Menu

وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ

{ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ؛ }

بازگشت مردم به سوي اهل بيت (علیهم السلام)

«[ ما در آستان اقدس اهل بيت (علیهم السلام)  اقرار مي ‌كنيم كه] بازگشت همه‌ي خلق به سوي شما و حسابشان به دست شماست».

اياب يعني بازگشت.ذهاب يعني رفتن.درست است كه ما از مقام ربوبيّت حضرت حقّ ـ عزّوعلاـ نشأت گرفته‌ايم و به سوي او نيز باز مي ‌گرديم:

{...إنَّا لِلّهِ وَ إنَّا إلَيْهِ راجِعُونَ}؛[1]

مبدأ ما الله و مرجع ما نيز الله است.در اين حقيقت ترديدي نيست ولي در عين حال، صحيح است كه بگوييم ما از مقام اقدس ولايت نشأت گرفته‌ايم و به سوي مقام اقدس ولايت نيز باز مي ‌گرديم.

اين عقيده‌ي ما شرك نيست

كساني كه به اين عقيده‌ي ما اعتراض مي ‌كنند و ما را بر اساس اين عقيده متّهم به شرك مي ‌كنند و مي ‌گويند شما ولي را به جاي خدا مبدأ و مَختم* عالم مي ‌دانيد و اين شرك است،اينان ـ اگر مغرض نباشند ـ در فهميدن حرف ما مشكل دارند و معناي حرف و كار ما راـ آن چنان كه هست ـ درك نمي ‌كنند.

ما هيچ‌ گاه هيچ موجودي را به جاي خدا نمي ‌نشانيم و هيچ موجودي را، اعمّ از وليّ و غير وليّ، بدون اذن و اراده‌ي خدا مؤثّر در عالم نمي ‌دانيم؛ منتهيََ، ما بر اساس ادلّه‌ي عقلي و قرآني معتقديم كه عالم آفرينش با نظام سببي و مسبّبي در جريان است؛ يعني، خداوند حكيم با اراده و مشيّت حكيمانه‌اش در نظم و ترتيب عالم، سلسله‌اي از مخلوقات خود را سبب و سلسله ‌اي ديگر را مسبّب قرار داده است.حال، اگر مخلوقي از مخلوقات خدا به امر و اراده‌ي او متصدّي تدبير امري از امور عالم شده باشد،شريك خدا در تدبير امور عالم نشده، بلكه مأذون از جانب خدا و مأمور به امر او شده است.

آيا والدين ما كه در تكوّن ما دخالت داشته‌ اند، شريك خدا در آفرينش ما بوده‌اند ؟ آيا خورشيد كه با تابش خود گياهان را مي ‌روياند و ابر بهاري كه با بارش خود آنها را مي ‌پروراند،شريك خدا هستند ؟ حال، اگر انساني يا انسان‌هايي به اذن و اراده‌ي خدا، در دنيا و آخرت، متصدّي امري يا اموري از عالم و مرجع و ملجأ مردم در دنيا و حسابرس مردم در روز جزا باشند، آيا شريك خدا شده‌اند يا مأذون و مأمور از جانب او هستند؟ اين نظام،نظام شرك نيست بلكه نظام اذن است.پس دخالت وسايط در نظام آفرينش از جهت عقل استحاله‌اي* ندارد.

شما اهل بيت (علیهم السلام)  هم آغازگريد هم پايان‌ رسان

همان كسي كه والدين ما را در تكوّن ما دخالت داده است، هم او مقام ولايت علي و آل علي (علیهم السلام)  را در نظام خلقت و آفرينش عالم دخالت داده است.در همين زيارت مي‌ خوانيم:

(بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ‏ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ)؛

«خدا به وسيله‌ي شما آغاز كرده است و به وسيله‌ي شما هم به پايان مي ‌رساند».

همان‌ طور كه ما در نظام آفرينش از مقام ولايت نشأت گرفته‌ايم ، در مرحله‌ي رجوع و بازگشت نيز به سوي مقام ولايت باز مي ‌گرديم.ما الان توجّه نداريم كه نظام خلقت به چه كيفيّت از مقام ولايت آغاز شده است، هم چنان كه نمي ‌فهميديم كه خودمان چگونه از والدين خود تكوّن يافته‌ايم.اگر نديده بوديم كه مرد و زني با هم ازدواج مي‌ كنند و پس از طيّ مراحلي انسان متولّد مي ‌شود، هيچ نمي ‌فهميديم كه ما چگونه در اين عالم پيدا شده‌ايم.اينك خبر از بدو خلقت نيز نداريم كه اوّلين موجود در عالم چه بوده و چگونه به ‌وجود آمده است و ساير موجودات در پرتو وجود او چگونه پيدا شده‌اند و سرانجام به كجا منتهي مي ‌شوند.

حال، اگر از روي ادلّه‌ي عقلي و نقلي اثبات كرديم كه خداوند عليم قدير ابتدا موجودي را آفريده و سپس در پرتو نور وجود آن مخلوق اوّل، ساير مخلوقات را تحت نظام معيّني آفريده است،آيا لطمه‌اي به عقيده‌ي توحيدي وارد مي ‌شود و مستلزم اين مي ‌شود كه شريكي براي خدا در نظام آفرينش قائل شده باشيم؟

اين اعتقاد ما با قرآن هم منافات ندارد

امّا در پاسخ اين كه مي‌گويند اعتقاد شما خلاف قرآن است، زيرا قرآن در سوره‌ي غاشيه فرموده است:

{ إنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ }؛[2]

«به يقين، بازگشت آنها به سوي ماست و به يقين، حسابشان به دست ماست».

در حالي كه شما خطاب به اهل بيت (علیهم السلام) مي‌ گوييد،به يقين، بازگشت خلق خدا به سوي شماست و به يقين، حسابشان به دست شماست،آيا اين خلاف قرآن نيست،عرض مي ‌كنيم: خير،هيچ‌ گونه مخالفتي با قرآن ندارد. شما بازگشت مردم به خدا را چگونه معنا مي ‌كنيد؟ در روز قيامت، به چه نحوي مردم به سوي خدا مي‌آيند و به چه نحوي خدا به حسابشان مي‌ رسد؟ آيا به زعم شما، خدا(العياذبالله)به صورت انساني مجسّم مي‌ شود و روي صندلي يا تختي مي ‌نشيند و آدميان در مقابل او صف مي ‌كشند و او به حسابشان مي ‌رسد؟ بالاخره بايد انساني را مأمور كند تا ساير انسان‌ها به سوي او بيايند و او به حساب آنان برسد؛ همان گونه كه در دنيا نيز انساني را برانگيخت تا احكام آسماني ‌اش را به انسان‌ها بياموزد و راه نيل به سعادت ابدي را نشانشان بدهد.خداي متعال در قيامت و صحنه‌ي محشر نيز رسول اكرم… و وليّ اعظم خود، عليّ مرتضي (ع) ،و امامان از اهل بيت نبوّت را مأمور مي‌ كند تا مرجع آدميان و حسابرس آنان باشند.

در محشر، روح مجرّد نيستيم؛ با همين جسم محشور مي ‌شويم و مسلّماً بايد جسم با جسم در تماسّ باشد.ذات اقدس حقّ ـ عزّوعلا ـ كه منزّه از جسم و جسمانيّت است،با اجسام تماسّ نمي گيرد؛همان ‌گونه كه در دنيا با وساطت انبيا و امامان (علیهم السلام)  با آدميان ارتباط برقرار مي ‌كند و به حساب دينشان مي‌ رسد،در محشر نيز با وساطت انبياء و امامان (علیهم السلام)  با آدميان ارتباط برقرار مي ‌كند و به حساب اعمالشان مي ‌رسد.پس، آيه‌ي قرآن با زيارت جامعه كه مي ‌فرمايد: (وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ)منافاتي ندارد، بلكه هر دو بيانگر حساب دقيق نظام آفرينش در دنيا و آخرتند.آيا خدا كه مي ‌فرمايد:

{ وَ ما مِنْ دَابَّة فِي اْلاَرْضِ إلاّ عَلَي اللهِ رِزْقُها...}؛[3]

«هيچ جنبنده‌اي در زمين نيست مگر اين كه رزقش بر عهده‌ي خداست...».

خودش به طور مستقيم با جنبنده‌ هاي روي زمين تماسّ مي‌ گيرد و رزق آنها را تحويلشان مي ‌دهد يا خير، با وساطت ميليون‌ها موجود از جماد و نبات و حيوان و انسان رزق آنها را به آنها مي ‌رساند؟ حاصل آن كه، وساطت كائنات در نظام آفرينش ميان خدا و مخلوقات در دنيا و آخرت، از مسلّمات عقلي و نقلي است.

حاضراني ناديدني در اطراف هر محتضر

خداي متعال، در سوره‌ي واقعه،درباره‌ي حالت احتضار و اشراف به مرگ مي ‌فرمايد:

{ فَلَوْ لا إذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ * وَ نَحْنُ أقْرَبُ إلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ }؛[4]

«هنگامي كه جان به گلوگاه مي‌ رسد و شما[اطرافيان محتضر]به او نگاه مي ‌كنيد[و كاري از دستتان ساخته نيست]در آن حال، ما به او نزديك ‌تر از شما هستيم ولي شما ما را نمي ‌بينيد».

معلوم مي ‌شود كه در حال احتضار، كسي در كنار محتضر هست كه از اطرافيان محتضر به او نزديك ‌تر است و از جمله‌ي{ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ } مي‌ توان استفاده كرد كه آن شخص حاضر در كنار محتضر، ديدني است ولي اطرافيان او را نمي‌ بينند و تنها محتضر او را مي ‌بيند و مسلّماً خدا و فرشتگان نيست؛ زيرا خدا و فرشتگان ديدني نيستند.

امام اميرالمؤمنين (ع) در كنار هر محتضر

حال، آيا ظنّ قريب به يقين نمي ‌بريم كه او وليّ اعظم خدا، مولا و آقاي مهربان ما، حضرت علي اميرالمؤمنين (ع) ،باشد كه خود حضرتش به حارث همداني فرمود:

(اُبَشِّرُكَ يا حارِ لَيَعْرِفُنِي ـ وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبّة وَ بَرَأَ النَّسَمَة ـ وَلِيِّي وَ عَدُوِّي فِي مَواطِنَ شَتَّي لَيَعْرِفُنِي عِنْدَالْمَماتِ و...)؛

«بشارت مي ‌دهم به تو اي حارث،قسم به كسي كه دانه را شكافته و انسان را آفريده است، دوست و دشمن من، مرا در مواطن چندي خواهند شناخت؛هنگام مردن و...».

اين مضمون را سيّد حِميَري به نظم درآورده كه از جمله اين دو بيت است:

يا حَارِ هَمْدانَ مَـنْ يَمُتْ يَرَنِـي ------ مِن مُـؤمِـنٍ اَو مُنـافِقٍ قـُبُلاً

يَعْـرِفُـنـِي طَـرْفُهُ وَ اَعْـرِفُـه ------بِنَـعْـتِهِ وَ اسْـمِـهِ وَ ما فَعَلاً[5]

«اي حارث همداني، موقع مردن، هر كه هست، از منافق و مؤمن، مرا مي ‌بيند؛ آن چنان كه هم او مرا مي‌ شناسد هم من او را به اسم و وصف و عمل مي ‌شناسم».

در روايت آمده است كه درباره‌ي مؤمن، دستور رفق و مدارا صادر مي ‌كند و درباره‌ي منافق و كافر،به اخذ شديد و خشونت در رفتار امر مي ‌فرمايد:

اي كه گفتي فَمَنْ يَمُتْ يَرَنِي---------جان فـداي كـلام دلجويت

كاش روزي هـزار مرتبه من ---------مُردمـي تـا بديدمي رويت

اعمال ما،مكنون در باطن وجود ما

در روز قيامت، طبق نظام تنظيم شده از جانب خداوند عليم حكيم، بازگشت ما به سوي اهل بيت رسول (علیهم السلام)  است و حساب ما به دست آن اولياءالله است.آن روز كه:

{ وَ كُلَّ إنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَة كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً }؛

«هر انساني وارد محشر مي ‌شود در حالي كه نامه‌ي اعمالش ملازم با او و آويخته بر گردن اوست.آنگاه آن روز كتابي را[كه همان نامه‌ي اعمال اوست]براي او بيرون مي‌ آوريم و او آن را در برابر خود گشوده مي‌بيند[و به او گفته مي ‌شود]»،

{ اِقْرَأْ كِتابَكَ كَفَي بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً }؛[6]

«بخوان نامه‌ات را. كافي است كه امروز خودت حسابرس خود باشي».

آري،اكنون كه در دنيا هستيم، اعمال ما در باطن وجود ما مكنون است؛ همچون بوته‌ي گل يا بوته‌ي خار كه درون بذري كه به قدر دانه‌ي خشخاش است مكنون است.وقتي باران باريد و آفتاب تابيد، آن بذر باز مي ‌شود و به صورت بوته‌ي گل يا بوته‌ي خار آشكار مي ‌گردد.بذر اعمال ما نيز در مزرعه‌ي جان ما نهفته است. بعضي بذر درخت طوبي در درون خود داريم و برخي بذر شجره‌ي زقوّم.آفتاب قيامت كه تابيد و باران محشر كه باريد، آن بذرها بارز مي ‌گردد.

{...فَإذا هُمْ مِنَ اْلاَجْداثِ إلي رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ}؛[7]

همه از قبرها برمي ‌خيزيم؛ بعضي به صورت گل ‌هاي بهشتي و برخي به صورت خارهاي جهنّمي.نامه‌هاي اعمال خود را مي ‌بينيم كه از درونمان بيرون كشيده‌اند و مقابل چشمان ما نگه داشته‌اند و مي ‌گويند:

{ اِقْرَأْ كِتابَكَ }

اينك بخوان نامه‌ي خود را و ببين در مزرعه‌ي جانت چه بذري افشانده‌اي و از آن چه محصولي بر مي ‌داري؟

خرما نتوان خورد از اين خار كه كِشتيم             ديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتيم

بهشت و جهنّم، مطيع فرمان امام علي (ع)

ما الان مشغول رشتن و كاشتن هستيم.بنگريم كه چه مي ‌كاريم تا آن جا چه بچينيم.آنچه مايه‌ي دلگرمي ماست، حبّ امام اميرالمؤمنين (ع) است كه قسيم ‌الجنّة والنّار است.مأمون عباسي از امام ابوالحسن الرّضا (ع) پرسيد: اين كه شما مي ‌گوييد:

(عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النّارِ)؛

«علي تقسيم كننده‌ي بهشت و جهنّم است»،

يعني چه ؟ امام رضا (ع) به او فرمود : مگر اين روايت را خود شما نقل نمي ‌كنيد كه عبدالله بن عبّاس، جدّ شما، از رسول خدا…نقل كرده است كه:

(حُبُّ عَلِيٍّ ايمانٌ و بُغْضُ عَلِيٍّ كُفْرٌ)؛

«حبّ علي ايمان و بغض علي كفر است».

آيا اين حديث از نظر شما صحيح است؟ گفت : بله.فرمود : وقتي بنا شد حبّ و بغض علي (ع) ملاك بهشتي و جهنّمي شدن باشد،پس صحيح است كه علي تقسيم‌ كننده‌ي بهشت و جهنّم است.مأمون از اين جواب خوشحال شد و گفت:

(لا اَبْقانِيَ اللهُ بَعْدَكَ يا اَبَاالْحَسَن)؛

«خدا مرا بعد از تو زنده نگه ندارد».

يعني، خدا آن روزي را نياورد كه من باشم و تو نباشي.

(اَشْهَدُ اَنَّكَ وارِثُ عِلْمِ رَسوُلِ اللهِ)؛

«من شهادت مي ‌دهم كه وارث علم پيامبر تو هستي».

بعد،وقتي امام از مجلس مأمون بيرون آمدند، ابوالصّلت هروي، كه خدمت امام بود، عرض كرد:آقا، چه جواب خوبي به مأمون دادي.فرمود: من به قدر فهم او جواب دادم؛حقيقت مطلب از اين بالاتر است؛ پدرم از آباء كرامش از اميرالمؤمنين (ع) نقل كرده كه فرموده است،رسول خدا‌…به من فرمود:

(يا عَلِيُّ اَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّة وَ النّارِ يَوْمَ الْقِيامَة تَقُولُ لِلنّارِ هذا لِي وَ هذا لَكِ)؛[8]

«اي علي، تو تقسيم كننده‌ي بهشت و جهنّم هستي در روز قيامت.به جهنّم مي‌ گويي اين از آنِ من و اين از آن توست».

يعني،در روز قيامت، جهنّم مطيع فرمان علي (ع) است و طعمه‌ي خود را كه كافران و منافقان هستند، از دست علي (ع) مي ‌گيرد و به فرمان او، آنها را در كام خود فرو مي‌كشد و به دوستان علي (ع) جرأت نزديك شدن ندارد،مگر اين كه باز به فرمان علي (ع) برخي از گنهكاران شيعه نياز به گوشمالي موقّت داشته باشند.

شكر شيعيان از نور محبّت علي (ع)

به هر حال، ما خدا را شاكريم كه قلب ‌هاي ما را به نور محبّت مولايمان حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) منوّر فرموده.اين سرمايه،سرمايه‌ي بسيار عظيمي است كه خدا به ما عنايت فرموده است و اميدواريم اين نور محبّت علي (ع) مانند آتشي كه هيزم را مي‌ سوزاند، هيزم گناهان ما را بسوزاند و از بين ببرد و با قلبي طاهر و طيّب به آن عالم رهسپار شويم،اِن شاءالله.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل لِوَلِيِّكَ الْفَرَج وَ اجْعَلْنا مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لِظُهورِهِ وَ اجْعَلْ خاتِمَة اَمْرِنا خَيْراً.

و السّلام عليكم و رحمة الله و بركاته

[1]ـ سوره‌ي بقره،آيه‌ي156.

* مَختم: نقطه‌ي پاياني.

* استحاله: ناممكن بودن.

[2]ـ سوره‌ي غاشيه،آيات25و26.

[3]ـ سوره‌ي هود،آيه‌ي6.

[4]ـ سوره‌ي واقعه،آيات83 تا85 .

[5]ـ بحارالانوار،جلد39،صفحه‌ي240.

[6]ـ سوره‌ي اسراء،آيات13و14.

[7]ـ سوره‌ي يس،آيه‌ي51.

[8]ـ بحارالانوار،جلد39،صفحه‌ي193.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا