Menu

منبع:بیت معظم له مرحوم شهيد حجت الاسلام والمسلمين شيخ احمد  ركني خليل آبادي در تاريخ  سوم اسفند ماه سال 1304 هجري شمسي در خانواده اي  روحاني  ومذهبي درمحله ي خليل آباد رفسنجان ديده به جهان گشود.اجداد ايشان  از عالمان و روحانيون عصر خويش به شمار مي رفتند.  پدر ايشان نيز حاج عليرضا ركني  از علما و بزرگان شهر رفسنجان  بودند.
ايشان  در مكتبخانه تحصيلات ابتدايي را گذراند و تحصيلات حوزوي خود را در منزل مرحوم  كريمي كه به عنوان مدرسه علميه(در آن هنگام در رفسنجان حوزه علميه اي وجود نداشت) بود آغاز كردند. ايشان نزد اساتيدي همجون حجج اسلام والمسلمين حاج شيخ حرافي _ حاج شيخ عباس پورمحمدي(عموي رئيس سازمان بازرسي كل كشور)_ حاج شيخ غروي و حاج شيخ نجفي كه همگي از مجتهدين مسلم آن هنگام زفسنجان بودند تلمذ نمودند.
ايشان در سال 1329  وارد حوزه علميه رفسنجان شدند و ضمن ادامه تحصيل  تدريس مي نمودند .از جمله شاگردان حوزوي ايشان مي توان به :
حاج شيخ احمد محقق _شيخ علي جمالي _ شيخ حسين سبزواري_ شيخ محمود و شيخ احمد خراساني اشاره كرد.
ايشان تمام سطوح حوزوي را فراخواند. در سال 1332 به مشهد عزيمت كرده ودر حوزه علميه مشهد ادامه  تحصيل دادند وبراي كمك هزينه تحصيل  و مخارجشان در مدرسه اي در محله سر شور آن شهر به معلمي پرداخت.
ايشان در سال 1334 با خانم عصمت طوسي كه در همان محله در خانواده اي مذهبي زندگي مي كرد ازدواج نموده و يكسال بعد اولين فرزند آنها بنام محمدرضا متولد شد .در سال  1335 براي ادامه تحصيل به تنهايي به تهران عزيمت  كرده ودر مدرسه علميه حاج ابوالحسن معمار باشي در بازار تهران  ساكن  مي شوند.در اين مدرسه با دانشمند فيلسوف سيد جلال آشتياني مباحثه ومجالسه داشتند همچنين برادر مقام معظم رهبري سيد محمد خامنه اي در اين مدرسه تحصيل مي كردو رهبري نيز در اينجا رفت و آمد داشتند.  
بعد از گذشت دو سال ودر سال 1337 به مشهد مراجعت نموده  و همسر وفرزندشان رانيز به تهران مي آورند .اين شهيد بزرگوار همزمان با ادامه تحصيلات حوزوي خويش  از موسسه وضع وتبليغ اسلامي ديپلم مدرسي ميگيرد ودر سال 1337 موفق مي شود وارد دانشگاه تهران شودودر رشته  علوم منقول ومعقول  (الهيات كنوني) مشغول به تحصيل شده و بعدها موفق به اخذ درجه ليسانس از دانشگاه تهران ميشود.                                                                                                                                              
در سال 1338 دومين فرزند ايشان كه دختر است متولد ميشود ودر همان سال وارد وزارت فرهنگ  (آموزش و پرورش كنوني )شده ومشغول به تدريس ميشوند. محل خدمت ايشان  در دبيرستان ابو ريحان  تهران  وبه عنوان  دبير ادبيات بود.
مبارزات سياسي شهيد عليه رژيم  ستمشاهي  علنا از سال 39 آغاز مي شود.ايشان از اعضاي فعال جامعه روحانيت مبارز تهران بودند وبا شهيد      آيت الله سعيدي كه امام جماعت مسجد موسي بن جعفر(ع) (خيابان هفده شهريور – خيابان سعيدي )بودند ارتباط زياد و نزديكي داشت.
در سال 41 سومين فرزند شهيد بنام محمدمهدي متولد شده ويكسال بعد نيز آخرين فرزند ايشان بنام سعيد متولد مي شود.
ايشان در قيام 15 خرداد  42 شركت فعال داشته ودر ميدان قيام حضور داشتند وتوانستند  ازدست مامورين ساواك فرار كنندو جان سالم بدر ببرند.
شهيد ركني در سخنراني ها ومنابرشان چه در دانشگاه  جه در سر كلاس و چه در مجالس وتبليغ در شهرهاي مختلف  وبه تبعيت از حضرت امام (ره) اعتراض هاي گسترده اي  نسبت به سياست هاي امريكايي و اسرائيلي  رژيم شاه مي كردندو به همين جهت تحت تعقيب  ساواك  قرار گرفت .رژيم به دليل فعاليت هاي شهيد در محيط هاي مختلف به خصوص  دانشگاه و ربيرستان حساسيت يبشتري روي ايشان داشت و ايشان را به شدت تحت فشار قرار مي داد لذا ايشان براي كاستن از اين حساسيت و پيشبرد مبارزاتش  استفاده از لباس روحانيت را كمتر كرد وبا كت وشلوار رفت وآمد مي كرد .
ايشان  به دليل تحت تعقيب بودن ساواك مجبور شد چندين بار  منزل خود را عوض كند  وبه نقاط مختلفي از تهران برود اما هر بار بعد از مدتي ساواك منزل ايشان را شناسايي وبراي ايشان مزاحمت ايجاد مي كرد وسعي در محدود كردن فعاليت هاي ايشان داشت  اما اين محدوديت ها  خدشه اي در مبارزات  شهيد نداشته وايشان لحظه اي از مبارز ه دست نكشيد و با روش هاي مختلف به مبارزه ادامه مي داد.
در يكي از اين نمونه ها در آخرين منزل ايشان مامورين ساواك به عنوان  گدا قصد  تجسس از منزلشان را داشتند وشهيد بلافصله  از نيت آنها باخبر ميشد و آنها را ملامت مي كرد و به اين ملعونين مي گفت: "به روساي خود بگوييد من از مبارزه دست بر نمي دارم." حتي ساواك براي كنترل منزل ايشان از حياط پنجره اي رو به منزل ايشان ايجاد كرد كه شهيد  سريعا  پنجره را خودش با آجر پوشاند.
در دبيرستان نيز ايشان  تحت نظر بودند مدير دبيرستان ابوريحان و معاونش  كه هردو از عوامل ساواك بودند ايشان را تحت فشار قرار مي دادند.
مرحوم شهيد شاگردان زيادي را در حوزه و دبيرستان تربيت كردند از جمله شاگردان  ايشان دردبيرستان ابوريحان مي توان به پسر مرحوم شهيد سعيدي اشاره كرد كه از طرف ساواك به ايشان  فشار مي آوردند  تا وي را عليرغم كسب نمره ي قبولي مردود كند اما ايشان نپذيرفت  و مي گفت اين پسر باهوش و درس خوان است ومن نمره كم نمي كنم.
در آن هنگام  مسجد موسي بن جعفر (ع) به كانون مبارزه عليه رژيم در تهران  تبديل شده بودو شهيد سعيدي كه از شاگردان امام بود رهبري اين كانون را بر عهده  داشت . روحانيون و مبارزين زيادي از جمله مقام معظم رهبري  با شهيد سعيدي ارتباط و همكاري و در جلسات ايشان شركت داشتند.شهيد ركني نيز از ابتداي شروع مبارزاتش  تاهنگام شهادتش با شهيد سعيدي ارتباط نزديك داشت ودر جلسات ايشان شركت مي نمود.    
مرحوم شهيد سعيدي ويارانش نقش  فعالي در مبارزه با شاه و سياستهاي امريكايي اسراييلي وي داشتند واز حمايت شاه از اسراييل به شدت انتقاد      مي كردند.  شاه كه به پيشنهاد صهيونيستها ميخواست جشن هاي 2500 ساله  كه بسيار پر خرج و بي فايده بو د را راه بيندازد  شهيد سعيدي ويارانش را مانع بزرگي براي تحقق اين هدف شوم مي دانست لذا تصميم به از بين بردن  اين بزرگواران گرفت.در همين راستا ابتدا مرحوم سعيدي را در 20 خرداد 49  به شهادت رساند وسپس تك تك  ياران ايشان از جمله  مرحوم كني را به شهادت رساند.
بعد از شهادت مرحوم سعيدي توسط ساواك  مرحوم ركني در سخنراني هاي مختلف از جمله در مسجد موسي بن جعفر (ع) نسبت به اين قضيه  اعتراض و از  رژيم به شدت  و بي پروا انتقاد مي كرد. اين شهيد بزرگوار از مدت ها  قبل  از شهادت خويش مطلع بود  لذا يك هفته قبل از شهادتش برادر همسرش را از اين قضيه باخبر مي سازدو از او مي خواهد تا بعد از شهادتش ازهمسر و فرزندانش مراقبت كند.
سرانجام   در24 تيرماه 1349 وقتي ايشان براي استراحت ساليانه در بيمارستاني  در نياوران بنام رضايي بستري بودند  ساواك ايشان را با آمپول هوا مظلومانه وغريبانه  به شهادت مي رساند.   
بعداز گذشت چند روز ساواك خانواده آن مرحوم را از شهادتش مطلع مي كند  و از آنها خواست تا هيجكس را مطلع نكنند . فرزندان آن مرحوم كه حالا  يتيم شده بودند حتي در آمبولانس نيز نميتوانستند گريه كنند چرا اگر  گريه مي كردند از جسد وقبر پدرشان خبري نبود.
ساواك حتي محل قبر ايشان  را در نظر گرفته بود. در ابتدا قرار بود در  پارك فداييان اسلام فعلي  محل دفن شهداي موتلفه دفن شوند اما نظرشان عوض شد و ساواك تصميم گرفت شهيد را در بقعه بي بي زبيده(س) (از دختران امام حسين) دفن كند .اين بقعه مباركه در خيايبان فداييان اسلام بعد از پل سيمان قرار  دارد. سنگ قبر را نيزساواك آماده كرده بود.
با وجود محدوديت فراوان كه توسط ساواك ايجاد شده بود در مراسم روز اول وبخصوص روز سوم جمع كثيري از شاگردان حوزوي و دبيرستاني و روحانيون  و دانشگاهيان ومبارزين و همكاران  آن شهيد برسر مزارش حاضر شدند و اجتماع عظيمي را بوجود آوردند  و ساواك ازبيم اين اجتماعات  و تبديل شدن آن به محفلي ضد رژيم  اجازه  برگزاري مراسم هفتم را به خانواده آن مرحوم نداد لذا ايشان مجبور شدند مراسم  هفت را هزار كيلومتر  دورتر از مزار اين شهيد بزرگوار يعني در مشهد در مسجد مقبره واقع در چهارراه نادري (شهدا) ودر جوار حرم امام زضا (ع)  برگزار كنند .
بعد از شهادت مرحوم ركني ساواك محروميت هاي اجتماعي زيادي را تا اوايل انقلاب براي خانواده مرحوم به وجود آورد.
در همان سال فرزند بزرگ  آن مرحوم  (مرحوم حاج محمد رضا ركني)كه دردبيرستان ابوريحان درس مي خواندبا وجود قبولي در كلاس 5 دبيرستان اجازه تحصيل در كلاس 6 را به اين مرحوم ندادند ومجبور شد دوباره كلاس 5 را بگذراند .
در يكي ديگر از اين محروميت هاحقوق مرحوم شهيد كه ماهيانه 100 تومان از وزارت فرهنگ  مي گرفت را قطع كردند و شرايط سختي را براي خانواده اش به وجود آوردند وبا تلاشها و نامه نگاري هاي  همسر فداكار شهيد اين حقوق بعد از گذشت  دوسال  پرداخت  شد .
مرحومه حاجيه خانم عصمت طوسي همسر بزرگوار شهيد با فداكاري و صبر وبردباري خويش  پشتيبان و حامي  ايشان در ادامه مبارزات  بودند. اين مرحومه بعد از شهادت مرحوم ركني  نيز با تحمل  سختي ها ومشقات فراوان وبا صبر جميل فرزندان صغير خويش را رشد و تربيت نموده وانسان هاي صالحي را به جامعه تحويل دادند.ايشان در سال 73 در قطعه خانواده شهدا بهشت زهرا به خاك سپرده شدند.
يكي از ويژگي هاي بارز شهيد در طول حيات با بركتشان اين بود كه  در عين مبارزه عليه رژيم و كارو تلاش براي كسب روزي حلال از تحصيل علم و دانش چه در سطح حوزه و چه در دانشگاه باز نماندند وشاگردان زيادي نيز تربيت نموده وبه جامعه تحويل دادند.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا