Menu

کیفَ السلوُّ و نارُ القلب تلتهبُ

والعینُ خلفَ قذاها دَمعُها سَرِبُ

چگونه می‌‌توان تسلی داد شیعیان و دوستان را در مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و حال آنکه جگرهای ایشان کباب است و آتش در قلب آنها افتاده و زبانه می‌کشد؟ بلی چنین است؛ هرگاه خاشاکی در چشم بیفتد، خودداری نمی‌توان کرد و بیخود اشک از چشم جاری می‌شود. حال شیعیان چنین است که هرگاه این مصیبت را یاد می‌آورند بی‌طاقت اشکشان جاری می‌شود.

کیفَ السلوُّ و نارُ القلب تلتهبُ

والعینُ خلفَ قذاها دَمعُها سَرِبُ

چگونه می‌‌توان تسلی داد شیعیان و دوستان را در مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و حال آنکه جگرهای ایشان کباب است و آتش در قلب آنها افتاده و زبانه می‌کشد؟ بلی چنین است؛ هرگاه خاشاکی در چشم بیفتد، خودداری نمی‌توان کرد و بیخود اشک از چشم جاری می‌شود. حال شیعیان چنین است که هرگاه این مصیبت را یاد می‌آورند بی‌طاقت اشکشان جاری می‌شود.

ألقی المصابُ علی الإسلامِ کلکَلَهُ

فکلُّ مُنتَسبٍ لِلدّینِ مکتئبُ

حضرت سیدالشهداء سلام‌الله علیه به منزله قلب است از برای اسلام و اهل اسلام. هرگاه اذیتی به قلب وارد آید، جمیع اعضاء متألم می‌شوند. همچنین مصیبت این بزرگوار، مصیبت بر جمیع اهل اسلام است؛ پس گویا تمام مصیبت خود را انداخت بر روی اسلام، زیرا که هر کس نسبتی به اهل اسلام داشته باشد، محزون و مغموم است و اشک از چشم او جاری، الّا آنکه غافل باشد.

لاصبر فی فادحٍ عمّت رزیتُهُ

حتّی اعتری الصبرَ منه الحزنُ و الوصبُ

بلی، چگونه صبر کنند شیعیان و جزع ننمایند و اشک نبارند در این امر بزرگ که واقع شد که مصیبت او جمیع اهل آسمان و زمین را احاطه نموده و غم و اندوه ایشان را فرا گرفته!؟ بلکه جای آن داشت که صبر، بی‌صبری کند و حزن و تعب و اندوه به او برسد.

لا تقدر العین حقّ القدر من صببٍ

و إن جرت حین یجری دمعها الصّبَبُ

ای چشم! این مصیبت، مصیبتی است که عوض اشک می‌بایست خون گریه کنی، و هرچه اشک بریزی معذور نیستی. اگرچه خودت هم اشک شوی و جاری شوی از بسیاری گریه، به حق عزاداری قیام ننموده‌ای، مگر آنکه خون شوی و عوض اشک جاری شوی در مصیبتی که زمین خون گریه کرد.

تستحقر الدّمعَ فیمن قد بکتهُ دمآً

أرجاوها الجونُ و الخضراءُ و الشُهُبُ

ای چشم! چرا خون گریه نمی‌کنی!؟ و اگر خون نداری چرا خون نمی‌شوی و فرو نمی‌باری در مصیبتی که زمین در آن مصیبت خون گریست، و آسمان و جمیع اجرام سماویه همه خون گریه کردند. و حقیر و بی‌قدر و کم شمردند اشک را در این مصیبت، و سزاوار دیدند که خون ببارند.

قلّ البکاءُ علی رزءٍ یقلُّ لهُ

شقُّ الجیوبِ و عطُّ القلبِ والعَطَبُ

در این مصیبت کبری و داهیه عظمی، کم است اشک ریختن و کم است پاره کردن پیراهن‌ها. جای آن دارد که جگرها پاره پاره شود و از هم بپاشد و روح‌های شیعیان از بدن بیرون رود و همگی به یک دفعه هلاک شوند و روح‌ها بدن‌ها را خالی گذارده، بدن‌ها بی‌روح بمانند.

کیف العزاءُ و جثمانُ الحسین علی

الرَّمضاءِ عارٍ جریحٌ بالثری تربُ

چگونه می‌توان صبر کرد و خودداری نمود، و حال آنکه بدن حسین سلام‌الله علیه برهنه و پاره‌پاره بر روی ریگ‌ها و خاک‌های گرم افتاده و به خاک و خون آلوده؛ و یک نفر مسلمان پیدا نمی‌شد که این بدن مجروح را از روی آن خاک‌ها بر دارد و به خاک بسپارد.

والرأسُ فی رأسِ میّالٍ یطافُ بهِ

و یقرعُ السنَّ منه شامتٌ طربُ

چگونه صبر کنیم و شکیبایی پیش گیریم، و حال آنکه سر مبارک حسین سلام‌الله علیه را بر سر نیزه بلندی نصب کرده بودند و او را به اطراف بیابان‌‌ها و شهرها می‌گردانیدند؛ و یزید ملعون ولد‌الزّنا به کشتن آن بزرگوار شادی و خوشحالی می‌کرد و شماتت می‌نمود، و آن مردود خبیث چوب خود را بلند می‌کرد و بر لب و دندان آن سید مظلوم می‌زد.

وأهل بیت رسولِ‌الله فی نصبٍ

أسری النواصب قد أنضاهُمُ التَّعَبُ

ای شیعیان و دوستان رسول خدا! چگونه صبر کنیم، و حال آنکه اهل بیت رسول خدا در رنج و تعب و محنت بودند. و اسیر و دستگیر نواصب و دشمنان آل پیغمبر صلوات‌الله علیهم أجمعین بودند، و از زیادتی مشقت و محنت، آل رسول‌الله ضعیف و نحیف و لاغر شده بودند.

و الناسُ لاجازعٌ فیهم و لا وَجِعُ

و لا حزینٌ و لا مسترجعٌ کَئبُ

آیا می‌توان صبر نمود در مصیبت آل رسول صلی‌الله علیه و آله که مردان ایشان را کشتند و زنان و دختران ایشان را اسیر نمودند، و حال آنکه مردم بی حیا و بی وفای کوفه و شام عوض آنکه اظهار حزن کنند و در مصیبت آنها جزع نمایند و گریه صدادار و فریاد کنند، اظهار فرح و سرور می‌کردند و دست به یکدیگر می‌دادند و (مبارک باد!) می‌گفتند.

فلیتَ عینَ رسولِ‌اللهِ ناظرهٌ

ماذا جری بعدَهُ من معشرٍ نکبوا

ای کاش رسول خدا صلی‌الله علی و آله در حیات می‌بود و در صحرای کربلا حاضر، و نظر می‌کرد چگونه کوفیان و شامیان فرزندش حسین سلام‌الله علیه را با لب تشنه پاره‌پاره کردند و عیالش را اسیر نمودند و اموالش را به غارت بردند، و چگونه از دین برگشتند و از راه حق عدول کردند.

کم بعده من خطوبٍ بعدها خطبٌ

لو کان شاهدها لم تکثر الخطبً

ای شیعیان! چه بسیار امور بزرگ را بعد از رسول خدا مخالفین بی‌حیا مرتکب شدند. غصب خلافت پسر عمش را نمودند، دو نور دیده‌اش را، یکی به زهر جفا شهید کردند و دیگری را به شمشیر ظلم و ستم پاره‌پاره نمودند. و با این وجود این همه اعمال شنیع، بر منبر رسول خدا صلّی‌الله علیه و آله بالا می‌رفتند و خطبه می‌خواندند و اظهار اسلام می‌کردند، و نماز می‌خواندند و خود را از امت رسول خدا می‌دانستند؛ و حال آنکه از یهود بدتر بودند، و خدا و رسول از خود آنها و اسلامشان بیزارند. و اگر رسول صلّی‌الله علیه و آله در حیات بود، هرگز این امر واقع نمی‌شد.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا