Menu

منبع:کتاب ستارگان حرم
عبدالكريم پاك نيا

حاج شيخ عباس قمى ستاره تابناك آسمان علم و فضيلت، محدث و حديث يگانه دوران حضرت امام خمينى (قدس سره)، - چهل حديث امام خمينى حديث اول - محدث قمى از جمله، مشايخ روايت است كه امام خمينى (قدس سره) از قم و در يك فضاى معنوى به دنيا آمد. پدر بزرگوارش مرحوم كربلائى محمد رضا يكى از علاقه‏مندان و شيفتگان اهل بيت عليه السلام و مردى پرهيزگار و صالح بود و مادر وى زنى پارسا و مؤمنه بود كه سعى تمام در انجام واجبات الهى داشت و يكى از ويژگيهاى آن بانوى گرانقدر، اهميت فوق العاده به نماز اول وقت بود. يقينا يكى از عوامل موفقيت و آينده درخشان اين شخصيت بزرگ شيعه، تربيت و نشو و نما در چنين محيطى و توسط چنين مربيانى بوده است. وى دوران كودكى را در جوى آكنده از معنويت و روحانيت پشت سر گذاشته و با عشق و علاقه سرشار به علم و اهل علم تحصيلات مقدماتى خويش را در همان شهر آغار كرد. ادبيات و فقه و اصول را در محضر اشاتيد فن و علماى سرشناى آن روز همچون ميرزا محمد ارباب قمى و ساير بزرگان آموخت.

عزيمت به حوزه علميه نجف‏
بعد از طى مراحل تحصيل در زادگاه خويش، در سال 1316 و در سن 2 سالگى به منظور تكميل و ادامه تحصيل، عازم حوزه علميه نجف اشرف گرديد و در جلسه درس دانشمندان و مدرسين والا مقام حوزه نجف حاضر اشرف شد. او كه تشنه فراگيرى علوم و معارف الهى بود خود را از چشمه زلال حقيقت و معنويت حوزه نجف سيراب مى‏كرد.
اين جوان سعادتمند در ساحل نجف راه خويش را يافت و و بعد از تحيلات رايج زمان خويش به علوم حديث متمايل شد و عشق و علاقه خويش را به جمع آورى و نقل احاديث نورانى اهل بيت عليه السلام نشان داد (1).
شور و شوق وصف‏ناپذير اين جوان قمى، وى را به محضر درس استاد حديث، علامه بزرگوار حاج ميرزا حسين نورى قدس سره كشاند او از همان سالها دلبسته استاد خويش گرديد وى پيوسته ملازم و همراه استاد خويش بود و در سايه آم‏وزش‏هاى علمى و عملى آن بزرگوار، به مقامات عالى فرهنگى و معنوى رسيد و علاوه بر اينكه از اندوخته‏هاى علمى و آموزش‏هاى عملى استاد ازجمند خويش بهره‏مند مى‏شد از كتاب خانه ارزشمند و كم نظيرش عملى استاد ارجمند خويش بهره‏مند مى‏شد از كتاب خانه ارزشمند و كم نظيرش نيز استفاده كرد. در سال 1320 با رحلت محدث نورى محدث نورى تحولى عميق در روحيه حاج شيخ عباس ايجاد شد و چنان روح و جان او را متأثر ساخت كه سال‏ها بعد از آن حادثه تلخى آن را در كامش احساس مى‏كرد ايشان در اين رابطه مى‏نويسد:
«... مصيبتش بر عامه مسلمين، خصوص بر اين داعى كه در خدمتش منزلت اولاد داشتم، چنان تلخ گذشت كه هنوز مرارت آن را در كام خود مى‏بينم و بر فقدان آن جناب بسى تأسف مى‏خورم و سزاوار است كه بگويم بعد از استادم زندگيم مانند ماهى در خشكى بود و گذران روزگارم مانند برف در مقابل حرارت (2)...»(3)
وى بعد از شش سال تحصيل مداوم، در محضر اساتيد بزرگوار حوزه علميه نجف و استفاده‏هاى فراوان از ارباب علم و معرف در سال 1322ق با كوله بارى از اندوخته‏هاى علمى و معنوى به زادگاهش مراجعت كرد. اين جوان پر تلاش قمى، در نتيجه زحمات طاقت فرساى خويش، كه اينك بعنوان دانشمندى فرزانه در عرصه علم و تحقيق و نويسنده‏اى زبر دست در سنگر تأليف و تصنيف و عارفى پرهيزگار در ميدان عمل و ستايشگرى عاشق در محراب عبادت و سخنورى توانا در منبر وعظ و خطابه محسوب مى‏شد.
فعاليت‏هاى خويش را در سنگر تأليف و تبليغ و در دفاع از حريم اهل بيت عليه السلام و نشر معارف نورانى اسلام آغاز كرد.
هجرت به مشهد
همزمان با هجرت مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمى از عنايت عاليات به مشهد مقدس، ايشان هم از قم عازم مشهد رضوى عليه السلام شد و در آن‏جا به پيشنهاد آيةالله قمى با دختر برادر ايشان، ازدواج كرد و چهار فرزند او ثمره همين ازدواج مى‏باشد. محدث قمى در مشهد براى سومين بار توفيق سفر به خانه خدا را پيدا كرد و اين سفر او كه با كشتى انجام گرفت شش ماه طول كشيد. كه در مجلس سخنرانى او جمعيت انبوهى از شيفگتان اهل بيت عليه السلام براى شنيدن كلمات گهربار و درك فيوضات معنوى از سخنان وى، عاشفانه كرد چراغ معرف او حلقه مى‏زدند.
در پناه حضرت رضا عليه السلام‏
ايشان سالهايى كه در مشهد مقدس رضوى عليه السلام بود بهره‏هاى فراوانى از آن آستان مقدس دريافت مى‏كرد، آشنائى با علماى ابرار و انسان‏هاى پاك ضمير همچون آيةالله آقا حسين قمى قدس سره، روحانى پاك سرشت و صاحب كرامت حاج شيخ حسنعلى نخودكى اصفهانى، مرحوم آخ‏وند ملاعباسى تربتى (پدر بزرگوار آقاى حسينعلى راشد)، آقاى شيخ مرتضى عيدگاهى و آقا شيخ على اكبر نوقانى و ساير علماى مشهد، تأليف كتاب «فوائد الرضويه» و تعدادى از تأليفات ايشان با استفاده از كتابخانه آستان مقدس رضوى، از جمله عنايات حضرت صثامن الحجج آقا على ابن موسى الرضا عليه السلام، به مرحوم حاج شيخ عباس قمى بود (4). ايشان در اين زمينه چنين مى‏نويسد: از دارالايمان قم بصوب ارض اقدس (بسوى سرزمين پا)» توجه نمودم... و چندان مراحم و الطاف و نعمت از آن رحمت الهى و نعمت نامتناهى در خود مشاهده كردم كه هوس مجاورت آن آستانه مقدسه را نمودم.. با آنكه در اين قطعه از زمان كه فقته‏هاى بى پايان چون پاره‏هاى شب مظلم متراكم، و بر تمام بلاد و عباد متهاجم گسته و بحكم اذا عمت البلدان الفتن و البلايا فعليكم بقم و حواليها و نواحيها فان البلايا مدفوع عنها (5). شايسته است كه هر كس بتوند مهاجرت ببلده طابيبه قم نمايد تا چه رسد بكسى كه قم وطن او باشد. لكن اين شكسته مهجور، چندان مغمور در نعمت مراجعت به وطن را در خود نديدم بلكه سختيهاى كشيده و تلخيهاى چشيده را شكر گفتم و منتها پذيرفتم... و پيوسته سختى‏هاى كشيده و تلخى‏هاى چشيده را شكر گفتم و منتها پذيرفتم... و پيوسته عرضه مى‏دارم:
شاها اگر به عرض رسانم سرير فضل‏
مملوك آن جنابم و محتاج اين درم‏
ار بر كمنم دل از تو و مهر از تو بگسلم‏
اين مهر بر كه افكنم اين دل كجا برم‏
نامم زكاخانه عشاق محو باد
گر جز محبت تو بود ذكر ديگرم‏
اى عاشقان كوى تو از ذره بيشتر
من كى رسم بوصل تو كر ذره كمترم(6)
مبارزه با هواى نفس‏
در همان سالهايى كه محدث قمى در مشهد بود جمعى از مؤمنين و طلاب با اصرار از وى تقاضا مى‏كنند كه در ماه مبارك رمضان در مسجد گوهر شاد نماز جماعت برپا كند و ايشان هم مى‏پذيرند و در يكى از شبستانهاى مسجد، به نماز جماعت اقدام مى‏كنند. هنوز ده روز نشده بود كه جمعيت بسيارى در آن شركت مى‏كنند. يك روز پس از اتمام نماز ظهر به آقاى شهابى كه نزديك وى بود مى‏گويد: من نمى‏توانم نماز عصر را بخوانم! و بلافاصله به خانه برمى گردد و تا آخر ماه مبارك رمضان نماز جماعت تعطيل مى‏كند. روزى مرحوم حاج ميرزا على اكبر نوقانى از ايشان مى‏پرسند: چرا نماز جماعت را تعطيل گرديد؟ ايشان در پاسخ مى‏فرمايد: «حقيقت اين است كه در ركوع ركعت چهارم متوجه شدم كه صداى اقتدا كنندگان پشت سرم كه مى‏گفتند: «ياالله! ان الله مع الصابرين» از نقطه دورى بگوش مى‏رسد همين كه متوجه زيادى جمعيت شدم در من يك نوع خوشحالى ايجاد شد و من فهميدم براى اقامه نماز جماعت مسلمانان اهليت ندارم براى همين اين بار را بگردن نگرفتم (7). محدث قمى شخصيتى بود كه در تمام لحظات زندگى در محضر خدا مى‏زيست و اين حضور را كاملا احساس مى‏كرد اخلاص و خدا محورى او در سرتاسر زندگى، وى را در رديف بندگان مخلص قرار داده بود و تمام حركات ريز و درشتش با نام و ياد خدا شكل مى‏گرفت: نيت خالصش را چون گوهرى صاف و شفاف پاس مى‏داشت. انگيزه‏هاى خود را با هوا و هوس، نام و آوازه، خودنمائى، لذت‏هاى دنيايى، توجيهات و باورها يناصواب، آلوده نمى‏ساخت داستان بالا و قضيه‏اى كه در پى مى‏آيد شاهد مدعاى ما است.
داستان شيخ عبدالرزاق‏
مرحوم محدث روزى براى فرزند بزرگش نقل كرد كه: وقتى كتاب «منازل الاخرة» را تأليف و چاپ كردم يك نسخه آن به دست شيخ عبدالزق مسأله گو - كه هميشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه عليه السلام مسأله مى‏گفت - افتاده، و او هر روز كتاب «منازل الآخ‏ر» را بدست گرفته و براى حاضرين مى‏خواند. مرحوم پدرم كربلائى محمد رضا - كه از علاقه‏مندان شيخ عبدالرزاق بود، و هر روز در مجلس او حاضر مى‏شد - روزى به خانه آمذد و گفت. شخى عباس! «كاش مثل اين مسأله گو مى‏شدى و مى‏توانستى منبر بروى و اين كتاب را كه امروز براى ما خواند، بخوانى» چند بار خواستم بگويم آن كتاب از آن كتاب از آثر و تأليفات من است، اما هر بار خوددارى كردم و چيزى نگفتم: فقط عرض كردم: «دعا بفرماويد خداوند توفيقى مرحمت فرمايد (8).
تأثير بيان‏
سنگربان صديق اسلام شب‏هاى پنچشبنه و جمعه در مدرسه ميرزا جعفر واقع در صحن مطهر رضوى عليه السلام به عنوان درس اخلاق براى طلاب علوم دينى منبر مى‏رفتند.، نزديك به هزار نفر از طلاب و علماء شهر در آن مجلس شركت مى‏كردند منبر ايشان حدود دو ساعت و نيم تا سه ساعت طول مى‏كشسيد و دذ مباحث مختلف اخلاقى سخن مى‏گفت. واعظ دانشمند و مشهور جناب آقاى راشد كه در آن زمان يكى از طلاب حاضر در مجلس حاج شيخ بوده است در رابطه با نفوذ سخنان ايشان چنين مى‏گويد: اثر يك منبر ايشان در دو شب تا يك هفته در ما باقى بود. در طول يك هفته مضامين سخنان آن مرحوم در اعماق دل ما ريشه دوانيده و ما را به خود مشغول داشته بود! به طورى كه تا هفته بعد كاملا تحت تأثر آن بوديم! سخنان نافذ آن مرحوم چنان چنان بود كه تا يك هفته انسان را از پندارهاى ناروا و گناهان باز مى‏داشت و به خداوند متعال متوجه مى‏كرد (9). در مورد تأثير سخنان حاج شيخ عباس قمى و نورانيتى كه از نقل كلام اهل بيت عليه السلام در دلها جا مى‏گرفت به بيانات ارزشمند يكى از علماى اعلام نجف توجه كنيد: وقتى كه حاج شيخ عباس قمى در منبر حديث نقل مى‏كرد و سلسله سند روايان هر حديث را ذكر نمى‏نمود و مختصرى از شرح حال هر كدام را بيان مى‏كرد پس از معرفى آخرين راوى به امام صادق عليه السلام مى‏رسيد، چنان بود كه گوئى شنونده امام عليه السلام را مى‏ديد، با همان عظمت و مهابت و مقام شامخ امامت بود (10). آقاى محمود شهابى استاد دانشگاه تهران كه در سالهاى 1338 و 1339 قمرى ايشان را در مشهد درك كرده است در زمينه تأثير كلام حاج شيخ مى‏نويسد: مرحوم حاج شيخ عباس قمى بى مبالغه خود چنان بود كه براى ديگران مى‏خواست، و چنان عمل مى‏كرد كه به ديگران تعليم مى‏داد. سخنان و مواعظ او چون از دل خارج مى‏شد و با عمل توأم بود لاجرم بر دل مى‏نشست و شنونده را به عمل وا مى‏داشت. هر كس او را با آن حال صفا و خلوص مى‏ديد عالم بود يا جاهل، عارف بود يا عامى، بازارى بود يا ادارى، فقير بود يا غنى وقتى سخنان سر تا پا حقيقت را از او مى‏شنيد، بى اختيار انقلابى در حال وى پديد مى‏آمد، و تحت تأثير بيانات صادقانه و نصايح مشفقانه او واقع مى‏شد و به فكر اصلاح حال خويش افتاد (11).
اخلاق او جلوه‏اى از تعاليم اسلام‏
محدث بزرگوار ما، نسبت به اهل علم و علما مخصوصا كسانى كه اهل حديث و روايت بودند احترام خاصى قائل بود، هيچ گاه خود را بر ديگران مقدم نمى‏داشت، وقتى وارد مجلسى مى‏شد، زير دست همه مى‏نشست و هنگام يبرون آمدم به دنبال همه راه مى‏افتاد، اگر كسى از وى تعريف و تمجيد مى‏كرد مرحوم محدث خواهش مى‏نمود كه رشته سخن را تغيير دهد و اضافه مى‏كرد كه من خود مى‏دانم كه موجودى بى ارزش و حقيرم! در خانه چيزى را بر كسى تحميل نمى‏كرد و از كسى خواهشى نمى‏نمود، در مقابل محبت ديگران سپاسگزارى مى‏كرد از سخنان بيهوده و لغو همانطور كه در تأليفاتش مكرر نكوهش كرده است سخت پرهيز داشت. هرگز در فكر خوستائى و گفتن خلاف واقع نبود، از غرور و خودپسندى دورى مى‏كرد و خلاصه تمام حركات و سكنات او جلوه‏اى او جلوه‏اى از تعاليم عاليه اسلام بود و به ديگر سخن يك شيعه تمام عيار و تجسم ارزهاش الهى بود (12). هر كس با او همراه مى‏شد شيفته اخلاق او شده و تحت تأثير گفتارش قرار مى‏گرفت، در سفرها اينكه مشغول عبادت، فكر، مطالعه، و نوشتن بود با همسفران مانوس بوده و از آنان غافل نمى‏شد.
تواضع و فروتنى‏
«از تو تواضع بزرگوار شوى‏
وز تكبر ذليل و خوار شوى»
محدث بزرگوار ما وقتى در كتاب ارزنده «فوائد الرضويه» (كه در شرح زندگانى علماى شيعه مى‏باشد) به نام خودش مى‏رسد، چنين مى‏نگارد: همانا چون اين كتاب شريف، در بيان احوال علماست شايسته نديدم كه ترجمه خود را كه احقر و پست‏تر از آنم كه در اعداد ايشان باشم - در آن درج كنم. از اين رو از ذكر حال خود صرف نظر كرده، اكتفا مى‏كنم به ذكر مؤلفات خود). اين است تواضع انسانى كه آثار زيبا و جالب و عميقش بيش از نيم قرن است مورد استفاده خاص و عام مى‏باشد (13).
صفا و اخلاص او
در اواخر عمرش شخصى از همدان به نجف اشرف آم‏ده و در منزل ايشان او را ملاقات كرد. در ضمن صحبت از زندگى شخصى وى سؤال كرد حاج شيخ عباس واقعيت را بيان كرد آن شخص در موقع رفتن پول به ايشان داد ولى محدث نپذيرفت، هر چه اصرار كرد قبول ننمود پس از رفتن فرزندش گفت: پدر! چرا نپذيرفتيد؟ جواب داد: «گردنم نازك و بدنم ضعييف است، طاقت جواب خدا را در قيامت ندارم.» سپس داستان امير مؤمنان عليه السلام در شب نوزده رمضان را بيان كرد كه آن حضرت خطاب به دخترش ام كلثوم فرمود: دخترم! براى من در يك طبق دو نوع خورشت حاضر كرده‏اى؟ مگر نمى‏دانى كه من تابع برادر و پسر عموى خويش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هستم، دخترم! هر كس خوراك و پوشاك او در دنيا نيكوتر باشد ايستادن و معطل شدن او در روز قيامت نزد خداوند متعال بيشتر خواهد بود. دخترم! در حلال دنيا حساب است و در حرام آن عذاب. و بعد حاج شيخ عباس گريسته و اهل خانه را موعظه كرد (14).
مردى بزرگ در يك اتاق كوچك‏
يكى از فضلاى نجف كه در مدرسه مرحوم آيةالله العظمى آقا سيد محمد كاظم يزدى (قدس سره) تحصيل مى‏كرده است مى‏گويد: مرحوم حاج آقا باقر طباطبائى يزدى (توليت مدرسه و نوه سيد) روزى ضمن نصيحت به طلاب مدرسه چنين مى‏گفت: چرا اين همه اصرار مى‏كنيد كه اتاق‏هاى خوب و نورگير در مدرسه داشته باشيد و به هر اتاقى كه به شما مى‏دهند راضى نمى‏شويد؟ حاج شيخ عباس قمى در اتاق بسيار كوچك و تاريك راهرو همين مدرسه سكونت داشت، و در همان جاى تنگ و تاريك دو جلد كتاب «غاية القصوى» را نوشت (.15 هر بار از آن مرحوم خواستيم اتاقش را عوض كند و اتاق بهتر و و بزرگترى انتخاب نمايد، مى‏فرمود: «نه! همين جا كفاف كار مرا مى‏كند به راحتى مى‏توانم كارم را انجام دهم. چرا اتاق ديگرى را كه ساير مى‏كند به راحتى مى‏توانم كارم را انجام دهم. چرا اتاق ديگرى را كه ساير طلاب احتياج به ان دارند اشغال كنم (16) و اين چنين است كه مردان بزرگ كارهاى مهم را با امكانات كم انجام مى‏دهند و اينان ستارگانى هستند كه در تاريكيها مى‏درخشند و جامعه خويش را به نور ايمان روشن مى‏كند و نمونه‏اى از زندگى ساده و زاهدانه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه عليه السلام را ارائه مى‏كنند، و بنا به فرموده امام باقر عليه السلام شمع بدستانى هستند كه به مردم روشنائى زندگى كردن در ميان علماى ما در محدث قمى خلاصه نمى‏شود بلكه اكثر انديشمندان موفق شيعه ساده زيست بوده‏اند.
مرزبان ايمان و مبارزه با هجوم دشمنان‏
حضرت صادق عليه السلام مى‏فرمايد: عالمان پيرو ما، مرزبانان و سنگردارانى هستند كه مراقب هجوم لشگر شيطان بر مرزهاى ايمانند و آن‏ان را از تسلط بر مستضعفان فكرى باز مى‏دارند. بدانيد! از پيوان ما كسانى كه براى چنين مهمى بپا خيزند از كسانى كه در روم براى گسترش اسلام جهاد مى‏كنند، هزار مرتبه برترند، چرا كه ايشان اينان از عقائد پيروان ما دفاع مى‏كنند و آنان از جسم آنان (18).
حاج شيخ عهباس قمى به حق يكى از مصاديق بارز عالمان دين باور مرزبان صديق ايمان بود چرا كه او در عصر خويش شاهد يكى از دورانهاى هجوم فرهنگى دشمنان دين، به قلب اسلام و روحانيت بود. براى همين در برابر حوادث و وقايع تلخ زمان خويش قد علم كرده و بعنوان يك روحانى راستين، خود را از نظر علمى و و فرهنگى آماده مقابله با توطئه‏هاى مخالفين نمود. او در عصر مشروطيت ار سوئى قيام مردم مسلمان ايران به رهبرى روحانيت آگاه، در مقابل سمتگريها و خونريزى‏هاى حاكمان ستمگر را مى‏ديد و از سوى ديگر فعاليت روشنفكران غربزده و اسلام ستيز را مشاهده مى‏كرد كه چگونه دين و فرهنگ معنويت را كم رنگ كرده و فرهنگ مبتذل غرب را به ملت بزرگوار ايران به ارمغان مى‏آورند.
در چنين شرايطى حاج شيخ عباس همچون يك عالم متعهد وارد صحنه شد و مانند يك طبيب دوره گرد روح و قلب مسلمين را شفا بخشيد او با نگارش كتاب جاويد «مفاتيح الجنان» و «منازل الاخره» مردم را به سوى دعا و معنويت دعوت كرد و با تأليف «فوائد الرضويه» و «تحفةالاحباب» و «الكنى و الالقاب» و «هدية الاحباب»، بزرگان دين و دانشمندان وارسته شيعى را به جوانان مسلمان معرفى كرد. و به عنوان الگو به آنان مطرح نمود و شخصيت‏هاى كاذب غرب و شرق را نفى كرد. وى با تنظيم كتاب «منتهى الآمال»، شيعيان را با تاريخ چهارده معصوم عليه السلام آشنا كرده و مردم خودباخته و بيگانه از فرهنگ خودى را، با رهبران آسمانى خويش پيوند داد. او همچنين با ترجمه «غايةالقصوى» جوانان مؤم‏ن را با درس احكام و دستورات شرعى مأنوس نمود، بالأخره محدث قمى مانند: ستاره‏اى تابناك در عصرى تاريك درخشيد، عصرى كه رژيم ضد خدائى رضاخان بر ملت ايران حاكم بود و تاريكى ستم و بى دينى و مبارزه با ارزش‏هاى الهى همه جا را فرا گرفته بود و ملت مسلمان ايران در گرداب فساد و بدبختى غوطه ور شده بودند، در حالى كه مبارزه با روحانيت و حوزه‏هاى علميه، ضديد با حجاب و عمامه و روضه خوانى به عنوان يك ارزش ملى تلقى مى‏شد او كشتى نجات، از گداب هلاكت و فساد را به ملت مسلمان عرضه كرد يعنى با تدوين كتاب ارزشمند «سفينة النجاة»، مسلمانان گرفتار دربند فرهنگ بى دينى و بى بند و بارى را به ساحل نجات رهنمون شد آنان را با احاديث نورانى اهل بيت عليه السلام پيوند داد و به درياى نور متصل كرد و در يك كلام حاج شيخ عباس با تأليف كتاب‏هاى متعدد در موضوعات مورد نياز جامعه آن روز، توانست در مقابل هجوم فرهنگى دشمنان اسلام به ارزشهاى الهى و اسلامى، سدى پولادين بسازد و به جوانان و نسل جديد تفكرات و انديشه‏هاى ائمه اطهار عليه السلام سيراب نمايد و آنان را در برابر دين ستيزان، بيمه كند.
او علاوه بر اينكه در سنگر قلم از كيان تشيع سرسختانه دفع مى‏كرد و در اين مسير لحظه‏اى آرامش نداشت مجالس درس و سخنرانى هايش نيز هدايت آفرين بود. وى با مسافرت هايش به شهرهاى قم و تهران و مشهد به سخنرانى و موعظه مى‏پرداخت و در فراز منبر منكرات روز افزون جامعه را به مردم گوش زد مى‏كرد.
در همان زمانى كه مقدسات اسلام مورد هجمه دشمنان قسم خورده اسلام قرار گرفته بود، آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى، كانون انديشه شيعه را، با تأسيس حوزه علميه قم، بنيان نهاد و براى پربار نمودن بنيه فكرى طلاب حوزه علميه، علما و بزرگان دينى را به آنها دعوت كرد. يكى از كسانى كه به وجود او بيش از همه نياز داشت و به عنوان بازوى توانمند او محسوب مى‏شد حاج شيخ عباس قمى بود. وقتى از وى دعوت شد مرحم محدث با تمام عشق و علاقه به جواز ملكوتى امام رضا عليه السلام به دعوت آن بزرگوار لبيك گفته و در خلال اقامه در مشهد به عنوان همكار و همفكر مرحوم حائرى را همراهى كرد سفرهاى محدث قمى در آن دوران به قم، بسيارى ار طلاب را از شهرهاى ديگر مخصوصا شهرهاى مقدس مشهد و نجف به سوى قم روانه كرد (19).
شيخ آقا بزرگ تهرانى مى‏فرمايد: هنگامى كه حاج شيخ عبدالكريم حائرى مؤسس حوزه علميه وارد قم شد و علماى قم از حاج شيخ عبدالكريم درخواست كردند در آن شهر اقامت كند و سر و سامانى به حوزه علميه و آن مركز دينى بدهد، حاج شيخ عباس يكى از معاونان و ياوران او بود با اينكه آن موقع در مشهد زندگى مى‏كرد سهم زيادى در اين كار داشت و يكى از بزرگترين مروجين حاج شيخ عبدالكريم به شمار مى‏رفت و با دشت و زبا ناو را تأئيد مى‏كرد (20).
در نگاه دانشمندان‏
1 - علامه امينى (متوفاى 1390 ق). در كتاب گرانقدر الغدير در رابطه با كتاب «فيض القدير» مى‏نويسد:... مؤلف از نوابع و بزرگان علم حديث است و در فن تأليف در عصر حاضر، مقام ارجمندى را احراز نموده و خدمات او در اين راه بر احدى پوشيده نيست.
2 - مرحوم مدرس تبريزى در كتاب «ريحانة الادب» مى‏گويد: حاج شيخ عباس بن محمد رضا بن ابى القاسم، از افاضل علماى عصر حاضر ما كه عالم، فاضل، كامل، محدث، متتبع ماهر بوده و (21)...
3 - علامه كتابشناس، شيخ آقا بزرگ تهرانى همدرس و هم حجزه مرحوم محدث قمى در مورد شخصيت ايشان مى‏فرمايد: رابطه من با شيخ عباس قمى محكمتر از ديگران بود زيرا ما دو نفر در اتا يكى از مدارس نجف با هم زندگى مى‏كرديم حتى دو سال بعد از فوت استادمان محدث نورى (قدس سره) با هم بوديم و نزد ساير اساتيد درس مى‏خوانديم. من همان موقع به خوبى او را شناختم، انسانى كامل و دانشمندى فاضل، آراسته به اخلاقى ستودنى و صفاتى پسنديده بود مدتها به هم نشينى او انس گرفتم و جانم با جان او درآميخت (22).
4 - مرحوم آيةالله العظمى مرعضى نجفى (ره) در مورد شخصيت محدث قمى و كتاب مفاتيح اش مى‏نويسد: علامه نقاد، نويسنده كتاب‏هاى فراوان، عالم بلند مرتبه راهنماى دانا در دانش حديث، مرحوم مبرور، معشوق و يار بهشت وفور، حاج شيخ عباس قمى فرزند محمد رضاى قمى از بزرگان اساتيد ما در فن روايت مى‏باشد. مفاتيح او را بهترين كتابى يافتم كه در باب ادعيه و زيارات و آداب و سنن و مناجات نوشته شده است (23).
پرتويى از توسل حاج شيخ
از رهگذر خاك سركوى شما بود
هر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد
بدون ترديد يكى از علل موفقيت يك شخص مسلمان، توجه قلبى و توسل به ائمه اطهار عليه السلام و آثار آن بزرگواران مى‏باشد داستانها زير نمونه‏اى از اعتقاد عميق اين محدث مخلص به اين مهم مى‏باشد: 1 - فرزند بزرگ ايشان آقاى على محدث زاده مى‏گويد: فراموش نمى‏كنم زمانى كه در نجف اشرف بوديم يك روز صبح در حدود سال 1357 ه ق يعنى دو سال قبل از وفاتشان از خواب برخاستند و اظهار داشتند امروز چشمم به شدت درد مى‏كند بطوريكه قادر به مطالعه و نوشتن نيستم و بسيار ناراحت به نظر مى‏رسيد. گويا با نحالشا اين بود: شايد خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مرا از در خانه شهان طرد كرده باشند. آن مرحوم عادت داشتند كه گاهى اين مطلب را با تاثر مى‏گفت و مى‏گريست! آقاى محدث زاده مى‏افزايد: در آن ايام مشغول تحصيل بودم، رفتم به درس و ظهر كه به خانه برگشتم ديدم ايشان مشغول نوشتن هستند. عرض كردم: درد چشمتان بهتر شد؟ فرمود: درد به كلى مرتفع گرديد: پرسيدم: چطورى معالجه فرموديد؟ گفتنود: وضو ساختم و مقابل قبله نشستم و كتاب (24) «كافى» را به چشم كشيدم درد چشمم برطرف شد. و ايشان تا پايان عمر ديگر به درد چشم مبتلا نگرديد، و آن كتاب كافى كه آن را چشم كشيدند كتابى خطى، و به خط فقيه مشهور ملا عبدالله تونى صاحب كتاب «وافيه» بود و مخحدث قمى خيلى به آن علاقه داشت. 2 - در زمانى كه در مشهد اقامه داشته است، پسر كوچكش كه كودكى سه ساله بوده بيمار مى‏شود برايش داروى ايرانى جوشاندهد و صاف كرده و مختصرى شكر در آن ريخته مى‏آورند بياشامد. با انگشت دست راست داروى مايع را به هم مى‏زند، همسرش مى‏گويد: صبر كنيد قاشق بياورم. حاج شيخ عباس در پاسخ مى‏فرمايد: «من در اين كار قصد استشفاء داشته‏ام.، چون با اين دست هزاران حديث از ائمه طاهرين عليه السلام نوشته‏ام (25) و اين چنين بود كه دل بسته فرزانه ائمه اطهار عليه السلام در مدتى كوتاه توانست موفقيت‏هاى بزرگى كسب كند و در عصر خويش مشهورترين محدث عالم تشيع و محبوب دل هزاران شيفته و عاشق اهل بيت عليه السلام باشد.
هزار نقد به بازار كائنات آرند
يكى به سكه صاحب عيار ما نرسد
همگام با زائرين حرم‏
يكى از مؤمنين نقل مى‏كند: روزى در كربلا حاج شيخ عباس قمى را ديدم كه در صحمن مقدس حضرت امام حسين عليه السلام ايستاده و رفت و آمد سيل جمعيت را به حرم مطهر نگاه مى‏كند و به آن مرحوم سلام كرده و احوالشان را پرسيدم با تأثر فرمودند: به واسطه تنگى نفس نمى‏توانم همراه جمعيت وارد حرم مطهر شوم. ايتساده‏ام شايد خلوت شود و بتوانم به حرم بروم.
گفتم: حاج شيخ! غضه نخوريد اگر شما نمى‏توانيد با انبوه جمعيت وارد حرم شويد، اينها كه به حرم مى‏روند هر كدام «حاج شيخ عباس قمى» را در بغل دارند (26)!
بلى حاج شيخ عباس سالها بعد از رحلتش در محافل معنوى حضور دارد هر زائرى كه وارد يكى از زيارت گاهها و يا محافل معنوى و مساجد وارد مش يود مفاتيح را كه رايجاترين كتاب مذهبى ما است به همراه دارد رمز اين سعادت بزرگ را بايد در خلوص نيت نويسنده آن جستجو كرد چرا كه مؤلف آن گوهر گرانمايه اخلاص خويس را با ارادت خالصانه به اهل بيت عليه السلام عجين كرده و در اين كتاب جلوه گر ساخته و اين چنين است كه اثر جاودانه او به ابديت پيوسته و زينت بخش مجالس و محافل معنوى و روحانى قرار گرفته است.
نويسنده خستگى ناپذير
محدث قمى علاقه شديدى به مطالعه و تأليف داشت از فرصتها حداكثر استفاده را مى‏كرد با اينكه مبتلا به يك بيمارى ريوى بود و نشستن و برخاستن برايش مشكل مى‏شد ولى شبانه روز كار مى‏كرد. او عاشق كتاب و مطالعه به ويژه نوشتن بود خوب و سريع و با خط زيبا و نستعسن مى‏نوست تا آنجا كه در اثر نوشتن دو طرف انگشتانش كه قلم بدست مى‏گرفت بر آمدگى داشت. شيخ آقا بزرگ تهران نزديكترين يار او مى‏فرمايد:
«او پيوسته سرگرم كار بود. عشقى شديد به نوشتن و تأليف و بحث و تحقيق داشت، هيچ چيز او را از اين شوق و عشق منصرف نمى‏كرد و مانعى در اين راه نمى‏شناخت».
اين نويسنده خستگى‏ناپذير وقتى با دوستانش به مسافرت مى‏رفت بعد از صرف غذا قلم و كاغذ و كتاب بر مى‏داشت و در گوشه خلوتى مشغول مى‏شد وقتى رفقايش مى‏گفتند: حاج شيخ! صبر كن قدرى صحبت كنيم مى‏گفت: «شما مى‏رويد ولى اينها مى‏ماند»؛ برخى از تأليفات يادگار همين اوقات لحظات كوتاه سفر مى‏باشد (27).
محدث قمى و قرآن‏
اين دانشمند عاليقدر در رشت‏هاى مختلف علوم اسلامى متبحر بود و از جمله در علوم قرآنى اطلاعات وسيعى داش تايشان نتيجه مطالعات و آموخته‏هاى قرآنى خويش را در قالب كتابى گرانسنگ بنام «الدر النظيم فى لغات القرآن العظيم» در موضوع واژه‏شناسى قرآن به رشته تحرير در آورده.
حاج شيخ عباس كتابش را از آثار كهن و مورد اعتماد دانشمندان اسلامى همچون «صحاح اللغة» جوهرى «مفردات» راغب - «اساس البلاغه» زمخشرى - «قاموس المحيط» و ساير كتب مربوطه گلچين كرده و در طبقى بس وزين به شيفتگان معارف قرآن عرضه داشته است (28).
محدث و سادات‏
مرحوم سلطان الواعظين شيرازى (مؤلف كتاب شبهاى پيشاور) نقل مى‏كند: زمانى كه كتاب مفاتيح الجنان تازه منتشر شده بود، روزى در سرداب سامره آن را در دست داشتم و مشغول زيارت بودم. ديدم شيخى با قباى كرباس و عمامه كوچك نشسته و مشغول ذكر است. شيخ از من پرسيد: اين كتاب از كيست؟ گفتم: از محدث قمى آقاى حاج شيخ عباس است. و شروع به تعريف وى نمودم، شيخ گفت: اين قدر هم تعريف ندارد، بى خود تعريف مى‏كنى! من نااحت شدم گفتم: آقات برخيز و برو! كسى كه پهلوى من نشسته بود، دست زد به پهلويم و گفت: مؤدب باش! ايشان خدو محدث قمى آقاى حاج شيخ عباس هستند! من برخاستم با آن مرحوم روبوسى كردم و عذر خواستم و خم شدم كه دست ايشان را ببوسم، ولى آن مرحوم نگذاشت و هم شد دست مرا بوسيد و گفت: شما سيد هستيد! (29)
امر به معروف و نهى از منكر
محدث قمى در بازداشتن افراد از كارهاى زشت و ناروا خيلى جدى بود و در اجراى امر به معروف و نهى از منكر فقط رضايت حق تعالى را در نظر مى‏گرفت و از ملازمت مردم در عمل به تكليف الهى نمى‏هراسيد و ملاحظه كسى را نمى‏كرد.
آثار و تأليفات‏
كوكب فروزان آسمان تشيع، افزون پر تلاش‏هاى گسترده و تبليغات دامنه دار سفرهاى بسيار براى ترويج و تبليغ در نشر معارف اهل بيت عليهم السلام، در عرصه كتاب نويسى و تأليف مانند ستاره‏اى مى‏درخشد. در سن چهل سالگى در حدود هفتاد جلد كتاب در موضوعات مختلف علمى و ادبى و تاريخى و مذهبى، تأليف و ترجمه كرد و به دانش دوستان و شيفتگان علم و فرهنگ و عاشقان اهل بيت عليهم السلام عرضه داشت. ما در اين نوشتار محدود به برخى از آنان اشاره مى‏كنيم و علاقه‏مندان را به كتاب‏هاى مفصل ارجاع مى‏دهيم. 1 - «سفينة البحار» كه به منزله فهرست و مختصر «بحار الانوار» است و به صورت حرف تهجى ترتيب يافته است. 2 - «منتهى الامال» 3 - مفاتيح الجنان» كه بعد از قرآن شريف بيشترين تيراژ كتاب‏هاى چاپى دنياى شيعه را تشكيل مى‏دهد 4 - «الانوار البهيه» 5 - «تتمه المنتهى» 6 - «منازل الاخرة» 7 - «الفوائد الرضويه» 8 - «تحفةالاحباب» 9 - «الكنى و الالقاب» 10 - «غاية القصوى» 11 - «نزهة النواظر» 12 - «چهل حديث» 13 - «الفوائد الرجبيبه» 14 - «بيت الاحزان و... (30)
و ساير كتاب‏هاى آن بزرگوار كه به بعضى از آنان قبلا اشاره شد، ناگفته نماند تعدادى از كتاب‏هاى ايشان به زبانهاى مختلف ترجمه شده است. علامه حاج آقا بزرگ تهرانى يار صميم وى مى‏نويسد: او داراى آثار باارزشى است كه همگى دلالت بر مقام شامخ علمى و اطلاعات وسع ايشان دارد از كتابخانه محدث نورى استفاده فراوان برد. زيرا محتوى تعداد زيادى از ذخائر و نقاش بود كه بيشتر آن را كتب خطى تشكيل مى‏داد (31).
ميراث جاودان‏
امروز ميليونها زن و مرد با ايمان كتاب شريف «مفاتيح الجنان» را مى‏شناسند، اين اثر جاويدان زين بخش هر محفل و مجلس مذهبى و روحانى است. در هر فرصتى انسان‏هاى خداجو «مفاتيح» بدست، دست تضرع به درگاه حضرت حق برداشته و با دعاها، مناجاتها و تعقيبات و زيارت‏هاى مفاتيح با معبود خويش به راز و نياز مى‏پردازند. راستى اين چه عزت و عظمتى است كه مفاتيح در كنار قرآن و صحيفه سجاديه قرار مى‏گيرد و اين چه سرى دارد كه پديد آورنده بزرگترين انقلاب عصر ما حضرت امام خمينى (قدس سره) از تبعيدگاه تركيه به فرزندش مى‏نويسد:
«... كتاب مفاتيح، صحيفه سجاديه و... هم بفرستيد (32)»
و همين امام خمينى در جواب كسانى كه مى‏گفتند:
«اسلام فردا ديگر اسلام مفاتيح نيست اسلام قرآ ن‏ است (33 و ما نياز به دعا و مفاتيح نداريم.»
مى‏فرمود: «همين مفاتيح الجنان همين كتاب‏هاى ادعيه هستند اينها كمك انسانست در اينكه انسان را آدم كند.»
و در جاى ديگر مى‏فرمايد:
«آنهائى كه ادعيه را مى‏خواهد كنار بگذراند و به اسم اين كه ما قرآن مى‏خوانيم نه دعا، آن‏ها قرآن را هم نمى‏توانند به صحنه بياورند... اگر قرآن هم مى‏خوانيد قرآن دارد از دعا تعريف مى‏كند مردم را ودار به دعا كنيد كه اعتنا به شما نداشتيم اگر دعا نمى‏كرديد (34).» (35)
حضرت آيةالله العظمى مرعشى نجفى در رابطه با مفاتيح مى‏فرمايد:
«مفاتيح بهترين كتابى است كه در باب دعاها و زيارتها و آداب و سنن و مناجات نوشته شده است... مؤلفش آن را از مدارك معتبر و اسناد مورد اعتماد گرد آورده است، به جانم سوگند كه همانا آن اثر جاويدى است كه در معابد و مشاهد مشرفه مورد استفاده همگان قرار مى‏گيرد چه مجموعه گرانبها و شريفى؟! چه كتاب ارزشمند و منظم و آراسته‏اى! عاشقان خدا به آن توجه دارند و كمنتر جائى است از خانه‏ها و مساجد و مشاهد شيعيان كه در آن نسخه‏اى از مفاتيح يافت نشود.»
شاگردان‏
محدث قمى از مشايخ و اساتيد بسيارى از علام و مراجع مى‏باشد به طورى كه در 50 سال اخير اكثر فقهاى شيعه از آن مرحوم اجازه روايت دريافت كرده‏اند كه از جمله انها مى‏توان از حضرت امام خمينى (قدس سره) آيةالله ميلانى، آيةالله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و آيت‏الله سيد مرتضى مرعشى نجفى ياد نمود. محدث قمى در اجازه روايتى كه در سال 1350 ق به آيت الله العظمى مرعشى داده است وى را با القاب و عناوين زيبائى مورد خطاب قرار داده است (36).
فرزندان‏
از حاج شيخ عباس چهار فرزند به يادگار مانده است كه دو پسر و دو دختر بودند. پسران ايشان مانند خودش عالم و عابد و مبلغ دين و مايه دلگرمى وى بودند. دو پسر ايشان عبارتند از اقاى حاج ميرزا على محدث زاده آقاى حاج ميرزا محسن محدث زاده كه هر دو از فرزندان روحانيت بودندآقاى حاج ميرزا على فرزند بزرگ شيخ عباس در نشر آثار به جا مانده پدرش سعى فراوان از خود نشان داد و تا اين اواخر از دانشمندان و وعاظ مانده پدرش سعى فراوان از خود نشان دا و تا اين اواخر از دانشمندان و وعاظ به نام تهران به شمار مى‏آمد او چند سال پيش نداى حق را لبيك گفته و به ديدار پروردگارش شتافت. پسر دوم ايشا آقاى حاج شيخ محسن محدث زاده فعلا در تهران اقامه دارد و به تبليغ معارف دين مشغول است (37).
لحظه‏هاى آخر و بياد ماندنى‏
محدث قمى حدود 12 سال در مشهد مقدس اقامت كرد و بعد از مدتى به همدان و سپس به قم رفت و بعد از واقعه گوهر شاد به نجف عزيمت كرده و تا پايان عمر خويش در آنجا زندگى كرد - در اواخر عمرش روزى يكى از علماء به عيادتش مى‏آيد و از حالش جويا مى‏شود حاج شيخ عباس مى‏فرمايد: چند روز است كه نتوانسته‏ام حديث بخوانم و بنويسم! و شروع به گريستن مى‏كند و سخت مى‏گريد مرحوم روحانى به فرزندش مى‏گويد: كتاب بياوريد ج 17 بحار مى‏آورند و چند حديث مى‏خواند و محدث قمى كمى خوشحال مى‏شود». از مغرب شب آخر عمرش حالش غير عادى بود و پس در پى اسامى ائمه اطهار عليهم السلام را تكرار مى‏كرد مخصوصا به اسم حضرت امير المؤمنين عليه السلام مى‏رسيد بيشتر عرض ادب و اظهار ارادت مى‏كرد و مكررا مى‏گفت: روحى له الفداء آن شب به علت عدم توانائى نمازها را نشسته خواند. نيمه‏هاى شب سه شنبه 22 ذى الحجه سال 1359 ق بود كه در سن 65 سالگى دعوت حق را لبيك گفته و به لقاء الله پيوست. مرحوم آيةالله العظمى حاج سيد ابوالحسن اصفهانى بر جنازه مطهرش نماز خواند و بعد از تشييع با عظمتى كه توسط بزرگان و مراجع عموم مردم انجام شد در صحن مطهر حضرت امير المؤمنين عليه السلام جنب استادش محدث نورى مدفون گرديد. و اين بود گوشه هايى از زندگى مردى كه گوئى دوباره به دنيا آمده بود، يك بار براى كسب تجربه و يك بار براى بكارگيرى آن، شخصيتى كه نام و خاطره و آثارش در قرن حاضر زينت بخش محفل عاشقان اهل بيت عليهم السلام مى‏باشد.
روحش شاد و با اولياء الهى محشور باد

«پى نوشتها»
1 - ريحانةالادب ج 4، ص 478، حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت، ص 17.
2 - و يحق لى ان اقول و لقد عشت بعد الشيخ عيشد الحوت فى البر و بقيت فى الدهر و لكن بقاء القلج فى الحر...
3 - فوائد الرضويه، ص 150.
4 - حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت.
5 - اشاره به فرمايش امام صادق عليه السلام در مورد قم مى‏باشد كه آن حضرت فرمود: زمانيكه فتنه‏ها و بلايا در شهرها گسترش يافت به قم و نواحى آن سفر كنيد، زيرا آنجا از فتنه و بلا در امان است.
6 - فوائد الرضويه، صى 3.
7 - مقدمه فوائد الرضويه، چاپ اول 1327 ه ش.
8 - روزنامه جمهورى اسلامى .74 / 3 / 1 ص 11و
9 - حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت.
10 - همان.
11 - مقدمه فوائد الرضويه.
12 - طبقات اعلام الشيعه جزء 1، قسم 3، ص 998.
13 - سيماى فرزانگان، 308.
14 - منتهى الامال، ج 1، ص 125، و حاج شيخ عباس قمى مرد تقوا و فضيلت.
15 - غاية القصوى: ترجمه عروة الوثقى در 2 جلد، ج اول از طهارت تا اموات، ج دوم از كتاب صلوة تا بحث ستر و ساتر مى‏باشد.
16 - حاج شيخ عباس مرد تقوا و فضيلت.
17 - حوزه 53 / 49 به نقل از محجة البيضاء، ج 1، ص 31.
18 - علماء شيعتنا مرابطون فى الثغر الذى يلى ابليس و عفاريته... احتجاج طبرسى. چاپ بيروت .17 / 1
19 - حديث اخلاص، ص 58.
20 - طبقات اعلام الشسيعه، جزء اول - قسم سوم ص 998.
21 - نور علم، دوره 2، ش 2، ص 120.
22 - طبقات اعلام الشيعه، جزء سوم، ص 998.
23 - مقدمه مفاتح الجنان، چاپ فراهانى، ص 15.
24 - كتاب كافى تأليف علامه بزرگوار ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى رئيس محمدثين شيعه در گذشته به سال 329 ق مى‏باشد و اين كتاب معتبرترين و مهمترين كتاب حديث شيعه مى‏باشد.
25 - حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت، ص 57.
26 - همان، ص 70.
27 - همان، ص 33، و طبقات اعلام الشيعه، جزء اول، قسم سوم، ص 999.
28 - ميراث جاويدان، فروردين 72، ص 26.
29 - حاج شيخ عباس قمى مرد تقوا و فضيلت.
30 - فوائد الرضويه، 221 - 222.
31 - طبقات اعلام الشيعه جزء اول، قسم سوم ص 1000.
32 - حوزه، .185 / 49
33 - با مخاطبهاى آشنا، ص 141، نوشته على شريعتى.
34 - اشاره به آيه: قل ما يبعبا بكم ربى لو لا دعاكم»، فرقان 77.
35 - تفسير سوره حمد، امام خمينى، 80 - 82.
36 - شهاب شريعت 108 - 178 - 186 و نور علم دوره 2، ش 2.
37 - حاج شيخ عباس، مرد تقوى و فضيلت.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا