Menu

وفيق يافتيم تا در معيت فقيه مقدس راحل، ميرزا جواد تبريزى(قدس سره) به قبرستان «ابوحسين» قم نو مشرف شويم مرحوم ميرزا(قدس سره) و مهيا شدن براى لقاء يار
حجت الاسلام غلامحسين فشاركى، دكتر كاظم تبريزى و حاج صادق تبريزى (فرزندان فقيه مقدس راحل) مى گويند: توفيق يافتيم تا در معيت فقيه مقدس راحل، ميرزا جواد تبريزى(قدس سره) به قبرستان «ابوحسين» قم نو مشرف شويم. بعد از ورود به قبرستان ابوحسين مرحوم ميرزا(قدس سره) شروع به صحبت كردن با بعضى از اموات بقعه هاى مختلف نمودند. ايشان بر سر قبر بعضى از بزرگان حاضر مى شد و همان گونه كه زمزمه مى كرد، اشك مى ريخت. ايشان بر سر قبر مرحوم آيت الله ميرزا كاظم تبريزى (قدس سره)حاضر شد و با چشم هاى گريان فرمود: يا مرحوم ميرزا كاظم(قدس سره)! در دنيا مظلوم بودى; اما الان در بهترين جا به سر مى برى.» و آن گاه قدم زد و بر سر قبر مرحوم آيت الله كوكبى(قدس سره)حاضر شدند و ضمن اشك ريختن فرمودند: «مرد بسيار پاك و مقدسى بود. ما در تبريز وقتى جوان بوديم، پاى منبر اين عالم بزرگوار حاضر مى شديم و استفاده مى كرديم و او منبر عالى اى داشت.» آن گاه مرحوم ميرزا (قدس سره) همان طور كه براى همه فاتحه مى خواندند، بر سر قبور علماى تبريزِ مدفون در آن بقعه حاضر شدند و فاتحه خواندند و يادى از دوستان ديرينه خود; همچون آيت الله اهرى(قدس سره) و آيت الله شيخ رضا توحيدى(قدس سره) به ميان آوردند. سپس قدم برداشتند و بر سر قبر شيخ على عبائى تبريزى(رحمه الله) كه از دوستان و وعاظ تهران بودند، حاضر شده و آن گاه شروع به زمزمه كردند و ضمن گريه شديد فرمودند: «مرحوم عبائى! كجايى! رفيق خوبى بودى. خدا تو را رحمت كند ان شاء اللّه تعالى.»
ايشان بر سر تك تك قبرهاى علما حاضر شد و ضمن فاتحه خوانى، با آنان صحبت مى كرد و بعد از اينكه وارد حياط قبرستان شدند، بر سر قبر حاج يعقوب ايپكچى، يار ديرين و دوست صميمى خود حاضر شدند و ضمن ريختن اشك فراوان كلماتى مى گفتند كه به دليل شدت گريه، حرف هاى مرحوم ميرزا (قدس سره) مفهوم نبود. ايشان مى فرمود: «اين دوست من حاج يعقوب است و پدر اين حاج يعقوب، حاج بيوك ايپكچى كسى بود كه تذكره كربلا را براى من گرفت و من به واسطه لطف پدر اين صاحب قبر، موفق به رفتن به نجف شدم و درس خود را شروع كردم و صاحب اين قبر (حاج يعقوب) عاشق امام حسين (عليه السلام) بود. با اينكه وضع مالى او خوب بود، مى گفت: هيچ چيز در عالم لذتش به اندازه حاضر شدن من در شب جمعه و زير قبه امام حسين (عليه السلام) نيست.» آن گاه مرحوم ميرزا (قدس سره)از سر قبر مرحوم ايپكچى بلند شدند و به سمت آخر قبرستان كه محل دفن عده اى از علماى بزرگ تبريز بود، حركت كردند; ايشان به گونه اى با اهل قبور درد دل مى كردند كه گويا خودشان را جهت ملاقات آنان مهيا مى كند و آن گاه مرحوم ميرزا(قدس سره) در قبرستان نو بر سر قبر مرحوم آيت الله شيخ محمد على توحيدى(قدس سره) حاضر شدند و ضمن اشك ريختن فرمودند: «ايشان جاى مناسبى دفن نشده است! مرحوم، شخص جليل القدرى بود، خدا رحمتش كند.» مرحوم ميرزا(قدس سره) بعد از يك ماه به ايزد منان پيوستند، البته ايشان قبل از فوت تمام كارهاى خود را منظم كرده و احساس مى كردند كه كم كم وقت هجرانشان فرا مى رسد. ايشان به نحوى كارهاى خود را مرتب كرده بودند كه ورثه مرحوم(قدس سره) هر كارى را مى خواستند انجام دهند مشاهده مى كردند كه مرحوم ميرزا(قدس سره) فكر آنجا را هم كرده در آن خصوص ارشاد نموده است.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا