Menu

منبع:سایت رجبیه ولادت آن بزرگوار در بیت مرجع والامقام تشیع، جمال السالکین مرحوم آیت الله العظمی سیدجمال الدین گلپایگانی بود. قلم و زبان از وصف مقامات و جایگاه علمی و معنوی آن فقیه پرهیزکار ناتوان است، مردی که از جهتِ علمی به چنان قله ی رفیعی نائل شده بود که زمانی که از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رحمة الله علیه راجع به تولیت یکی از موقوفات پرسیدند که در وقف نامه آن موقوفه، تولیت، به أعلم علماء عراق واگذار شده بود از ایشان خواستند تا اعلم علماء عراق را تعیین نماید. ایشان آیت الله العظمی سیدجمال الدین گلپایگانی را معرفی فرمودند. مرحوم سید جمال در نزد اساتید بزرگی که هر یک از استوانه های حوزه علمیه نجف اشرف بودند به تحصیل فقه و اصول پرداخت از آن جمله اند: مرحوم آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی صاحب عروة الوثقی، و کسی که استاد و همدم و همراز آن مرد بزرگوار بود مرحوم آیت الله العظمی میرزاحسين نائینی بود.
مقامِ معنوی و درجات بالای سیر و سلوک و تهذیب نفس و کمالات اخلاقی آقاسید جمال الدین گلپایگانی در این مختصر نمی گنجد اما آنچه در این مقام گفتنی است تأثیرپذیری مرحوم آیت الله حاج سید علی گلپایگانی از پدری با آن عظمت و مقام و اثرات طبیعی نشست و برخاست و زندگی کردن در خانه ای که محلّ مطالعه و عبادت و کارهای روزمره ی آن مرد بزرگ بود.
آیت الله حاج سید علی گلپایگانی خاطرات جالبی از دوران کودکی و نوجوانی در محضر پدر داشت و گاهی برخی از آنان را برای اشخاص مختلف بیان می نمود. کسانی که با مرحوم ایشان حشر و نشر و در بیت ایشان رفت و آمد داشتند می دانند که يكي از اموری که برای ایشان دلپذیر و دوست داشتنی بود ذکرِ خیر و بیان حالات پدر بزرگوارشان بود. ایشان در خانه ای بزرگ شدند که شاهد گریه ها و مناجات های شبانه و جدّ و جهد پدر والامقامش در مسیر عبودیت و بندگی خدای متعال بود، می گفتند شبی از ایشان خواستم که اجازه دهند تا در اتاق ایشان بخوابم نیمه شب از خواب برخاستم و متوجه شدم پدرم برای آنکه صدای دعا و مناجاتش مرا از خواب بیدار نکند به سختی از بلند شدن صدایش خودداری می کند و مشغول مناجات با خداست مناجاتی که گویا بعد از دهها سال هنوز هم حلاوت و شیرینی آن در ذائقه ی ایشان باقی مانده بود و نیز می گفتند: در سنین کودکی و نوجوانی که در نماز جماعت پدرم مکبّر بودم، مشاهده می کردم که آن مرد بزرگ هنگامی که به ایاک نعبد و ایاک نستعین می رسید اشک از چشمانش سرازیر می شد وحتي گاهي از شدت گريه شانه هايش به لرزه مي افتاد و تا پایان نماز  اين گريه ادامه داشت.
اثر این دیده ها و مشاهدات در آن مرد بزرگ به گونه ای بود که هنوز مؤمنانی که در مسجد سادات در نماز جماعت ایشان شرکت داشتند صوت حزن آلود و آکنده از معنویت ایشان در حالِ نماز و دعای زیبای قنوتشان که از پدر آموخته بودند را به خاطردارند. دعایی که فرازهای نخستین آن، دعای جناب ابوذر غفاری بود که به فرموده رسول خدا نزد اهل آسمان شهرت یافت و فرازهای پایانی آن عرض ادب به پیشگاه امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداه بود
«اللهم انی اسألک الایمان بک والتصدیق بنبیک والعافیة من جمیع البلاء والشکر علی العافیة والغنی عن شرار الناس صلّ علی محمد و آل محمد و صلّ علی ولیک وابن اولیائک و بلّغه منا تحیة و سلاما».
او چنان محو و مجذوب پدر بزرگوارش بود و چنان به او عشق مي ورزيد كه به فرموده خودش سالهاي آخر عمر پدر كه با بيماري و ضعف همراه بود لحظه اي از وي جدا نمي گرديد و تمام امور مراقبت و تيمار پدر را شخصا به عهده داشت. و نيز مي فرمود پدرم بسيار به من علاقه مند بود، و چون مرگ را نزديك ديد و به خوبي مي دانست كه من تحمل آن را ندارم امر فرمود كه به ايران سفر كنم. و وقتي مهياي سفر شدم فرمود: تو ديگر مرا نخواهي ديد. عرض كردم بنابراين من به سفر نمي روم. فرمود بايد بروي. و من در ايران خبر رحلت آن بزرگ مرد را شنيدم.
مادر بزرگوار آن مرحوم بانویی مؤمنه و صالحه از خاندانی اصیل در ایران که چه در دوره فقر و گرفتاری و چه در زمان گشایش و آسانی زندگی پدر بزرگوارشان همواره صبور و شاکر و همراه بود.
برادران بزرگوارش مرحوم آیت الله حاج سیدمحمد گلپایگانی که از شخصیت های علمی مطرح در حوزه نجف و نزدیکان مرحوم آیت الله العظمی حکیم و از  شعراء گرانمایه و طراز اول جهان عرب بود که هنوز هم کمتر سروده ای به زیبایی و بلاغت اشعار او در مدائح و مراثی اهل بیت علیهم السلام  می رسد.
برادر دیگر ایشان مرحوم آیت الله حاج سیداحمد گلپایگانی از علمائ وارسته و شخصیت های طراز اول تهران بود که در سال 1370 شمسی به لقاء الله پیوست و برادر کوچکشان مرحوم حاج سید حسین گلپایگانی از اخیار و نیکان و مورد علاقه ایشان بود که حدود یک سال و نیم پیش از آن مرحوم دار فانی را وداع گفت.
ایشان درسنّ 19 سالگی با نوه ی مرحوم میرزای نائینی و صبیه آیت الله میرزا علی نائینی ازدواج کردند که حاصل این پیوند مبارک که بنابر گفته خود ایشان سالها قبل میرزای نائینی بزرگ آن را پیش بینی کرده بودند، چهار فرزند پسر و پنج فرزند دختر بودند.
مرحوم آیت الله حاج سیدعلی گلپایگانی زیر نظر پدر و با تشویق ایشان و در کنار برادران بزرگترشان در حوزه نجف به تحصیل علوم دینی پرداختند و بخشی از مقدمات و سطح را نزد اساتیدی چون برادرشان آیت الله حاج سید محمد و مرحوم آیت الله مدنی فرا گرفتند. رسائل و مکاسب را نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی آل راضی که از شاگردان طراز اول پدرشان بود آموختند و به فرموده خودشان مباحث علمي امامت را از محضر علامه اميني آموختند و علاقه وافري اين استاد و شاگرد نسبت به هم داشتند به طوري كه مي فرمود گاهي علامه اميني من را در آغوش مي كشيد و به سينه مي چسباند. سرانجام در حوزه درس استاد بزرگ حوزه های علمیه مرحوم آیت الله العظمی خوئی حاضر شدند و به مدت ده سال در درس فقه و اصول آن مرجع بزرگ شرکت نمودند. گه گاه از آن سالها که خالی از مشکلات و به خصوص فقر و گرفتاری نبود به نیکی یاد می کردند و از جدیت خویش در تحصیل و مطالعه و مباحثه سخن می گفتند .
پس از ده سال استفاده از درس آیت الله خوئی «ره» زمانی که مرحوم حاج سید ابوالقاسم عجایبی به واسطه مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي آملي از ایشان می خواهد تا روحانی سیدی از شاگردانش را برای امامت جماعت مسجد سادات معرفی کنند ایشان مرحوم آیت الله سیدعلی گلپایگانی را که روحانی جوانی بود معرفی می نمایند سپس با دعوت رسمی آيت الله آملی در سال 1341 به تهران مهاجرت کردند و امامت جماعت مسجد یوسف آباد را عهده دار گردیدند. از همان سال های آغازین اقامت در تهران نه تنها فعالیت علمی و حضور در درس و مباحثه را ترک نگفتند بلکه رابطه ی بسیار خوبی با مردم و جوانان خصوصا در منطقه یوسف آباد برقرار کردند، کلاس های اصول عقاید و جلسات پاسخ به شبهات در اوج فعالیت جریان های کمونیست با جدیت ایشان پیگیری می شد هرکس هر شبهه ای در ذهن داشت آزادانه می پرسید و ایشان با روی باز و صبر و حوصله پاسخ می دادند، کم کم آوازه علمیت و حسن خلق و مهربانی و مردم داری ایشان اشخاص زیادی را به منزل و مسجد ایشان کشاند به گونه ای که در کنار برپایی جلسات تدریس فقه و اصول و عقاید و مطالعات و فعالیت های علمی، پاسخگویی به مراجعات حضوری و تلفنی مردم وقت قابل توجهی را از ایشان می گرفت.
چه بسیار عقدهای ازدواجی که توسط ایشان جاری شد، چه بسیار اختلافات و نزاع های خانوادگی که با وساطت و راهنمایی ایشان تبدیل به محبت و دوستی شد، چه بسیار مشکلات اعتقادی که اشخاصی را در آستانه انحراف و گمراهی قرار داده بود با هدایت و ارشاد و بیان جاذب ایشان برطرف گردید چه بسیار گرفتاری های روحی و روانی که با دلسوزی و مهربانی و پیگیری ایشان به آرامش مبدل گردید، چه بسیار اشخاصی که مکررا به منزل ایشان مراجعه و زمان زیادی را به درد دل می پرداختند و از انس با ایشان لذت می بردند وچه بسیار آبرومندان نیازمندی که کمکهای مالی ایشان گره گشای مشکلات آنان گردید.
از جمله نقاط درخشان در کارنامه زندگی پربرکت این عالم عامل، هدایت و راهیابی بسیاری از ره گم کردگان به مسیر خدا و اهل بیت عصمت علیهم السلام بود. چه بسیار جوانانی که با نماز و مسجد و عبادت بیگانه بودند و یک یا چند برخورد پدرانه ایشان، آنان را اهل نماز و مسجد کرد، چه بسیار دختران جوانی که به برکت قرار گرفتن در جاذبه اخلاق و معنویت ایشان بدون هیچ گونه اکراه و دلخوری حجاب کامل برگزيدند. فراموش نمي كنم يك سال پيش از رحلتشان، براي معاينه چشم به مطب دكتر چشم رفتيم خانم منشي دختر جواني بود كه حجاب درستي نداشت، ايشان چند دقيقه اي با اين دختر صحبت كردند كه من حضور نداشتم و نشنيدم. ولي وقتي براي معاينه پيش دكتر رفتند اين خانم به من گفت كه به حاج آقا قول داده ام كه حجابم را رعايت كنم ولي خانواده من طوري است كه به هيچ وجه اجازه چنين كاري را نمي دهد، و ناراحت بود از اين كه نتواند به قولش عمل كند، بودند کسانی که در زمان گذشته شغل آنان مشروب فروشی بود و به برکت این عالم ربّانی توبه کردند و گذشته را اصلاح نمودند، یکی ازجوانان علاقمند به ایشان در خاطرات خود از اولین آشنایی با ایشان نقل مي كند كه چگونه پس از شركت در نماز جماعت مسجد ايشان و تنها با يك سلام محبت آميز وي را مجذوب خويش ساخت به طوري كه مسير فكري و اعتقادي او متحول گرديد.
آری رسول خدا صلی الله علیه و اله خطاب به امیرمؤمنان فرمودند : لأن یهدی الله بک رجلاً واحداً خیر لک مما طلعت علیه الشمس، اگر خدا به دست تو یک نفر را هدایت کند برای تو بهتر است از آنچه آفتاب بر آن می تابد؛ و در این میان آیت الله سید علی گلپایگانی کارنامه ای بس درخشان و موفق از خود به جای گذاشت.
در جلسات علمی فقه و اصول و جلسات درس اخلاق و تفسيري  که برای بانوان و آقایان که تشکیل دادند شاگردان فاضل و متدینی تربیت یافتند. و نيز يكي از بر جسته ترين جلسات علمي ايشان كلاسهاي بحث امامت و ولايت ايشان بود كه به پيروي از استاد گرانقدرش مرحوم علامه اميني تشكيل مي داد. و الحق كه در اين بحث استادي چيره دست بود و نوآوري هاي خاص خود را داشت. خدايش رحمت كند، چنان مجذوب ولايت امير المومنين (ع)  و حضرت زهرا (س) بود كه در هنگام بحث امامت و ولايت حالي دگرگون داشت. مباحثات فراوان ايشان با اهل تسنن در مكه و مدينه و مصر و حتي برخي كشورهاي اروپايي خاطراتي بياد ماندني از عشق اين مرد بزرگ به امير المومنين است. و مي فرمود به حول و قوه الهي در كوتاهترين زمان طرف مقابل خود را مجاب مي گشت. از خاطرات جالب ايشان مباحثه اي بود كه پيش از انقلاب در دانشگاه مدينه با اساتيد وهابي داشتند، خود مي فرمود: چنان در مباحثه بر ايشان غلبه كردم كه اگر چند دقيقه اي بيشتر در آن مكان مي مانديم معلوم نبود كه زنده بيرون بياييم. و بايد گفت كه اين تسلط فقط در مباحث امامت نبود، بلكه ايشان استاد پاسخگويي به شبهات اعتقادي و ديني و قرآني در تمام ابعاد آن بودند. بطوري كه با هر كس فراخور ميزان سواد و علمش پاسخ مناسبي مي دادند.
درسهاي اخلاق ايشان كه بر گرفته از نفس ملكوتي پدر بزرگوارش بود تا عمق جان شنونده نفوذ مي كرد. خوشبختانه نوار برخي از اين جلسات موجود است. كه اميدواريم بتوانيم آن را به دست عموم برسانيم. در اين رابطه هميشه به شاگردانشان توصيه مي فرمودند كه نماز شب بخوانيد. كسي كه نماز شب نخواند به هيچ چيز نمي رسد و مي فرمود: من هر چه دارم از نماز شب است. خانواده و فرزندان ايشان به ياد ندارند كه نماز شب ايشان و مناجاتشان چه در حضر و يا سفر ترك شده باشد. بيشترين تاكيدشان بر نماز اول وقت بود و چنان عشق به نماز در روح وتن ايشان نفوذ كرده بود كه در اين روز هاي آخر عمر هر گاه به هوش مي آمدند بدون استثناء فقط از وقت نماز سوال مي فرمودند و مي گفتند مي خواهم نماز بخوانم. و از توصيه هاي  ديگر اخلاقي ايشان كه بر آن به شدت تاكيد مي فرمودند عدم هم نشيني با افراد لا ابالي و بي نماز بود. حتي مي فرمودند به اين افراد سلام هم نكنيد و نزديكشان نشويد. و نيز از توصيه هاي اكيد ايشان كه از پدر بزگوارشان آموخته بودند تبري از دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) بود. در اين باره مي فرمودند كه پس از مدتي طولاني كه پدرم را در خواب ديدم و از جايگاهشان سوال كردم. ايشان فرمود ما هفت نفر هستيم در آسمان هفتم. پرسيدم چه كساني آنجا هستند. فرمود يكي از ما محقق كركي(ره) است. بعد ايشان خود مي فرمود: علت اينكه مرحوم محقق كركي رضوان الله عليه در آسمان هفتم است شدت تولي و تبري ايشان است كه در زمان حياتش خدمت فراواني به تشيع و توسعه آن در ايران كرد. و اين بزگوار كتابي هم در اين زمينه (تولي و تبري) نوشته است. و مي فرمود پدر من نيز نسبت به اين موضوع بسيار تاكيد داشتند و در طول هفته نيز در اين مورد برنامه اي داشتند.
مسجد سادات در آخرین سالهایی که ایشان امامت جماعت آن را عهده دار بودند به خصوص در شب های سه شنبه که جلسه درس و پرسش و پاسخ داشتند و مناسبت هایی نظیر ماه رمضان و شب قدر و دهه عاشوراي مملو از جوانانی بود که شیفته حسن خلق و معنویت ایشان شده بودند.
فراوانی مراجعات حضوری و تلفنی و سوالات شرعی و مشاوره های کاری و خانوادگی ایشان را خسته نمی کرد، منزل ایشان در اعیاد مختلف به خصوص عیدغدیر آکنده از جمعیت مشتاقی بود که به شوق زیارت ایشان و تبریک عید می آمدند و مراسم عزاداری شهادت حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام - که افتخار ایشان انتساب به آن امام معصوم است - هر ساله با شکوه خاصی برگزار می شد. از بارزترین خصوصیات آن مرد بزرگ، عشق و محبت شدید نسبت به اهل بیت علیهم السلام به خصوص جده بزرگوارش فاطمه زهرا سلام الله علیها و تقیّد ایشان به اقامه عزای سید الشهداء علیه السلام بود چنانکه در وصیت نامه خویش همگان را به این مهم توصیه فرمودند، گریه ها و توسلات و عرض ارادت های ایشان به آستان مقدس اهل بیت علیهم السلام به خصوص در مجالس عزاداری هنوز در خاطره ها باقیست.
سرانجام آن عالم بزرگوار پس از یک دوره طولانی بیماری و حدود یک ماه بستری شدن در بیمارستان در صبح روز 28 دی ماه 1389 دعوت حق را لبیک گفتند. مراسم تشییع پیکر باشکوه ایشان در تهران و درمیان حزن و اندوه و گریه آقایان و بانوانی که سالها ایشان را می شناختند نشان دهنده عمق نفوذ آن عالم ربانی در دلهای مؤمنان بود، مسجد سادات که مملو از جمعیت عزادار بود خاطره 44 سال نماز و عبادت و خدمات فرهنگی و معنوی ایشان را از یاد نخواهد برد،
پیکر مطهرشان پس از تشییع در تهران و قم که با حضور علماء و مراجع و شخصیت ها انجام گرفت در صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها آرام گرفت.
برای آنان که می خواهند در همان مسیری که ایشان عمری را در آن مسیر سپری کرد توجه و توسل به اهل بیت علیهم السلام و دوری از گناه و معصیت مهم ترین ویژگی این مسیر نورانی و پربرکت است.

 

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا