می دهد که در آن سه روز روح باید مندک بشود بالنسبه به آنکه هر چه هست از اوست، و از اوست و منتها هم اوست. کسی که وارد مسجد می شود برای اعتکاف، اول باید فکر کند: چه بود، چه شد، کجا می رود، برای چه می رود.

ما همه یک نطفه بودیم، ارزش ما چه بود؟ ارزش ما آن بود [که] اگر به دامن پدر می ریختیم، به دامن مادر می ریختیم، ما را می شست[و] در چاله ای می ریخت. کیست که همین نطفه گندیده را در ظلمت رحم،[ ظلمت] مشیمه،[ ظلمت] شکم مادر، بدون اطلاع پدر، بدون خبر مادر، این قوا را به او داد؟ این مغز را در این جمجمه گذاشت، که اگر آنی رگی به هم بخورد، نه رگ، یک نقطه از مغز به هم بخورد، نه شعوری است، نه ادراکی، نه درکی، نه از خود خبری، نه از عالم اثری. چه کرده؟ همه این قوا را در این پوست پنهان کرده. اینها را باید فکر کرد[و] بعد رفت معتکف شد. به آن نطفه گندیده چه داده. از مغزش، از قلبش، از ریه اش، جهاز تنفس اش، جهاز هاضمه اش، عضلاتش، استخوانهایش. چندین هزار سال است طب و تشریح کار می کند، هنوز از اسرار این پوست، سر در نیاورده. "یا من اظهر الجمیل وستر القبیح". همه چرکها، کثافتها همه را در کیسه این پوست پنهان کرده، این پوست[را] روی این گوشت و استخوان کشیده، اگر این پوست برداشته بشود، من و تو چه قیافه ای پیدا می کنیم؟ چه کرده با ما؟ چه جور از او بی خبریم؟ همه این کارها در آن ظلمات رحم مادر شده. حالا اگر آنجا این بچه شعور می داشت، می گفت: بارالها این ترکیبات برای چیست؟ این طبقات چشم برای چیست؟ این دستگاه سامعه و گوش برای چیست؟ این زبان و دهان برای چیست؟ در رحم مادر که حاجت به اینها نیست؟ او خبر نداشت که دنبال آنجا چنین دنیایی است، برای اینجا چه ها لازم است؟

از آن مردمک چشمت که گرفته، تا ناخنی که از اینجا می روید، چه کرده؟ قوتی که تهیه کرده برای ما، غذای همه این ذرات هست، بعد جهاز هاضمه هضم می کند، جذب می شود. اینجاست که باید دید، فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ. بعد قوت تقسیم می شود. آنچه باید به مردمک چشم برسد راهش را گم نمی کند، آنچه باید به بن ناخن برسد راه را گم نمی کند. اگر این دستگاه کمی به هم بخورد، اینی که از اینجا در می آید، از مردمک چشم من و تو دربیاید، چه می شود؟ این است که من منه الوجود را باید پیدا کرد.

معتکف باید بفهمد کجا رفته؟ برای چه رفته؟ برای این رفته که عهد با او تازه کند، آنچه را فراموش کرده، به یاد بیاورد.

ما عمرمان گذشت، آنی که باید پیدا کنیم گم کردیم، ما نباید فراموش کنیم الان هم همانیم. اعلم علما، افقه فقها، نصف شب یک چرت می آید، خبر ندارد فقه با قاف است یا با غین ، علم با عین است یا با الف همزه است. همه را می گیرد، وَمِنْ آَيَاتِهِ مَنَامُكُمْ بِاللَّيْلِ . خلاصه اگر بیدار بشویم آن وقت می فهمیم چه باختیم، و هر چه زودتر باید از خواب غفلت بیدار بشویم. الَّذِينَ آَمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.

اول مطلبی که در اعتکاف لازم است ارتباط به مبدأ وجود است. از آنجا که بیرون آمدی یادت نرود چه بودی، چه شدی، لطف چه کسی، رحمت و عنایت چه کسی آن نطفه را به این صورت درآورد.

دوم آنکه هر چه هست به طفیل اوست. من و تو حق حیات نداریم. از اول صبح که برخاستیم چقدر به یاد خدا بودیم؟ چقدر به فکر خودمان؟ این است که ارزش زندگی نداریم. همه این الطاف به برکت آن کسی است که تمام وجودش محو فی الله است، و او ولیّ عصر امام زمان است، بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء.

در اعتکاف مهمترین کار چیست. چون از وقت باید حداکثر استفاده را کرد. بالاترین کار در اعتکاف قرائت قرآن است. معتکف از اول اعتکاف شروع کند، آنی غفلت نکند. چرا، سرّش چیست؟ سرّش این است:

اگر پیغمبر خاتم مطلبی را به عنوان وصیت گفت، این یک جهت، جهت دوم: اگر آن وصیت را به علی بن ابی طالب کرد، اینجاست که باید فقیه بفهمد مطلب، حائز چه اهمیتی است. فرمود: یا علی اوصیک، به تو وصیت می کنم "بتلاوة القرآن علی کل حال"، در هر حال تلاوت کن قرآن را. قرآن حرف ربط است بین ما و خدا. نماز حرف زدن ماست با خدا، قرآن حرف زدن خداست با ما. قرآن این است. در اعتکاف سعی کنید از قرآن غفلت نکنید، اما مهم این کلمه است:

این حدیث، حدیثی است که شیخ انصاری، فقیهی مثل او در معضل ترین مسئله در دماء بر طبق سند این حدیث فتوا می دهد. این حدیث، کلمه فصل است، گفت: یابن رسول الله، من ماه رمضان ختمهای قرآن کردم، یک ختم قرآن برای جدت پیغمبر، یک ختم قرآن برای جدت امیرالمؤمنین، یک ختم قرآن برای جده ات حضرت زهرا، تا رسید ختم قرآنی برای تو کردم یا ابا الحسن، ما لی بهذا؟ آیا برای من در قبال این عمل چیست؟ این حدیثی است که گوهر قرائت قرآن را به آخر مرحله می رساند. ما لی بهذا؟ در مقابل این عمل برای من چیست؟ امام فرمود: "لک بذلك أن تکون معهم[يوم القيامة]". اصلا خود من الان که می گویم، متحیّرم. فرمود: جزای تو که قرآن خواندی، ختم قرآن را هدیه کردی به رسول خدا، به علی مرتضی، جزای تو این است که با او باشی و از او جدا نشوی. این مرد، فقیه است، وقتی این کلمه را شنید مبهوت شد، گفت: لی هذا بهذا؟ در مقابل این، این برای من است؟ معیّت، آن هم با خاتم، با سید اوصیاء؟ سه مرتبه امام فرمود: "نعم، نعم، نعم" بله، بله، بله، جزای تو این است که با او باشی.

هر معتکفی شروع کند، در اعتکاف به ختم قرآن و آن قرآن را هدیه کند به امام زمان. هدیه به او، هدیه به همه انبیا است. "من أراد أن ینظر الی آدم وشیث فذا أنا آدم و شیث". این برنامه اعتکاف: قرآن و هدیه به امام زمان.

مطلب دیگری که لازم است این است: شروع اعتکاف از اول صبح باید همه معتکفین اول برنامه‌شان زیارت سلام علی آل یس باشد. سرّش این است که طبرسی در احتجاج نقل می کند، و این مطلب از توقیعات به حمیری است، که هرگاه خواستی توجه کنی به خدا به وسیله ما، بگوئید: سلام علی آل یس. این زیارت اکسیر اعظم است.

معتکف می رود به خانه خدا. خانه خدا ظاهری دارد، باطنی دارد. خانه خدا ظاهرش آن مسجد است، باطنش چیست؟ باطنش: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ. آن بیوت، بیوت وحی و نبوّت است. زیارت سلام علی آل یس فتح باب می کند برای معتکف به خدا. السلام علیک یا باب الله ودیّان دینه. افتتاح هر روز اعتکاف به دو امر باشد، یکی به سوره یاسین، یکی به زیارت سلام علی آل یس. همه اینها ریشه فقهی دارد: اما سوره یاسین قلب قرآن است، آن سوره سوره شخص خاتم است، آن سوره باید توأم بشود به زیارت سلام علی آل یس. اگر اعتکاف به این جور تمام بشود، آن اعتکاف است که آهن می رود به مسجد[و] بیرون می آید، طلای احمر است. اکسیر وقتی به آهن رسید آهن را منقلب می کند.[آیا] ممکن است سه شبانه روز این روح با قرآن و با امام زمان باشد و منقلب به کیمیا نشود؟ خلاصه، قدر اعتکاف را بدانید، چه جور می روید و چه جور آنجا کار می کنید و چه جور بیرون می آیید. وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ.

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا